
به گزارش «فرهیختگان»، متن گفت وگوی رامین حیدریفاروقی، کارگردان مستند «خشت بهشت» با «فرهیختگان» به شرح ذیل است:
شبکه مستند در عمر 10 ساله خودش چقدر توانسته در میزان شناخت و جذب مخاطب مستند موفق عمل کند؟
از همان سالهای اول، تأسیس شبکه تخصصی نمایش آثار مستند یک تأثیر اساسی داشت و آن آشنایی عموم مخاطبان تلویزیون با تنوع گونههای مختلف سینمای مستند بود و اینکه مستندسازان از مرحله اول مطالبه سالیان خود گذشتند و داستان تولید و عرضه و نمایش آثار مستند در ساعات مناسب ممکن شد. حالا بعد از یک دهه برای ارزیابی درست عملکرد شبکه مستند باید به آمار و نتایج اثربخشی فصلهای مختلف فعالیت دسترسی داشت. اما من گمان میکنم بهنسبت امکانات نابرابر رقابت با بخشهای مربوط به سیاست و سرگرمی در مجموعه شبکهها عملکرد قابلقبولی است اما در مقام سنجش فاصله با تراز معیار، مشکل سرمایهگذاری در بخش تولید و انعکاس همهجانبه سینمای مستند، به چشم میخورد. اگر شبکه مستند آزادی عمل بیشتری میداشت، حتما تماشاگران بیشتری هم داشت.
البته نباید فراموش کرد سینمای مستند برای به یاد آوردن و تأمل است و به این سادگیها نمیتواند با صنعت تفنن رقابت کند.
شبکه مستند در حمایت و تربیت مستندسازان هم نقشی داشته یا خیر؟
فکر نمیکنم تربیت مستندساز از وظایف این شبکه تلویزیونی باشد. پشتیبانی و تشویق و دراختیار قرار دادن موقعیت تبدیل ایده به اجرا و توجه به تداوم کیفی و کمی کار مستندساز است که شبکه میتواند به آن کمک کند و موجب نوعی احساس امنیت شغلی شود و اینکه توفیق در کار برای او تداوم در موفقیت بهبار میآورد. اگر شبکه مستند میتوانست انواع متنوعتری از مستند، بهویژه آثار اجتماعی یا انتقادی را پخش کند و بودجه مفصلتری داشت، نقش بزرگتری هم میداشت.
اما من درمجموع از بودنش راضیام و ارتقای کیفی آن را محصول کارهایی میدانم مانند سرمایهگذاری تلویزیون در تسهیل فرآیند تولید و پخش و سادهکردن بروکراسی برنامهسازی. اما همهچیز به این محدود نمیشود و توجه سیاستهای کلان کشور به توسعه واقعبینی در مدیریت بخشهای مختلف حوزه فرهنگ و هنر و سیاست از یکسو و از جانب دیگر، کوشایی و خلاقیت و پژوهش مستندسازان است که میتواند ما را به شرایط مطلوب نزدیک کند. در ضمن فراموش نکنیم که ترسیم و تصویر شرایط مطلوب و طراحی و نقطهگذاری مسیر، حتما به شناخت وضعیت موجود بستگی دارد و باید قواعدی برای فهم و درک و تحلیل و ابراز آن باشد و کار بخشی از مستندسازی هم همین است. اگر مستند بخواهد محتاط باشد و محدود، مثل حرکت ماشین است با ترمزدستی درگیر. اگر این امکان فراهم شود و مستندساز، مرجع و قابل اعتماد و امین قلمداد شود، میشود درمورد دقت و صحت روایت مستندساز سختگیر بود و برای شدنش به منتقد و کارشناس حرفهای محتاج است. مستند فقط در تولید به پایان نمیرسد و از آموزش تا عرضه و ارزیابی، چرخه جامعی است و باید بخشهای مختلف دستاندرکار آن از هم بیخبر نباشند و از یکدیگر پشتیبانی کنند.
با توجه به تغییر مدیریت این شبکه، چه پیشنهادهایی برای بهترشدن تولیدات شبکه مستند در ادامه راه دارید؟
پیشنهاد خاصی ندارم جز اینکه منتظر مراجعه مستندسازان نباشند و با شناخت از سوابق آنها، بهخصوص در موضوع ساخت مجموعههای مستند، ببینند چه کسانی چه کردهاند و از نمونهها و افراد موفق، سراغ بگیرند و زمینه تولید را برایشان فراهم کنند، فکر کنم این کارها خوب است.
دلایل اینکه مستند در ایران بهاندازه کشورهای دیگر رشد نداشته چه چیزهایی است؟
فرضیه این پرسش، قدری محل اشکال است. یعنی سینمای مستند ما بهنسبت بخشهای دیگر و امکاناتش اصلا اوضاع بدی ندارد. در ضمن اینکه نسبت به کدام کشورها دست به مقایسه میزنیم هم، کاری فنی است و باید سابقه و امکانات و شیب توسعه و رشد را سنجید و بعد مقایسه کرد. سینمای مستند ما شایسته توجه و تشویق است؛ در معتبرترین جشنوارههای مستند، فیلمسازان ما و آثارشان را میشناسند و تشویق میکنند. نمونههایی از تولید مشترک شکل گرفته است و... هزار گرفتاری هم هست که بیش از مستند، به ساختار مدیریت سرمایهگذاری و سنجش اثربخشی ایدهها و رفتارهای مدیریتی مربوط است و به امکان و حوصله عمومی برای توجه به تأمل و تفکر ارتباط دارد که مثل همیشه ما را میبرد به اوضاع نظام آموزش کشور، جریان درهمی که خودش سرفصل مفصلی است پرچالش.