به گزارش «فرهیختگان»، واژه «ابتذال» واژه چندان روشنی نیست؛ از این جهت که هم خود واژه و هم خاستگاه آن مورد بحث و مناقشه است و افزون بر آن، سخن گفتن درباره ابتذال نیز کار چندان سادهای نیست؛ زیرا کسی که در این باره میگوید و مینویسد، درعین حال که کسی، چیزی یا پدیدهای را در مظان ابتذال قرار میدهد، پوشیده مدعی است که خود دامن بدان نیالوده و در فراخنای اصالت آسوده است؛ اگر که اصالت را بتوان در مقابل ابتذال قرار داد. بهرهکشی سیاسی از این واژه و بنای تسویهحسابهای شخصی و جناحی بر این کلمه نیز بر دشواری کار افزوده است. نگارنده قصد دارد بیآنکه بخواهد چنین اهدافی را دنبال کند، چیستی ابتذال، چگونگی بهوجود آمدن، سازوکارها و تبعات آن را در مجموعه یادداشتهایی تبیین کند. یادداشت حاضر اولین یادداشت از این سلسله است که بیشتر جنبه طرح بحث داشته و مقدمهای کلی بر موضوع بهحساب میآید.
آیا ابتذال وجود دارد؟
پیش از ورود به بحث، باید دانست که مراد از ابتذال در این نوشته چیست؟ در زبان روزمره بهویژه زبان اقشار مذهبی جامعه، استفاده از واژه مبتذل بهطور عمده ناظر به گونههایی از محتواست که مطابق با ارزشهای شرعی نبوده و جنبههایی از مفسدهانگیزی را در خود دارند. استفاده از این کلمه و ادبیات پیرامون آن تا حدود دو دهه پیش، متمرکز بر این حیطه بود. از آن زمان به این سو، دامنه بهکارگیری این واژه به حوزههای دیگری نظیر فرهنگ، اندیشه، هنر و حتی سیاست نیز گسترش یافت؛ بهویژه با ترجمه متونی از زبانهای دیگر و پرداختن به مباحث جدید در حوزه مخاطبشناسی و سازوکار ارائه آثار و اندیشه در این حوزهها، رفتهرفته واژه ابتذال بر زبان و قلم متفکران و نخبگان نشست. با این اتفاق، واژه ابتذال به محملی برای مفاهیمی نظیر بیمایگی، تنکمایگی، فاقد عمق بودن، غیر اصیل بودن، بیریشهگی، تکراری، سخیف بودن و مفاهیمی از این دست بدل گشت. باید خاطرنشان ساخت که اگرچه در زمانه کنونی، چنین مفاهیمی با شنیدن این واژه به ذهن متبادر میشوند، اما اینکه اساسا ابتذال را میتوان ضرورتا با این واژهها مترادف دانست یا خیر، نیاز به بررسیهای بیشتر دارد. نخستین پرسش آن است که آیا اساسا پدیدهای بهنام ابتذال وجود دارد؟ به بیان سادهتر، آیا اصل وجود پدیدهای بهنام ابتذال پذیرفته شده و حال بحث بر سر ضرورت پرداختن به آن است؟ یا اینکه اساسا در ماهیت و وجود آن نیز تردیدهایی است؟ طرح این سوال به این سبب است که احتمالا گروهی با اصل موضوع مخالفتهایی داشته و پدیدههایی را -که برخی به آنها صفت مبتذل میدهند- بهگونه دیگری تفسیر کرده و زمینههای معنایی دیگری را بهجای ابتذال برایشان متصور میشوند. در این صورت باید پرسید که آیا ابتذال، امری سلیقهای است؟ یا اینکه پدیدهای مستقل با مولفههای معین است؟ اگر سلیقهای باشد چهانگیزهها و عواملی را میتوان بر اطلاق و ادراک آن موثر دانست و اگر پدیدهای مستقل باشد، چه معیارهایی را میتوان برای تشخیص آن درنظر گرفت؟ این مقدمه، خود پاسخی به این پرسش محسوب میشود که چرا باید به موضوع ابتذال پرداخت و دانستن درباره آن چه اهمیتی دارد. سادهترین پاسخ آن است که چون بحث درباره آن وجود دارد، پس پرداختن به آن نیز ناگزیر مینماید؛ یعنی چون حرف آن هست، باید از آن گفت و چون کلمهاش هست، باید دربارهاش نوشت که واژگان خود صاحب دلالتند بر مفاهیمی که بر آن بنا شدهاند. شناخت کارکردهای موضوع، پیامدها، تاثیرگذاریها و تاثیرپذیریها نیز مسائل مهمی هستند که باید مورد توجه قرار گیرند. بههرحال کلمهای بهنام ابتذال وجود دارد و مباحث مختلف و مفاهیم دیگری پیرامون آن بهوجود آمده است؛ این اتفاق در هر صورت، ریشهها، پیامدها و سازوکارهایی دارد که نمیتوان آنها را انکار کرد؛ بنابراین فارغ از اینکه پاسخ پرسشهای طرح شده در بالا چیست و چه اختلافنظرهایی درباره آنها وجود دارد، پرداختن به مفاهیم موجود، موضوعیت پیدا میکند. ممکن است افراد با جهانبینیهای متفاوت، به این سوالات پاسخهای متفاوتی دهند، اما خواهوناخواه همه آنها در پذیرفتن وجود مفهوم ابتذال اشتراک نظر دارند، جدای از اینکه وجود خود آن را به اصالت بپذیرند یا خیر. در دو سر قطب، مخالفانی آن را رد میکنند و موافقانی آن را تایید و در این بین هم نظرات متفاوتی ممکن است وجود داشته باشد، اما بههرحال موضوعی وجود داشته که تمام این گروهها ذهن خود را بدان مشغول ساختهاند؛ هدف این مجموعه یادداشتها نیز روشن ساختن ابعاد همین موضوع است.
آیا امر مبتذل بیارزش است؟
برای آنکه ابتذال بهتر شناخته شود، لازم است که درباره «ارزش» نیز صحبت شود و اینکه نسبت ابتذال با این کلمه چیست؟ آیا ضرورتا میتوان اثر مبتذل را اثری بیارزش خواند و اثر غیرمبتذل را اثری باارزش؟ آیا زمانی که از ابتذال صحبت میشود، نگاه ارزشی بر آن حاکم است یا صرفا ارائه توصیفی است از پدیدهای که وجود دارد؟ وقتی اثری مبتذل خوانده میشود، به این دلیل است که با ارزشهای معینی -هرچه باشند- در تعارض است که فقدان آنها منجر به تولید اثری مبتذل شده است؟ یا اینکه ابتذال، خود وجودی مستقل دارد که پدیدهها به آن دچار میشوند و نمیتوان آن را صرفا فقدان چیزهای دیگر دانست؟ اصلا آیا میتوان چنین تفکیکی را قائل شد و مرز شفافی را برای این دو حالت درنظر گرفت؟ آنچه لازم است توضیح داده شود، فاصله ابتذال از ارزش است؛ اینکه گفته شود امر مبتذل امری بیارزش یا با ارزش است، احتمالا درست نیست؛ زیرا سخن گفتن از ابتذال یک پدیده، ضرورتا بهمثابه داوری درباره آن نیست؛ بلکه هدف شناسایی روند شکلگیری پدیده در بستری است که مبتذل خوانده میشود.
بهعبارت دیگر، وقتی گفته میشود پدیدهای مبتذل است، یعنی به شیوه یا شیوههایی معین بهوجود آمده و عقبهای دارد که درنتیجه، به ایجاد ابتذال منتهی شده است. حال اینکه آن شیوه چه جایگاه ارزشی داشته باشد، موضوع دیگری است که ممکن است از نظر برخی باارزش و از نظر برخی دیگر بیارزش قلمداد شود. پس کلمه ابتذال بیش از آنکه وجه هنجاری داشته باشد، وجه توصیفی دارد. و مفهوم واژه، در وهله اول صاحب مقام توصیف است و در وهله بعد میتواند به داوری هنجاری بینجامد. غالب کسانی که در نقد ابتذال سخن میگویند، از توصیف به هنجار میرسند، اما چون در عمل فاصله این دو مقام چندان آشکار نیست، ممکن است گاهی با یکدیگر خلط شده یا اشتباه گرفته شوند. اما کسانی که اثری را مبتذل میخوانند، چه انگیزههایی از کار خود دارند و چه چیزی آنها را آزرده که علیه اثری یا محتوایی یا هر پدیده دیگری زبان به نقد گشوده و میکوشند در اثبات ابتذالش سخن گویند؟ بهنظر میرسد که بیش از هرچیز، خود مفهوم ابتذال، به دشمنی علیه منتقدانش تبدیل شده است. سردمداران نقد ابتذال نیز گاهی بیآنکه بخواهند به ورطه آنچه مورد نقدشان است، میافتند و اینگونه ضربهای دیگر بر پیکره این مفهوم وارد میآید. امروزه هرکس بهراحتی میتواند با دستاویز قرار دادن این کلمه، خود را در جایگاهی بالاتر از همگان فرض کرده و با تیزی واژگان، هرآنچه را بخواهد، قلعوقمع کند؛ به نام نقد. اما همه اینها دلیل نمیشود که درباره ابتذال حرفی زده نشود.
ماهیت ابتذال بیش از آنکه در بیان منتقدانش قابل شناسایی باشد، بر محمل آن یعنی «امر مبتذل» قابل طرح و تامل است. پرسشهای طرح شده در بالا، بیشتر برای روشن ساختن جوانب موضوع در ذهن مخاطب است و نگارنده قصد ندارد به تمام سوالات، پاسخی معین دهد و نویسنده بیش از آنکه در مقام تجویز نسخه یا صدور حکم باشد، بهدنبال گشایش پیچیدگیهایی ذهنی است که ممکن است مانع از فهم درست و دقیق مفاهیم و گزارهها شوند. فرض بر آن است که مخاطب آگاه، درصورت اطلاع از جوانب موضوع، خود توانایی استنتاج داشته و نیازی به گزارهها و نتایج از پیش آماده ندارد.
دامنه ابتذال کجاست؟
آیا ابتذال را فقط در پدیدههای خاصی میتوان پیدا کرد یا تمام پدیدهها بهنوعی میتوانند به ابتذال دچار شوند؟ آیا ابتذال همواره شکل معینی دارد یا درعین داشتن ماهیت معین، مظروفی است که به شکل ظرف خود درمیآید؟ احتمالا بیشترین کسانی که در ایران در مذمت ابتذال میگویند و مینویسند، متفکران و منتقدان هنری باشند؛ اما آیا ابتذال فقط گریبانگیر آثار تولیدی در حوزه هنر است یا میتوان آن را در حوزههای دیگری نظیر سیاست یا اندیشه پیدا کرد؟ شاید جالب باشد که هیچکس تا به حال پدیدههای طبیعی را به ابتذال متهم نکرده است؛ منظور پدیدههایی است که بدون دخالت انسان شکل میگیرند؛ برای مثال بیمعناست اگر بگوییم که یک درخت بهگونهای مبتذل رشد کرده یا مثلا ماه گرفتگی بهگونهای مبتذل اتفاق افتاده است؛ زیرا این پدیدهها براساس خط سیر طبیعیشان حرکت کرده و راهی را که باید طی کردهاند؛ اما وقتی گفته میشود که یک اثر هنری مبتذل است، یعنی میتوانست بهگونه دیگری ساخته شود که مبتذل نباشد یا اصلا میتوانست ساخته نشود تا ابتذال را با خود خلق نکند. پس، ابتذال را باید در مصنوعات بشری جستوجو کرد و احتمالا نقطه آغاز ورود به بحث نیز همینجاست. بنابراین در هرجایی که اثری از مصنوعِ انسان باشد، ابتذال نیز ممکن است وجود داشته باشد. اما آیا ابتذال، منحصر در ساخته بشر میماند یا میتواند به حوزههای نامرئی نظیر اندیشه یا احساس نیز سرایت پیدا کند؟ هم سیاست، هم فرهنگ، هم هنر و هم حتی اندیشه میتوانند مبتذل شوند، چون همگی بهنوعی جزء مصنوعات بشری بهحساب میآیند؛ اما ابتذال در هرکدام از این حوزهها به شکل متفاوتی نمود مییابد و نتایج متفاوتی را نیز بهدنبال دارد. پرسش اساسی آن است که وجه یا وجوه مشترک ابتذال در این حوزهها چیست که درنهایت همگی به این واژه میرسند؟ نقطه مبدا مختصات در بحث ابتذال کجاست که بتوان فاصله پدیدهها را در نسبت با آن سنجید؟ احتمالا پاسخ را باید در کلماتی همچون «ذات» یا «اصل» جستوجو کرد که بهنوعی در نقطه مقابل ابتذال قرار میگیرند. در یادداشتهای آینده بیشتر به این موضوع پرداخته خواهد شد و ضمن بررسی ماهیت ابتذال، ریشههای شکلگیری آن در حوزههای مختلف اعم از فرهنگ، اندیشه، هنر و سیاست مورد تامل قرار خواهد گرفت.
* نویسنده: علی کاکا دزفولی، پژوهشگر علومسیاسی