به گزارش «فرهیختگان»، اگر چند سال قبل در طول سال، فقط یک سریال در شبکه نمایش خانگی تولید میشد و با سلام و صلوات توزیع میشد و با تعداد بالای سریالهای تلویزیونی رقابت میکرد حالا اما شاهد رقابتهای سریالهای نمایش خانگی با خودشان هستیم. یکی از این سریالها «همگناه» نخستین تجربه مصطفی کیایی در فضای شبکه نمایش خانگی است که از اسفند سال گذشته توزیع و پخش آن آغاز شده است. این سریال فعلا در دو فصل تهیه و تولید شده است. گفته میشود در برنامهریزی اول قرار بوده فاصلهای چند ماهه بین پخش دو فصل سریال «همگناه» بیفتد اما به دلیل شیوع ویروس کرونا تصمیم گرفته شد فصل دوم را زودتر ارائه دهند. در سریال همگناه با تعداد زیادی از داستان، خردهروایت، شخصیت و البته چهرههای مطرح مواجه هستیم؛ از تکرار حضور زوج پرویز پرستویی - حبیب رضایی بعد از خلق خاطرات شیرینی چون آژانش شیشهای، شوخی و خاک سرخ تا حضور هدیه تهرانی و هنگامه قاضیانی و مسعود رایگان و رویا تیموریان و جمع زیادی از بازیگران جوان تئاتری و بخش جداییناپذیری به اسم محسن کیایی!
رگخواب مخاطب
اینکه مصطفی کیایی کاربلد است یا خوششانس یا باهوش را شاید گذشت زمان نشان دهد. کارگردانی که با اولین ساختهاش به نام «بعدازظهر سگیسگی» نشان داد که کمدی ایرانی را خوب میشناسد و بلد است طوری فیلم بسازد که تماشاگر را به سالن سینما بکشاند. گروه قوی و کثیری از بازیگران طنز ازجمله رضا عطاران، سعید آقاخانی و مجید صالحی را کنار هم قرار داد و یکی از پرفروشهای سال 88 شد؛ فیلمی که کپی از بعدازظهر سگی آلپاچینو بود و کسی هم آن را رد نکرد. فیلم بعدی کیایی برایش جایزه هم به ارمغان آورد. فیلمی که گفته شد شبیه «لیلی با من است» ساخته شده و مهدی هاشمی یکی از بهترین بازیهایش را در آن ارائه داد. این فیلم هم در گیشه موفق بود و هم سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه از جشنواره سیام فجر را نصیب مصطفی کیایی کرد. منتقدان و مخاطبان منتظر کار بعدیاش بودند و «خط ویژه» نشان داد که سینمای ایران ظاهرا باید وجود و حضور کیایی را جدی بگیرد. این فیلم هم توانست در گیشه گلیمش را از آب بیرون بکشد. داستان جذابی داشت که پر از طعنه به آقازادهها بود. «عصر یخبندان» هم در راستای حفظ موقعیت کیایی بود و «چهارراه استانبول» که کاری سفارشی بود نشانی از آثار ساختهشده قبلی او نداشت. آخرین ساخته کیایی «مطرب» بود؛ فیلمی که هرچند لقب پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران را به دست آورد اما وجهغالب بازاری و شوخیهای جنسی مکررش نشانی از یک کارگردان کمدیشناس نداشت. سوار بر موج روز سینمای ایران و تمرکز بیشتر روی مسائل اقتصادی و افزایش درآمد، کیایی را چند پله نسبت به خودش هم عقب رانده است. «همگناه» بعد از مطرب توزیع و پخش شد. ظاهرا شباهتی به هم ندارند مگر حضور پرستویی و محسن کیایی. «مطرب» حتی نسبت به «همگناه» هم ضعیفتر است و پخش این سریال نشان داد که اصرارهای این سالهای تهیهکنندگان و مدیران تلویزیون به مصطفی کیایی برای ساختن سریال بیدلیل نبوده است. کیایی رگ خواب مخاطب ایرانی را بلد است و در ضمن حواسش به این هست که سمت سریالهای ترکیهای غش نکند و از آنسو هم به سراغ سریالهای دهه شصت و هفتاد تلویزیون نرود.
بازیهای معمولی، قصه جذاب
حضور بیش از 20 بازیگر مشهور در «همگناه» و آگاهی از سابقه آنها، توقع مخاطب را برای دیدن بازیهای قوی به بالاترین حدش میرساند. اما نتیجه چیزی نیست که مطلوب مخاطبان باشد. پرویز پرستویی هیچ نشانی از بادیگارد و آژانس شیشهای و مومیایی3 ندارد و با یک بازی کاملا معمولی از سوی او مواجه هستیم. پلیسی که نه ابهت و اقتدار ماموران نظامی را دارد و نه عواطف پدرانه را، بهجز گریه، میتواند نشان دهد. «همگناه» در کارنامه پرستویی یک اثر کاملا متوسط است. هدیه تهرانی بعد از سالها و با نقشی متفاوت بازگشته است. نقش ویژگیهای پیچیدهای ندارد اما هدیه تهرانی تا بهحال چنین کاراکتری را بازی نکرده است. تهرانی هرچند بازی درخشانی ارائه نداده اما توانسته استانداردهای خودش را دستکم حفظ کند. حبیب رضایی هم نقش شوخوشنگ خودش در «بیپولی» یا «سرخپوست» را تکرار کرده است. از مسعود رایگان و رویا تیموریان هم بارها در تلویزیون و سینما چنین نقشی را دیدهایم. محسن کیایی در «همگناه» شبیه به «ساخت ایران 2» و حتی نقشش در «بارکد» بازی کرده و کمی در فصل دوم دچار تغییرات شده است. بهجز پدرام شریفی که بازی درخشانی از خودش ثبت کرده است بقیه بازیها در بهترین حالت متوسط و معمولی هستند و شاید اصلا نقشها جوری نوشته شده که نیاز به تلاش و تقلای خیلی زیادی نداشته باشد. در همگناه، این قصه است که به شخصیتها و نقشها میچربد و جلوی دید مخاطب است. قصه خانواده صبوری که شاید انتخاب نامش چندان بیراه نباشد. آنطور که مصطفی کیایی در نشست خبری گفته است؛ خانواده صبوری در داستان نماد امروز جامعه است، کسی مثل فرید میخواهد آن را اداره کند. فریبرز میخواهد آن را هدایت کند، آرمان اما سرکش است و دیگر شخصیتها هریک نمایندهای از جامعه هستند. این روابط و مسائل در جامعه وجود دارد. شخصیتهای متعدد و قصههای تودرتو اما مجال پرداختن دقیق به خانوادهها و شخصیتها را گرفته است و مخاطب در سطح باید همراه با کاراکترها باشد و کمتر پیش میآید تا به عمق وجود نقشها فرو رود.
همگناه در تلویزیون؟
مصطفی کیایی گفته است که با توجه به شرایط تلویزیون، نمیخواهد سریال تلویزیونی بسازد و پیشنهادهایی را رد کرده است. در این چند سال چنین ادعایی از سوی دیگر کارگردانها و سریالسازان هم مطرح شده؛ ادعاهایی که انگار برای مدیران تلویزیون به مرز هشدار نرسیده است تا حداقل بهدنبال کشف نقایص خود در تولید سریال باشند. باوجود تکثر رسانهها در عصر اطلاعات، بهجرات میتوان گفت که همچنان رسانه ملی، مهمترین پایگاه فراگیر رسانهای برای مردم ایران است. هنرمندان هم از این ظرفیت عظیمی که تلویزیون برای آنها فراهم میکند، غافل نیستند؛ اگر به کارنامه هنری چهرههای مشهور سینمای ایران نگاه کنید از پیشکسوتانی چون مرحوم محمدعلی کشاورز، جمشید مشایخی و علی نصیریان گرفته تا همین رضا عطاران، مهران مدیری، شهاب حسینی، نوید محمدزاده و... خواهید دید که تلویزیون بهعنوان مهمترین عنصر برای شناخت و معرفی این هنرمندان بوده است. اما چه میشود همین هنرمند مشهوری که حاضر است، چهرهاش برای تبلیغ آبمیوه از شبکههای تلویزیون پخش شود، علاقهای به بازی در سریالهای تلویزیونی نداشته باشد، آن هم تلویزیونی که سابقه بدی در سریالسازی ندارد. از دل همین تلویزیون آثار ماندگاری چون «هزاردستان»، «روزیروزگاری»، «کیف انگلیسی»، «وضعیت سفید»، «زیرتیغ» و... به قاب تصویر نشسته است.
این سوال مهمی است که سریالسازی در سالهای اخیر تلویزیون، گرفتار چه ایراداتی شده است که بخش مهمی از سریال و فیلمسازان علاقهای به حضور و ساخت سریال در رسانه ملی ندارند. بخشی از ایراد به این برمیگردد که در سالهای اخیر مدیران تلویزیون (البته آنهایی که از انبوه فیلمنامهها، قصهها را دستچین میکنند)، گرفتار یک چرخه تکرار در انتخاب شدهاند. کافی است یک فرمول سریالسازی در تلویزیون جواب بدهد، آنقدر این فرمول بهشکلی سطحی تکرار میشود تا اینکه مخاطب از نسخه اصلی هم دلزده شود. مدیران فعلی تلویزیون علاقه خاصی دارند که تا سریهای سوم و چهارم سریالهایی مثل «بچهمهندس» و «قصههای کمال» را بسازند، ولی از ورود به مسائل ملتهب جامعه ایران پرهیز میکنند. همین مدل اعمال سلیقه و دستچین کردن فیلمنامه باعث شده که ما شاهد تولید انبوه آثاری باشیم که از متن واقعی زندگی مردم ایران دورافتادهاند و این دورافتادگی از واقعیتهای جامعه ایران باعث شده است تصویر جامعه ایرانی در تلویزیون، یک کاریکاتور از ایران باشد تا یک تصویر واقعی. بهخاطر همین اغلب فیلمسازان برای اینکه از اتهام کاریکاتوری کردن مردم ایران فرار کنند، سراغ ساخت سریال در شبکه نمایش خانگی میروند. بهقول منتقدی که میگفت حداقل در شبکه نمایش خانگی، خیال فیلمساز از اعمال سلایق جور واجور راحتتر است. تکرار رویهای که تلویزیون از سالهای قبل شروع کرده و همچنان ادامه دارد، باعث شده است حتی یک کار ضعیف در شبکه نمایش خانگی تا قسمتهای اولیهاش با استقبال مواجه شود و بعد مردم بهناچار رهایش کنند.
مردم قصه دوست دارند
نگاهی به سریالهای پرتماشاگر در شبکه نمایش خانگی و تلویزیون نشان میدهد که مردم همچنان عاشق قصه هستند و با همه آزمون و خطاها در فرم و ساختار، باز هم یک قصه جذاب در یک قالب متوسط موفق میشود تعداد زیادی از مخاطبان را به سمت خودش جذب کند. مردم قصه دوست دارند و قصههای ملموس و اطرافشان را. نه افراط را میخواهند و نه تفریط را. تصویر واقعی از خانواده و جامعه را میخواهند. آینهای که نشان میدهد چه میگذرد و چه باید کرد. پیچیدهگویی و عدمارتباط مناسب با مخاطبان به بهانه نوآوری یا شکستن کلیشه هیچوقت جواب نداده و احتمالا در آینده هم جواب ندهد. برخلاف آنچه عدهای میگویند دوران قصه به سر نرسیده است و احتمالا تا زمانی که کودکی در هرجای جهان به خواب برود قصه هم وجود دارد.همگناه هم مانند سریالهای دیگر شبکه نمایش خانگی که تا بهحال به آنها پرداختهایم با هر کیفیتی میآید و میرود اما شاید به صدا درآمدن زنگخطر برای تلویزیون مهمتر از همهچیز باشد. اگر سهم سریالهای خانگی تعداد زیاد بیننده و نگاه باشد قطعا و حتما سهم تلویزیون و مدیرانش حسرت و آه خواهد بود؛ آهی که دیگر جبرانش نه غیرممکن که بسیار سخت خواهد بود. مردم چیز زیادی از تلویزیون نمیخواهند. شاید اگر مانند دهه شصت و هفتاد و حتی تا نیمههای هشتاد شاهد وفور سریالهای فاخر و خوب بودیم اصلا مجالی برای ساختهشدن سریالی چون همگناه ایجاد نمیشد.
گفت وگوی «فرهیختگان» با پدرام شریفی، بازیگر نقش «پیمان» و محسن کیایی، بازیگر نقش «آرمان» و یادداشت محمدتقی فهیم در این رابطه را بخوانید:
گفتوگو با پدرام شریفی، بازیگر نقش «پیمان»
بازیگر با قرتیبازی و اینستاگرام ماندگار نمیشود
گفتوگو با محسن کیایی، بازیگر نقش «آرمان»