به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، سیدحمید روحانی، موسس و رئیس سابق مرکز اسناد انقلاب اسلامی است که از سوی امامخمینی(ره) مامور تدوین تاریخ انقلاب اسلامی شد. روحانی پس از استعفا از مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در سال ۱۳۸۱ بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی را تاسیس کرد و هماکنون رئیس این بنیاد تاریخی است. وی که پیش از این اعضای مجمع روحانیون بوده و روزگاری قرابت نزدیکی با کروبی و موسویخوئینیها داشته است، درحالحاضر بهدلیل نوع عملکرد آنها از منتقدان و جداشدگان از این جریان است.
گفتوگوی مشروح با سیدحمید روحانی، رئیس بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی درباره نامه سرگشاده اخیر موسویخوئینیها به رهبر انقلاب و چرایی نگارش چنین نامهای در ادامه از نگاهتان میگذرد.
با توجه به اینکه موسوی خوئینیها در نامه سرگشاده به مقاممعظمرهبری بدون اشاره به کمکاری و عملکرد بسیار ضعیف دولت روحانی، مشکلات فعلی کشور را به رهبر معظم انقلاب ارجاع داده و از بیعدالتی غیرقابلانکار انتقاد کرده است، نظر شما درباره برخورد این جریان با مشکلات فعلی چیست و چرا امثال موسویخوئینیها بهجای پاسخگویی نسبت به عملکرد هفتساله روحانی و حمایت از او بهدنبال تبرئه جریان خود هستند؟
چنانچه میدانیم تسلیمطلبها بعد از آن همه دروغ و پنهانکاریهایی که داشتند، امیدوار بودند بتوانند خط سازش و کرنش را حاکم کنند، اما سرانجام بهسختی شکست خوردند و در ملت ایران کاملا رسوا و بیآبرو شدند، بنابراین شاهدیم آنها بهدنبال این هستند که برای نجات خود از سقوط و بیآبرویی به هر خار و خسی چنگ بزنند.
این رفتار آنها مرا یاد شیوه دزدها میاندازد که وقت فرار خیلی رساتر از دیگران فریاد میزنند دزد را بگیرید و کار اینها نیز به اینجا کشیده است. من معتقدم این جریان برای اینکه بتواند همه خیانتها و ضرباتی را که به حیثیت کشور زدند و اقتصاد مملکت را فلج و مشکلات لاینحلی برای مردم درست کردند به یک نحوی توجیه کند و خود را از آن مبرا بداند، سعی میکنند خود را تبرئه کنند.
نکته اصلی همینجاست که این جریان علیرغم حمایت از پیروزی روحانی امروز کمترین نقدی را متوجه او نمیبیند.
بله، بر همین اساس رئیسجمهور از گرانی و تورم کمرشکن و وضع اسفبار معیشت مردم انتقاد میکند. یکی از رسانهها تیتر زده بود: «شیخ حسن روحانی از رئیسجمهور انتقاد کرد!» این نشان میدهد که طرف میخواهد خود را به یک نحوی تبرئه کند و بگوید من این کارها را نکردهام. البته شیوه روحانی تازه نیست. به یاد دارم او در یکی از سخنرانیهای دیدار با رهبری در نطق قبل از سخنرانی گفت باید چنین و چنان کرد؛ وقتی صحبت او تمام شد مقاممعظمرهبری فرمودند مخاطب این سخنان خود شما هستید. بههرحال این شیوهای است که این طیف دنبال میکنند تا بهنحوی خود را تبرئه کنند.
نیروهای پیادهنظام آمریکا در ایران بیحیاتر از آن هستند که از رو بروند
حتی چندی پیش شاهد بودیم سخنگوی دولت در دفاع از دولت گفت اگر ما نبودیم وضعیت صدبرابر بدتر میشد. یا فردی دیگر بعد از شکست شدید برجامیها، مذاکره با آمریکا را پیشنهاد داد تا نشان دهد نیروهای پیادهنظام آمریکا در ایران بیحیاتر از آن هستند که از رو بروند.
نامه موسویخوئینیها برای تبرئه دولت روحانی و کمکاری اوست
امروز هم خوئینیها به صحنه آمده و به اصطلاح نامهای سرگشاده به مقاممعظمرهبری نوشته است. او میخواهد چند کار کند؛ اولا میخواهد از این دولت ناکام بهنوعی دفاع و با زبان بیزبانی روحانی را تبرئه کند تا بگوید اجازه ندادند او کاری کند.
این رفتار البته قبلا هم سابقه داشته و در برخی دولتهای پیشین شاهد چنین رفتاری بودهایم. این الگوی رفتاری به این صورت است که در آغاز کار سعی میکنند با حمله به دولت گذشته، خود را ناجی نشان دهند و در آخر کار این شعار را که اجازه ندادند ما کار کنیم، پیش میکشند تا خود را تبرئه کنند.
الان همین شیوه را خوئینیها در دفاع از این دولت در پیش گرفته تا ضعفها، نادرستیها و ضربههایی را که او به مملکت زده لاپوشانی کند و فاجعه جبرانناپذیری را که این دولت به بار آورده بهنحوی بپوشاند.
موسوی خوئینیها بهدلیل کینه از رهبری بهدنبال انتقام از ایشان بود
ثانیا او میخواهد از مقاممعظم رهبری انتقام بگیرند، چراکه آنها دل پرکینه و چرکینی از رهبری دارند، زیرا رهبری در طول 30 سال گذشته تمام نقشهها و توطئههایی که نیروهای سازشکار و تجزیهطلبان و کسانی که زبان آمریکا را در دهان دارند و در جهت در هم شکستن خط امام حرکت میکنند و سعی دارند اندیشههای امام را به موزه بفرستند، با هوشیاری و آگاهی خود در هم شکستند. مخصوصا جریان سال 88 و فتنهای که مثلث سلطنتطلبان، تسلیمطلبان و سازمان منافقین با همکاری آمریکا تدارک دیدند و 17سفارتخانه پشت این فتنه بود.
این درحالی بود که رهبر معظم انقلاب با هوشیاری خود اجازه ندادند آن توطئه بهبار بنشیند و دست تبهکاران را از سرنوشت کشور کوتاه کردند و فتنهگران را رسوا ساختند.
به نظر بنده که سومین نکته هم همین بود جریان موسویخوئینیها بهدنبال زیرسوال بردن اصل ولایت فقیه هستند. به نظر من خوئینیها در جایی اذعان داشت که به بحث ولایت فقیه ایمان نداشتند. بهنحوی میخواهند بگویند مشکل لاینحل کشور مساله ولایت فقیه است که تمام این مشکلات را ایجاد کرده و این مسالهای است که بهنظر من در نوشته او بینقش نیست. واقعا این نامهای نیست که بخواهد مشکلات مردم را بهنحوی به گردن رهبری بیندازد. آنها با اساس انقلاب و آرمانهای امام و با اساس ولایت فقیه مشکل دارند، لذا دنبال این هستند به هر نحوی به مقاممعظمرهبری و ولایت فقیه ضربه و آسیب برسانند.
نکته بعدی اینکه در آستانه سقوط هستند و با نامه خطاب به رهبری میخواهند برای خود جایی باز کنند و بهنحوی خود را مطرح کنند و سر زبانها باشند. به یاد این داستان میافتم که بنده خدایی خواست معروف و سر زبانها باشد.
با این رویکردی که موسویخوئینیها و جریان اصلاحطلبی برای فرار رو به جلو در نظر گرفته است، ارزیابی شما از آینده این جریان چیست؟
پیشبینی من این است از این به بعد تسلیمطلبان بهشدت شکست میخورند و در میان مردم بیاعتبار میشوند، از این رو بیشتر هم به این کارهای ناشایست دست خواهند زد و ممکن است علیه مقاممعظمرهبری سخن بگویند، نامه سرگشاده بنویسند، سخنرانیهای اهانتآمیز انجام دهند تا از این طریق خود را مطرح کنند و اجازه ندهند به کلی نابود شوند.
نمیتوانند منکر پایداری نظام شوند، لذا میخواهند آن را خود دراختیار بگیرند
یک گمانه سیاسی که برخی مطرح میکنند این است که اصلاحطلبان چون فکر میکنند جمهوری اسلامی موقعیت خوبی ندارد، میخواهند خود را از بدنه نظام جدا کنند و بهخاطر همین فضا را تند میکنند.
اینها درحقیقت میخواهند بهنحوی نظام را در اختیار بگیرند، نه اینکه از نظام جدا شوند، چراکه میدانند این نظام پایدار است و نمیتوانند این را منکر شوند. در طول 40 سال گذشته تجربه نشان داده نظام هرگز متزلزل نمیشود و از بین نمیرود. تا وقتی اسلام هست، این نظام و انقلاب هست، چراکه انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ما ریشه در اسلام دارد.
اما آنچه آنها میخواهند این است که مانند دوران پیامبر اکرم(ص) به همان نحوی که امویها و عباسیها اسلام را مسخ کردند و قدرت را در دست گرفتند و در طول صدها سال اسلام را به مسلخ بردند، همان مسیر را دنبال کنند تا به هر قیمتی یک روزی نظام را در دست بگیرند، اسلام و انقلاب را بهگونهای جلوه بدهند که با خط تسلیمطلبان و سازشکاران و با خط آمریکا همخوانی داشته باشد. این جریان در این سالها بسیار امید داشتند که بتوانند قدرت را برای همیشه در اختیار بگیرند، خط آمریکا را در ایران جلوهگر کنند و به همان شیوه دوران محمدرضاشاه کار کنند؛ یعنی به آن دوره برگردند که آمریکا و قدرت غرب و اندیشههای سازشکارانه در رأس باشد و نوکری برای بیگانگان رواج پیدا کند، اما یکباره چشم باز کردند و دیدند نهتنها نقشهها پیش نرفته، بلکه بهشدت شکست خوردهاند. اینکه میبینید آنها بهشدت از برجام دفاع میکنند، چون برجام نماد خط سازش است و اگر برجام بهکلی مضمحل شود، خط سازش هم مضمحل خواهد شد، لذا میخواهند برجام را علیرغم اینکه پوسیده شده، سرپا نگه دارند تا خط سازش بهکلی از بین نرود.
موسویخوئینیها و حجاریان از افراد مهمی در جریان اصلاحطلبی هستند. چندی پیش حجاریان مصاحبهای داشت و ضمن تبرئه اکبر گنجی گفت او هیچ اشتباهی نکرده است. از این جهت بسیاری معتقد هستند جریان رادیکالی که اکبر گنجی شاخص آن شود، طبیعی است که موسویخوئینیها رهبر معنوی و فکری آن میشود. نظر شما در اینباره چیست؟ چون خاتمی هم در این زمینه ورود نکرده است.
اصولا اظهارات حجاریان و موسوی خوئینیها و حتی حرفهایی که گنجی بیان کرده از یک آبشخور سرچشمه میگیرد؛ آبشخور وابستگی به آمریکا و خط سازش است. این خط سازش در طول تاریخ وجود داشته و امر تازهای نیست. از زمان پیامبر اکرم(ص) و در زمان ائمه نیز درمقابل خط مقاومتی که امامحسین(ع) دنبال میکرد، خط سازش هم وجود داشت.
بعد از رحلت پیامبر آنچه باعث اصطکاک بین حضرت علی(ع) و مخالفان ایشان شد، همین مساله بود؛ حضرت علی(ع) پیرو خط مقاومت بودند و آنها خط سازش را دنبال میکردند. معاویه سردمدار خط سازش بود. این مساله در طول تاریخ وجود داشته است. اینکه علما و مراجع و فقهای ما در کل تاریخ شهید و مسموم شدند، به این دلیل این بود که پیرو خط مقاومت بودند.
در طول این 40 سال گذشته هم پیروان خط سازش و تسلیمطلبان خیلی تلاش کردند تا بتوانند مساله سازش با آمریکا و کنار آمدن با آمریکا را بهنحوی به بار بنشانند. دولت موقت میگفت بدون آمریکا نمیتوانیم زندگی کنیم. بنیصدر و دیگر دولتهای لیبرالمنش و پیرو خط لیبرالی تا امروز تمام تلاش خود را داشتند تا این خط سازش از ذهن خارج شود و خط مقاومت در بین مردم استوار شود.
خوئینیها بهعنوان دبیرکل مجمع روحانیون مبارز، در این نامه به تورم روزافزون و کاهش درآمد مردم اشاره کرده و گفته مردم گرفتار «بیعدالتیهای غیرقابل انکار» شده و از اوضاع فرهنگی و سیاسی کشور ناراضی هستند، نظر شما درباره چنین مواضعی چیست؟
حجاریان فکر میکند اگر امروز گفتهها و اهانتها و حرفهای انحرافی گنجی را به نحوی احیا کند یا آ موسوی خوئینیها فکر میکند اگر نامه سرگشاده به مقاممعظمرهبری بنویسد و دولت را تبرئه کند، اوضاع بازمیگردد و میتوانند خود را احیا کنند.
این درحالی است که اعضای مجمع روحانیون در دهه 60 جزء تئوریسینهای اصلی مبارزه با آمریکا بودند و الان دچار این استحاله شدهاند.
یکی از شیوهها و شگردهای این جریان، دورویی است. اینها ریاکاری کردند. وقتی دیدند امام قدرت را در دست دارد و بهشدت با آمریکا سر ناسازگاری دارد و اهل سازش و کرنش نیست و حاضر نیست به هیچ عنوانی با آمریکا کنار بیاید، بهخاطر اینکه بتوانند خود را به امام نزدیک و قدرتی پیدا کنند، ضدآمریکایی شدند و علیه آمریکا شعار میدادند.
کروبی گفت اوضاع برگشته و موضعگیری علیه آمریکا جواب نمیدهد!
اگر کسی سخن از سازش با آمریکا به میان میآورد، بهشدت علیه او موضعگیری میکردند، اما بعد از رحلت امام 180 درجه چرخش ایجاد شد. یک روز از کروبی پرسیدم شما از کسانی بودید که بهشدت ضدآمریکایی بودید و کسی نامه آمریکا را با احترام میآورد او را سرکوب میکردید. کروبی پاسخ داد درحال حاضر اوضاع برگشته است و این موضعگیریها جواب نمیدهد!
وقتی امام از دار دنیا رفت و محمد خاتمی به قدرت رسید، فکر کردند اوضاع به نفع آنها است که بتوانند خط سازش را حاکم کنند. البته نمیخواهم بگویم همه اینچنین بودند، در میان همینها، در مجمع روحانیون مبارز آدمهای سالم هم وجود داشت، ولی فریب خوردند و آگاهی نداشتند که جریان پشتپرده چیست. بهنظر بنده کارگردانان اصلی این جریان نان را به نرخ روز میخورند. هر زمانی که هر چه اقتضا کند به همان شیوه حرکت و موضعگیری میکنند و به تعبیر شاعر«هر لحظه به شکلی بت عیار درآمد، دین برد و نهان شد» این شیوهای است که این طیف دنبال میکنند.
اخبار مرتبط: