تاریخ : Mon 29 Jun 2020 - 10:45
کد خبر : 42602
سرویس خبری : نقد روز

رادیکالیسم زیر رادیکال

چرا مواضع اخیر موسوی‌خوئینی‌ها و حجاریان انتخاب‌های آینده اصلاح‌طلبان را محدود‌تر می‌کند؟

رادیکالیسم زیر رادیکال

تلاش افرادی چون حجاریان و موسوی‌خوئینی‌ها زیر فشار سنگین اجتماعی ناشی از عملکرد دولت، استفاده از یک الگو و نسخه تکراری است. «آن‌قدر فضا را تند کنیم تا بدنه ریزش یافته و دوباره ما را به عنوان لیدر و البته آلترناتیو وضع موجود بپذیرد.»

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، عملکرد نامطلوب هفت سال دولت روحانی اگرچه برای کشور خسارت سنگینی به حساب می‌آید، اما تحولات سیاسی اخیر در جریان اصلاحات گویای این است که خسارت حمایت تام و تمام از دولت‌های یازدهم و دوازدهم به انضمام کارنامه نامطلوب و مخدوشی که فراکسیون امید در مجلس دهم و شورای شهر پنجم در شهر تهران از خود به جا گذاشت بیشتر از آن چیزی است که یک جریان سیاسی در کشور بتواند تاب تحمل آن را داشته، به عنوان فرودی پس از یک فراز، با آن مواجه شده و پس از مدتی دوباره به وضعیت عادی برگردد. وقایعی چون استعفای محمدرضا عارف و عبدالواحد موسوی‌لاری از شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان یکی از نمادهای همین تاثیر عمیق و تحولات جدی در جریان اصلاحات است.

در چنین شرایطی طبیعتا نسخه‌های مختلفی از سوی فعالان سیاسی، استخوان‌خردکرده‌های سیاست و یا کسانی که وجوه نظری برجسته‌تری دارند، برای راه و روش بازسازی و بازگشت ارائه می‌شود، یکی می‌گوید قدری از قدرت دور باشیم، به گذشته بیندیشیم و اشتباهات را تکرار نکنیم، دیگری می‌گوید سازوکار و نحوه ساماندهی جریان را از ریشه تغییر دهیم، یکی در مورد رهبری جریان اظهارنظر می‌کند و برخی هم در مورد نوع تعامل با جامعه و حاکمیت.

در این میان اما آن چیزی که برجسته است تکرار تجربه‌های مقطعی و استفاده از از راهکارهای قدیمی در بزنگاه ناکامی از سوی برخی فعالان‌سیاسی این جریان است، مسیری که انتخاب آن گویای بزرگی فشار اجتماعی ناشی از عملکرد دولت روحانی بر اصلاح‌طلبان بوده و اکنون در چند فاز در حال عملیاتی شدن است.

فاز اول: اگر اظهارنظرهای سیاسی و رسانه‌ای را را دنبال کرده باشید حتما به چشم‌تان آمده که چندی پیش سعید حجاریان در اظهارنظر ‌اکبر گنجی ازجمله رادیکال‌ترین چهره‌های اصلاح‌طلب یا به عبارتی تجدیدنظرطلب در دو دهه اخیر را به عنوان مصداق و نمونه یک اصلاح‌طلب واقعی معرفی کرد و حتی کسانی چون بهزاد نبوی را در دایره اصلاح‌طلبان واقعی حاضر ندانست؛ معیار و سنجه‌ای که بخش عمده‌ای از فعالان سیاسی این جریان که طبق قواعد و عرف حاکم بر فضای کشور در حال فعالیت هستند را کنار می‌زند و تنها کسانی را تایید می‌کند که در مسیر ساختارشکنی و رفتارهای رادیکالی چون تحصن مجلس ششم قدم برمی‌دارند.

فاز دوم: بعد از آن صحبت به‌نظر می‌رسد که حالا فاز دوم عملیات اجرایی شده و در غیاب کسانی که تمایل ندارند فضا را آنچنان تند کنند که دیگر امکان سیاست‌ورزی متعارف وجود نداشته باشد، فردی چون موسوی‌خوئینی‌ها وارد میدان شده و با نگارش نامه‌ای به رهبر انقلاب ‌نسبت به تکمیل شدن پازل اقدام کرده است. نامه‌ای با ادبیاتی بسیار تند و منطقی بسیار سست. نامه‌ای که شأنی جز فرافکنی نداشته و صرفا به‌دنبال ایجاد یک مرز میان‌ نگارنده با حاکمیت است، گویی موسوی‌خوئینی‌ها و جریانی که او در آن قرار دارد تاکنون هیچ نقشی در اداره کشور نداشته‌اند.

بهتر است بگوییم آش آن‌قدر شور شده که حتی فعالان تندوتیز اصلاح‌طلب چون احمد زیدآبادی و صادق زیباکلام هم نتوانسته‌اند از این منطق دفاع کرده یا حتی ساکت بمانند و نگویند که «چطور ممکن است قریب به ۲۰ سال از این 40 سال انقلاب در ید و اختیار تام و تمام اصلاح‌طلبان باشد و بدون بررسی عملکرد آنها در قوای مختلف کشور به مرزبندی با حاکمیت بپردازیم.»

  استفاده از یک نسخه تکراری

تلاش افرادی چون حجاریان و موسوی‌خوئینی‌ها زیر فشار سنگین اجتماعی ناشی از عملکرد دولت، استفاده از یک الگو و نسخه تکراری است. «آن‌قدر فضا را تند کنیم تا بدنه ریزش یافته و دوباره ما را به عنوان لیدر و البته آلترناتیو وضع موجود بپذیرد.» نکته مهم ماجرا اما این است که این نسخه پیش از این چندبار برای اصلاح‌طلبان پیچیده شده و هر بار نتیجه ناامیدکننده‌تری برای آنها داشته است.

برای مثال یک‌بار این افراد در پایان دوره هشت‌ساله اصلاحات و زمانی که حتی رئیس دولت وقت هم تلاش می‌کرد خود را از رادیکال‌ها جدا کند، تداوم حیات و حضور در قدرت را در تند کردن فضا دیدند و‌ با قرار گرفتن پشت سر مصطفی معین، امید داشتند که در انتخابات سال ۸۴ به پیروزی برسند ولی‌توفیقی نیافتند. مساله مهم این برهه این است که اساسا معلوم نیست موسوی‌خوئینی‌ها، حجاریان و تاج‌زاده می‌توانند تندتر از آن برهه عمل کنند یا خیر؟ و اگر موفق شدند در چنین نقشی بازی کنند، آنگاه آینده‌ای برای فعالیت در سپهر سیاسی ایران خواهند داشت یا نه.

مثال دیگر به انتخابات دوره دهم ریاست‌جمهوری مربوط می‌شود. اصلاح‌طلبان بار دیگر این تندی را در سال ۸۸ تکرار کردند که البته این بار شکست سنگین‌تر بود و لذا مجبور شدند پس از چند سال دوری از قدرت زیر عبای حسن روحانی رفته و باز گردند. تمنای ائتلاف با روحانی و گذار از افراد شاخص جریان اصلاحات حتی محمدرضا عارف، گویای این واقعیت است که رادیکالیسم ۸۸ چرخش ۹۲ را به دنبال داشت و طبعا پذیرفتن کارنامه هشت ساله حسن روحانی.

  سناریوهای احتمالی چیست؟

در وضعیت تابستان ۹۹ تند کردن فضا از سوی اصلاح‌طلبان می‌تواند با چند هدف صورت پذیرد.

اول: سناریوی اول معرفی خود به عنوان آلترناتیو کل نظام است که البته بعید به‌نظر می‌رسد حتی افرادی چون حجاریان هم امیدوار باشند اولا تزلزلی در کلان حاکمیت ایجاد شود، ثانیا در فضایی جز جمهوری اسلامی امکان بقا داشته باشند.

 دوم: سناریوی بعدی که احتمال بیشتری هم برای اجرا دارد و عقلانی‌تر هم به‌نظر می‌رسد این است که این تندوکند شدن‌ها حاصل یک تقسیم‌کار سیاسی باشد. بدین معنا که بخشی از اصلاح‌طلبان تلاش کنند مسیر سیاست‌ورزی‌های متعارف را دنبال کنند تا از گردونه رقابت خارج نشوند و بخشی دیگر هم به دنبال جذب رای منتقدان بروند و در بزنگاه با یک رجوع و اضطرارسازی سبد رای آنها را دوباره به پایگاه اصلاح‌طلبان بازگردانند که البته معلوم نیست با این شدت و حدت اساسا امکانی برای کنشگری در چارچوب برای آنها وجود داشته باشد یا خیر.

  اصلاح‌طلبان چه واکنشی نشان دادند؟

در میان واکنش‌ها به این اظهارات ، واکنش‌های برخی اصلاح‌طلبان البته جالب توجه‌تر بود. چند مورد را در ادامه بخوانید.

  صادق زیباکلام: خود موسوی‌خوئینی‌ها باعث بسیاری از مشکلات کشور است

فعال سیاسی اصلاح‌طلب در واکنش به نامه موسوی‌خوئینی‌ها گفت: «موسوی‌خوئینی‌ها متکبرترین فردی است که به عمرم دیده‌ام.‌ هنر موسوی‌خوئینی‌ها این است که هرچندوقت یک‌بار انگشت اتهام را به سمت یکی از شخصیت‌های نظام نشانه می‌گیرد و روزی علیه آقای هاشمی سخن می‌گوید و روز دیگر خطاب به رهبری مشکلات را گوشزد می‌کند، درصورتی‌که اگر قرار باشد در دادگاهی متهمان به‌وجود آمدن وضع کنونی احضار شوند، نخستین فردی که باید در آن دادگاه حاضر و محاکمه شود خود آقای موسوی‌خوئینی‌هاست. اینکه طوری رفتار کنیم که انگار همه این مشکلات یک‌شبه ایجاد شده و خودمان به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم در بحران‌های کنونی ایران نقش نداشته‌ایم، جز فرافکنی و فرار از مسئولیت چیزی نیست.

  احمد زیدآبادی : خوئینی‌ها مواضعی داشته که بسیاری همان مواضع را عامل تشدید مشکلات کشور می‌دانند

فعال سیاسی اصلاح‌طلب اظهار داشت: «معلوم نیست این نامه صرفا انگیزه سیاسی داشته یا آن‌طور که در بین برخی مذهبی‌ها رایج است به وطیفه شرعی‌اش عمل کرده است. این نامه‌ها به‌خصوص از طرف فردی مانند آقای خوئینی‌ها حوزه‌ی تأثیرش بر نظام تصمیم‌گیری اگر معکوس نباشد، صفر است. ظاهرا حساسیت خاصی درباره‌ آقای خوئینی‌ها در محافل اصولگرا وجود دارد و حتی ممکن است نیت او از نوشتن نامه عکس منظور واقعی او تعبیر شود. در ضمن آقای خوئینی‌ها در دهه‌های نخست پس از انقلاب مواضعی داشته که بسیاری از ناظران همان مواضع را عامل تکرار و تشدید مشکلات کشور می‌دانند. در این نامه هم نسبت به این موضوعات سکوت شده و تنها به مدیریت کلان کشور اشاره شده است.»

  سعید رضوی‌فقیه: انتقادشان منصفانه نیست

فعال سیاسی و رسانه‌ای اصلاح‌طلب تاکید می‌کند: «‌در این نامه آداب انتقاد رعایت نشده است. اولا انتقادشان منصفانه نیست، ثانیا از خودشان انتقاد نمی‌کنند و ثالثا راهکار ارائه نمی‌دهند. بنابراین معتقدم صحبت‌های آقای خوئینی‌ها سخنان رایگانی است که گفته شده و هیچ تاثیری در آینده نخواهد داشت.»

 * نویسنده : مریم عاقلی، روزنامه‌نگار

 

 اخبار مرتبط: