به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، ابتدای هفته گذشته خبری منتشر شد مبنیبر اینکه هیات دولت پیشنویس برنامهای برای همکاری ۲۵ ساله میان ایران و چین را به تصویب رسانده و ازسوی حسن روحانی، شخص محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه مسئول پیگیری و پیشبرد این برنامه شده است. در جلسه روز دوشنبه، رئیسجمهور دستور داد وزارت امور خارجه برگزاری مذاکرات نهایی با طرف چینی را براساس منافع متقابل و بلندمدت پیگیری کند و این برنامه را بهامضای طرفین برساند. این اتفاق بهعنوان یکی از تصمیمات قابلتوجه در سیستم فکری و نظری دولت که اساسا طی سالهای گذشته کاملا رو به غرب بوده شناسایی میشود و البته خیلیها را امیدوار کرده تا درصورت تحقق بتواند بهعنوان یک عامل موثر بر شکستن تحریمها عمل کند و بهنوعی قویتر از آن چیزی که میان ایران و ونزوئلا درحال وقوع است، بتواند خنثی و بیاعتبارکننده فشار حداکثری باشد.
البته اصل چنین خبری نه اکنون که مربوط به حدودا ۹ ماه میشود، زمانی که پترولیوم اکونومیست وبگاه نهچندان معتبر انگلیسی از موافقتنامهای تجاری و ۲۵ ساله میان ایران و چین خبر داده و ذیل آن ذکر کرده بود قرار است طرف چینی در ازای گرفتن امتیازات مهمی، مبلغی حدودا ۴۰۰ میلیارد دلاری در بخش انرژی و راهسازی ایران سرمایهگذاری کند، خبری که آن روزها خیلی جدی گرفته نشد هرچند با تایید و تکذیبهایی از جانب طرفین همراه بود.
شهریورماه گذشته پس از انتشار مقاله یادشده در پترولیوم اکونومیست، شیرین هانتر از پژوهشگران مسائل ایران در دانشگاه جورج تاون واشنگتن، طی مقالهای تلاش کرد بدون نام بردن از یک مقام ایرانی، توضیحات و جزئیات ارائهشده از جانب وی درخصوص این خبر را رسانهای کند. بر همین اساس هانتر گفته بود چینیها قرار است ۲۸۰ میلیارد دلار در حوزه نفت، گاز و پتروشیمی و ۱۲۰ میلیارد دلار هم در حوزه جاده و راهآهن طی ۲۵ سال آینده در ایران سرمایهگذاری کنند. همچنین ایران در ازای این امتیاز حق رجحان در هر قرارداد جدید برای توسعه هر میدان نفتی جدید یا نیمهکاره و همچنین کلیه پروژههای صنعت پتروشیمی را دریافت کند. البته در آن خبر گفته شده بود قرار است پنجهزار تن از کارکنان امنیتی چین برای حفاظت از کارگران و متخصصان این کشور به ایران بیایند.
فرامتنی که فعلا مهمتر است
این خبرها در جریان بود ولی از شهریور گذشته تا بهامروز که حدود ۹ ماه از انتشار آن میگذرد از طرفین خبری جدیتر و تکمیلیتر منتشر نشد و همهچیز مسکوت مانده بود تا همین هفته که پیشنویس طرح یادشده در هیات دولت به تصویب رسید.
به این مساله البته باید یک نکته دیگر را هم اضافه کرد؛ اینکه محمدجواد ظریف همان سال ۹۸ و در واکنش به این خبر گفته بود صرفا این طرح از طرف ایران پیگیری شده و قرار است در جلساتی با طرف چینی طرح موضوع شده و مذاکرات مربوط به آن صورت پذیرد. چنانکه آن زمان همه این اخبار و واکنشها از جانب مقامات رسمی، کارشناسان و برخی فعالان اقتصادی در تهران بیان شد و کمتر خبری از پکن درباره این اتفاق در رسانهها به انتشار رسید که البته دلایل خاص خود را دارد که در ادامه توضیح خواهیم داد.
از آنجایی که مفهوم قراردادی ۲۵ ساله و رقمی معادل ۴۰۰ میلیارد دلار برای چین و بیشتر از آن برای ایران و حتی منطقه غرب آسیا بسیار مهم و قابلتوجه است هربار که این موضوع بهگونهای رسانهایشده، خیلیها تلاش کردند به ارزیابی آن بپردازند و نتایج آن را بسنجند. البته این واکنشها طبیعی است ولی آنچه مهمتر از جزئیات این ماجراست، پیشزمینههای لازم برای شکل گرفتن توافقی با ابعاد یادشده است، چیزی که بهنظر میرسد فعلا فراهم نیست چراکه شکلگیری بستری مساعد برای اینکه چنین قرارداد مهمی میان تهران و پکن اولا روی کاغذ بیاید و ثانیا روی زمین عملیاتی شود، متفاوت از آن چیزی است که امروز برخی از رسانهها مطرح میکنند، بهعبارتی این موضوع فرامتنی دارد که ابتدا باید مورد بررسی قرار گیرد و بعدا با ذوقزدگی یا با نگاهی منتقدانه به جزئیات پرداخته شود.
روابط گذشته ایران و چین
چینیها در دو دهه گذشته همواره روابط قابلتوجه و پرحجمی با ایران داشتهاند، البته پرحجم در قیاس با حجم اقتصاد ایران نه بزرگی اقتصاد چین. این همکاری البته وقتی بیشتر به چشم آمده و مورد بحث قرار گرفته که ایران در دوران تحریم بهسر میبرده و داشتن ارتباط با پکن مخصوصا فروش نفتخام و واردات مواد اولیه ارزشمندتر از هر زمان دیگری به تهران کمک کرده تا از تحریمها عبور کند. این را همه در دوران تحریمهای سال ۹۰ تا ۹۲ بهخوبی دیدند. همین مساله هم باعث شده خیلیها بگویند روابط ایران و چین روابطی استراتژیک است و حداقل برای ایران ارزشی فراتر از یک مراوده یا تجارت خارجی دارد. مشخصا زمانی که روابط تجاری ایران با روابط سیاسی پیوند میخورد و بعضا به یک همکاری در برخی سازمانهای بینالمللی میانجامند مثل آن چیزی که هفته گذشته در جریان برگزاری نشست شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی روی داد، روابط دوجانبه تهران-پکن قابلتوجهتر از روابط ایران با دیگر کشورهای جهان میشود. در عین حال اما این کیفیت بهمعنای همیشگیبودن رابطه، استحکام و روبهرشد بودن آن نیست، برعکس تجربه نشان داده که بعضا حتی بیشتر مربوط به مقاطع خاصی است.
روحانی با روابط تهران-پکن چه کرد؟
با چند توضیح کوتاه مساله بیشتر روشن میشود. قدری به عقب برگردیم و از سال ۱۳۹۲ روابط دو کشور را مجددا بررسی کنیم. با پیروزی حسن روحانی و تشکیل کابینه دولت یازدهم سردی قابلتوجهی بر روابط سیاسی و اقتصادی دو کشور حاکم شد. پاستورنشینان از آنجایی که میخواستند اعتماد طرفهای غربی را جلب کنند و البته امید زیادی هم به آن طرف میز مذاکرات داشتند، بخش عمدهای از همکاریهای سیاسی و اقتصادی با طرف چینی را متوقف کردند و منتظر ماندند اروپاییها و آمریکاییها جایگزین آنها شوند. در آن روزها حسن روحانی با این عبارت که ما برای کارگران چینی شغل ایجاد کردهایم و زنگنه با این استدلال که قراردادهای جدید یا همان IPC باید جایگزین مدل قبلی شود، بسیاری از مسیرهای همکاری ایران با چین ازجمله حضور آنها در میادین نفتی آزادگان شمالی و فاز دوم میدان یادآوران را مسدود و امکان همکاری با این شریک قدیمی را محدود کردند؛ اتفاقاتی که نقش بهسزایی در دلسردی چینیها از تداوم همکاری با تهران داشت.
این البته همه ماجرا نیست چراکه مدتی بعد اتفاقات دیگری هم رخ داد که شرایط را بدتر کرد. بعد از امضای برجام و زمانی که کشورها امیدوار بودند بتوانند با ایران همکاریهای موفقی را آغاز کنند، شی جین پینگ، رئیسجمهور چین ازجمله اولین افرادی بود که عازم تهران شد تا مذاکرات مهمی را با مقامات ایرانی داشته باشند. در این سفر دوروزه و پس از آنکه در روز اول مذاکرات مهمی آغاز شد، ناگهان مقامات بلندپایه ایران سرگرم تدارک سفر به اروپا شدند و رئیسجمهور چین با دلخوری تهران را ترک کرد، همان هم باعث شد روابط سردتر شود و حتی کار بهجایی برسد که سهسال بعد و در زمستان 97 که ایران وارد میدان مقابله با فشار حداکثری شده بود، بهجای حسن روحانی، علی لاریجانی در راس هیاتی از کابینه دولت عازم پکن شد تا شاید مشکلات قدری مرتفع شود.
سومین توضیح در این زمینه شناخت خوب چینیها از بدنه مدیریتی و کارشناسی برخی وزارتخانههای کشور است. آنها در این سالها دیدهاند که حتی با وجود موافقتهای اولیه و امضای برخی قراردادها، موعد اجرا که فرا میرسد در تهران کار گره خورده و پیش نمیرود از اینرو آنها تا زمانی که مطمئن نشوند در ایران مجریان مصممی در حال فعالیتند، آماده همکاری جدی نخواهند شد.
بازگشت دیرهنگام با مشکلات مضاعف
اینکه اکنون و پس از مدتها تلاش برای مذاکره با آمریکا، رفع تحریم و ماهها امیدواری به راهاندازی اینستکس و... از جانب کشورهای اروپایی، پیشنویسی در هیات دولت مصوب شود و محمدجواد ظریف کسی که سابقه مشخص و ایدههای معلومی در عرصه سیاست خارجی دارد، مسئول پیگیری این قرارداد بلندمدت شود هرچند شاید گویای این باشد که دولت از مسیر قبلی خود ناامید شده و حالا پس از گذشت هفتسال تلاش میکند دیگر مسیرها را هم امتحان کند تا شاید توان مضاعفی برای عبور از وضعیت کنونی به دست آورد، اما واقعیت این است که امروز قدری برای چنین کاری دیر شده است.
هر کارشناس و ناظری البته میتواند به مهمبودن اقدام دولت دوازدهم پی ببرد اما در سال هفتم و یکسال مانده به پایان دوره ریاستجمهوری علاوهبر اینکه قدری زمان دیر شده، اقدام مهم و قابلتوجهی هم برای اعتمادسازی انجام نشده است لذا در یکسال پایانی خیلیها میدانند که نمیتوان اقدام و کار مهم و اساسی انجام داد و امیدوار بود که ظرف چندماه به تحول ویژهای دست یافت. علاوهبر این البته نکته دیگری هم مفروض است که آنهم شرایط امروز دولت است. حسن روحانی هم بهلحاظ اقتصادی و مدیریتی و هم بهلحاظ بدنه اجتماعی امروز در شرایط نهچندان بسامانی قرار گرفته و لذا طرفهای خارجی آنچنان نمیتوانند امیدوار باشند که با وجود همکاری و همیاری این توافقات به نتیجه برسند.
نکته آخر اما ماهیت توافقات و پروژههایی است که چینیها میتوانند در ایران اجرا کنند، درواقع زمانی میتوان به شکلگیری یک توافق امیدوار بود که پروژههای انتخابشده، پروژههایی سودآور و تامینکننده منافع ملی هر دو کشور باشند؛ پروژههای مهم و اساسی که بهواقع طرف مقابل گمان نکند درگیر مجموعهای از کارهای سطحی و زودگذر شده است. برای مثال چینیها پروژه «یک کمربند، یک جاده» را در دست دارند و با پاکستانیها مسیر ترانزیتی بسیار ارزشمند و پرهزینهای را برای اتصال استان سینگکیانگ به آبهای آزاد تعریف کردهاند. آنها با قراردادهایی سنگین امیدوارند بتوانند بهراحتی خود را از مسیر خشکی به غرب وصل کنند و انشعابات زیادی را هم محض اطمینان به جنوب و آبهای آزاد داشته باشند. علاوهبر این برای ما هم خطوط ترانزیت و حملونقل ریلی و جادهای بهاضافه خطوط انتقال نفت و گاز بهصورت شرقی- غربی قابلتوجه و دارای ارزش بالایی است و از اینرو بهنظر میرسد که اگر در چنین مسیرهایی حرکت شود زودتر موفقیت حاصل خواهد شد. بهصورت مشخص اگر ایران بتواند پروژه انتقال انرژی از گوره به جاسک و سپس به گوادر را تکمیل کند، یکی از بزرگترین مسیرهای ضدتحریم فعال خواهد شد و بخش مهمی از مشکلات درآمدی کشور مرتفع میشود. علاوهبر اینکه چینیها از نظر امنیت اقتصادی بیشتر از هر زمان دیگری به ایران وابسته میشوند و این در روابط سیاسی اهمیت و کارکرد ویژهای دارد.
چه باید کرد
از اینرو و با توصیفات یادشده باید گفت رسیدن به یک توافق 25 ساله با ارزش 400 میلیارد دلاری اساسا نیازمند تغییرات مهمی دولت است، به این صورت که چینیها یا نمایندگان هر کشور دیگری که قرار است یا ممکن است طرف حساب ما باشند، هم از لحاظ نظری و هم در عمل بدانند ما در تهران و دیگر شهرهای کشور آمادگی همکاری تمامقد برای عبور از وضعیت کنونی را داریم و بنا نیست مانند ادوار گذشته بهصورت زیگزاگی، کمرمق و بهعنوان یک مساله دستچندمی با آن برخورد شود. برای چنین اتفاقی البته یا باید در دولت و مهرههای اصلی آن تغییرات ویژهای صورت بگیرد، یا فردی در خارج از دولت مسئول پیگیری و انجام این کار شود یا نهایتا در انتظار بمانیم تا دولت تغییر کند و فضا برای کار مهیا و فراهم آید.
* نویسنده: علی جمشیدی، دبیرگروه سیاسی
خبر مرتبط: