تاریخ : Sun 21 Jun 2020 - 10:50
کد خبر : 42298
سرویس خبری : اندیشه

دیده نادیده پنداشته

پاسخی به احمد زیدآبادی و روایت مورد اشاره او

دیده نادیده پنداشته

نگارنده ضمن نقل یادداشت وی سعی خواهم کرد، پاسخی برای این پرسش ارائه دهم. تمام سخن اینکه فرق است میان نادیده و نادیده پنداشتن. دیده نشدن سخنی لزوما به‌معنای نادیده انگاشتن نیست. فرضا هم که سخنی نادیده باشد، ولی چنین نیست که نادیده بماند، بلکه اگر دیده شود، چون گوهر بر دیده گذاریم. امید که این پاسخ مقبول ایشان و اهل‌نظر باشد.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، داود مهدوی‌زادگان، دانشیار و عضو هیات‌علمی پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات فرهنگی نوشت: احمد زید‌آبادی در کانال تلگرامی خود طی یادداشتی کوتاه با عنوان «نادیده‌انگاری!» روایتی از امام جعفرصادق(ع) را آورده و پیرامون آن پرسشی را طرح کرده است. نگارنده ضمن نقل یادداشت وی سعی خواهم کرد، پاسخی برای این پرسش ارائه دهم. تمام سخن اینکه فرق است میان نادیده و نادیده پنداشتن. دیده نشدن سخنی لزوما به‌معنای نادیده انگاشتن نیست. فرضا هم که سخنی نادیده باشد، ولی چنین نیست که نادیده بماند، بلکه اگر دیده شود، چون گوهر بر دیده گذاریم. امید که این پاسخ مقبول ایشان و اهل‌نظر باشد.

نادیده‌انگاری!

در مقدمه صحیفه سجادیه از متوکل بن هارون نخستین راوی صحیفه، به نقل از امام جعفرصادق(ع) آمده است:

«مَاخَرَجَ وَ لَایخْرُجُ مِنَّا أهلَ الْبَیتِ إلَی‌ قَیام قَائِمِنَا أحَدٌ لِیدْفَعَ ظُلْمَا أوْ ینْعَشَ حَقّا إلَّا اصْطَلَمَتْه الْبَلِیةُ وَ کانَ قِیامُه زِیادَةً فِی‌ مَکرُوهنَا وَ شِیعَتِنَا.»

یعنی: «احدی از ما اهل بیت تا روز قیام قائم ما برای دفع ظلمی یا به‌پا داشتن حقی، خروج نکرده و نخواهد کرد، مگر آنکه توفان بلا او را از ریشه برکند و قیامش موجب افزایش غصه ما و شیعیان ما شود.»

در کتاب‌هایی که در ضرورت یا وجوب تشکیل حکومت اسلامی در دوره غیبت نوشته شده است، این روایت یا نادیده گرفته شده یا مانند کتاب شیخ عبدالله جوادی‌آملی، بحثی اقناعی درباره آن صورت نگرفته است.
خوب است مخالفان مضمون این روایت، درباره آن توضیحی قانع‌کننده ارائه دهند.

پاسخ ما

قبل از هر سخنی، باید از آقای احمد زیدآبادی به‌خاطر یادآوری چنین روایت ارزشمندی از امام صادق(ع) سپاسگزاری کرد. بسیار خرسندیم که امثال ایشان - قطع نظر از هرگونه‌ انگیزه‌ای که برای این‌کار دارند و لو به قصد جمع‌آوری روایات به‌ظاهر مخالف با ضرورت تشکیل حکومت در عصر غیبت باشد – متوجه اهمیت تحقیق و مطالعه متون دینی، به‌ویژه متون روایی شده‌اند. چون در گذشته و حال، چنین رویکردی در میان این جریان مرسوم نبوده است. و البته این اتفاق میمون را یکی از برکات تشکیل حکومت دینی می‌دانیم. از خیرات حکومت اسلامی مبتنی‌بر ولایت فقیه، یکی همین امر است که اذهان محققان، اعم از موافق و مخالف، معطوف به متون مرجع دینی می‌شود. حال یکی به قصد یافتن ادله بیشتر در اثبات ضرورت تاسیس حکومت در عصر غیبت، این کار را انجام می‌دهد و دیگری به قصد یافتن دلیل روایی در نفی یا عدم ضرورت تاسیس حکومت دینی است که به این منابع مراجعه می‌کند. مهم این است که بدانیم از خیرات حکومت دینی، تهییج‌ انگیزه‌ها برای مطالعه منابع اصلی دینی است. و البته این امر خیر برای آن دسته از افرادی که ذهنیت غیردینی و عرفی دارند، افزون‌تر است، زیرا معلوم نیست که اگر حکومت دینی تاسیس نمی‌شد، آنان توفیق مطالعه متون دینی را پیدا می‌کردند. پس، حال که به فضل‌الهی چنین توفیقی نصیب ایشان شده، خوب است به این دست از مطالعات‌شان ادامه دهند و مثلا فقط در خواندن مقدمه صحیفه شریفه سجادیه توقف نکنند، بلکه فراز‌های بعدی آن را به‌قدر میسور مطالعه کنند. امید که از برکت چنین مطالعه‌ای بیش از پیش بر معرفت دینی‌شان افزوده شود.

نکته بعد اینکه آقای احمد زیدآبادی چنین تصور کرده است که نویسندگان کتاب‌هایی در ضرورت یا وجوب تشکیل حکومت اسلامی در دوره غیبت، با مضمون این روایت شریفه مخالفند و آن را برنمی‌تابند. از این رو، جویای پاسخ قانع‌کننده از ناحیه ایشان شده است. باید به عرض آقای زیدآبادی برسانم، چنانکه در ادامه توضیح خواهم داد، مضمون این روایت هیچ‌گونه دلالتی بر نفی ضرورت و وجوب تشکیل حکومت اسلامی ندارد و دلیلی ندارد که با مضمون آن مخالف بود، بلکه مضمون روایت شریفه امام صادق(ع) تاکیدی بر اهمیت موضوع است. گرچه ممکن است محتوای روایت در خوانش اولیه همان برداشت جناب زیدآبادی را القا کند؛ لیکن با قدری تامل و حوصله، پی‌خواهیم برد که چنین نیست، بلکه این روایت، تذکار مهمی خطاب به برپاکنندگان حکومت اسلامی در عصر غیبت است.

نکته سوم آن است که این روایت بخشی از گفت‌وگوی متوکل بن هارون با امام صادق(ع) است. متوکل قبل از شهادت یحیی بن زید رحمت‌الله‌علیه دیداری با ایشان داشته است و جناب یحیی نسخه شریفی از صحیفه سجادیه جد بزرگوارشان، علی‌بن‌الحسین علیهما‌السلام را به متوکل واگذار کرده، وصیت می‌کند که آن را به عموزادگانش پسران عبدالله بن حسن برساند. متوکل بن هارون در مدینه به خدمت امام صادق(ع) تشرف پیدا کرده از آن حضرت اجازه می‌خواهد که به وصیت یحیی بن زید عمل کند. امام(ع) با قرائت آیه شریفه «ان الله یأمرکم ان‌تودوا الأمانات الى أهلها» تاکید بر انجام آن می‌کند. امام(ع) فی‌المجلس کسی را سراغ پسران عبدالله بن حسن، محمد و ابراهیم، فرستاد و آن دو خدمت امام صادق(ع) حاضر شدند. امام به آن دو که از عموزادگان حضرت بودند، می‌فرماید این کتاب میراث عموزاده شما یحیی از پدرش زید است که شما را شایسته‌تر از برادران خود دانسته است: «هذَا مِیرَاثُ ابْنِ عَمّکمَا یحْیى مِنْ أَبِیه قَدْ خَصّکمْ بِه دُونَ إِخْوَتِه». امام صادق(ع) در ادامه می‌فرماید که در گرفتن این میراث شرطی وجود دارد: «وَ نَحْنُ مُشْتَرِطُونَ عَلَیکمَا فِیه شَرْطا.» آن دو عموزاده می‌گویند که گفته شما مقبول و پذیرفته است. پس امام(ع) شرط را این‌گونه بیان می‌فرماید که این صحیفه را از مدینه خارج نکنید: «لاتَخْرُجَا بِهذِه الصّحِیفَةِ مِنَ الْمَدِینَةِ.» آن دو (محمد و ابراهیم) از امام(ع) دلیل آن را می‌پرسند. حضرت می‌فرماید پسر عموی شما (یحیی) درباره این صحیفه از چیزی بیم داشت که من همین بیم را نسبت به شما دارم: «ان ابْنَ عَمّکمَا خَافَ عَلَیها أَمْرا أَخَافُه أَنَا عَلَیکمَا.» اما مگر صحیفه شریفه امام سجاد(ع) متضمن چه چیزی است که این‌گونه امام صادق(ع) بیمناک است؟ متوکل بن هارون که در مجلس گفت‌وگو حاضر بود، می‌گوید آن دو عموزاده چنین جواب می‌دهند که جناب یحیی وقتی متوجه این مساله شد که دانست کشته خواهد شد: «قَالَا إِنّمَا خَافَ عَلَیها حِینَ عَلِمَ أَنّه یقْتَلُ.» جناب یحیی بن زید در قیام علیه بنی‌امیه با صحیفه سجادیه از مدینه خارج شده بود. پس می‌توان گفت که صحیفه سجادیه، برای اهلش کتاب مبارزه و شهادت است و لذا کار هرکس نیست که بخواهد آن را سرمشق کار سیاسی خود قرار دهد. عمل‌کننده راستین به آن، پایانی غیر از شهادت ندارد، لذا امام صادق(ع) به عموزادگان خود همین بیم را می‌دهد. گویی خبر می‌دهد که اگر شما هم مانند یحیی بن زید با این صحیفه از مدینه خارج شوید، کشته خواهید شد: «فَقَالَ أَبُو عَبْدِاللّه عَلَیه‌السّلَامُ وَ أَنْتُمَا فَلَاتَأْمَنّا فَوَاللّه إِنّی لَأَعْلَمُ أَنّکمَا سَتَخْرُجَانِ کمَاخَرَجَ، وَ سَتُقْتَلَانِ کمَاقُتِلَ.» (شما نیز ایمن مباشید، زیرا به‌خدا قسم، من مى‏دانم که شما به‌زودى خروج خواهید کرد. همچنانکه او خروج کرد، و به‌زودى کشته خواهید شد. همچنانکه او کشته شد.)

متوکل گوید آن دو پس از شنیدن این سخن برخاستند و درحالی که می‌گفتند لاحول و لاقوه الا بالله العلی‌العظیم مجلس را ترک کردند: «فَقَامَا وَ همَایقُولَانِ لَاحَوْلَ وَ لَاقُوّةَ إِلّا بِاللّه الْعَلِی الْعَظِیمِ.» راوی (متوکل) بیش از این درباره گفت‌وگوی آن دو با امام صادق(ع) چیزی نگفته و فقط اضافه کرده است که پس از رفتن آن دو، امام صادق(ع) از وی درباره نظر یحیی بن زید درباره خود و پدرش امام باقر(ع) سوال می‌کند که آیا او بر این عقیده است که ما مردم را به زندگی دعوت می‌کنیم ولی او به مرگ؟ متوکل هم جواب می‌دهد که آری یحیی چنین گفته است: «فَلَمّا خَرَجَا قَالَ لِی أَبُو عَبْدِاللّه عَلَیه‌السّلَامُ یا مُتَوَکلُ کیفَ قَالَ لَک یحْیى ان عَمّی مُحَمّدَ بْنَ عَلِی‏ٍ وَ ابْنَه جَعْفَرا دَعَوَا النّاسَ إِلَى الْحَیاةِ وَ دَعَوْنَاهمْ إِلَى الْمَوْت‏؟ قُلْتُ نَعَمْ أَصْلَحَک‌اللّه قَدْ قَالَ لِی ابْنُ عَمّک یحْیى ذَلِک‏.» متوکل می‌گوید امام صادق(ع) در ادامه از رسول‌الله(ص) روایت می‌کند که حضرت جبرئیل(ع) آن حضرت را از مسلط شدن بنی‌امیه بر جامعه اسلامی و شدت سرکوبگری بی‌حدوحصر آنها نسبت به مخالفان خود، خبر می‌دهد. سپس امام صادق(ع) این جمله را خطاب به متوکل بن هارون می‌گوید: «قَالَ ثُمّ قَالَ أَبُو عَبْدِاللّه عَلَیه‌السّلَامُ مَاخَرَجَ وَ لَایخْرُجُ مِنّا أَهلَ الْبَیتِ إِلَى قِیامِ قَائِمِنَا أَحَدٌ لِیدْفَعَ ظُلْما أَوْ ینْعَشَ حَقّا إلّا اصْطَلَمَتْه الْبَلِیةُ، وَ کانَ قِیامُه زِیادَةً فِی مَکرُوهنَا وَ شِیعَتِنَا.» (متوکل گفت: پس از آن حضرت صادق(ع) فرمود: احدى از اهل بیت ما تا روز قیام قائم ما، براى رفع ستمى یا به‌پا داشتن حقى خروج نکرده و نخواهد کرد، مگر آنکه توفان بلایى او را از بن برکند و موجب افزایش اندوه ما و شیعیان ما شود.)  اکنون با عنایت به زمینه فرمایش امام صادق(ع)، باید به فهم و توضیح این فقره از سخن امام(ع) پرداخت. ان‌شاءالله توضیحی که خواهد آمد قانع‌کننده و روشنگرانه باشد.  این سخن امام صادق(ع) نه‌تنها نفی قیام علیه ظلم در دوران غیبت (تا روز قیام قائم) را نکرده، بلکه به نکته بسیار مهمی اشاره فرموده است. امام به مخاطرات بسیار سنگین چنین قیامی اشاره کرده است. این مخاطرات به‌حدی است که موجب ازدیاد غصه ما و شیعیان مخلص می‌شود، پس اگر آن کس از ما که قصد قیام علیه ظلم را دارد، باید توجه به سنگینی مخاطرات قیام و مبارزه کند، اگر گمان می‌کند که حدکمال تاب‌آوری را ندارد، پا پیش نگذارد و غصه ما را افزایش ندهد. اگر هرکس از شیعیان صادقانه و از روی اخلاص بخواهد مطابق تعالیم حضرات معصومین علیهم‌السلام عمل کند، باید بداند که انگیزه وصف‌ناشدنی برای مبارزه با ظلم و احقاق حقوق پایمال شده در او پدید می‌آید و اگر آن کس بخواهد وارد قیام شود، باید بداند که گرفتار توفانی از بلایا خواهد شد. آنچنانکه اگر در حد اعلی از خودسازی نباشد، یا پاپس می‌کشد و شمشیر بر زمین می‌گذارد یا آنکه به شهادت می‌رسد. از این‌رو، هر دو حالت بر معصومین علیهم‌السلام سخت و ناگوار است. هم بر آن کس که از سختی بلاهای قیام و مبارزه کم می‌آورد و عقب‌نشینی می‌کند و هم بر آن کس که به مقام شهادت می‌رسد (عاش سعیدا و مات سعیدا.) به نظر می‌رسد که این جمله امام صادق(ع) تعریضی بر برداشت یحیی بن زید است. امام می‌فرماید چنین نیست که ما نخواهیم مردم را به قیام و مبارزه علیه دستگاه ظالمه بنی‌امیه دعوت کنیم، اما چون می‌دانیم که اگر دعوت کنیم، توفانی از بلا به‌همراهش خواهد آمد و پایان کار هم شهادت در راه خداست. و حال آنکه بسیاری از مردم تاب تحمل چنین سختی‌هایی را ندارند و جمع قلیلی هستند که پذیرای شهادت باشند، چون چنین است، مردم را به‌ همان گذران زندگی متشرعانه روزمره دعوت می‌کنیم. پس، اگر مردمی باشند که اهل تحمل توفان بلا باشند و شوق شهادت در جان آنان موج می‌زند، قطعا آنان را به قیام علیه ظلم و احقاق حق و برپایی حکومت عدل دعوت خواهیم کرد. اگر مردان و زنانی اینچنین راسخ و ثابت قدم در رکاب امام صادق(ع) می‌بودند، آن‌گونه که واقعه کربلا گرد امام حسین(ع) جمع شده بودند؛ قطعا خود امام صادق علیه بنی‌امیه قیام می‌کردند، ولی چنین یارانی مخلص و فداکاری وجود نداشت، امام سکوت را اختیار کرده بود و برابر دستگاه ظالم تقیه می‌کردند.   شاید بتوان گفت که بارزترین نمونه این حرف، نهضت امام خمینی(ره) و مجاهدت ملت شریف ایران است. به نظرم امام خمینی(ره) توجه وافی به این مساله مهم داشته است و برای تحمل حداکثری بار سنگین قیام‌الله 13سال تمام در جوار مولا امام علی(ع) خودسازی کرد. امام خمینی(ره) در10سال حکمرانی توفان بلا را دید؛ از شهادت یاران و پیروان صدیقش گرفته تا جنگ تحمیلی و این آخری هم بلای قائم‌مقامی بود. مضمون نامه امام در پذیرش قطعنامه 598 که آن را به جام شوکران تشبیه کرده بود یا منشور روحانیت و وصیت‌نامه سیاسی و الهی ایشان راوی چنین بلایایی است. همین اندازه از بلاها را، اگر نگوییم بیشتر، نصیب آیت الله خامنه‌ای شده است. جدیدترین آن شهادت سردار بزرگ اسلام سپهبد حاج قاسم سلیمانی است که در هر سخنرانی از آن مرحوم یاد می‌کند. و مسلما قلب مقدس حضرت حجت به‌خاطر این حجم از بلا، متالم است. پس، اگر ما به‌راستی خود را شیعه و پیرو واقعی امام صادق(ع) می‌دانیم، باید بکوشیم با حمایت از ولی‌فقیه دوران، نگذاریم خود موجب افزایش غصه امام(ع) شویم. شاید یکی از پاپس‌کشیدگان همان‌هایی هستند که عسرت عصر حیرت را بهانه کرده‌اند و خرامان‌خرامان درحال کوتاه آمدن و هم‌زبانی با سازندگان عصر حیرت هستند. قطعا از آنان سوال می‌شود که چرا در این راه سخت و دشوار وارد شدید، اگر تاب آن را نداشتید تا مطمع شماتت مخالفان شیعه انقلابی شوید.