به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی دونالد ترامپ مرد جنجالهاست. اگر کتابها پس از انتشارشان سروصدا بهراه میاندازند، او میتواند کاری کند که پیش از توزیع کتابش این اتفاق بیفتد. قرار است کتاب خاطرات جان بولتون 23 ژوئن (3 تیر) عرضه شود، اما انتشار بخشهایی از این کتاب در سه روزنامه آمریکایی، فضای سیاسی آمریکا را درگیر خود کرده است. چهارشنبه هفتهگذشته روزنامههای نیویورکتایمز، واشنگتنپست و والاستریتژورنال، بخشهایی از کتاب «در آن اتاق اتفاق افتاد، خاطرهای از کاخ سفید» بولتون را که به حضور او در جایگاه مشاور امنیت ملی ترامپ مربوط است، منتشر کردند. قرار بود این کتاب در اواسط ماه مارس منتشر شود، اما انتشار آن چندماه به تعویق افتاد. حالا در آستانه انتشار کتاب، دولت ترامپ درتلاش است از مسیرهای قانونی جلوی انتشار آن را بگیرد. 16 ژوئن، دولت ترامپ دادخواستی را با هدف به تعویق انداختن مجدد انتشار یا در غیر این صورت جلوگیری از کسب درآمد بولتون از هرگونه فروش کتاب به دادگاه ارائه کرد. این برای دومین بار در دو دهه گذشته است که بولتون دست به انتشار کتاب خاطراتش میزند. او در دو برهه در دستگاه دولتی آمریکا جایگاه مهمی کسب کرده و در هر دوره نیز دست به انتشار کتاب زده است. در دوره نخست از آگوست 2005 تا دسامبر 2006 بولتون سفیر آمریکا در سازمان ملل بود و پس از اتمام این مسئولیت کتاب «تسلیم شدن یک گزینه نیست، دفاع از آمریکا در سازمان ملل و خارج» را نوشت. در دومین دوره او از آوریل 2018 تا سپتامبر 2019 مشاور امنیت ملی کاخ سفید بود و دومین کتابش را نوشت.
بولتون جز این دو مقطع و معاونت وزارتخارجه، تقریبا مسئولیتی عالی در دولت آمریکا نداشته و تنها عضو پیوسته ارشد در موسسه امریکنانترپرایز و کارشناس مسائل بینالملل در شبکه تلویزیونی فاکسنیوز بوده است. با این حال شخصیت جنجالی او باعث شده نام بولتون بیش از مسئولیتهایش مشهور شود. وی در سیاست آمریکا به دسته «بازهای جنگطلب» تعلق دارد. اصلیترین راهحل این سیاستمدار کهنهکار جمهوریخواه بمباران است. او به دولتهای مختلف آمریکا درباره افغانستان، عراق، کره شمالی و حتی ایران پیشنهاد کرده بود این کشورها را بمباران کنند. اکنون با انتشار دومین کتاب خاطراتش، به نظر میرسد راهبرد بمبارانی او در سیاست خارجی در سیاست داخلی نیز قابل تعمیم است. بولتون 72 ساله، این بار نه افغانستان و عراق که دونالد ترامپ را هدف بمباران خود قرار داده است. وی اگرچه در سیاست داخلی فاقد توانایی دونالد ترامپ و حامیان جمهوریخواهاش است و طرفدار چندانی ندارد، اما در حوزه سیاست خارجی او برای هر کشوری و حتی رئیسجمهور سال گذشتهاش نیز میتواند ویرانگر باشد. در این کتاب جان بولتون با توجه به جایگاهی که داشته، تمرکز اصلیاش را بر حوزه سیاست خارجی معطوف کرده و از این ناحیه به نقد عملکرد ترامپ پرداخته است. او حتی برای اشاره به اظهارات عجیب و غیرمنطقی ترامپ هم مثالهایی در حوزه سیاست خارجی زده است تا به مخاطبانش بفهماند اطلاعات رئیسجمهور آمریکا در موضوعات ژئوپلیتیک تقریبا هیچ است و «ترامپ بیشتر زمان خود را بهجای آنکه صرف گوش دادن کند، به حرف زدن میگذراند.» بولتون برخلاف ترامپ که فاقد تجربه در حوزه سیاست خارجی است، سوابق گستردهای در این حوزه دارد و از ذهن بسیار منسجمی درباره مسائل بینالمللی نسبت به شخصی مانند ترامپ برخوردار است.
بولتون با این پیشینه و با اتکا به 17ماه همراهی با ترامپ در کاخ سفید، در کتابش مینویسد که ترامپ هیچ استراتژی بزرگ بینالمللی یا حتی یک مسیر ثابت را دنبال نمیکرد و تفکر او مانند یک بنگاهدار است. او علاوهبر تاکید بر فقدان برنامه منسجم آمریکا در حوزه سیاست خارجی، به موضوعاتی اشاره کرده که نشان میدهد ترامپ با همین آشفتگی در سیاست خارجی، تلاش کرده از ظرفیت کشورهای دیگر چون چین و اوکراین برای پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری 2020 سوءاستفاده کند. این همان اتهامی است که ماهها قبل دموکراتها به ترامپ زدند و استیضاح او را به جریان انداختند، اما با کمک سناتورهای جمهوریخواه، ترامپ از مهلکه جان سالم بهدربرد. چندماه بعد از این استیضاح ناکام، جان بولتون در کتاب خاطراتش اسنادی را افشا کرد که دامنه آن وسیعتر از آنچیزی است که دموکراتها گمان میکردند. بهترین تعبیر برای این کتاب را نویسنده واشنگتنپست به کار برد؛ او در کنار پرداختن به جزئیاتی از این کتاب نوشت که «کتاب جان بولتون پر از افشاگریهای شگفتانگیز است که او باید زودتر به ما میگفت.» درمجموع میتوان گفت که بولتون تلاش میکند از ترامپ در این کتاب تصویر یک انسان ناتوان و کمسوادی ترسیم کند که منافع شخصیاش به منافع ملی آمریکا ارجحیت دارد.
سند دسته اول برای اوکراینگیت
یکی از موضوعات مهم در خاطرات بولتون به ماجرایی باز میگردد که در آمریکا به «اوکراینگیت» مشهور شد. مهرماه سالگذشته اطلاعاتی به دست دموکراتهای مجلس نمایندگان رسید که نشان میداد دونالد ترامپ از ولادیمیر زلنسکی رئیسجمهور اوکراین خواسته که درباره تخلفات پسر جو بایدن کاندیدای دموکراتها در انتخابات 2020 تحقیق کند. این افشاگری درنهایت به استیضاح ترامپ انجامید، ولی بهدلیل عدم همراهی سناتورهای جمهوریخواه و ادعای اینکه شاهدان فقط مدارک دست دوم را ارائه دادند، حاضر به تایید استیضاح نشدند. اکنون اما بولتون در خاطراتش شواهد دست اولی را افشا کرده که نشان میدهد ترامپ کمک امنیتی 391 میلیون دلاری اوکراین را تا زمانی که اوکراین علنا تحقیقات مربوط به تخلفات دموکراتها، ازجمله پرونده بایدن و فرزندش را صادر نکند، تعلیق میکند. بولتون که خود در اتاق محل گفتوگوی تلفنی دو رئیسجمهور حضور داشته است، در خاطراتش نوشته که او و مایک پومپئو وزیر امور خارجه و مارک اسپر وزیر دفاع هشت تا 10 بار سعی کردهاند رئیسجمهور را ترغیب کنند تا این کمکها را که اوکراین برای دفاع در برابر روسیه بهشدت به آن نیاز داشت، آزاد کند، اما این تلاشها نتیجهای نداشته است. بولتون که در جریان استیضاح حاضر به همکاری نشد و انتقادات تندی را نیز از جانب دموکراتها دریافت کرد، در کتابش دلیل عدم موفقیت دموکراتها در استیضاح دونالد ترامپ را غرق شدن بیش از حد آنها در موضوع اوکراین دانسته و نوشته اگر بهجای این کار نگاه گستردهتری به سیاست خارجی ترامپ داشتند «نتیجه استیضاح میتوانست متفاوت باشد.» او نوشته اوکراین، تنها بخش کوچکی از اتهامات خلاف امنیت ملی ترامپ است. بولتون بر همین اساس میگوید مجلس نمایندگان آمریکا علاوهبر پرونده اوکراین باید روابط رئیسجمهور آمریکا با مقامات کشورهای دیگر را هم مورد بررسی قرار دهد. تلاش برای سوءاستفاده از یک رهبر خارجی برای پیروزی در انتخابات تنها محدود به زلنسکی نمیشود و ترامپ آنگونه که بولتون نوشته، حتی از چین هم خواسته در این زمینه به او کمک کند.
او بهصراحت میگوید: «در مدتی که در کاخسفید بودم خیلی تلاش کردم یکی از تصمیمهای مهم ترامپ را پیدا کنم که مرتبط به محاسبات او برای انتخاب مجدد در انتخابات نباشد.» ترامپ درحالیکه در سهسال گذشته سعی کرده چین را بزرگترین دشمن آمریکا تلقی کند، در مذاکرات خصوصی، با خواهش و تمنا بهدنبال حمایت چین از خودش در جریان انتخابات 2020 بوده است. جان بولتون به رویدادی در حاشیه برگزاری نشست گروه ۲۰ در اوزاکای ژاپن اشاره میکند، یعنی زمانی که دونالد ترامپ در جریان گفتوگو با شیجینپینگ همتای چینی خود «بحث را به سمت انتخابات آینده آمریکا» سوق میدهد و از رئیسجمهور چین میخواهد به او برای پیروزی دوباره کمک کند. در جریان این دیدار که در ژوئن ۲۰۱۹ میلادی روی داده است، رئیسجمهور آمریکا بر «اهمیت کشاورزان [در انتخابات] و افزایش خریدهای سویا و گندم توسط چین بر نتیجه انتخابات» بهویژه در مناطق روستایی ایالات متحده آمریکا تاکید میکند. چند ماه بعد از این گفتوگو نیز در جریان دور نخست مذاکرات تجاری دوطرف، چین متعهد به خرید چندده میلیارد دلار محصولات کشاورزی از آمریکا شد. این رابطه به نظر میرسد دوسویه بوده و ترامپ هم برای حمایت از چین، حاضر نشده است به درخواست بولتون برای گرامیداشت کشتار میدان تیانآنمن در سال 1989 بیانیه صادر کند. بولتون مینویسد که ترامپ در پاسخ به درخواست برای انتشار بیانیه بزرگداشت این مراسم گفته سالهای زیادی از این ماجرا گذشته و چون بهدنبال توافق با پکن [در زمینه جنگ تجاری] است، نمیخواهد آنها را از خود برنجاند. به گفته بولتون، ترامپ حتی تحریمهای وضعشده علیه گروه مخابراتی ZTE چین را لغو کرده تا از این ابتکار بهعنوان ابزاری در مذاکرات تجاری با پکن استفاده کند. ترامپ حتی از برپایی اردوگاههای موسوم به کار اجباری در استان سینکیانگ چین که مورد انتقادات شدید مسئولان کنگره و دولت آمریکا قرار دارد، در همان جلسه اوزاکا حمایت میکند و آن را کار درستی میداند.
حوزه روسیه دیگر موضوعی است که بولتون در آن اطلاعات کم ترامپ و ناتوانی او در مذاکرات دیپلماتیک را باعث شکست آمریکا توصیف میکند. بولتون باور دارد دیدار روسایجمهور آمریکا و روسیه در هلسینکی برای واشنگتن یک «خودزنی» بود و پوتین رئیسجمهور روسیه در این دیدار آنقدر بهدست آورده که باید قهقهه سر بدهد.
دیکتاتورپروری ترامپ
یکی دیگر از اتهامات سنگین بولتون به ترامپ که وی آنها را در راستای علاقه رئیسجمهور آمریکا به دیکتاتورها میداند، مساله رهایی هالک بانک ترکیه از اتهاماتش در دادگاه نیویورک است. براین اساس رجب طیب اردوغان رئیسجمهور ترکیه از ترامپ میخواهد تا در موضوع تحقیقات دستگاه قضایی آمریکا به این بانک کمک کند. ترامپ در پاسخ میگوید که این کار را نمیتواند به سرعت انجام دهد، زیرا دادستان منهتن از سوی باراک اوباما منصوب شده؛ اما بهزودی و با کمی تاخیر این موضوع را حل خواهد کرد. ترامپ مدتی بعد «جفری برمن» را بهعنوان دادستان جدید منطقه منهتن انتخاب کرد و او در تحقیقات قضایی علیه هالک بانک به ترکیه کمک کرد. در زمینه ارتباط با ترکیه بولتون همچنین به تماس ترامپ در 14 دسامبر 2018 با رجب طیب اردوغان اشاره میکند که طی آن رئیسجمهور آمریکا به رئیسجمهور ترکیه میگوید بولتون بیانیهای تنظیم خواهد کرد که درآن گفته خواهد شد آمریکا داعش را در سوریه شکست داده و با خروج نیروهای آمریکایی از سوریه، ادامه مبارزه با این گروه تروریستی را به ترکیه واگذار خواهد کرد. بولتون میگوید ترامپ بعد از تماس به او گفته تا مخفیانه روی این موضوع کار کند. بولتون میگوید ترامپ به نظر دیگر اعضای تیم سیاست خارجیاش مانند پمپئو و حتی امانوئل مکرون رئیسجمهور فرانسه درباره رفتار بد ترکیه با کردها که متحدان آمریکا هستند، اهمیتی نداده است.
مشاور سابق امنیت ملی آمریکا تصمیم ترامپ برای دیدار با کیم جونگ اون، رهبر کرهشمالی در سنگاپور را «اشتباهی احمقانه» میداند و معتقد است دعوت از کیم به کاخ سفید، «یک فاجعه پنهانی بسیار بزرگ» بود. بولتون توئیتهای ترامپ درباره مذاکره با کرهشمالی را «بسیار خندهدار» دانسته و میگوید دیدار ترامپ و کیم در منطقه غیرنظامیشده در مرز دو کره تنها به دلیل وسواس رئیسجمهور آمریکا در پیروزی در دوره دوم انتخابات ریاستجمهوری خود بوده است. بولتون درباره این دیدار در کتابش آورده است: «بنابراین اگر او فکر میکرد میتواند فرصت گرفتن عکس در کنار کیمجونگاون را در منطقه غیرنظامیشده مرز دو کره داشته باشد، تنها بر فرصت گرفتن عکس و واکنش رسانهها متمرکز میشد.» وی در ادامه میگوید ترامپ در چنین دیدارهایی بر مواضع آمریکا تمرکز زیادی نداشته و تنها بر منافع شخصیاش تمرکز داشته است.
بولتون درباره یکی از مهمترین پروندههای روی میز دولت این کشور که مربوط به ونزوئلاست، میگوید ترامپ این سوال را از مسئولان دولتش داشت که چرا ما با توجه به وضعیت ونزوئلا نمیتوانیم به این کشور حمله کنیم و سپس گفته بود اگر میتوانستیم حمله کنیم «خیلی باحال بود.»
بولتون در جایی از کتاب خود از نحوه اداره ناتو توسط ترامپ نیز انتقاد کرده و نوشته دولت ترامپ بیش از آنچه به نظر میرسید، به خروج از ناتو نزدیک بود. دیگر گافهای ترامپ که بولتون به آن اشاره کرده، سوال او از ترزا می نخستوزیر سابق بریتانیاست که درآن از می پرسیده آیا بریتانیا دارای سلاح هستهای است؟ فاجعهبارتر از سوال قبلی جایی است که ترامپ پیش از سفر به فنلاند برای دیدار با پوتین از اعضای دولتش میپرسد آیا فنلاند جزئی از روسیه است؟ بولتون اطلاعات ژئوپلیتیکی را بسیار ناچیز و ناقص توصیف کرده است.
بولتون میگوید اطرافیان ترامپ دو دستهاند؛ یکی آنهایی که نگران سخنان و رفتارهای رئیسجمهور آمریکا هستند و عدهای دیگر که وی را به خاطر سخنان و رفتارهایش مسخره میکنند. به نوشته بولتون کاخ سفید جو متلاطمی دارد که ترامپ در ایجاد آن نقش دارد، زیرا وی میگذارد در جلسات متعدد اعضای دولت با یکدیگر درگیر شوند و در آن رئیسجمهور وارد شده و با تمام آنها مانند زباله رفتار میکند. به گفته بولتون، دونالد ترامپ علاقهای به ایجاد تقابل و اختلاف بین اعضای کابینه خود داشته و حتی یکبار به او گفته است که رکس تیلرسون [وزیرخارجه سابق] با استفاده از الفاظ زشت و توأم با تبعیض جنسیتی، نیکی هیلی نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل را مورد خطاب قرار داده است.
هفتتیرکشی با ترامپ
در این کتاب جان بولتون هرچند ترامپ را شخصیتی میداند که منافع شخصی را بر منافع ملی ترجیح داده و شناخت درستی از عرصه ژئوپلیتیک ندارد اما با این حال تصور اینکه سیاستهای جنگطلبانه او نیز در راستای منافع آمریکاست، حتی در خود آمریکا نیز منتقدان جدی دارد. او تلاش میکند آنچه خود باور دارد را بهعنوان منافع ملی تعریف کند و مخالفت با تفکرات جنگطلبانهاش را در تضاد با امنیت ملی آمریکا قرار دهد. او در کتاب قبلی خود نیز همین شیوه مواجهه را – البته با کمی آرامش بیشتر- نسبت به کالین پاول وزیر امور خارجه آمریکا داشت و مدعی بود پاول تلاش کرد تا سیاست آمریکا را در برخورد با ایران عوض کند. او در آن کتاب هم به تمامی بحرانهای بینالمللی که با آنها سروکار داشته ازجمله آزمایش اتمی کرهشمالی، برنامه هستهای ایران، درگیریهای دارفور و حتی جنگ سال گذشته رژیم صهیونیستی و لبنان پرداخته بود و درمجموع سیاست خارجی جورج بوش را چیزی شبیه «سقوط آزاد» خوانده بود. بولتون دیپلماتهای آمریکایی و اروپایی را متهم کرده بود که «بهجای اینکه همچون او و جورج بوش مواضع محکمی اتخاذ کنند، تنها به فکر مصالحه [بهویژه با ایران] هستند.» او اینبار اما به علت اخراج عجیبش از دولت ترامپ، تیغ انتقاد را تیزتر کرده و یک دوئل جدی را علیه ترامپ آنهم در آستانه انتخابات ریاستجمهوری 2020 به راه انداخته است. اینکه آیا کتاب او تا چند روز دیگر به بازار خواهد آمد یا خیر، مشخص نیست اما اگر این کتاب وارد بازار شود، در کنار بحران کرونا، اقتصاد کوچکشده و شکافهای شهروندی، ضربه دیگری بر کمپین انتخاباتی دونالد ترامپ در انتخابات 2020 زده خواهد شد. از سال ۲۰۱۷ تاکنون دونالد ترامپ 3 مشاور امنیت ملیاش -ژنرال فلین، ژنرال مکمستر و جان بولتون- را برکنار کرده است، درحالی که مسائل تنشزای بینالمللی همچنان لاینحل ماندهاند.
گرچه برکناری بولتون برای بسیاری فاقد شگفتی بود، ولی بیتردید با عجله صورت گرفت. ساعتی قبل از اعلام این برکناری نام او برای حضور در برنامه کنفرانس مطبوعاتی کاخ سفید در کنار استیو منوچین، وزیر خزانهداری و مایک پومپئو، وزیر امور خارجه دیده میشد و به همین دلیل عدمحضور او در این برنامه ناگهانی بود و تا حد زیادی توجه خبرنگاران حاضر را بهجای محتوای آنچه قرار بود اعلام سیاستهای جدید آمریکا در رویارویی با تروریسم بینالمللی باشد، به سوال و جواب درمورد چرایی این برکناری تبدیل کرد.
در ساعات اولیه بامداد دونالد ترامپ در یک پیام توئیتری اعلام کرد شب گذشته به بولتون اطلاع داده «دیگر به خدمات او در کاخ سفید نیازی نیست»، درحالیکه توئیت جان بولتون زبان دیگری را به کار گرفته و گفته است که شب گذشته پیشنهاد استعفایش را با رئیسجمهور مطرح کرده ولی رئیسجمهور گفته است که «حالا فردا در این مورد صحبت میکنیم.»
اما نامه استعفای بولتون به تاریخ ۱۰ سپتامبر بهجز خطاب و امضای نامه، فقط از ۲۵ کلمه تشکیل شده که در آن ضمن تشکر از اینکه به او امکان خدمتگزاری به کشورش داده شده، خطاب به رئیسجمهور میگوید «بدینوسیله و بلافاصله، استعفای خود را اعلام میکنم.»
نبرد ترامپک و ترامپ
درباره بولتون میگویند او از دوران دانشجویی تمایلات تند دستراستی داشت و هیچگاه تا امروز از این تمایلات عقبنشینی نکرده است. او از نومحافظهکاران برجسته دولت بوش بود و گفته میشود مقامات ارشدی چون دیک چینی معاون رئیسجمهور و دونالد رامسفلد وزیر دفاع با اینکه نومحافظهکار نبودند، اما در زمینه سیاست خارجی، مخصوصا در زمینه رژیم صهیونیستی و استفاده از قوای نظامی آمریکا بهمنظور دستیابی به اهداف موردنظر آن در خاورمیانه، تابع مشاوران نومحافظهکار بودند. در اندیشه بولتون، هر کشوری را که مقابل هژمونی آمریکا ایستادگی کند باید با حمله نظامی متوقف کرد. او در غربآسیا، ایران را کشور در تضاد با هژمونی آمریکا میدانست و برهمیناساس حتی در زمان حمله به افغانستان و عراق درپی حمله نظامی به ایران بود، اما تلاشهایش بینتیجه ماند. ردپای بولتون در بسیاری از اقدامات علیه ایران قابلشناسایی است. او پس از نقش موثر ایران در تضعیف طالبان و تعلیق غنیسازی در ایران، جورج بوش را متقاعد کرده بود در سخنرانی خود ایران را بهعنوان یکی از کشورهایی که او به آنها لقب «محور شرارت» داده بود، جای دهد. بااینحال او نتوانست برای اقدام نظامی علیه تهران نظر مقامات آمریکایی را جلب کند. بعدها بولتون در کتاب خاطراتش نوشت این کالین پاول، وزیروقت امور خارجه آمریکا بود که تلاش کرد سیاست آمریکا را در برخورد با ایران عوض کند و آن را از تاکید بر اعمال تحریم به ارائه سیاست تشویقی تغییر دهد. او سههفتهای را که پس از پیشنهاد تشویق کالین پاول به تهران سپری شد، «سختترین» دوران ماموریت خود در سازمان ملل توصیف کرده بود. میل بولتون به اقدام نظامی بهحدی بود که جک استراو وزیر امور خارجه بریتانیا در سال ۲۰۰۳ و در زمان مذاکره اروپا و آمریکا با لیبی به دولت بوش اصرار کرده بود که به جان بولتون اجازه ندهند در مذاکرات دخالت کند. بولتون سالها بعد بسیار تلاش کرد رژیمصهیونیستی را به عملیات نظامی علیه تاسیسات هستهای ایران متقاعد کند و با استفاده از این ادعا که تنها هشتروز تا جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات اتمی فرصت دارید، تلاش کرد تلآویو را وارد جنگ با ایران کند. پس از ناامیدی او از دولتهای آمریکا و رژیم صهیونیستی، او با یک عقبنشینی معنادار به جای دولتها سراغ گروهکهای تروریستی همچون منافقین رفت و در جمع آنها خواستار سرنگونی حکومت ایران شد.
دونالد ترامپ در سال 2018، جان بولتون را در زمانی به سمت مشاور امنیت ملی منصوب کرد که تلاش میکرد دو پرونده مهم را سروسامان بدهد؛ یکی اصلاح توافق هستهای با ایران و دیگری پرونده کره شمالی. برای هر دو کشور این انتصاب یک معنا بیشتر نداشت و آن سیاست تهاجمی دولت ترامپ علیه تهران و پیونگیانگ بود. بولتون در 17ماهی که مشاور امنیت ملی آمریکا بود، تلاش کرد علاوهبر تحریمهای سنگین، آمریکا را وارد درگیری نظامی با ایران بهویژه پس از سرنگونی پهپاد جاسوسی این کشور کند، اما اینبار نیز موفق نشد و بهصورت بسیار غیرمنتظره و درحالیکه قصد داشت استعفا کند، از سوی دونالد ترامپ اخراج شد. با وجود همسویی عجیبی که ترامپ و بولتون در بسیاری از امور داشتند، اخراج تحقیرآمیز بولتون کمی غیرقابل پیشبینی بود. آنگونه که رسانههای غربی نوشتند ترامپ و بولتون هر دو زبانی بسیار تند دارند و با موافق یا مخالف خود با زبان غیردیپلماتیک، تحقیرآمیز یا توهینآمیز سخن میگویند. هر دو بیشترین ارادت را به رژیم صهیونیستی دارند و یکی بلندیهای جولان را به رژیمصهیونیستی اهدا میکند و دیگری برای ماههایی که در سازمان ملل فعالیت میکرده، لقب «دیپلمات ششم» رژیم صهیونیستی را از نماینده این رژیم در سازمان ملل هدیه گرفته است. هر دو تحمل شنیدن حرف مخالفان را ندارند.
ترامپ در سهسالونیم گذشته سه مشاور امنیت ملی (ژنرال فلین، ژنرال مکمستر و جان بولتون) را بهدلیل مخالفت با دیدگاههایش برکنار کرده است. بولتون نیز بارها تلاش کرده کسانی را که او مایل به شنیدن اطلاعات آنها بود، برکنار کند. در یک مورد که دموکراتها به آن استناد میکردند، بولتون در وزارت امور خارجه بهدنبال برکناری تحلیلگری بود که اطلاعاتی را ارائه داد که وی مایل به شنیدنشان نبود. ترامپ و بولتون بهشدت مخالف سازمانها و پیمانهای بینالمللی هستند و تلاش میکنند آمریکا را از بند این سازمانها برهانند. ترامپ آمریکا را از یونسکو و چند پیمان بینالملل خارج کرد و بولتون نیز سالهایی را که معاون امور خارجه در زمان کالین پاول بود و مسئولیت لغو معاهدات بینالمللی ایالات متحده را برعهده داشت، بهعنوان شیرینترین دوران خدمتش میداند. بااینحال شاید بتوان تنها تفاوت این دو را در ثبات سیاست خارجی بولتون و مذبذب بودن دونالد ترامپ دانست؛ اتفاقی که در سهسالونیم گذشته بارها و بارها در حوزه سیاست خارجی نمود عینی داشته و همین وضعیت نیز باعث شد بولتون جنگطلب، ادامه همکاری با دولت ترامپ را به صلاح نبیند و اکنون با نگارش کتاب، آن سیاستهای عجیب و در تضاد با منافع ملی آمریکا را بهچالش بکشد. کتاب جدید بولتون بیش از همهچیز نبرد شخصی او با دونالد ترامپ است.