تاریخ : Sun 07 Jun 2020 - 11:30
کد خبر : 41767
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

هدردادن ظرفیت‌ها

مهران زارعیان:

هدردادن ظرفیت‌ها

گاهی یک ایده دو خطی که ابتدا می‌تواند کنجکاو‌کننده باشد، با پرداخت کم‌مایه و کم‌ملات، به یک اثر کم‌بضاعت تبدیل می‌شود. «کشتارگاه» دچار چنین آفتی شده است.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، مهران زارعیان، روزنامه‌نگار طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: گاهی یک ایده دو خطی که ابتدا می‌تواند کنجکاو‌کننده باشد، با پرداخت کم‌مایه و کم‌ملات، به یک اثر کم‌بضاعت تبدیل می‌شود. «کشتارگاه» دچار چنین آفتی شده است. عباس امینی فیلم را ساخته است. کسی که پیش از این در انجمن سینماگران جوان آبادان فعالیت می‌کرد و چندین فیلم کوتاه و مستند و ویدئویی در کارنامه داشت. کشتارگاه، علی‌رغم انتقاداتی، طبق قوانین جشنواره به‌عنوان فیلم اول حضور دارد. درون‌مایه فیلم، تبهکاری به‌خاطر بحران اقتصادی است. در شرایط پر از جبر مشکلات اقتصادی، کشتارگاه سراشیبی اضمحلال آدمی را نشان می‌دهد. دو ایده قرار است شاکله فیلم را بسازد: جنازه‌های ناشناس در سردخانه، قاچاق ارز و تجارت گوشت. گویی نویسنده این ایده‌ها را آنقدر بکر دیده که برای بسط دادن داستان و خلق موقعیت و شخصیت انرژی زیادی نگذاشته است. فیلم با مایه‌های جنایی شروع می‌شود، دوربین روی دست شلخته و رنگ‌های سرد ساده‌ترین شیوه استارت‌زدن چنین فیلمی است. موسیقی دارای ابهام نیز به حس آغاز کمک می‌کند.

ابتدا گمان می‌کنیم فیلمی قابل تأمل می‌بینیم. اما بعد از چند سکانس، فضای جنایی کاملا ناپدید می‌شود. مهم‌ترین معمای فیلم لو می‌رود و انتظار ما برای دیدن ادامه قصه افت فاحش پیدا می‌کند. فیلم از مشکل عدم تمرکز مناسب و هدفمندی در پرداخت فصل‌ها رنج می‌برد. بخش‌های ابتدایی را به‌سرعت جلو می‌برد که ظرفیت تعمق بیشتر دارند و در بخش‌های ثانویه مکث دارد که ملال‌آور است. شاید به‌دلیل همین خلأ، فیلمساز دست به دامن ایده‌های بصری متنوع‌تر می‌شود. مثلا تغییر اقلیم و لوکیشن‌ها در خوزستان یا نمای مدیوم‌شات دویدن در زمین شخم‌زده که من را به یاد نمای شاخصی از فیلم مرشد پل تامس اندرسون انداخت. برای تحقق همین تنوع، یک‌خرده داستان بسیار نحیف رومانتیک هم در فیلمنامه هست که به‌دلیل عدم‌پرداخت، در سطح تمجید از اسم شخصیت زن فیلم و صحبت از ادکلن شخصیت مرد می‌ماند. اساسا مشکل فیلم در همین پرداخت‌هاست، یا برای غنای درام، کمبود خرده داستان و کمبود موقعیت پرکشمکش دارد، یا اندک خرده پیرنگ‌هایش را بدون عمق رها کرده است.

در شخصیت‌پردازی نیز چه در فیلمنامه و چه در بازی، عدم پرداخت محکم را می‌بینیم. باران کوثری، تیپ زن عرب خوزستانی را که در «روز سوم» یک نقش‌آفرینی درخشان بود، بدون تغییری در این فیلم ارائه داده که چون شخصیتش در فیلمنامه الکن است، تلاش او هم بی‌نتیجه مانده است. مثلا ما نمی‌دانیم کاراکتر او تا چه اندازه مقتدر است و تا چه اندازه محافظه‌کار؟ اگر شخصیتی دارای شرم است چرا خیلی زود با کاراکتر امیر صمیمی می‌شود یا در انتها انتقامی رادیکال می‌گیرد؟ اگر مقتدر است چرا به امیر می‌گوید که عمو‌هایم می‌آیند و بد می‌شود؟ چادری بودنش هم به آن صمیمیت با امیر نمی‌خورد. این قضیه درباره شخصیت متولی با بازی مانی حقیقی شدیدتر است. یک شخصیت طماع و حقه‌باز که اصلا به طریقه ادای کلمات مانی حقیقی نمی‌آید. گریم و چهره حقیقی به نقش نزدیک است اما تا دهان باز می‌کند، گویی یک روشنفکر سخن می‌گوید! در این بین بازی حسن پورشیرازی می‌تواند کمی به جذابیت فیلم کمک کند. او نقش یک نگهبان کشتارگاه را بازی می‌کند که اعتمادبه‌نفس پایینی دارد و کاملا مطیع صاحب‌کارش است. هرچند در فیلمنامه رفتار کاراکتر کاملا برمبنای منطق علی و معلولی نیست، اما نقش‌آفرینی پورشیرازی با تردیدها و خشم‌ها و گریه‌هایش، نقص فیلمنامه را می‌پوشاند.

امیرحسین فتحی که اولین‌بار در نقش اصلی یک فیلم بازی کرده، عملکرد قابل دفاعی دارد. کاراکتر امیر هم که او بازی کرده، تنها کاراکتر خوب پرداخته شده فیلم است. کاراکتری که دغدغه ساختن آینده‌‌اش را به ما نشان می‌دهد و با توجه به گذشته و کمال‌گرایی متوجه می‌شویم چرا با متولی همکاری می‌کند. بازی فتحی بین درون‌گرایی و برون‌گرایی نیز انسجام دارد. موسیقی فیلم هویت ندارد و از یک هارمونی منسجم پیروی نمی‌کند. در یک‌جا عربی می‌شود و در یک‌جا شبیه به موسیقی غیر‌محسوس فیلم‌های جنایی. پرداخت خشونت در فیلم عجیب است، به‌رغم اینکه در این پلات کم‌تعلیق و کم‌کشمکش خشونت بعضی از موقعیت‌ها می‌توانست به غنای فیلم کمک کند، اما فیلمساز همان اندک پتانسیل خشونت را نیز به‌کار نبسته است. مثلا در سکانسی که شرخر‌ها به‌سراغ متولی می‌آیند، فیلمساز از قصد درون ماشین را نشان نمی‌دهد و سریع کات می‌زند. یا درباره جنازه‌های داخل سردخانه یا ذبح دام نهایت تلاش در عدم به تصویر کشیدن خشونت بوده است. در مجموع کشتارگاه، فیلم هدر دادن ظرفیت‌هاست. به‌رغم اینکه حتی همان ایده‌های اولیه‌اش هم چندان دندان‌گیر نیست، اما با پرداخت عمیق‌تر ممکن بود با فیلمی قابل تأمل روبه‌رو شویم اما متاسفانه، نتیجه کار ضعیف از آب درآمده است.