تاریخ : Tue 19 May 2020 - 10:10
کد خبر : 41280
سرویس خبری : نقد روز

می‌گفتند با اروپا هم قطع رابطه کنیم

گفت‌وگو با عباس سلیمی‌نمین درباره جریان‌شناسی انقلابی‌های دهه ۶۰ که امروز پشیمان شده‌اند

می‌گفتند با اروپا هم قطع رابطه کنیم

«فرهیختگان» در شماره امروز خود با عباس سلیمی‌نمین، مدیر مرکز مطالعات و پژوهش‌های تاریخ معاصر به گفت‌وگو نشسته و سرگذشت برخی از انقلابیون پشیمان و آنهایی که از مواضع گذشته خود روی‌گردان شده‌اند را بررسی کرده است.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، در جریان دیدار مجازی و رمضانی رهبر معظم انقلاب با دانشجویان و در خلال توضیحاتی که ایشان درباره رفتارهای انقلابی و انقلابی‌گری بیان می‌کردند عبارتی قابل توجه مشاهده می‌شود که می‌تواند برای نسل‌های جدید مورد استفاده و به‌عبارتی درس‌آموز باشد. رهبری انقلاب در بخشی از سخنان خود عنوان کردند که «افراد دیگری در همان زمان بودند -ما می‌شناختیم افراد را، بنده قبل از انقلاب با خیلی از این افراد آشنا بودم در همین مجموعه‌های گروهی و مانند اینها- که قرص و محکم ایستادند؛ چون مبانی فکری‌شان درست بود، با کتاب‌های شهید مطهری مرتبط بودند، با تفکرات علامه طباطبایی آشنا بودند، با حرف‌های مرحوم شهید صدر آشنا بودند، مبانی فکری و معرفتی‌شان محکم بود، [لذا] قرص و محکم ایستادند؛ بعضی هم مبانی معرفتی‌شان ضعیف بود و متأسفانه رفتند. یا بعدها در اوایل انقلاب کسانی کارهای انقلابی کردند و بعد از مدت‌ها جزو پشیمان‌ها شدند -جمع پشیمان‌ها- که یکی از مسائل انقلاب ما عبارت از همین مسائل حضرات پشیمان است که یک روز انقلابی بودند و بعد، از انقلابی‌ بودن پشیمان شدند.» ماجرای پشیمان‌ها همان‌گونه که رهبری از آن یاد می‌کنند سال‌هاست به یک مساله برای کشور تبدیل شده چراکه برخی انقلابیون سال‌های ابتدایی انقلاب، تغییر اساسی کرده‌اند و حالا یا در جبهه دشمن هستند و یا در جبهه خودی نسخه تسلیم برای کشور می‌پیچند. این افراد در موضوعات مختلف حتی در مسائل فرهنگی و اجتماعی هم به‌صورت بنیادین تغییر کرده و در مقابل گذشته خود قرار گرفته‌اند.

دقت در تاریخ معاصر و جریان‌شناسی افراد و گروه‌هایی که در سال‌های ابتدایی انقلاب موضعی داشتند و بعدها به‌دلایل مختلف از نظر خود بازگشتند هم کمک می‌کند تا ماهیت واقعی این جریان‌ها و ریشه اظهارنظرها و رفتارهایی که امروزه دارند، مشخص شود و هم آیینه عبرتی است برای جوانانی که بدون تقویت بنیه فکری و نظام ذهنی به فعالیت سیاسی و اجتماعی می‌پردازند و احتمالا درمعرض چنین خطراتی قرار خواهند گرفت. «فرهیختگان» در شماره امروز خود با عباس سلیمی‌نمین، مدیر مرکز مطالعات و پژوهش‌های تاریخ معاصر به گفت‌وگو نشسته و سرگذشت برخی از انقلابیون پشیمان و آنهایی که از مواضع گذشته خود روی‌گردان شده‌اند را بررسی کرده است. گفت‌وگویی که به‌صورت مشخص به رفتارشناسی برخی فعالان سیاسی سال‌های ابتدایی انقلاب و دهه 60 با تمرکز بر واقعه تسخیر لانه‌جاسوسی آمریکا در تهران، نظرات جریان موسوم به مجاهدین انقلاب اسلامی و نهایتا رفتارها و نظرات حسینعلی منتظری می‌پردازد. مشروح این گفت‌وگو در ادامه از نظرتان می‌گذرد.

مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان یک کد تاریخی مطرح کرده و فرمودند برخی افراد در ابتدای انقلاب بسیار انقلابی عمل می‌کردند اما به‌دلیل مبانی ضعیف معرفتی اکنون جزو پشیمان‌ها هستند که یکی از مسائل انقلاب اکنون همین حضرات پشیمان‌شده هستند؛ تحلیل شما از این صحبت رهبری و دلایل این پشیمانی چیست؟

 بحث پشیمان شدن یا ادامه ندادن در مسیری که فردی پیش از آن به‌حق بودن آن مسیر اعتراف داشته، یک امر باسابقه تاریخی گسترده است و در زمان ائمه نیز ما این مسأله را شاهد بودیم.

برخی از افرادی که سال‌ها در راه اسلام تلاش، مجاهدت و مبارزه کردند پس از چندین ‌سال خسته شده و عنوان می‌کردند دیگر بس است و می‌خواهیم دست از مجاهدت برداریم و به‌زندگی عادی بپردازیم.

در انقلاب اسلامی نیز ما با این پدیده مواجه بودیم که برخی ادامه تلاش در مسیر مصالح و منافع مردم را محدود به یک زمان خاصی می‌دانند و می‌گویند 40 سال از عمر خود را در این مسیر قرار دادیم اما دیگر می‌خواهیم مابقی عمرمان را به امور جاری خود بپردازیم و متاسفانه حتی برخی رزمندگان دوران دفاع مقدس نیز این‌چنین شدند؛ یعنی برخی کسانی که سال‌ها در جبهه در مسیر امنیت مردم و صیانت از تمامیت ارضی تلاش کرده بودند، پس از پایان جنگ به‌فکر تامین سود خود افتادند.

  پشیمان‌ها از تسخیر لانه‌جاسوسی

این ابراز خستگی از مسیر گذشته چه تفاوتی با تخطئه مسیر اعتقادی که برخی از سیاسیون ما دچار آن شده‌اند، دارد؟

 ببینید ما با یک پدیده مهم مواجه هستیم اینکه برخی از آنجایی که احساس می‌کنند دیگر نمی‌توانند توجیه‌گر رفتار خود باشند، در مقام تخطئه بر‌می‌آیند و نه‌تنها از تلاش پیشین و اعتقاد خود فاصله می‌گیرند، بلکه اعلام می‌کنند آنچه در گذشته انجام می‌دادیم درست و دقیق نبوده است و این بسیار زیان‌بارتر است.

در واقع این قشر و طیف نه‌تنها از اعتقاد خود فاصله می‌گیرند، بلکه دست به توجیه و تخطئه اعتقادات گذشته خود زده و می‌گویند ما اشتباه و تندروی کرده و منطق قوی نداشتیم و این شائبه جدی درخصوص اصول و ارزش‌ها در افکار عمومی ایجاد می‌کند.

به‌عنوان مثال در این سال‌ها برخی جوانان سفارت آمریکا را به‌عنوان کانون فتنه‌گری و تلاش برای ایجاد کودتا در کشورمان را به عنوان اعتراض تسخیر کردند، در آنجا به اسنادی نیز دست یافتند که مجبور شدند در سفارت بمانند تا آن را با کسانی که در اختیارشان بود و این اسناد را آفریده بودند، تطبیق دهند. این اسناد نشان‌دهنده عمق فاجعه دخالت آمریکا در امور داخلی ایران بود، لذا دانشجویان این اسناد را منتشر کردند. پس از انتشار، قضاوت عمومی این بود که این اسناد بیانگر عمق فاجعه تلاش آمریکا برای سرنگون کردن انقلاب اسلامی است؛ هم خود دانشجویان به این نکته اعتراف داشتند و هم همه جریانات سیاسی به این موضوع معترف بودند.

اما بعد از نزدیک به سه‌دهه برخی از دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا مدعی شدند ما اشتباه کردیم و به این اسناد خیلی دقیق توجه نکرده بودیم و از این رو روایت ما از این اسناد دقیق نبوده است. بنابراین این افراد نه‌تنها از اعتقادات خود فاصله گرفته‌اند، بلکه در جامعه ایجاد گمراهی نیز می‌کنند.

مثلا در زمان امامت امام هشتم فردی به‌نام «خواجه ربیع» بود که این فرد از مبارزه فاصله گرفت و امام نیز به او گفتند حالا که نمی‌خواهی به تلاش‌های گذشته خود ادامه دهی از دید من دور شو تا شما را نبینم. او فرد برجسته‌ای بود که سابقه طولانی در مجاهدت داشت، اما معتقد بود بعد از سال‌ها تلاش و جهد، باید یک زندگی آرامی داشت.

این استدلال را خیلی از جریان‌های سیاسی نیز به‌عنوان دست‌مایه خود قرار می‌دهند و برای تلاش خود در جهت مقاصد عموم جامعه محدودیت قائل می‌شوند و زمان تعیین می‌کنند که مثلا 30 سال فعالیت برای جهاد کافی است. ما این رویکرد را در جریان‌های سیاسی مختلف می‌توانیم رصد کنیم اما آنچه فاجعه‌آمیز‌تر است افرادی هستند که از گذشته خود کاملا ابراز برائت می‌کنند و تفسیر غلطی از آنچه عمل کردند، ارائه می‌دهند.

  اعضای سازمان مجاهدین و آمریکاستیزی

آیا جریان‌های دیگری هم در این مساله مطرح هستند؟ برخی نام سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که به‌هرحال تغییرات را از دهه ۶۰ و ۷۰ داشت در این خصوص عنوان می‌کنند، درمورد برخی از این افراد حتما می‌توان چنین ترتیباتی را مدنظر داشت و آنها را در همین موضوع گفت‌وگو دسته‌بندی کرد.

آنها یک زمانی آمریکا را دشمن بشریت می‌دانستند و حتی این کشور و سیاست‌های آن را آفتی برای کل جهان عنوان می‌کردند. از این رو اعضای این سازمان در دهه ۶۰ تلاش داشتند تا جایی که ممکن است خود را در مسیر مواجهه و مبارزه با آمریکا نشان دهند. این جریان در این مسیر آن‌قدر شدت و حدت داشتند که بحث‌های خاصی را هم مطرح می‌کردند، برای مثال می‌گفتند ما باید با کشورهای مرتبط با آمریکا با مصداق دقیق کشورهایی که دارای ارتباط حسنه با ایالات‌متحده هستند هم قطع‌رابطه کنیم.

  حسینعلی منتظری و خون مباح نیروهای کشورهای متحد با آمریکا

 این مساله در مورد افراد دیگر چون آیت‌الله منتظری هم صدق می‌کند، ببینید روزی آقای منتظری بعد از حمله آمریکا به لیبی در جریان تدریس و کلاس درس خودشان گفتند «از آنجایی که آمریکا به یک کشور اسلامی حمله کرده امروز حتی خون متحدین آمریکا هم مباح است» به‌عبارت دیگر منظورشان این بود که حکم نیروهای نظامی کشورها که پایگاه‌های نظامی خود را در اختیار آمریکایی‌ها قرار داده بودند «اعدام» است. خب همین آقای منتظری بعدها تغییر و در مدتی نه‌چندان طولانی نزدیک‌ترین ارتباط را با رسانه‌ بیگانه و ضدایرانی «بی‌بی‌سی» برقرار کرد. ایشان شاید تنها کسی باشد از حوزه علمیه که در تاریخ شیعه چنین ارتباطی با رسانه بیگانه آن‌هم رسانه دولت انگلستان برقرار می‌کند.

 این نشان‌دهنده چیزی نیست جز یک تغییر فاحش در نگاه آنها به مسائل، البته در این مورد صرفا تغییر نگاهم نیست و تخطئه گذشته خودشان هم به‌حساب می‌آید. مساله‌ای که درمورد همان اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم صادق است. یک روز آنها شعارهای بسیار تند ضد آمریکایی سر می‌دادند و روز بعد بدون اینکه آمریکا کوچک‌ترین تغییری کرده باشد (و در شرایطی که حتی برعکس، جسارت آمریکا در دفاع از نژادپرستی، سلطه‌طلبی و... آشکار و بسیار هم بیشتر شده) نظری مغایر نظر قبلی خود اعلام می‌کنند و حتی امروز کارشان به‌جایی می‌رسد که تلاش دارند ایران را وادار کنند به خواسته‌های فردی چون ترامپ تن دهد و با آمریکا ارتباط برقرار کند.

 این رفتار به‌نوعی پشت‌پا زدن به همه آن چیزی است که در گذشته مطرح می‌کردند البته به‌درستی هم مطرح می‌کردند هرچند در برخی مقاطع دچار افراط‌گری‌هایی هم شده بودند. به‌هرحال جهت‌گیری کلی آنها با جهت‌گیری رهبری انقلاب منطبق بود اما بعدها در حد تامین خواسته‌های آمریکا در داخل عمل کردند.

در سال‌های اخیر شاهدیم این جریان کدهایی را در داخل می‌دهند که آمریکا برای تداوم دشمنی خود و استفاده علیه ایران به آن کدها نیاز دارد. لازم است دوباره تکرار کنم اگر این جریان صرفا گوشه انزوا برمی‌گزیدند و رفتارهای دهه 60 خود را ترک می‌کردند یک موضوع بود و اینکه امروز دقیقا در مقابل آن آرمان‌ها قرار بگیرند، آنها را تخطئه کنند و به هر آنچه که بوده، پشت‌پا بزنند و به‌واقع آن گذشته را نفی کنند، موضوع دیگری است. این رفتار امروز آنها بدترین نوع فاصله گرفتن از ارزش‌ها و اصولی است که روزی به آن اذعان داشتند و حالا به‌خاطر منافع خود از آنها روی‌گردان شده‌اند.

  می‌گفتند با ضیاءالحق قطع رابطه کنید

از افراطی‌گری گفتید، کدام‌یک از مواضع آنها در دهه 60 افراطی بود؟

مثلا مجاهدین انقلابی می‌گفتند اگر با پاکستان ارتباط برقرار کنیم کار غیرانقلابی انجام داده‌ایم. همین افراد می‌گفتند چون ضیاءالحق ارتباط حسنه با آمریکایی‌ها دارد باید با او قطع‌رابطه کنیم. می‌گفتند ارتباط با وی یک کار غیرانقلابی است. قطعا چنین مواضعی اصولی نبوده است و ما هم این مواضع را قبول نداشتیم. این آقایان برای این که ثابت کنند خیلی ضد آمریکایی هستند این مواضع را می‌گرفتند که حتی با کشورهایی که رابطه حسنه با آمریکا دارند هم اگر ارتباط برقرار کنیم یک کار علیه مصالح عمومی و علیه ملت‌هاست. بعدها مشخص شد ارتباط ما با ضیاءالحق بسیار کار درستی بود. چراکه خود آمریکایی‌ها بعدها ضیاءالحق را در یک حادثه هوایی به قتل رساندند و او را حذف کردند. چراکه ارتباط حسنه‌ای با ایران برقرار کرد، در جنگ به ما کمک می‌کرد، از این‌رو او را حذف کردند. برخی مواضع آنها بسیار افراطی بود، اما درمجموع جهت‌گیری درست انقلاب را داشتند.

فقط مصداق آمریکا را بیان کردید؛ در ماجرای سرمایه‌داری یا عدالت‌اجتماعی همین مواضع را نداشتند؟

بله، در مواضع دفاع از محرومان هم همین مواضع را داشتند. کسانی که با زورگویان و زیاده‌خواهان خارجی موضع دارند طبیعی است با زیاده‌خواهان داخلی هم موضع ‌داشته باشند. با آمریکا به این دلیل موضع داشتند که آمریکا یک کشور زیاده‌خواه و متجاوز نسبت به حقوق ملت‌هاست. در داخل کشور هم قشر سرمایه‌داری که وابسته به غرب بود و زیاده‌خواهی براساس الگوی سرمایه‌داری می‌کرد، مورد حملات این جریان قرار می‌گرفت. بعدها وقتی اینها نسبت به ظلم سرمایه‌داری بی‌تفاوت شدند، طبیعتا نسبت به مسائل نیروهای مرتبط با غرب در داخل هم مواضع خود را از دست دادند.

  ماجرای پونز و بی‌حجاب‌ها

در بحث آزادی‌های اجتماعی نیز چرخش‌های زیادی داشتند، این درست است؟

همین‌طور است؛ اینها برخی رفتارهای اجتماعی که متاثر از فرهنگ غرب بود را به‌شدت تخطئه می‌کردند یعنی الگو یا سبک زندگی غربی را به‌شدت مورد هجمه قرار می‌دادند. بنابراین برخی ولنگاری‌هایی که مبتنی‌بر فرهنگ ولنگار غرب بود را تخطئه می‌کردند. بعدها که نسبت به غرب تجدیدنظر کردند طبیعتا نسبت به برخی سبک زندگی‌های متاثر از فرهنگ غرب هم بی‌تفاوت شدند. مثال‌های فراوانی وجود دارد. اینها به‌شدت نسبت به مظاهر فرهنگ غرب در ایران تند بودند. مثلا آقای گنجی می‌گفتند هر کسی بی‌حجاب است باید پونز در پیشانی او فرو کرد. مواضع بسیار تندی داشتند.

یا مثلا آقای سروش در ستاد انقلاب فرهنگی مواضع تندی در مورد برخی اساتید داشت و موجب شد اینها از دانشگاه کنار گذاشته شوند. او بعدها تغییرات اساسی در این زمینه پیدا کرد که امروز کاملا آشکار است.

علت و عوامل تغییر با این شدت چه بود؟

عوامل مختلفی تاثیرگذار است. یک زمانی شما در محیط محدود خود حضور دارید و یک‌سری باورها دارید و زمانی که با هجمه‌ای مواجه می‌شوید چون عقبه فکری قوی‌ای ندارید کاملا درهم می‌ریزید و نسبت به داشته‌های خود تجدیدنظر می‌کنید. برخی هستند که در محیط همگون از اعتقادات خود دفاع می‌کنند، اما وقتی به محیط دیگری می‌روند که جمع قابل توجهی با آنها غیرهمگون هستند، آنجا به‌دلیل عمق نداشتن در باورها جرات نمی‌کنند از باورهای خود دفاع کنند. چون جرات ندارند دفاع کنند نسبت به آن باورها سست می‌شوند و تغییر نگاه می‌دهند. دلایل مختلفی وجود دارد.

مثلا دانشجوی خط امامی بوده و می‌خواهد دیپلمات شود، اما به‌دلیل مواضع قبلی‌اش برخی کشورها او را راه نمی‌دهند. او هم سعی می‌کند تغییر موضع بدهد تا بتواند در ارتباط با مشاغلی که به‌دست می‌آورد، موفق‌تر باشد. برخی از دانشجویان در یک دوره‌ای به‌خصوص در دوره اصلاحات که می‌خواستند سفیر شوند، مانع داشتند. برخی از دانشجویان روی مواضع خود ماندند و پایدار هم ماندند و برخی این‌چنین نبودند و گفتند در یک فضایی یک کاری کردیم و دیگر به آن اعتقادات باقی نیستیم. بنابراین برخی به‌دلیل منافع و محدودیت‌هایی که آن کارنامه برای آنها ایجاد می‌کرد چنین مواضعی را اتخاذ می‌کردند و می‌کنند. دلایل مختلفی دارد که باید هر یک را به‌صورت مستقل مورد بررسی قرار داد. نمی‌توان حکم واحدی درباره آنها صادر کرد. البته بسیاری از کسانی که در جریان تسخیر سفارت آمریکا نقش داشتند همچنان بر مواضع خود پایدار هستند.