تاریخ : Sat 16 May 2020 - 03:22
کد خبر : 41075
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

چاووش‌خوان وطن‌دار

آنها چه کردند؟ محسن چاوشی چه گفت؟

چاووش‌خوان وطن‌دار

محسن چاوشی هم که معمولاً کمتر وارد حواشی می‌شود، این‌بار دو واکنش نشان داد. ابتدا در صفحه رسمی تلگرامش این‌گونه نوشت: «از حقِ علی نمی‌گذرم... محسن» و سپس تصویری از پست مهشید حامدی را در اینستاگرامش منتشر کرد و این متن که در پاسخ به پست او نوشته بود را به اشتراک گذاشت: «تعفن!

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، این ‌بار نه خبری از سرقت هنری است و نه پای خواندن آهنگ بدون اجازه در میان است. ظاهرا کسی حق کسی را هم پایمال نکرده است. همسر یک خواننده خارج‌نشین، پستی را در صفحه اینستاگرامش منتشر می‌کند و در آن به یک خواننده داخلی و اعتقاداتش توهینی می‌کند و طرفداران این خواننده داخلی به صفحه همسر آن خواننده حمله می‌کنند و پست‌های تازه‌ای منتشر می‌شود و درنهایت، این خبرها تحت‌عنوان «دعوای مهشید و محسن» در فضای مجازی و رسانه منتشر می‌شود. اما این ظاهر قصه است. قضیه از دعوای یک خواننده مشهور با همسر یک خواننده مشهور فراتر است و مسائل دیگری مطرح است. مسائلی که آغشته به سیاست و وطن‌دوستی و کمی هم هنر است. نکته جالب اما این است که در ابتدا کسی به خواننده داخلی اعتراض می‌کند و او را حکومتی می‌نامد که احتمالا هنوز پول‌هایی که از عربستان گرفته‌اند را کامل خرج نکرده‌اند. چاوشی متهم به‌سکوت در برابر کاستی‌های کشور از طرف کسانی است که در خاک سعودی‌ها و با پول آنان کنسرت داده‌اند. 

شرح رخداد

مهشید برومند یا مهشید حامدی (همسر ابراهیم حامدی) روز 25 اردیبهشت پستی را با هدف همدردی با حادثه ناوچه دریایی منتشر می‌کند و در آن به همه مسائل بی‌ربط و باربط روز و گذشته اشاره می‌کند و درنهایت، این اتفاقات را به هنرمند ربط می‌دهد و می‌نویسد: «آیا هنرمند نتیجه حکومت است؟ یا چنین جامعه‌ای به هنرمند آگاه نیازمند است؟ آیا هنرمند حق دارد در جامعه‌ای که بر روی بشکه عقب‌ماندگی که از باروت مذهب پر شده، کبریت حریق افروز باشد؟ دیدن این بیت بر صفحه یک آرتیست نفس را در سینه حبس می‌کند «با یدالله و با_تیغ علی ذوالفقار _سینه گردنکشان _اذن دهد می‌درم» از مجموعه کلمات این بیت بوی تعفن عقب‌ماندگی و وحشیگری می‌بارد.»

اشاره مهشید حامدی به‌ بیتی است از ترانه قطعه «او» از محسن چاوشی که نیمه‌شعبان منتشر و در شب اول قدر توسط چاوشی بازنشر شد. همین اشاره سبب شد تا طرفداران چاوشی، احتمالا بدون اشاره او، به صفحه همسر خواننده معروف بروند و با بیان انتقادهای تند از خواننده محبوب‌شان دفاع کنند. این اما همه ماجرا نبود و محسن چاوشی هم که معمولاً کمتر وارد این حواشی می‌شود، این‌بار دو واکنش نشان داد. ابتدا در صفحه رسمی تلگرامش این‌گونه نوشت: «از حقِ علی نمی‌گذرم... محسن» و سپس تصویری از پست مهشید حامدی را در اینستاگرامش منتشر کرد و این متن که در پاسخ به پست او نوشته بود را به اشتراک گذاشت: «تعفن!

رایحه‌ی تخمیر است
که قهقهه‌زنان می‌پیچد
به‌مشام و جیب‌هایِ بی‌گناه
و البته بیچاره گوش‌های عربده‌خواه
تعفن!
کج‌فهمی‌ است و روخوانی‌
و هیجان لحظه‌ای دیده شدن
و البته شنیده شدن
غیرِ جغرافیای بد مستِ پُرعربده
و کفش‌های طلا یادمان باشد
آن دو جفت، دوازده اعدامی بود
زیر پای شما به عربستان.
اگر طلاست نعلین‌تان،
ما هنوز رخت‌مان عزاست
به سبزی و نان زنده‌ایم
البته بدون بی‌خندانِ رفسنجان.
عربده نکش شبه‌ماه!
کمی آرام بتیغان
بیا اینجا
و کمی مزه کن پوستِ شیر را
کمی بخوان و ‌اندکی گوش باش
جای نوشیدن و چرخیدن.
من از تو داغ‌‌ترم
ادای داغ در نکن
که شمشیرِ ذوالفقارِ من
مست میدان است
و آماده به گردن‌کشان
جیب‌بُران
و عربده کشان‌...
و البته
یاد عربده‌کشی دیگر افتادم متعارف
همان که پشیمان است
«مثل سگ»
و افتخار می‌کند
به کاباره
و شهامتِ تهران ندارد!
یا علی...»

چاوشی در این متن به‌کنایه و آشکارا همسر این خواننده و خوانندگانی مانند ابی، شهرام شب‌پره، شادمهر عقیلی و عارف را مخاطب نقدها و اعتراضات خود قرار می‌دهد. اشاره چاوشی در نقد ابی، شهرام شب‌پره و شادمهرعقیلی به سفر این خوانندگان به عربستان برای حضور در جشنواره «طنطوره» است.

عارف هم که سال گذشته گفته بود از خواندن درباره حضرت علی «مثل سگ» پشیمان است، مخاطب نوشته چاوشی است. البته بعدتر، عارف با انتشار پیامی سعی کرد توضیحاتی دهد و عذرخواهی و از مردم ایران دلجویی کند. اگر فکر می‌کنید که این داستان اینجا تمام شد باید بگویم اشتباه می‌کنید. همسر ابراهیم حامدی با گذاشتن تصویر جواب محسن چاوشی سعی کرد از خودش و همسرش دفاع کند و جوابیه را «سراپا خشم و غرور و بددهانی» دانسته بود. اما جالب‌ترین بخش این جوابیه به بخشی مربوط می‌شود که همسر این خواننده آورده است: «...شما ریاکارانه چند زندانی آزاد کردید و تبلیغات‌تان گوش دنیا را کر کرد، چاقوکشان کوچک‌تان که به صفحه‌ام گسیل کردید از این بزرگواری می‌نویسند نیاز به یادآوری شاعرانه نبود. ابی سالیانه زندانیان بدهکار را از طریق دوستانش آزاد می‌کند و اطمینان دارم از بازگویی‌اش در اینجا ناراحت خواهد شد.» مسابقه برای آزادکردن زندانیان بدهکار خوب است و پسندیده، اما چرا وقتی دیگری انجام دهد ریاکارانه است و وقتی جناب همسر و آن‌هم از طریق دوستان انجام دهد ممدوح است و نکو. سکانس آخر این دعوا تا زمان نوشتن این گزارش متعلق به ابراهیم حامدی است و ویدئویی که گفته می‌شود مربوط به یک قرار دوستانه دو سال قبل است و عده دیگری می‌گویند مربوط به شب‌قدر امسال است. زمان ضبطش هرچه باشد زمان انتشارش بیشتر به یک عقب‌نشینی تاکتیکی می‌ماند. ابی و همسرش که رابطه خوب و نزدیکی با ساسی‌مانکن دارند با محسن چاوشی و طرفدارانش نمی‌خواهند دربیفتند و شاید اندک خردمندانی اطراف‌شان باشند که آنها را از این دعوا نهی کنند.

ننگ ابدی

یکی از بخش‌های متن چاوشی (که با هیچ تعریفی شعر نیست) اشاره به سفر اسفندماه خوانندگان به عربستان است؛ «و البته شنیده شدن/ غیرِ جغرافیای بد مستِ پُرعربده/ و کفش‌های طلا یادمان باشد/ آن دو جفت، دوازده اعدامی بود/ زیر پای شما به عربستان.» نیمه اسفندماه بود که خبر حضور و اجرای گروهی از خوانندگان لس‌آنجلسی در جشنواره طنطوره و تحت‌عنوان «موسیقی بدون مرز» منتشر شد. خوانندگان ایرانی در سالنی خالی که گفته می‌شود نهایتا صد نفر و به‌طور گزیده در آن نشسته بودند، روی صحنه رفتند و یکی از ضعیف‌ترین اجراهای خود را به‌نمایش گذاشتند. اجرایی که کیفیتش ظاهرا نه برای خوانندگان مهم بود و نه برای برگزارکنندگانش. جشنواره زمستانی طنطوره که در شهر علا و در نزدیکی مدینه برگزار می‌شد، برای اولین‌بار میزبان خوانندگان ایرانی بود. گفته می‌شود که این خوانندگان برای اجرای در این جشنواره رقمی بین 500 تا 600 هزار دلار دریافت کرده‌اند و ابی یکی از خوانندگانی بود که برای اجرای هفت قطعه، 700 هزار دلار دریافت کرد. اهالی موسیقی می‌گویند بخشی از این پول به‌دلیل نخواندن قطعه «خلیج فارس» توسط ابی بوده است. قطعه‌ای که در ایران هم خوانده شد و حتی تیتراژ پایانی یکی از فیلم‌های سینمایی داخلی بود. لکه و شاید بزرگ‌تر از این لکه ننگ هیچ‌گاه از دامن این خوانندگان پاک نخواهد شد. اجرا در محضر سعودی‌ها و به‌دعوت دارودسته بن‌سلمان که در جهان منفور هستند، قرار است با چه رقمی توجیه شود؟ خوانندگانی که درآمد کنسرت‌هایشان به‌سختی به صدهزار دلار می‌رسد شاید حق داشتند که وطن‌شان را حراج کنند برای 6 برابر درآمدشان. حق داشتند سرزمین پدری‌شان را معامله کنند و آن را بفروشند به پول‌های عربی. عجیب اما اینجاست که این جماعت معامله‌گر، دیگران را به خشونت‌طلب و حکومتی متهم می‌کنند. به‌تعبیر اینان اگر خواننده‌ای از حکومت مخالف کشورش دلارهای رنگین دریافت کند، آزاده است و آزادی‌طلب، اما اگر خواننده‌ای در کشور خودش از اعتقاداتش حرف بزند و دفاع کند، حکومتی است و وابسته. شگفتا از این منطق! این خوانندگان چه سکوت کنند تا آخر عمرشان و چه خودشان یا همسران‌شان را وارد دعواهای این‌چنینی کنند اما از حافظه مردم پاک نمی‌شوند. ممکن است کسانی با محسن چاوشی هم‌عقیده نباشند که ابی فقط عربده‌کشی می‌کند و نمی‌خواند اما اکثرا معتقدند که این خواننده در هشتمین دهه زندگی‌اش، پول و دلار را بر همه‌چیز ترجیح می‌دهد؛ بر همه‌چیز. از اعتبارش تا محبوبیتش. شاید دیگر وقتش رسیده که طرفداران این خواننده بفهمند که سلبریتی‌شان از آقای صدا به آقای دلار تبدیل شده است و بازیچه‌ای شده در دستان دستگاه‌های امنیتی. دیگر زمان دوقطبی داریوش-‌ابی گذشته است. این دوقطبی‌ها دوره‌اش گذشته و جای خود را به دوقطبی خارجی-‌داخلی داده است، اما عاقلان دانند که این بازی‌ها برای روی بورس ماندن است و لاغیر.

آش شور

فقط صدای طرفداران چاوشی درنیامده است، از آن‌ور آب هم به وطن‌فروشی‌های خوانندگان اعتراض می‌شود. داریوش سجادی که خود مقیم آمریکاست و ظاهرا فعال‌سیاسی با انتشار پستی اینستاگرامی به ماجرای ابی و چاوشی واکنش نشان داده است. او در متن این پست آورده است: «...میزبانی اخیر حکام نئاندرتال ریاض از «ابی» در «طنطوره» شاخصی مهم از «پروژه شدن» این خواننده لس‌آنجلسی است که با دلارهای نفتی و حمایت منقرضان سلطنت‌طلب و ساپورتCIA درحال فربه شدن جهت تاثیرگذاری بر تحولات داخل ایران است. اصرار «ابی» طی سال‌های اخیر جهت خوانش‌های سیاسی آن هم در فقدان ولو حداقلی از سواد سیاسی یا تحصیلات آکادمیک و برگزاری کنسرت‌های مجلل و تهیه ویدئوکلیپ‌های فوق حرفه‌ای و گران‌قیمت در کنار خوانش‌هایی سیاسی و منحرف‌ کننده واقعیت مانند «کوچه نسترن» جملگی موید آن است که «صاحبان ابی» روی «آقای پروژه» سرمایه‌گذاری سنگینی کرده اند...» آنقدر آش شور شده است که دیگر کسی نمی‌تواند آن را بدون اعتراض بخورد و صدایش هم درنیاید. امروز نوبت چاوشی است و فردا ممکن است نوبت هنرمند دیگری شود. این دست و پاهای آخر برای در بورس ماندن است. اما این‌بار یاد گرفتند که دوران بزن دررو تمام شده است و اگر کامنتی بگذارند با پستی جواب می‌گیرند و درنهایت مجبور به عقب‌نشینی خواهند شد. 

 * نویسنده: سیدمهدی موسوی‌تبار، روزنامه‌نگار