به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، روزنامه سازندگی امروز در مطلبی با عنوان کدام آشتی ملی؟ به سخنان سیدمحمد خاتمی در اینباره واکنش داد و نوشت:
سخنان سیدمحمد خاتمی در باب ضروروت آشتی ملی، در حالی بیان میشود که دو سه ماه پیش در آستانهی انتخابات مجلس و درحالی که سردار قاسم سلیمانی توسط امریکاییان ترور شده بود و کشور به مانور همبستگی نیاز داشت، شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان که مدیریتش با محمدرضا عارف است حاضر به شرکت در انتخابات مجلس نشد. نه شورای عالی و نه احزابی مانند اتحاد ملت هیچیک نهتنها مردم را به شرکت در انتخابات ترغیب نکردند، بلکه حتی بر آتش عدم شرکت نیز دمیدند. حتی سیدمحمد خاتمی نیز که در مقام رهبری اصلاحات قرار گرفته است، حاضر به حمایت یا ترویج شرکت در انتخابات نشد و این انتخابات با کمترین میزان رایدهنده در پس از انقلاب روبهرو شد. اکنون شاید پرسش این باشد که چرا رهبری اصلاحات به دنبال آشتی ملی است درحالی که احزاب حامی وی حاضر به مشارکت در انتخابات نبودند؟
اعضای شورای مرکزی حزب اتحاد و هواداران سیدمحمدخاتمی که هیچ نقدی را بر او برنمیتابند، در مقام دفاع از وی به کرباسچی حمله کردند. آنها که روزگاری منادی شعار «زندهباد مخالف من» بودند در یک سازماندهی تبلیغاتی تلاش کردند نقدهای کرباسچی از جریان اصلاحات را به «حمله کرباسچی به خاتمی» ارتقا دهند و او را متهم به رابطه با یک نهاد نظامی کنند. از مصطفی تاجزاده تا عباس عبدی کموبیش این رفتار دیده شد. عبدی در سرمقالهای که در روزنامهی اعتماد نوشت، سخنان کرباسچی را به متلکگویی تخفیف داد؛ این درحالی بود که خود وی در دورهی اصلاحات مبدع تئوری خروج از حاکمیت بود و به نقد عملکرد خاتمی میپرداخت.
نکتهی مهمتری که وجود دارد این است که برخی از اعضای جناح اصلاحطلب آنچنان در نقد حاکمیت بیپروایی از خود نشان میدهند که انگار امروز و فرداست که حاکمیت سیاسی کشور از هم بپاشد. آیا با نگاهی به توئیتها و مطالب کوتاهی که مصطفی تاجزاده مینویسد، میتوان به این استنباط رسید که جناح اصلاحطلب و محمد خاتمی واقعا به دنبال آشتی ملی هستند؟ آیا کسی به تاجزاده متذکر شده است که نوشتههایش چه تبعاتی برای این جناح دارد؟
دستهبندی و جداسازی عملکرد «مدیریت اصلاحات» از «رهبری اصلاحات»، به نظر میرسد بیشتر یک جملهسازی است تا یک واقعیت عینی. رهبر سیاسی یک جناح که منادی آشتی ملی است آیا میتواند چشم بر انتخابات مجلس ببندد و از ضرورت حضور مردم در این انتخابات سخن نگوید؟ آیا میتواند بر عوامل و افرادی که اصلاحات را به این روز نشاندند و کشاندند چشم ببندد و مثلا رفتار محمدعلی نجفی شهردار اصلاحطلب تهران را در شلیک به قلب همسر جوان خود تقبیح نکند؟ آیا میتواند بیتفاوت به حزب متبوع خود باشد که در صدد تحریم انتخابات است؟ کارکرد حزب چیست؟ جز این است که تلاش کند با ورود به دایره قدرت اصلاحات مورد نظر خود را اعمال کند؟ آیا حزب برای کار خیریه تشکیل میشود یا تشکیل میشود تا قدرت را در دست بگیرد؟ و راه به دست آوردن قدرت، جز شرکت در انتخابات به صورت مستقیم است؟ آیا از درون حزب و تشکیلاتی که مردم را به عدم شرکت در انتخابات دعوت میکند، آشتی ملی و همبستگی بیرون میآید؟ آیا از رفتار محمدرضا عارف رئیس شورای عالی اصلاحات که وظیفه ذاتی سازمانش، ساماندهی یک جناح برای شرکت در انتخابات است، پیام همبستگی و وفاق و آشتی ملی به دست میآید؟ چگونه میتوان دستورالعمل سیاسی صادر کرد وقتی به ملزومات رفتار سیاسی پایبند نیستیم؟ به نظر میرسد که وضعیت جناح اصلاحطلب با آشتی ملی و همبستگی نیز بهبود نیابد و لازم است خود را برای یک جراحی بزرگ و پرخونریزی آماده کند.