به گزارش «فرهیختگان آنلاین» فیلم اسپانیایی «پلتفرم» ساخته «اوروتیا» که در مارس سال جاری میلادی منتشر شد و بازتاب وسیعی میان اهالی هنر هفتم در ایران داشت، فارغ از تعابیر و نشانههای گلدرشت و اگزجرهاش، بازگوکننده واقعیتهای گزنده نظامهای سیاسی-اجتماعی مستقر در نظم کنونی جهان امروز است. ما سواد و علم نقد فیلم نداریم و هدفمان از نوشتار پیشرو، صرفا تحلیل معانی استنباطی از پلتفرم است که در چهار شعبه بهاختصار شرح دادهایم.
اندیشه طبقه حاکم: فیلم با بهتصویرکشیدن طبقات متعدد و تواناییها و بهرهمندیهای ساکنان هر طبقه نسبت به طبقه مادون، در تلاش است امری را بهتصویر بکشد که «کارل مارکس» و «فریدریش انگلس» در کتاب «ایدئولوژی آلمانی» آن را با عنوان «اندیشه طبقه حاکم» صورتبندی کردهاند. مطابق فرماسیون ارائهشده توسط کتاب مزبور «اندیشههای طبقه حاکم در هر عصری، اندیشههای حاکمند، یعنی طبقهای که بر نیروی مادی جامعه حاکم است، درعین حال بر نیروی فکری آن نیز حاکم است.» بسته به همین نگاه است که ساکنان هر طبقه در پلتفرم، همان رفتاری را با افراد طبقه پایینتر از خود روا میداشتند که طبقه بالاتر بر آنها تحمیل میکرد، یعنی طبقات بالاتر بهدلیل دراختیار داشتن منابع مادی [که در فیلم بهصورت منبع غذایی نشان داده شده است] میتوانستند بر طبقه پایینتر مسلط شده و گفتمان خود را بر آنها مستولی کنند.
دام اجتماعی: نکته مهم دیگر در فیلم، مسالهای است که گروهی از جامعهشناسان از آن بهعنوان «دام اجتماعی» یاد میکنند. بهتعبیر «بو روثستاین» در کتاب «دامهای اجتماعی و مساله اعتماد» دام اجتماعی وضعی است که در آن «بهره کوتاهمدت امری در اولویت قرار میگیرد.» بنابر این گزاره، ساکنان هر طبقه در پلتفرم آگاه بودند که پس از 30 روز سکونت در یک طبقه، ممکن است در لایه و مرتبت پایینتر یعنی جایی که امکان دارد هیچ غذایی به آنها نرسد، از خواب بیدار شوند اما با وجود این، هنگامی که خود در طبقه بالاتر قرار میگرفتند، هرگز به غذای کمتر، جوری که طعام بیشتری به طبقات پایینتر برسد، رضایت نمیدادند. بنابر این، سود کوتاهمدت را انتخاب کرده و از سود بلندمدت گذر میکردند یعنی به تعبیری در یک «دام اجتماعی» میافتادند.
خودجوشی بازار آزاد: یکی از بنیانهای فکری اصحاب لیبرال، قائلبودن به پیشرفت جامعه براساس بیقاعدگی [قواعد دستوری با منشا اقتدار] و بهدور از حدوحصر عقلانی است. بهبیان دیگر، آنچه لیبرالیسم روی آن تاکید دارد، نظم خودجوش مناسبات اجتماعی، بدون دخلوتصرف اهرم اقتدار است. «فریدریش هایک» از معاریف لیبرال دراینباره تصریح میدارد: «ما تحت قواعدی زندگی میکنیم که از آنها آگاهی نداریم.» بنابراین نظر، هایک فرایند بازار آزاد (Free Market) بهعنوان نقطهثقل ساختار اندیشهای لیبرال را نه عادلانه میداند و نه غیرعادلانه و اساسا «تقاضای عدالت از فرآیند بازار را آشکارا بیهوده و عبث» میشمرد. طبق این صحبت، بهنظر میرسد تصویرکردن چرخش زندانیان میان طبقات در پلتفرم، بدون هیچ قاعده و اصول ازپیش توجیهشدهای و کاملا طبق گردونه شانس، نوعی تعریض به نظم و نظام لیبرالی و نولیبرالی در جهان امروز باشد که شکاف میان طبقات اجتماعی، یکی از ناکاراییها و کجکارکردیهای آن است.
بحرانهای لایهمند: وقتی دو اصلاحطلب رادیکال در فیلم [بهارات سیاهپوست با همراهی گورنه، بازیگر نقش اول فیلم] قصد کردند با ابزار اجبار، خرق عادت کرده و بهترتیب و قرار منصفانهای از توزیع منابع [غذا] در طبقات دست یابند، شاید در ابتدا گمان نمیکردند در ادامه مسیر با بزههای فزاینده نظیر قتل همنوع مواجه شوند. این بحرانهای لایهمند و متواتر که خود معلول نابرابری در دسترسی ساکنان پلتفرم به امکانهای زیستن بود، تا جایی پیش رفتند که هدف اولیه آن دو را با شکست و ناکامی مواجه ساختند. در نگاهی ریزبینانه، شکست این دو چهره شاید حامل و ناقل پیام طعنهآمیزی به اولیای سیاست باشد؛ با این سویه معنایی که چنانچه نخبگان و رهبران دیر بهفکر اصلاحات ساختاری در یک جامعه بیفتند، فاجعه پشت فاجعه رقم خواهد خورد تا جایی که رنج توزیع منصفانه و مسالمتآمیز منابع، سرانجام کوچک و بیاثر خواهد شد.
* نویسنده: حسام رضایی - مظاهر گودرزی، روزنامهنگار