به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، حضور و تاثیرگذاری دانشجویان در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی و در تکتک رخدادهای تقویم آن روزها قابل جستوجو است. آنها که نقش موثری در پیروزی انقلاب داشتند، تمام توان خود را برای حرکت کشور در جهت آرمانهای انقلاب بهخدمت گرفتند. شرق، غرب، جنوب و شمال برایشان فرقی نمیکرد. هرجا احساس میکردند حضور دانشجویان مسلمان میتواند گرهای از کار باز کند، حاضر میشدند. نقش پررنگ دانشجویان در جریان شکلگیری نهادهای مختلف کشور موید همین نگاه است. اعضای انجمنهای اسلامی دانشگاهها که در کنار درس و تحصیل هم به فکر آبادی و آبادانی کشور بودند و هم در همان ماههای ابتدایی، دست مزدوران آمریکایی را با تسخیر لانهجاسوسی از کشور کوتاه کرده بودندند نیز از این قاعده مستثنی نبودند. نقش پررنگ دانشجویان را در شکلگیری نهادهای مختلف میتوان به سادگی جستوجو کرد. یکی از این نهادها، شورایعالی انقلاب فرهنگی است که بهدنبال صدور فرمان انقلاب فرهنگی، ابتدا با نام ستاد انقلاب فرهنگی کار خود را آغاز کرد و رفتهرفته طی چند مرحله تغییرات به یک شورایعالی تبدیل شد. البته صحبت از انقلاب فرهنگی را نمیتوان صرفا به تاسیس یک نهاد تقلیل داد. حرکتی که بهدنبال آن، دانشگاهها حدود دو سال تعطیل شدند تا با بازنگریهای فرهنگی، دانشگاه به ریل اصلی حرکت خود برگردد و بهجای پناه دادن به گروهکهای معاند، عرصه بحثهای علمی و آموزشی شود. زمینههای شکلگیری و تحقق انقلاب فرهنگی موضوع گفتوگوی امروز «فرهیختگان» با یکی از فعالان دانشجویی آن سالهاست. مصطفی نوروزی، دانشجوی دانشگاه علم و صنعت و یکی از اعضای انجمن اسلامی این دانشگاه بود که حوادث آن روزهای دانشگاه را از نزدیک درک کرده است. او در سالهای پس از تحصیل به تدریس در دانشگاهها مشغول بوده و مسئولیتهای مختلفی نیز در نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها برعهده داشته است.
اگر موافق باشید از ضرورت انقلاب فرهنگی در کشور و به ویژه در دانشگاهها آغاز کنیم. چه نیازی به این حرکت احساس میشد؟
کشورهای انقلابی، یک مقطع پیروزی دارند که در آن قدرتشان تثبیت میشود و میتوانند ساختارهایی را پدید آورند. یک مقطعی هم تحولات فرهنگی در کشورهای انقلابی اتفاق میافتد که در خود انقلاب این فرصت بهوجود نمیآید. درواقع انقلاب زمان بیان شورانگیز شعارها، حرکت و فریاد است و اینکه بتوان ایده فرهنگی قوی از انقلاب ارائه دهند، در این زمان ممکن نیست. بههمین خاطر معمولا با یک فاصلهای، حرکت یا به نوعی انقلاب دیگری اتفاق میافتد تا بتوانند مبانی و ایدههای فکری و فرهنگی را ارائه دهند که نشاندهنده روح و هویت انقلاب است. مشابه انقلاب چین که در زمان ما و در سال 1948 پیروز میشود ولی به دلیل اختلافات و تعارضات و برخوردهایی که با گروههای قدرتطلب قبلی و انقلابیون وجود داشته است، پس از حدود دو سه دهه وارد مرحله تحولات فرهنگی میشود. در کوبا و سایر کشورهایی که انقلاب کردند این نکته قابل بررسی است. نمونه دیگر آن انقلاب فرانسه است که پس از وقوع آن جمهوریها، پیامهای فرهنگی دارند و یک هویت و روح جدیدی را به انقلاب فرانسه تزریق میکنند.
این اتفاق در کشور ما چگونه پدید آمد؟
در انقلاب اسلامی ایران نیز در مقطع پیروزی، بهدلیل چالشهایی مانند گروههای معاند و فشارهای بیرونی از کشورهای خارجی نظیر آمریکا فرصت تامل و ژرفاندیشی وجود نداشت، اما به خاطر ظرفیت بالای انقلاب اسلامی که بالاترین ظرفیت فکری و فرهنگی را در میان انقلابهای اخیر دارد با یک فاصلهای در حدود دو سال و در اردیبهشت 59، با صدور پیامی از جانب امام راحل وارد روند انقلاب فرهنگی شد. پیامی که مدنظر انجمنهای اسلامی دانشجویان قرار گرفت و در جلسات محرمانهای پیگیری شد. مباحث و فرمایشات امام(ره) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و درنهایت تصمیم برای انجام یک اقدام فرهنگی گرفته شد. این حرکت، سیاسی نبود. این ایده در بین دانشجویان مسلمان یک ایده فرهنگی بود که باید با یک جهش و حرکت گسترده با پشتوانه پیش میرفت. ایدهای که دانشجویان استارت آن را زدند، اساتید مسلمان و روحانیون قم هم به آن کمک کردند و درنهایت به انقلاب فرهنگی منجر شد.
سازمان مجاهدین در رویارویی فکری با دانشجویان مسلمان شکست خورد
شما در آن سالها دانشجو بودید و حتما فضای دانشگاهها در آن سالها را بهخاطر دارید. از حالوهوای دانشگاهها در آن مقطع بگویید.
گفتمان غالب دانشگاه در آن سالها، گفتمان چپ مارکسیستی بود. گفتمان دینی نبود، درست است که انقلاب در همان مقطع به پیروزی رسید، اما گفتمان فعال و جاری در فضای دانشگاهها به دلیل عقبه دانشگاه در دهه 50، گفتمان چپ سوسیالیستی بود. این انقلاب فرهنگی یک ژرفا و پیشتوانهای داشت که توانست گفتمان دینی را بهخصوص در محیطهای فکری و دانشگاهی به کرسی بنشاند. از اواخر سال 59 به بعد و در ماههای ابتدایی سال 60 گفتمان چپ تبدیل به گفتمان مغلوب میشود. سازمانها و گروهکهایی که تا پیش از آن قدرت عرضاندام و پایگاه در دانشگاهها داشتند، به محاق رفتند. سازمان مجاهدین در یک حرکت مسلحانه حذف نشد بلکه در یک رویارویی فکری در مقابل بچههای مذهبی که پشتوانه امام و انقلاب را داشتند، شکست خوردند. پس از این بود که در خرداد 60 رویکرد مسلحانه اتخاذ کردند که این بحث مفصلی میطلبد. نه فقط آنها، تمام خورده گفتمانها در دانشگاه در یک رویارویی فکری مستقیم شکست خوردند.
دانشجویان در روزهای ابتدایی انقلاب جلودارند و حرکتهای مختلفی را برای کمک به کشور و انقلاب رقم زدند. بهنظر میرسد در زمینه انقلاب فرهنگی هم دانشجویان جلوتر از مسئولان وقت کشور بودند؟
بله، نقش دانشجویان در این حرکت بسیار کلیدی و پررنگ است. بهنوعی میتوان ادعا کرد که این رویکرد دانشجویان موافق نداشت. دو اتفاق مهم، یکی در سال 58 و دیگری در سال 59 افتاد. یکی اشغال سفارت آمریکا یا همان لانهجاسوسی در 13 آبان 58 و دیگری انقلاب فرهنگی که از هر دو به عنوان انقلاب یاد میشود. هر دو حرکت دانشجویان خودجوش بود و فعالان دانشجویی شرایط انقلاب و کشور را تجزیه و تحلیل کردند. پیام فروردین 59 امام(ره) که بسیار حائز اهمیت است، کلیدواژه اصلی حرکت دانشجویان برای انقلاب فرهنگی شد و به حرکت آنها سرعت بخشید. رئیسجمهور وقت و شورای انقلاب موافق نبودند چرا که به هر دلیلی درگیر این مباحث نبودند، درحالی که در دانشگاه اتفاق بسیار مهمی در حال روی دادن بود. عقبه و اتفاقات قبل از انقلاب فرهنگی باید به صورت کامل موشکافی میشد.
حرکت دانشجویان برای انقلاب فرهنگی خودجوش بود
بهنظرم هم حرکت دانشجویان برای انقلاب فرهنگی خودجوش بود و هم برخاسته از ارزیابی دقیق شرایط کشور بود. دانشجویان در هر دوی این حرکتها از بیانات امام ایده گرفتند. هم در تسخیر لانهجاسوسی این اتفاق افتاد و هم در گام دوم و پس از پیام نوروزی امام خمینی، دانشجویان جرات پیدا کردند تا جمعبندی خود را برای انجام تحولات فرهنگی ارائه دهند. خب این انتظار در خصوص وضعیت فرهنگی وجود داشت، اما ما از زمان انقلاب بهخاطر درگیریهای مختلف در کردستان، سیستانوبلوچستان و خوزستان و بسیاری از اتفاقات درگیر به این مهم نپرداخته بودیم و خلأ آن حرکت فرهنگی احساس میشد.
جریان دانشجویان مسلمان ارتباط بسیار تنگاتنگی با امام داشت
چرا دانشجویان در هر دو حرکت خود موفق بودند؟
علتش این بود که جریان دانشجویان مسلمان ارتباط بسیار تنگاتنگی با امام داشت. خیلیها نمیدانند و متاسفانه به خوبی هم ثبت نشده است. این ارتباط مورد اعتراض بازرگان هم قرار گرفت. دانشجویان از امام ایده میگرفتند و رابطه ویژهای داشتند، البته تحلیل بچههای دانشجو هم قوی بود.
نگاههای مختلفی درباره افراد موثر در انقلاب فرهنگی وجود دارد. نظر شما در این باره چیست؟
تحلیلهای مختلفی در این زمینه وجود داشت و بسیاری هم به آن پرداختند. نظیر اینکه میگویند انقلاب فرهنگی واکنشی در برابر تسخیر لانهجاسوسی بود، اما من که خودم از نزدیک شاهد ماجرا بودم، چنین اعتقادی ندارم. ممکن است چنین تحلیلی وجود داشته باشد، مانند بحثهای مختلفی که درحاشیه وجود داشت، اما مبنای تصمیمگیری نبود. تقسیمبندیهایی در دفتر تحکیم وجود داشت، نظیر این تقسیمبندیها در دولت و جاهای دیگر هم وجود داشت، اما این تقسیمبندی مبنای تصمیمگیری در روند انقلاب فرهنگی نبود. استنباط من این نیست که انقلاب فرهنگی از سمت جریان راست، پاتکی به تسخیر سفارت توسط جریان چپ دفتر تحکیم بود. من این موضوع را پررنگ نمیبینم.
در مورد اشخاص چطور؟
در انجمن اسلامی دانشگاه علم و صنعت، نیروهای موثری وجود داشت، احمدینژاد هم یکی از همین نیروهای موثر و توانمند انجمن بود؛ البته اصلیترین نیرو نبود. انجمن اسلامی در آن زمان واقعا قوی بود و تصمیمات به صورت جمعی گرفته میشد، نه اینکه ایده ایشان بود.
اما دانشگاه علم و صنعت نقش ویژهای در این روند داشت.
بله، انجمن اسلامی علم و صنعت نقش موثری در انقلاب فرهنگی داشت، دلایل مختلفی هم برای آن میتوان شمرد. یکی از دلایل آن این بود که پایگاه جدی قویترین جریانات فکری مخالف انقلاب، دانشگاه علم و صنعت بود. سازمان مجاهدین، چریکهای فدایی، توفان، پیکار و حتی گروهک فرقان پایگاههای مهمی در این دانشگاه داشتند و بخشی از نیروهای فعالشان هم از دانجشویان علم و صنعتی بودند. مباحث و واژههای کلیدی گروههای مخالف انقلاب در فضای دانشگاه ما وجود داشت و ملموس بود. من فضای آن روزهای دانشگاه علم و صنعت و آن درگیریهای فکری را درک کردم. بههمین خاطر احساس میکنم انجمن اسلامی دانشگاه علم و صنعت، حساسیت و درک بهروزتری نسبت به چنین وقایعی داشت و متوجه شد در زیرپوست چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
حرکت انقلاب فرهنگی هم از علم و صنعت شروع شد؟
بله، اینگونه بود. این اتفاق در علم و صنعت شروع شد و پس از آن به دانشگاههای دیگر مانند تهران، امیرکبیر و شریف رسید.
یکی از سوالات مهم فعالان دانشجویی با مرور تاریخ انقلاب فرهنگی این است که چرا نقش دانشجویان که در روزهای نخست پررنگ و اساسی بود، تداوم پیدا نکرد؟
برای پاسخ به این سوال باید جریان دانشجویی مسلمان را از اوایل دهه 60 بررسی کنیم. باید کمرنگ شدن نقش دانشجویان در شورایعالی انقلاب فرهنگی را در تحولات جنبش دانشجویی بررسی کرد که خود بحث مفصلی میطلبد.
بهنظر شما چه میزان از اهداف اولیه انقلاب فرهنگی محقق شد؟
اردیبهشت 1359 انقلاب فرهنگی با یک فلسفهای پدید آمد. شاید نتوانیم الان ادعا کنیم که همان فلسفه ادامه پیدا کرد و تداوم یافت. شورایعالی انقلاب فرهنگی بهنوعی تبدیل به یک ساختار اداری شد و آن هویتی که باید از اتفاق اولیه پیدا میکرد، هویدا نشد.انقلاب اسلامی ایران، نسبت به انقلابهای دیگر فضای متفاوتی را تجربه کرد. انقلابهای معاصر چه با خواستگاه راست و چه چپ، انقلابهای اجتماعی بودند. دغدغه اصلی، اجتماعی و رفاهی بود. تنها انقلابی که معرفتی بود، انقلاب اسلامی ایران است. شما نمیتوانید در طول 100 سال اخیر، حتی در قرنهای 18 تا 20 انقلابی را پیدا کنید که روح، هویت و حقیقت آن معرفتی باشد. بههمین خاطر بسیاری معتقدند انقلاب اسلامی ایران، انقلابی برای نسلهای آینده است. بهنظر من حرف درستی است، چراکه انقلاب اسلامی ایران اینقدر پیامهای ژرفی دارد که آیندگان بیشتر از این حرکت استقبال خواهند کرد. آن بنمایههای فکری انقلاب اسلامی که در ابتدای انقلاب خیلیها متوجه آن بودند و یکی از جرقههای آن انقلاب فرهنگی بود، کار جدی، عمیق و فوقالعاده میخواست. شورایعالی انقلاب فرهنگی که در ابتدا ستاد انقلاب فرهنگی بود، بهنوعی ساختار اداری پیدا کرد. مدیران اجرایی که سطح بالا هم بودند در بخشهای مهم آن مستقر شدند. بافت و ساختار آن بیشتر حالت اداری و تشکیلاتی پیدا کرد.
حضور نظریهپردازان در شورایعالی انقلاب فرهنگی تدام نیافت
نیروهای ژرفاندیش در مقطعی هم وارد آن شدند، اما تدوام پیدا نکرد. بسیاری از ایدههای متفاوت و نقادانهای در آن زمان مطرح میشد و مجال خوبی برای متفکران بود. شرط موفقیت آن این بود که نیروهای فکری اصیل و کسانی که فکر و نظریه داشتند، اینها ادامه کار را برعهده میگرفتند، اما متاسفانه تداوم پیدا نکرد تا انقلاب پخته شود تا ما از این لایهها عبور کنیم و به گفتمان اصلی انقلاب برسیم. همین الان در کلاسها، درس انقلاب در دانشگاهها میدهند، حضور پیدا کنید و بپرسید نظریه انقلاب اسلامی چیست؟ هیچ پاسخی نمیگیرید. در حالی که قویترین نظریه، نظریه انقلاب اسلامی است که باید دهها پژوهشکده بنشینند و آن را تجزیه و تحلیل کنند.
شورایعالی انقلاب فرهنگی بیشتر درگیر چالشهای سیاسی شد
به عقیده من مبانی انقلاب اسلامی باز نشد و بعضی از مبانی اصلی مسکوت ماند. انقلاب فرهنگی در مقاطع کوتاهی حرکت موفقیتآمیزی داشت، اما ادامه پیدا نکرد. مباحث جدی و کلیدی و بنیادین کنار گذاشته شد و ما بیشتر دچار چالشهای سیاسی شدیم که در روند حرکت این شورا بیتاثیر نبود.
* نویسنده: ابوالفضل مظاهری، روزنامه نگار