به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، «خروج» فیلم سختی است. دوربینش ساکت و گوشهنشین نیست. انگار ابراهیم حاتمیکیا این چند ساله قرار نیست فیلم راحت بسازد. او این بار قصه اعتراضش را به دل جاده و شهرهایی غیر از تهران برده است. با تعدادی از عوامل فیلم «خروج» گفتوگو کردیم تا قطعات پازل بیستمین فیلم حاتمیکیا کنار هم چیده شوند.
علیرضا صالحی، برنامهریز و دستیار کارگردان:
لحن متفاوت حاتمیکیا مخاطب را غافلگیر میکند
هر مطلبی که در مورد «خروج» تا الان شنیدهاید، همه گمانهزنی است و نزدیک به قصه نیست. باید بگویم این فیلم متفاوت از همه آثار حاتمیکیاست و اصلا شبیه سه فیلم قبلی او نیست. «خروج» لحن دیگری از سینمای حاتمیکیا را نشان میدهد. یک غافلگیری برای مخاطب، همین لحن متفاوت خواهد بود. به عقیده من، «خروج» حرف امروز جامعهای است که در آن زندگی میکنیم.فیلمبرداری این کار از گچساران شروع شد و ویژگیای که این فیلم نسبت به فیلمهای دیگر حاتمیکیا دارد، انتخاب بازیگران آن است. بازیگران این فیلم از بین افرادی انتخاب شدهاند که شاید به حق یا ناحق مدتی با سینما قهر کردهاند یا اینکه سینما با آنها قهر بوده است. بازیگرانی انتخاب شدهاند که طی این سالها، آنها را کمتر روی پرده سینما دیدهایم. البته که این کار سختیهایی هم داشت. سن و سال حدود 12 نفر از این بازیگران، حداقل بالای 60 سال بود. از طرفی یکی از اجزای اصلی این فیلم، «تراکتورسواری» است. خیلیها قبل از اینکه به سمت آن بروند فکر میکنند یک وسیله نقلیهای است که روی دنده میگذارند و راه میرود، اما متاسفانه خیلی از دوستان بازیگر، چه خانمها و چه آقایان، موقع آموزش تراکتورسواری از کار در این انصراف دادند، به این دلیل که وقتی یکیدو دور با تراکتور کار کردند دیدند نمیتوانند و بدن آنها به لحاظ جسمی جواب نمیدهد.بخش عمدهای از فیلم ما هم تمرکز روی تراکتورسواری در جاده و در حرکت است. به عقیده من این سختترین بخش کار فیلم «خروج» بود، چالشی که در انتخاب بازیگر داشتیم و اینکه بتوانند به راحتی از تراکتور استفاده کنند و برای خودشان شود.
من همیشه مثالی که به بازیگران میزدم این بود که این تراکتور برای شماست، باید همانند اسب زورو باشد که سوت میزد و اسب میآمد. به هر حال کار در گرمای 60 و 65 درجه در رطوبت بالا و گرمای زیاد برای این دوستان با سن و سال بالا، فیلم سختی بود ولی همه از جان مایه گذاشتند و با جان و دل پای کار ایستادند. با وجود اینکه در مراحل صداگذاری، موسیقی و تدوین، کار نصفهونیمه است ولی هر کسی که فیلم را دیده، یکی از ویژگیهای شاخص فیلم را بازی بازیگران آن میداند. اینکه در این فیلم بازی بازیگران خوب از آب درآمده به این خاطر است که آنها پس از سالها دوری به سینما آمده بودند و همین انگیزهشان را مضاعف کرده بود تا یک اثر ماندگار از خود به جای بگذارند.یکی دیگر از مشکلات ساخت فیلم این بود که برای ضبط صحنههای مهم مربوط به حرم حضرت معصومه(س) به مشکل برخوردیم و دوستان بهرغم قولی که داده بودند، عمل نکردند و مجبور شدیم لوکیشن را عوض کنیم، اما تصویربرداری مابقی صحنههایی که میخواستیم در قم ضبط شود، به خوبی و طبق برنامه انجام شد. لوکیشن ریاستجمهوری را هم در همان شهر قم درست کردیم.
کامبیز دیرباز، بازیگر:
وسترن ایرانی در «خروج» حاتمیکیا
کامبیز دیرباز آخرین بازیگری بود که همزمان با اتمام پروژه «خروج» نامش بهعنوان بازیگر این فیلم برده شد. با او گفتوگویی قبل از شروع جشنواره داشتیم و حالا با شروع فجر سیوهشتم و اکران این فیلم در سینماهای مردمی، این گفتوگوی کوتاه را میخوانید.
«طبیعتا نباید خیلی در مورد فیلم صحبت کنم، اما بهعنوان یک دوستدار سینمای حاتمیکیا باید بگویم که او یک شاهکار جدید را رقم زده است. در فیلم «به نام پدر» هم که بازی کردم، تقریبا چنین چیزی را شاهد بودیم. آن موقع اعتراض به وضعیت بازماندگان جنگ و اثرات مخربی که جنگ داشت، بود، اما فیلم «خروج» به وضعیت فعلی و اعتراضی که مردم، مخصوصا قشر آسیبپذیرتر مانند کشاورز دارند، است. آخرین سکانس فیلم را هم گرفتیم اما نمیشود در مورد آن صحبت کرد. اما مطمئنا راهکاری برای این موضوع دارند و راهحلی هم برای رفع اعتراض فیلم. حاتمیکیا همیشه در فیلمهایش قهرمان دارد. قهرمانی که جامعه به آن نیاز دارد.
من کارهای قهرمانمحور را دوست دارم و فکر میکنم که مردم به این مدل سینما احتیاج دارند، اما چندین سال است که سینما به سمت چندین نقش اول رفته است، مثلا فیلمی را میبینید که مردم هم آن را دوست دارند اما چندین نقش اصلی دارد ولی من کمی سلیقهام به سمت تکقهرمانی است، برای همین چند سالی است که ایدهآلهایم را در متنهای سعید نعمتالله پیدا میکنم و بازی کردم. حاتمیکیا همیشه فیلمهایش قهرمان دارد، طبیعتا یکی از شاخصترین و برجستهترین قهرمانهایش، حاج کاظم آژانس شیشهای است که به نظرم خیلی قهرمان جذابی است و میتوانم بگویم که هنوز هم بهترین قهرمان فیلمهای حاتمیکیاست. اما نظرم در مورد «خروج» متفاوت است، اسم قهرمان فیلم رحمت بخشی است و به نظرم قابل مقایسه با هیچکدام از فیلمهای حاتمیکیا نیست. میتوانم بگویم یک وسترن ایرانی است.
در فیلم خروج کاملا با مولفههای فیلم وسترن روبهرو هستیم. فیلم بسیار جذابی است، مدتهاست فیلمهای ما در مورد شهرنشینی است و لوکیشنها اکثرا داخل تهران و نهایتا حولو حوش جنوب تهران است. اما در این فیلم دوربین حاتمیکیا به یک شهرستان رفته است. کاراکتر آقای قریبیان در این فیلم خیلی کاراکتر خاصی است و شبیه هیچکدام از قهرمانهای قبلی حاتمیکیا نیست.»
محمد فیلی، بازیگر:
باید 10 سال پیش این فیلم را بازی میکردم
من و دوستانم در این فیلم همگی روستایی هستیم. روستاییان کشاورزی که از قومیتهای مختلف اعم از آذری زبان، لر، فارس و... هستند. البته قرار نبود من لری صحبت کنم چون ممکن بود با توجه به اینکه ممکن است تسلط کافی به زبان لری نداشته باشم، یک جاهایی اشتباه کنم و برای مخاطب برخورنده باشد. اما لحن و آهنگ خاصی بود که همه میفهمند چه گفته میشود، درواقع واژههای غلیظ لری نبود. ته لهجه کمی که مشخص کند این لر است اما لباس من دقیقا لباس لر بختیاری بود، به علاوه تفنگ، فشنگ، دوربین و هر چیزی که همراه من بود. همه پشت تراکتورها به سمت تهران میآمدیم که به خواسته خود برسیم.من خیلی کار اعم از سریال و فیلم داشتم، اما فکر میکنم کار حاتمیکیا مخصوص خود ایشان است و تا امروز این چنین ندیده بودم که با دوربین مخصوصی که وجود داشت دکوپاژ کند و پلانهایی که میخواهد انتخاب کند. ما چندبار تمرین میکردیم و تمرینها تمرین خطی بود که ایشان دکوپاژ میکرد و پلانهایی که مدنظر داشت به منشی صحنه میگفت و او یادداشت میکرد. بعد هم دوربین را میگذاشت و کار راحتتر میشد.
این مدل کارگردانی از یک جهت خوب بود ولی سختیهای خودش را هم داشت. من هیچوقت دو سه ماه در هیچکاری هر روز آفیش نبودم اما این تنها کاری بود که هر روز ساعت 6 آفیش میشدیم و اگر روز بود تا زمانی که نور بود و اگر شب بود تا زمانی که تاریکی بود، فیلم میگرفتیم. ما از گرمای 47درجه گچساران کار را شروع کردیم. به لحاظ گرما خیلی شرایط سختی بود، دستان من سوخته بود و فکر میکردم همانند جزامیها تاول زده است. فکر کنید ساعتها پشت تراکتور نشستن در بیابان و حرکت کردن باعث شده بود خیلی اذیت شویم.بعد از گچساران دو روز در تهران بودیم استراحت کردیم. بعد از دو روز به قم رفتیم. آنجا برف آمده بود و هوا بهشدت سرد بود. یعنی در فاصله بسیار کم از یک گرمای شدید به سرما آمدیم و این خیلی آزارمان میداد. یکسری از بازیگران گرمایی بودند و در گچساران اذیت شدند و برخی نیز سرمایی بودند و در سرمای قم اذیت میشدند.احتمالا نظر خود حاتمیکیا هم همین باشد که این سختترین کاری بود که انجام دادیم. ابتدا 13 نفر آدم هستیم و بعد به مرور حرکت میکنیم 5 نفر از گروه کم میشود و 8 نفر به سمت تهران حرکت میکنیم و در قم میمانیم و از آنجا با ملاقاتی که میشود به سمت روستا و ولایت خود باز میگردیم ولی این مدت بهشدت سخت میگذشت.
همیشه به دوستان میگفتم در «مختارنامه» 6 سال کار کردم ولی به این سختی نبوده که اینطور باشد و هر روز بیاییم و در گرما و سرما کار کنیم. این برای من سختترین کار بود ولی جذاب بود. باید تجربه میکردیم و این کار هم تجربه خوبی برای من بود که اینگونه کار کنم. تازه فهمیدم پیر شدهام و در طول کار همیشه فکر میکردم باید 10 سال پیش این فیلم را بازی میکردم که آنقدر اذیت نشوم. این کار در 70 سالگی برای من خیلی سخت بود.امیدوارم که مخاطب کار را بپسندد تا همه خستگیها از تن بین برود. پیچیدگی کار حاتمیکیا در فیلم خروج بسیار زیاد است. تا روز آخر او برای ما قصه را بازگو نکرد که قرار است چه اتفاقی بیفتد. اما مطمئنم که مخاطب جذب این فیلم خواهد شد. چون برای تکتک صحنههای فیلم سختی زیادی کشیدهایم.
محمد برادران، مدیر جلوههای ویژه:
تراکتورهایی شبیه اسبهای وسترن
ابراهیم حاتمیکیا در فیلمهای اخیرش همچون «چ»، «بادیگارد» و «به وقت شام» از جلوههای بصری ویژهای بهره برده است. او اعتماد خاصی به جوانهای ایرانی در تولید جلوه ویژه بصری دارد و برای فیلم جدیدش «خروج» هم به سراغ محمد برادران رفته است. محمد برادران از جلوههای ویژه بصری در فیلم جدید حاتمیکیا این گونه گفت:
«یک نکته مهم در مورد فیلم خروج این بود که جدا از بحث جلوههای ویژه که دست جوانها بود، اکثر عوامل فنی کار هم جوان بودند. میانگین سنی بچههایی که برای جلوههای بصری این فیلم کار کردند، به 25 سال نمیرسد و به جرات بتوان گفت سختترین و بیشترین جلوههای ویژهای که تا الان فیلمهای سینمایی در ایران به خود دیده در فیلم خروج است. این پروژه 480 پلان داشت. شاید بالای 50 دقیقه از این فیلم جلوههای ویژه بصری است. تاکنون در سینمای ایران چیزی به اسم آب در جلوههای ویژه نداشتیم چون شبیهسازی آب و رودخانه جزء سختترین شبیهسازیهای رایانهای است. در این فیلم 12 یا 18 پلان داریم که پلانهای سیل و آب است. همه کامل شبیهسازی شده و خدا را شکر کار خوب از آب درآمده است. دقیق نمیتوانم بیان کنم چون آمار دقیقی ندارم ولی بیشتر از دهها هزار فریم در گچساران که لوکیشن اولیه فیلم بود، عکاسی کردیم.از قریبیان تا بازیگرانی که در سکانس جاده مرگ هستند، همه اسکن تریجی شدند و در جاده مرگ همه ماشینها و... اسکن شده و واقعی است. باید فیلم را ببینید تا موضوع مشخص شود. حجم زیادی روتوسکوپی داشتیم. 480 پلان سنگین داشتیم که شاید نزدیک به250 اسکن تریجری بود. قرار است در خروج یک وسترن جادهای را ببینیم و خود حاتمیکیا نیز همین نیت را داشت.از ابتدا همیشه میگفت این تراکتورها اسبهای وسترنی هستند. حاتمیکیا فضای وسترن را دوست دارد و به نظرم به آنچه میخواست بسیار نزدیک شد و در حجم زیادی از پلانها همین وسترن را میبینیم. البته این نظر من است و نمیتوان قطعی گفت این فیلم وسترن است ولی با توجه به بحث صحنه و محیط و المانها و نوع تصاویر و زاویههای دوربین میتوانم بگویم خیلی به این مساله نزدیک شدیم.»
* نویسنده: عاطفه جعفری، روزنامهنگار