به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، کمتر از دو ماه دیگر عمر مجلس دهم به پایان میرسد؛ مجلسی که یکی از شاخصههای بارز آن نقشآفرینی پررنگ علی لاریجانی و تیم نزدیک به او محسوب میشد. عدم حضور لاریجانی و نزدیکان سیاسی وی در مجلس یازدهم سوالات زیادی را درباره آینده سیاسی آنها پدید آورده است. لاریجانی البته یک بار بعد از برکناری از دبیری شورایعالی امنیت ملی طعم غیبت در فضای سیاسی را چشیده؛ غیبتی که دوام زیادی هم نداشت و او بهخوبی توانست ضمن بازسازی موقعیت خود به قوه مقننه راه یافته و طولانیترین حضور بر مسند ریاست یکی از قوای سهگانه را تجربه کند.
شرایط امروز جامعه و فضای سیاسی اما بسیار پیچیدهتر از آن روزها است و همین باعث شده دامنه ابهامات در اینباره بسیار فراوان باشد. مهمترین سوال حالا این است که فیلسوف سیاستمدار همچون شیخ نور حاشیه سیاست را برای ادامه حیات سیاسی خود برمیگزیند یا آنکه از حالا ردای حضور در سایر ارکان نظام بر تن کرده و مهیای رقابت مجدد در آیندهای نهچندان دور میشود؟
در این ارتباط با ناصر ایمانی، فعال سیاسی اصولگرا به گفتوگو نشستیم. متن این گفتوگو را در ادامه از نظر میگذرانید.
امروز مجلس به روزهای پایانی خود میرسد و آینده سیاسی ریاست مجلس و برخی چهرههای شاخص که به گروه موثری در مجلس تبدیل شده بودند و بر مسائل کلان کشور نیز تأثیرگذاریهایی داشتند، در هالهای از ابهام قرار گرفته. از نظر شما وضعیت سیاسی آقای لاریجانی و این جریان از این پس چگونه خواهد بود و از نظر قوت و ضعف، چه جایگاهی در میدان سیاست ایران خواهند داشت؟
لازم است قدری به عقب برگردیم. در 30 سال گذشته شخصیتهای مطرح سیاسی که در مسئولیتی هم قرار گرفتند، زمانی که مسئولیت داشتند، یک جریان سیاسی در اطراف آنها و با هدایت آن افراد شکل میگرفت. بعضا این جریانها هم بعد از خداحافظی آن افراد از مسئولیت ادامه پیدا کردند. البته باید در نظر داشت اینگونه نبود که همه شخصیتهای سیاسی یک جریانی را سازماندهی یا هدایت کنند تا در زمان مسئولیت آنها یا بعد از دوران مسئولیت باقی بماند، ولی درباره برخی از شخصیتهای سیاسی این اتفاق رخ داد.
بهطور مشخص از زمان ریاستجمهوری مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی میتوان این مساله را ریشهیابی کرد. همزمان با مسئولیت ایشان، جریانی به نام کارگزاران سازندگی شکل گرفت که اینها مدیران آقای هاشمی و افرادی بودند که خطمشی ایشان و نوع نگاه ایشان را به عرصه اجتماع و سیاست و اقتصاد پیریزی میکردند. این جریان در آن زمان شکل گرفت و بعد از آن هم بهعنوان یک جریان مستقل به حیات خود ادامه داد و تا الان هم در سپهر سیاست ایران حضور دارند.
بعد از آن در زمان آقای خاتمی هم چنین جریانی شکل گرفت. یک جریان سیاسی با هدایت و محوریت آقای خاتمی که بعدا جریان دوم خرداد یا اصلاحات نام گرفت. ممکن است اینگونه مطرح شود که اینها قبل از آقای خاتمی هم وجود داشتند، اما نکته این است که آنها بهشکل سازمان مشخص سیاسی نبودند، ولی بعد از به قدرت رسیدن ایشان این جریان به لحاظ سیاسی پایدار شد و بعد از رفتن آقای خاتمی از پاستور، آنها همچنان به حضور خود در عرصه سیاسی ادامه دادند.
حداد عادل و ناطق نوری نتوانستند در دوره مسئولیت خود جریانی را سازماندهی کنند
در زمان آقای احمدینژاد هم کمابیش این اتفاق رخ داد؛ یعنی نیروهای نزدیک به نگاه سیاسی و مشی فکری ایشان بعد از خاتمه ریاست جمهوری وی نیز خطمشی او را دنبال کردند. درباره آقای لاریجانی هم مانند برخی شخصیتهای دیگر سیاسی کمابیش این اتفاق در زمان مسئولیت طولانی ایشان در مجلس رخ داد. درباره برخی شخصیتهای دیگر اما این اتفاق رخ نداد. مثلا آقای حداد عادل که رئیس مجلس بودند، نتوانستند چنین جریانی را بهصورت مستقل ساماندهی کنند و امروز نمیتوانیم بگوییم چیزی به نام جریان آقای حداد عادل وجود دارد. این اتفاق درباره آقای ناطق نوری هم نیفتاد.
طیفی که در این مجلس و بالاخص مجلس قبلی خود را نزدیک به افکار و نگاه آقای لاریجانی میدانستند و از آنها به نام جریان مستقلین یا نزدیکان لاریجانی نیز یاد میشد، اگرچه تلاشهایی برای تشکیل یک حزب نیز داشتند، اما در نهایت نتوانستند قالب حزبی به خود بگیرند. من در خصوص دلایل این موضوع اطلاع ندارم، ولی به هر ترتیب این جریان در مجلس قبلی و مجلس فعلی تاثیرگذار بودند و میتوانستند جریانسازی کنند. این موضوع بهخاطر نوع ارتباطی بود که آقای لاریجانی با دولت آقای روحانی داشت و قاعدتا این نگاه در بدنه دستگاه قوه مجریه هم تا حدودی ذینفوذ بودند و صحنهگردانی میکردند.
تفاوت اساسی جریانهایی از این دست با جریانهای سیاسی دیگر آن است که اینها بهواسطه یک فرد به وجود آمدهاند و اهرم اثرگذاری سیاسی آنها یک فرد بوده، این در حالی است که جریانهای دیگر متکی به فرد نبوده و عمدتا کنش تشکیلاتی دارند.
اینکه یک جریان سیاسی بگوید من نه این هستم و نه آن کفایت نمیکند
درباره سوال از سرنوشت جریان منتسب به رئیس مجلس باید گفت آقای لاریجانی تا چند ماه دیگر مسئولیتی ندارد. باید ببینیم این جریان چقدر توانسته به میزان جریانهای مشابه قبلی برای خود مبانی فکری و سیاسی روشن در جامعه درست کند. اگر در این زمینه توفیق داشته باشد، امکان پایداری آنها در گستره زمان بیشتر خواهد شد. اما آیا این جریان هم همین طور خواهد بود؟
اینکه یک جریان سیاسی بگوید من نه این هستم و نه آن، کفایت نمیکند. برای اینکه یک جریان سیاسی در عرصه سیاست پایدار و ماندگار باشد، این کافی نیست که بگوید من نه چپ هستم، نه راست؛ نه شمال هستم و نه جنوب! هر جریانی باید بتواند برای خود مبانی فکری و نظری در عرصه سیاست و در عرصههای ایدئولوژیک داشته باشد، و الا با ظهور شخصیت محوری آن به وجود میآید و با افول آن شخصیت هم از میان خواهد رفت. الان این جریان چنین وضعیتی دارد. به طور مشخص که نگاه کنید، شاهد هستید در انتخابات دوم اسفند سال گذشته این جریان تقریبا حرفی برای گفتن نداشت؛ یعنی نتوانست کاری کند و اساس فلسفه خود را نه این و نه آن تعریف کرده بود. برای همین هم نتوانست نه در این باشد و نه در آن؛ یعنی هیچ اثری در انتخابات از اینها نبود. این موضوع آینده خوبی را برای این جریان نشان نمیدهد، البته اگر بخواهیم اسم آن را یک جریان بگذاریم.
جریان مستقلین نه چهره قابلتوجهی دارد و نه مبانی فکری و نظری/ اگر لاریجانی مسئولیت دیگری بگیرد، جریان مستقلین احتمالا دوباره ظهور خواهد کرد
کارگزاران سازندگی بعد از رفتن آقای هاشمی از ریاست جمهوری توانست در عرصه سیاست بماند، چون عمده افراد آن مدیرانی بودند که حرفی در عرصه سیاسی و اقتصادی برای گفتن داشتند. از طرف دیگر چهرههای مشهوری مانند آقای کرباسچی، آقای جهانگیری، آقای عطریانفر و غیره در میان آنها وجود داشتند. جریان مستقلین -جریان آقای لاریجانی- نه چهره قابلتوجهی را درون خود دارد و نه مشخصا دیالوگ خاصی در عرصه سیاست دارند. برای همین هم در این انتخابات چون آقای لاریجانی نبود، اینها هم اصلا نبودند. اگر آقای دکتر لاریجانی در آینده مسئولیت دیگری قبول کنند، ممکن است این جریان دوباره ظهور کند، اما مادامی که نتواند یک مبانی نظری و مبانی روشن سیاسی برای خود در عرصه جامعه داشته باشد، نمیتوان نام اینها را جریان سیاسی گذاشت، بنابراین نمیتوان درباره اینها بهعنوان یک جریان اظهارنظر کرد.
ناطق، خودخواسته از سیاست کنار رفت اما لاریجانی قصد بازنشستگی ندارد
آقای لاریجانی شخصا در این زمینه یک تجربه مشخص دارند. آن روزی که ایشان توسط رئیسجمهور وقت از شورایعالی امنیت ملی کنار گذاشته شدند، توانستند با ابتکار عمل، خود را بازسازی کرده و در یک سطح بالاتر ریاست یک قوه را برعهده بگیرند و 12 سال اثرگذاری زیادی داشته باشند. صرفنظر از نزدیکان سیاسی و جریانی که از آن به عنوان مستقلین یاد میشود، از دیدگاه شما امروز آقای لاریجانی مثل علی لاریجانی بعد از شورایعالی امنیت ملی میشود یا همانند آقای ناطق بعد از مجلس پنجم به حاشیه سیاست خواهد رفت؟
آقای ناطق خودخواسته از صحنه سیاست رفتند. تقاضا برای ورود ایشان به صحنه سیاسی بود و حتی هنوز هم هست. ایشان ولی خودخواسته رفتند. آقای لاریجانی وضعیت آقای ناطق را ندارند که خودخواسته از صحنه سیاست کنار بکشند. آقای ناطق بارها اعلام کردند به صحنه سیاست بازنمیگردند، ولی آقای لاریجانی چنین موضعی نداشته و ندارد. ایشان کار خود را در مجلس تمامشده میدانست و بر اساس دلایل مختلف از مجلس بیرون آمد. آینده سیاسی آقای لاریجانی چه خواهد شد؟ مسلما باید این را قبول کنیم که آقای لاریجانی یک چهره باهوش و باذکاوت در عرصه سیاست است. به خاطر مشی بخصوصی که دارد نیز بالاخره در سطوح مدیران و نخبگان جامعه طرفدارانی دارد.
لاریجانی خود را برای آینده صحنه سیاست آماده کرده است
مشی ایشان را یک مشی معتدل و متناسب با شرایط روز میدانند و فردی است که خود را با شرایط تطبیق میدهد. ایشان اساسا به چنین عنوانی شناخته میشود. از هر دو جناح سیاسی مطرح کشور هم فاصله دارد. البته ممکن است این فاصلهها برابر نباشد و با یکی بیشتر فاصله داشته باشد و با دیگری کمتر؛ ولی به هر حال فاصله دارد. مصلحتها را برای اتخاذ مواضع خود میسنجد. عمدتا از روی مصلحتها تصمیم میگیرد تا از روی آرمانها! این مشخصات کلی آقای لاریجانی است که من خیلی اینها را اتوکشیده بیان کردم. این شخصیت با مجموعه خصوصیات و سوابق طولانی مدیریتیای که در کشور دارد از وزارت ارشاد تا 10 سال سازمان صداوسیما و دبیر شورای امنیت ملی و 12 سال ریاست مجلس، عموما در مسئولیتهای خود موفق عمل کرده است. صرفنظر از انتقادهایی که بعضا به ایشان بالاخص در دوران ریاست مجلس وارد میشد، چنین فردی با آن مشخصات علیالقاعده مستعد این است که در آینده هم مسئولیت بپذیرد. یعنی این تصور میرود ایشان نه خود قصد بازنشستگی از عرصه سیاست داشته باشد و نه برخی از مدیران و نخبگان جامعه حاضر باشند ایشان را بهسادگی از دست دهند. در برخی از مقاطع زمانی در آینده ممکن است صحنه سیاست کشور پذیرای چنین شخصیتی با این مشخصات باشد و آقای لاریجانی خود را برای آن زمان آماده کرده است.
لاریجانی مورد قبول بخشی از هردو جناح است درباره این وضعیت و شرایط بیشتر توضیح میدهید؟
وضعیتی که جامعه و نخبگان نیازمند یک فردی برای مسئولیت بالایی در کشور باشند که گرایش خیلی شاخص سیاسی به یکی از دو جناح مطرح سیاسی نداشته باشد. جامعه از این جریانهای سیاسی و عدم موفقیت این جریانها در مقاطع مختلف خسته است و در این شرایط فردی که نزدیکی کافی به نظام داشته و صاحب تجربه باشد، اجمالاً سیاسیون جامعه اعم از این جناح یا آن جناح یا افراد غیر هر دو جناح، این شخصیت را قبول داشته باشند، چنین کاراکتری میتواند از اقبال قابل توجهی برخوردار باشد. این شرایط اگر در آینده فرضا یک سال دیگر برای انتخابات ریاست جمهوری پیش آید یعنی فهم کلی جامعه اعم از مردم عادی و یا سیاسیون و اهل تفکر و نخبگان به این جمعبندی برسد که چنین شخصیتی با این مشخصات برای کشور مناسب است، در این صورت فردی همانند آقای لاریجانی میتواند پاسخ به این مطالبه باشد. همچنان که درباره آقای ناطق هم این اتفاق افتاد. کاراکتر آقای ناطق هم مشخصاتی که من شمردم را با قدری کم و زیاد داشت و برای همین در 20 سال گذشته که از صحنه سیاست کنار رفت، بارها همگی، چه این جناح و چه آن جناح، صدا میزدند آقای ناطق کجایی! چون چنین کاراکتری داشت و اهل فن به این فرد احساس نیاز میکردند. این شرایط ممکن است در آینده هم به وجود آید. آقای لاریجانی شخصیتی مناسب برای پاسخ به سوال و مطالبهای از این جنس است که ممکن است در آینده ایجاد شود.
اگر ایشان به صحنه بیاید و موفق به پذیرش مسئولیتهایی شود که رای مردم در آن مطرح است، در این صورت جریانهایی که اطراف آقای لاریجانی در چند سال گذشته در مجلس بودند و الان هم در محاق رفتند، دوباره رشد کرده و به صحنه خواهند آمد.
هزینه همراهی لاریجانی با دولت حذف از صحنه انتخابات مجلس بود
این توضیحات لازم است با واقعیتهای اجتماعی امروز ایران هم تطبیق داده شود. آقای لاریجانی امروز یک سری نقاط ضعفی میتواند داشته باشد از جمله همراهی با دولت. با وجود آنکه شما معتقدید جریانات سیاسی هر دو جناح خواهان ایشان هستند، در مقابل، از هر دو جناح جمع زیادی نیز مخالف ایشان و نوع سیاستورزیشان هستند. موارد پیش گفته را در نسبت با واقعیتهای امروز کشور چطور ارزیابی میکنید؟
برداشت شما اشتباه است. من بیان نکردم آقای لاریجانی چه نقاط ضعفی دارند. من کاراکتر ایشان را ترسیم کردم. به عبارتی کاراکتر این شخصیتها را ترسیم کردم. قاعدتا این شخصیتها با آن مشخصات در یک مقاطعی از زمان، نمیتوانند در صحنه بمانند. به خاطر اینکه اگر بخواهید در وسط بایستید یک محاسن و معایبی دارد. یک جاهایی فواید دارد و در یک جاهایی باید هزینه پرداخت کنید. دلیل اصلی عدم حضور آقای لاریجانی در این دوره از انتخابات مجلس نیز همین بود که ایشان نقشی را در چند سال گذشته بازی کرد که اگرچه دستاوردهایی برایش داشت ولی باید هزینههایی هم بابت آن پرداخت میکرد. هزینه این رویه درحقیقت این بود که اساسا ایشان نمیتوانست در این مقطع زمانی روی صحنه سیاست باقی بماند. ایشان نقش خود را در این چند سال در همراهی با دولت و تفکر سیاسی دولت تعریف کرد. البته برخی این همراهی را پررنگ میبینند و برخی کمرنگ؛ ولی در اصل آن کسی بحثی ندارد. این دولت در عرصه اداره کشور موفق نبود. لذا هزینه آن به افرادی که از این دولت حمایت کردند هم تحمیل میشود و آنها نیز قاعدتا دچار مشکل میشوند.
بخشی از اصلاحطلبان و برخی از اصولگرایان لاریجانی را فردی غیرقابل اعتماد میدانند
از طرف دیگر ایشان از جریان سیاسیای که از آن متولد شده بود، فاصله گرفت. قاعدتا یک سری افرادی هم در جریان اصولگرا به همین واسطه با او مخالفند. به هر ترتیب بهرغم آنکه سالهای اخیر خیلیها از ایشان دعوت کردند تا با جریان اصولگرا همراهی کند، اما اینچنین نشد. به هر ترتیب اینها هزینههایی است که این طور شخصیتها که چنین کاراکتری دارند، در یک زمانهایی باید بپردازند.
آقای لاریجانی در جریان نزدیک به دولت نیز مخالفانی جدی دارد. برای اینکه او را از خود نمیدانند و فردی میدانند که بهخاطر مصلحتهای سیاسی دیگری آمد و در یک مقطع زمانی با آنها همراهی کرد. جریانی که آقای لاریجانی از آن متولد شد هم آقای لاریجانی را فرد قابل اعتمادی که بتوانند روی ایشان حساب کنند، نمیدانند؛ چون بهرغم آن مواضع بارها از ایشان درخواست کردند و ایشان قبول نکرد.
اینکه بیان کردم جامعه در آینده ممکن است در تحولات سیاسی به سمتوسویی برود که نخبگان کشور احساس کنند به یک چنین شخصیتی با این کاراکترها مورد نیاز است، منظورم افرادی که سبقه جناحی دارند و در نگرشهای مدیریتی و سیاسی خود آرمانگرایانه عمل میکنند، نیستند. چنین افرادی در این مقطع زمانی بهدرد کشور نمیخورند. در این زمانها اینطور شخصیتهای سیاسی همانند آقای لاریجانی میتوانند دوباره رشد و نمو کنند و به جامعه و عرصه سیاست برگردند. الان آن مقطع نبود که آقای لاریجانی کنار رفت. ممکن است در آینده چنین فضایی بهوجود بیاید.
عدم موفقیت مجلس یازدهم راه را برای حضور لاریجانی در 1400 باز میکند
یک سال تا انتخابات ریاستجمهوری فرصت داریم. با شرایط امروز کشور در یک سال آینده ممکن است زمینه برای حضور آقای لاریجانی و بازسازی ایشان در جامعه فراهم شود؟
خیلی صریح بیان کنم بستگی به این دارد که مجلس یازدهم چطور عمل کند. مجلس قبلی تعیینکننده بود و بهطور یکدست و با اکثریت قاطع، از یک جریان سیاسی بود. همانند مجلس ششم که اکثریت از یک جریان سیاسی بودند. شرایط کشور بسیار ویژه است. از نظر اقتصادی، بهلحاظ بیماری کرونا، خستگی مردم از عملکرد دولت و بهلحاظ اینکه یک سال دیگر به پایان دولت نمانده است. اگر عملکرد مجلس آینده بهگونهای باشد که مورد تایید عموم مردم و نخبگان باشد در این صورت ممکن است تکلیف انتخابات ریاستجمهوری 1400 بهنحو دیگری رقم خورد. اگر این مجلس خیلی موفق نباشد یا بیشتر به دنبال نوعی تنش سیاسی باشد و کارایی لازم را نشان ندهد، ممکن است راه برای تیپ کاراکترهایی همچون آقای لاریجانی بیشتر مهیا شود.
شما بیان کردید آقای لاریجانی در میان مدیران و نخبگان کشور مقبول هستند. با این حال جمع کردن بدنه اجتماعی و سرمایه رأی برای آقای لاریجانی امری دشوار به نظر میرسد.
ساخته شدن این سبد آرا امکانپذیر است. میشود از طریق نخبگان این ایده به جامعه داده شود که الان شرایط کشور این چنین است و به افرادی که سبقه خیلی روشن جناحی دارند نیازی نیست و آنها نمیتوانند مشکل کشور را حل کنند. در این صورت افکار عمومی را میتوان ساخت و به این سمت برد که به چه کسی رای بدهد. دقت داشته باشید که در انتخابات 76 و در انتخابات 84 شاهد همین الگوی شکلگیری افکار عمومی بودیم. با این تفاوت که در دوم خرداد 76 یک بدنه نخبگانی هم به مردم جهت میدادند وکاتالیزور بودند ولی در سال 84 همین هم وجود نداشت. مطلقاً هیچ جریان تاثیرگذاری در میان نخبگان نبود که افکار عمومی را به سمت آقای احمدینژاد هدایت کند. در این مقطع کاملاً یک جریان مردمی شکل گرفت. بنابراین میخواهم بگویم سابقه این مساله را در کشور داریم که با هدایت نخبگان و یا بدون هدایت آنها افکار عمومی طوری شکل گیرد که به سمت یک کاندیدا متمایل شود. این امکان اکنون نیز وجود دارد. پاسخ شما به تعبیری مثبت است که این امکان وجود دارد چنین فضایی برای آقای لاریجانی در 1400 شکل گیرد. اما آیا چنین فضایی اساسا شکل خواهد گرفت؟ بستگی به تحولات یک سال آینده و خصوصاً عملکرد مجلس یازدهم و نیز عملکرد دولت در یک سال باقی مانده دارد.
کارگزاران قرابت زیادی با کاراکتر لاریجانی دارد
جریان کارگزاران که رسانه مطرحی به نام روزنامه سازندگی دارد، هنوز از حضور آقای لاریجانی در انتخابات استقبال میکند. متصور هستید که چنین قرابتی میان آقای لاریجانی و جریان کارگزاران برای حضور مجدد ایشان در فضای سیاسی کشور برای سال آینده یا ایام آتی تقویت شود؟
جریان کارگزاران از ابتدا که متولد شد یکی از شاخصههای کاملاً روشنی که داشت واقعنگری در عرصه سیاسی بود. یعنی فاصله آن با جریان اصطلاحا اصلاحطلب این بود که جریان اصلاحطلب همانند جریان اصولگرا تلاش داشت و دارد که بیشتر آرمانگرایانه عمل کند. نمیخواهم بگویم آرمانگرایی بد است. این را توصیف میکنم. مشخصه جریان سازندگی از ابتدا این بود که بیشتر سعی داشت واقعگرایانه رفتار کند وکمتر از آرمانگرایی سخن بگوید. به همین دلیل بود که جریان کارگزاران در انتخابات دوم اسفندماه سال گذشته از جریان اصلاحطلب فاصله گرفت و حتی به آنها پرخاشگری کرد و لیستی جداگانه هم ارائه داد. از نگاه آنها باید به هر شکلی در عرصه سیاست بود. خود آنها هم این احتمال را میدادند که موفق نباشند ولی معتقد بودند باید در عرصه بود. این جریان با این مشخصات قرابت زیادی با تیپ کاراکتری آقای علی لاریجانی دارد. منظور از نظر تیپ کاراکتری سیاسی است، نه از جهت مبانی فکری! برای همین اگر این جریان به یک نقطهای برسد که شاهد باشد الان مزاج عامه مردم نه شخصیت آرمانگرای این جناح است، نه شخصیت آرمانگرای آن جناح، از آقای لاریجانی حمایت خواهد کرد. آقای لاریجانی به مراتب بهتر از یک چهرهای خاص از جناح اصولگرا و یا حتی اصلاحطلب است.
با وجود عملکرد ضعیف دولت آقای روحانی فکر میکنید باز هم ممکن است جامعه در یک سال آینده باز هم به فرد و جریانی که چنین سابقهای را در 8 سال داشته روی بیاورد؟
جواب اول این است که آقای لاریجانی را خیلی برابر با دولت نمیدانم. یعنی خیلی تفاوت بین آقای مهندس جهانگیری و دکتر علی لاریجانی قائل هستم. اینها را کاملاً معادل دولت نمیدانم. گرچه این مقایسهها نسبی است. مردم در موقع انتخابات نگاه میکنند چند نفر شرکت دارند. در میان این افراد مردم مقایسه میکنند. مردم بهترین فردی که دوست دارند رئیسجمهور شود را نگاه نمیکنند. مردم تعدادی که شورای نگهبان تائید کرده را نگاه میکنند و بالاخره باید از میان اینها انتخاب کنند که کدامیک در مجموع بهتر است. ممکن است معایبی در فردی که انتخاب کردند و به آن رای دادند ببینند ولی او را از میان حاضران بهتر بدانند.
تآثیر سیاست خارجی بر انتخابات 1400بسیار بیشتر از قبل خواهد بود
مساله سیاست خارجه همچون ادوار گذشته یکی از مسائل مهم ماست. با توجه به فشار تحریمی که وجود دارد و ممکن است ترامپ در انتخابات آتی آمریکا پیروز شود و با توجه به این که آقای لاریجانی مزیتهایی در سیاست خارجی دارند و در این حوزه میتوانند ایفای نقش کنند. این مساله میتواند به ایشان برای بازگشت به عرصه سیاست کمک کند؟
حتماً همین طور است. نه در مورد آقای لاریجانی بلکه درباره بقیه کاندیداهایی که بخواهند سال آینده کاندیدا شوند نیز مساله سیاست خارجی حائز اهمیت فراوانی است. الان به دلیل عملکرد دولت ترامپ، تاثیرگذاری این موضوع در عرصه سیاست ایران به معنای اعم بسیار زیاد است. به تعبیر دیگر اگر در 40 سال گذشته و بعد از پیروزی انقلاب سیاست خارجی برای انتخاب یک رئیسجمهور توسط مردم ایران 40درصد تاثیرگذار بود، الان این تاثیر به 60 درصد رسیده است، چرا که الان چیزی که در عرصه اداره کشور نقش مهمی ایفا میکند مساله سیاست خارجی؛ یعنی مساله تحریمهاست.
ما البته خودمان اعتقاد داریم که این گزاره غلطی است یعنی باید آنقدر در داخل تواناییهای اقتصادی و حتی تواناییهای نظامی بالا باشد که تاثیرگذاری سیاست خارجی بر روی تحولات کشور کم باشد. اما الان به دلیل عملکرد آقای دکتر روحانی در مساله برجام پیوند غلطی در این باره اتفاق افتاده است. یعنی اگر مساله برجام نبود باز هم تاثیر سیاست خارجی بر عرصه داخلی کم بود ولی به دلیل پیوند غلطی که این دولت بین برجام و مسائل داخلی کشور زد و این موضوع یکی از اشتباهات استراتژیک آقای روحانی هم بود، چه بخواهیم و چه نخواهیم متاسفانه الان تاثیر مسائل خارجی روی سیاست داخلی ما کم نیست. به هر ترتیب عملکرد ترامپ و تحریمهای گسترده روی اقتصاد ما اثر گذاشت. بنابراین ممکن است کسی که در سال 1400 کاندیدا میشود لازم باشد بسیار بیشتر از دورههای قبل در این باره سخن بگوید. اگر کاندیداهای سالیان گذشته در تبلیغات انتخاباتی خود مثلاً 10 درصد در سیاست خارجی صحبت میکردند این دوره باید 40 درصد صحبت کنند. البته اینکه چه کسی در آن زمان رئیسجمهور آمریکا باشد موثر است. اگر ترامپ باشد این پررنگی تاثیر سیاست خارجی در سیاست داخلی ما به همین شکل خواهد ماند و حتی شاید پررنگتر شود.
پیروزی جو بایدن در انتخابات 1400 تاثیر مستقیم دارد اگر جو بایدن پیروز شود چطور؟
این موضوع کمرنگتر میشود. این نگاه که با حضور بایدن خیلی تغییرات جدیای را نخواهیم دید درست است. برخلاف برخی که صفر و صدی نگاه میکنند، شاید عامه مردم این طور فکر کنند که نگاه ترامپ 100 و بایدن در این زمینه صفر است. اما اصلا این طور نیست. اگر بایدن هم سرکار بیاید اندکی ممکن است تغییراتی در این موضوع حاصل شود ولیکن تغییراتی جدی در عرصه سیاست خارجی آمریکا نسبت به ایران نخواهیم دید.
یکی از مواردی که در این زمینه مطرح میشود آن است که اگر بایدن پیروز شود چون تداعیکننده دوره اوباماست، احتمالاً آقای لاریجانی، جریان کارگزاران و نزدیکان آقای روحانی و اصلاحطلبان امکان پیروزی بیشتری در انتخابات 1400 خواهند داشت. این مساله را تایید میکنید؟
به هرحال میخواهم بیان کنم که نبودن ترامپ قدری صحنه انتخابات ریاست جمهوری ما و کاندیداهای مطرح و مواضع آن کاندیداها را تغییر خواهد داد. این یک واقعیت است. اگر بایدن بیاید و ببینیم ایشان در عمل تغییراتی را در سیاست خارجی آمریکا نسبت به ایران اعمال میکند از این طرف هم نوع کاندیداهای ما و چینش آنها تفاوت خواهد کرد. یعنی افرادی بیشتر امکان موفقیت در انتخابات 1400 دارند که مواضع نرمتری در سیاست خارجی داشته باشند با توجه به اینکه مواضع طرف مقابل هم نرمتر شده است. این یک واقعیت است.
* نویسنده : علی جمشیدی و محمد جعفری،گروه سیاسی