به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، کرونا تقریبا تمام دنیا را درگیر خود کرده است. پدیدهای که ساحات مختلفی از بهداشت و سلامت تا اقتصاد و سیاست را تحت تاثیر قرار داده است. جامعهشناسی فاجعه و فهم دقیق وضع کرونایی به داشتن تصویر واقعگرایانه تری از جهان پساکرونا کمک خواهد کرد. ابراهیم فیاض، استاد دانشگاه تهران معتقد است بحران، نظم متعین را به سمت فروپاشی خواهد برد، اما چنین پدیدهای در کشوری که تازه پا در راه عقلانیت و تعین گذاشته، معکوس عمل میکند و نهتنها باعث فرسایش نمیشود که ورزیدگی اجتماعی را بهدنبال خواهد داشت. این استاد دانشگاه نیروهای اجتماعی نوظهور را سرمایه و موتور محرک این ورزیدگی اجتماعی میداند و معتقد است این ورزیدگی نظم اجتماعی نوینی را بهدنبال خواهد داشت که به اقتصاد هم تسری پیدا خواهد کرد. در ادامه، گفتوگوی کرونایی ما با عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران از منظرتان میگذرد.
در چند سال اخیر تحلیلهایی در رابطه با جامعه ایران وجود داشت و از سوی کارشناسان و غیرکارشناسان تعابیری مثل خستگی، فرسایش و حتی فروپاشی اجتماعی زیاد بهکار برده میشد. با وجود این، در سال سخت 98، جامعه ایران از سیل و زلزله تا حوادث آبان و درگیری نظامی با آمریکا را بر بستری از تحریم اقتصادی پشت سر گذاشت و به کرونا رسید. تحلیل شما از نحوه مواجهه جامعه با این بحرانهای بزرگ چیست؟ آیا تابآوری جامعه ایران را ابطالکننده چنین نظراتی میدانید؟
تمدن همه چیز را تعیینشده و عقلانی میکند. در غرب از لحظهای که شما در فرودگاه پیاده میشوید، همهچیز تعیینشده است. وقتی همهچیز تعین یافته و تعیین شده است، اگر امری طبیعی که قابلکنترل نباشد آن را به هم بزند، استیصال به وجود میآید. زمانی سیلهایی در اروپا میآمد که قابلکنترل بود و حتی تفریح و بازی مردم هم تعطیل نمیشد، اما الان با پدیدهای مواجه شده است که به این سادگی قابل رفع نیست و آمار کشتهها در اروپا و آمریکا بسیار زیاد شده است. مردم بهشدت وحشتزده و از آینده نگرانند. وقتی بحران در چنین مقیاسی ظهور میکند، اصل تمدن با خطر فروپاشی مواجه میشود. اروپا و آمریکا در مواجهه با کرونا فعلا در حال خرج کردن از سرمایه خود هستند، اما تبعات این هزینهها در آینده هنوز قابلتصور نیست. در بحران 2008 هم همینطور بود.
قرآن میگوید ما بلا را میفرستیم تا مردمان متضرر و متذکر شوند، اما اینها به خطای بزرگتری روی میآورند و نتیجه آن این است که بلای عظیمتری بهوجود میآید. بحث فروپاشی ساختارهای قانونی و عقلانی در غرب واقعا جدی است. کرونا اندیشمندان و متفکران غربی را بهشدت درگیر خواهد کرد و از آن متاثر خواهند شد، بنابراین بحران در یک نظم تعیینیافته باعث تزلزل و فروپاشی میشود.
اما در کشوری مثل ما که تازه قدم در راه تعین و عقلانیت برداشته است، چنین پدیدهای نه باعث فرسایش که باعث ورزیدگی میشود؛ مثل یک نوجوان یا جوانی که کار زیاد عضلههای او را قدرتمندتر میکند.
در غرب به یکباره به فروشگاهها حمله و آنها را خالی کردند، اما اینجا مردم حتی سفرهای نوروزیشان را ترک نکردند و بهراحتی از فروشگاهها خرید میکردند. البته از منظر بهداشتی اینها کارهای درستی نبود، اما اگر از زاویه نحوه کنش مردم در مواجهه با کرونا به قضیه نگاه کنیم، بهخاطر سرمایه اجتماعی بالای ایرانیها که متاثر از دینداری و فرهنگ و مسائل دیگر است، نوع کنش مردم با این پدیده متفاوت بود، بنابراین در نظم تعیینیافته جهت پیامدهای بحران به سمت فروپاشی است، اما در نظم در حال استقرار و استحکام، بحران به قوی شدن ساختار کمک میکند.
وقتی انفجار چرنوبیل رخ داد، تعین درونی و انسجام شوروی فروپاشید. در شوروی مارکسیستِ کمونیست، همهچیز متعین و بهسرعت در حال حرکت بود، اما چرنوبیل کل ساختار را بههم ریخت و شوروی را از هم پاشاند. در تاریخ هم هست که خیلی از تمدنها با یک بیماری یا یک بلای طبیعی از بین رفتهاند.
شما معتقدید سرمایه اجتماعی در مواجهه با بحران به یک نوع «ورزیدگی اجتماعی» منتهی خواهد شد. مکانیسم این پروسه به چه صورت است؟ آیا نیروهای اجتماعی تازهای این مهم را برعهده دارند؟ به عنوان مثال، در همین قضیه کرونا نهاد دولت در همه جای دنیا با چالش جدی مواجه شد. در کشور خود ما بروکراسی معمول حتی در مواردی مثل تغسیل و دفن اموات و ضدعفونی معابر هم با مشکل جدی مواجه شد و نهایتا این خلأ با ظهور نیروهای اجتماعی مردمی از طلبه و دانشجو تا جهادگران عادی پر شد. نسبت ظهور این نیروهای اجتماعی با ورزیدگی مورداشاره شما چیست؟
بزرگترین مشکل ما در ایران دولتهای غربگرا هستند. حتی دولت نهم و دهم هم که ادعای ایرانگرایی داشت، بدتر از دولت اصلاحات شد. دولت غربگرا به ظرفیتهای درونی و امکانات کشور توجهی ندارد و نگاهش به خارج از مرزهای ایران است؛ مثل جوانی که کار نکند و گدایی کند. این یک فرم است. من بارها گفتهام که این دولت اصلا دولت نیست. از زمانی که مردم در جادهها در برف گیر کرده بودند، این دولت دچار شعار و بهاصطلاح گندهگویی بود. گفتمان اصلی دولت حرفدرمانی است، چون همه غربگرا هستند. غربگرایی مثل گدایی است. برجام هم یک نوع گدایی بود و اگر چیزی هم دادند با منت دادند. هواپیما را آوردند و در ایران نشانمان دادند و وزیر ما هم رفت و با آن عکس گرفت، اما آخرش هم هواپیما را به ما ندادند.
بنابراین اگر گفتمان حاکم غربگرایی باشد، همین اتفاقی که شما میگویید رخ میدهد. تازه غربیها که خودشان متمدن هستند دارند ورشکست میشوند، حالا اگر ما هم بخواهیم از آنها تقلید کنیم که دیگر تکلیف روشن است. کشتی تایتانیک چرا غرق شد؟ تایتانیک تعین داشت و پرقدرت و پرسرعت بود، اما به محض اینکه بهطور غیرمنتظره به یک کوه یخی برخورد کرد، نابود شد، بنابراین وقتی جامعهای نتواند «عدم تعین» را بفهمد، مشکل درست میشود. این دولت ما فقط دولت روتین است و عدم تعین و بحران را نمیفهمد. نهایتا در هیات دولت جلسهای برگزار میکنند که فاصلهگذاری اجتماعی رئیس با وزرا در آن برجسته است!
اما اگر جامعه مردمی باشد، اوضاع متفاوت است. در جنگ، بنیصدر بهشدت اهل تعین بود. معتقد بود ارتش باید کار کند و سپاه و بسیج را اذیت میکرد، اما بنیصدر که رفت، ما در اوج کشتار منافقین دو عملیات مهم بیتالمقدس و فتحالمبین را انجام دادیم و مناطق بسیار زیادی از خاک جنوب کشور آزاد شد.
غربگرایی یعنی خفت و ذلت و نکبت. در قصه سیل پارسال هم دولت مستاصل بود و استانداران آن هم همینطور، بنابراین غربگرایی نوعی کپی کلی و عاریهای فرم از غرب است. اگر قرار بود با این فرم با بحران مواجه شویم، بدتر از غرب بر سر ما میآمد و دیدید که با کوتاهی دولت در اوایل قضیه داشت بحرانی میشد.
تحریم هم نشان داد چقدر برای ما نعمت است. تحریم باعث شد این دولت تسلیم شود و کنار برود تا خود مردم وسط بیایند و کار را به دست بگیرند. من خبر دارم که بودجه پدافند غیرعامل قطع شده و آن را حذف کردهاند. دولت غربگرا کارش اخلال در نظام و کارهاست و بهخصوص در بحران ایجادکننده اخلال است، چون خودش توان انجام کار را ندارد، نمیگذارد سایر نیروهای اجتماعی هم وارد کار شوند، زمانی هم که اوضاع بدتر میشود، مجبور به عقبنشینی است، اما باز هم با تکبر و منت این کار را انجام میدهد. بنابراین مشکل اصلی ما دولتی غربگرا است که مانعی بر سر راه است. قبل از انقلاب این موضوع بود و حالا هم هست. «رزم آرا» میگفت ما یک آفتابه هم نمیتوانیم [بسازیم] و در دولت فعلی هم معاون رئیسجمهور گفت ما فقط میتوانیم آبگوشت بزباش بسازیم. او متوجه نیست که آبگوشت بزباش از نظر فنی در بعد مردمشناسی غذا یکی از پیچیدهترین غذاهاست و سالها زمان برده تا تکنولوژی ساخت آبگوشت بزباش بهوجود بیاید. اگر مباحث لوئی اشتراوس را میفهمید، چنین حرفی نمیزد، بنابراین غربگرایی بزرگترین مشکل ماست. خود غرب در حال فروپاشی است، چه برسد به این دولتهای غربگرا. راه خلاصی از این تنگنا هم برگشت به مردم و فرهنگ و دانش و علم بومی و قومی است. مردم الان در صحنه وارد شدهاند. در بسیاری از شهرها خود مردم جادهها را کنترل و ماشینها را سمپاشی میکردند. این دولت در بعد هماهنگی باید وارد شود که کاری از دستش ساخته نیست و چون خودش توان کار را ندارد، سعی میکند در کار سایر نیروهای اجتماعی هم اختلال ایجاد کند.
درواقع شما معتقدید نهاد دولت، جامعه مدنی را رقیب خود تلقی میکند؟
بله، تمام غربگراها دیکتاتورند و اصلا از جامعه مدنی خوششان نمیآید و بهدنبال غربگرایی آمرانه هستند. ممکن است شعار آزادی و دموکراسی بدهند، اما اینها به جامعه مدنی باور ندارند و تنها یک دیکتاتوری و یک جامعه مقید به غرب را قبول دارند. چون مردم ما فرهنگ و سنت خاص خودشان را دارند، میخواهند در ایران غربگرایی را با زور تحمیل کنند.
متاسفانه در صداوسیمای ما هم غربگرایی بهشدت ترویج میشود. کسی که در صداوسیما «ایران، ایران» میکند خودش کارگر کاناداست! ایران ایران میکنند، اما بهدنبال این هستند تا پول جمع کنند و بچههایشان را در غرب ثبت کنند و بعد هم از دبیرستان اینها را به آنجا بفرستند.
دولت غربگرا در همین قضیه هم به سمت صندوق بینالمللی پول رفت و از آمریکا تقاضای حذف تحریمها را کرد. دولت غربگرا چنین حالتی دارد، اما رهبری گفتند که اینطور نمانید و نهادهای مردمی را در بعد اقتصادی و اجتماعی تقویت کنید. این موارد باعث ورزیده شدن جامعه خواهد شد و به احتمال بسیار زیاد بهواسطه این ورزیدگی، یک نظم نوین اجتماعی در ایران پساکرونا شکل خواهد گرفت و این نظم نوین اجتماعی بهشدت جهشی عمل خواهد کرد و به اقتصاد هم تسری خواهد یافت.
در قضیه کرونا، نهاد دولت در دنیا بهخصوص کشورهای جهان اول که مدعی تکیه بر نظم بازار هستند، بهشدت آزادی فردی و اجتماعی را محدود و بهشدت هم در حوزه اقتصاد و اجتماع مداخله کرد. حتی اکونومیست در جلد جنجالی خود، تصویری را از یک شهروند اروپایی که با قلادهای در دست، سگش را در اختیار گرفته منتشر کرد که بر گردن همین شهروند قلاده دولت وجود داشت. به نظر شما در جهان پساکرونا چه اتفاقی برای نهاد دولت خواهد افتاد؟ آیا نهاد دولت فربهتر خواهد شد یا اینکه فکر میکنید جامعه مدنی سعی خواهد کرد جلوی دخالت گسترده دولت را بگیرد و آن را محدود کند؟
باید بین اروپا و آمریکا فرق گذاشت. اروپا بهخاطر آب و هوایی که دارد، بهشدت بههم پیوسته و کاملا دولتمحور است. شهرهای زیادی دارد که بسیار نزدیک به هم هستند و فضا متراکم است و بیابانی وجود ندارد؛ مثل شمال کشور ما. در این شرایط پای دولت وسط میآید و از قبل هم این موضوع وجود داشته است. اما زمانی که دولت بهشدت وارد صحنه شده و کنترل را بهدست گرفته است، بعید میدانم به آزادیای که قبل از این ماجرای کرونا وجود داشت، برگردیم. قبل از کرونا در اروپا فساد و رانتخواری اوج گرفته بود، چراکه زمانی که دولت دخالت کند، رانت افزایش پیدا میکند، اما چون وفور نعمت بود، این مساله چندان در زندگی مردم خودش را نشان نمیداد. رانتخواری و فساد بیشتر بعد قضایی و درونی داشت و نهایتا فرد مجبور به استعفا میشد، اما چیزی که الان در اروپا اتفاق افتاده، با قبل از آن متفاوت است. با مداخله و تمرکز دولت آن هم به این شدت بعید بهنظر میرسد دولت همچنان بتواند استقامت کند، چراکه امکاناتی را که بتواند این فشار را جبران کند حداقل در کوتاهمدت و بعد از کرونا نخواهد داشت. در درازمدت هم من این فرض را بعید میدانم. اروپا در این قضیه تلاش داشت به روسیه و چین نزدیکتر شود و بهنظر میرسد محور آمریکا- اروپا در اقتصاد رو به پایان است. میدانیم که کرونا از چین شروع شد، به ایران رسید و سپس به ایتالیا رفت؛ سه کشوری که در مسیر جاده ابریشم (محور بزرگ و استراتژیک چین برای توسعه اقتصاد) قرار داشتند، با جنگ بیولوژیک آمریکا مواجه شدند، چراکه محور جاده ابریشم تهدیدی جدی برای اقتصاد آمریکا تلقی میشد.
به نظر من اتحادیه اروپا در بحران فروپاشی است، چراکه قرار بود اتحادیه با مالیات مردم کشورهای عضو به یک نهاد سیاسی- اقتصادی پرقدرت تبدیل شود که در موقع خطر به داد برسد، اما این اتفاق نیفتاد.
حتی ایتالیاییهای معترض به اتحادیه اروپا پرچم این کشور را آتش زدند.
این گزاره تقویت خواهد شد که اگر «دولت ملی» وجود داشت، بهتر میتوانست عمل کند. اروپاییها مجبور خواهند شد دوباره «دولت ملی» را براساس عدالتاجتماعی درونی بازتعریف کنند و خود را از لیبرالیسم آمریکایی نجات دهند.
پس شما معتقدید این تغییر در ساخت دولت ملی اتفاق متفاوتی نسبت به مدل بریتانیا و برگزیت خواهد بود؟
بله، مدل دولت در بریتانیا فاشیستی و محافظهکاری است که سرمایهدارها و ملکه پشت آن هستند و اساسا بر فاصله طبقاتی اضافه میکند. دولتی که من از آن صحبت میکنم دولتهای مدنی براساس اجتماع مدنی است و الگوی آن هم متاثر از ایران خواهد بود. دولتهای فاشیستی اجازه پخش اذان را هم نمیدادند، اما در همین قضیه کرونا در برلین اجازه پخش اذان از ماذنه مساجد داده شد. این فاشیسم اروپایی از بین خواهد رفت و نوعی دولت ملی جدید جماعتگرا که کاملا فرهنگی و سنتگرا و مردمی است، شکل خواهد گرفت و لیبرالیسم و سوسیالیسم و فاشیسم را پس خواهد زد. نوعی عدالتگرایی هم شکل خواهد گرفت که با ایستادن بر شکاف طبقاتی به اشرافیت لردها و بارونها ضربه خواهد زد و تبعات جالبی هم در صنعت و اقتصاد خواهد داشت. شما به تظاهراتهای فرانسه نگاه کنید. مکرون خودش را سوسیالیستتر از سوسیالیستها نشان میدهد، اما بهشدت از سرمایهدارها دفاع میکند و مردم احساس میکنند که سر آنها کلاه رفته است!
درباره آمریکا تحلیل شما چیست؟
در آمریکا آزادی هست، اما در زمان بحران همان آزادی خشنترین صورت را پیدا میکند. دولت بهشدت وحشیتر از اروپا میشود آنهم بهلحاظ ساختاری. در فیلمهایشان هم دیدهاید که آخر داستان، ارتش وارد میشود و شروع به کشتن میکند و هیچ رحمی هم ندارد. احتمال اینکه در آمریکا خیلیها به گرسنگی بیفتند و بعد هم روی هم اسلحه بکشند و بعد هم ارتش وارد شود، بسیار بالاست. الان آمار خرید سلاح در آمریکا بهشدت افزایش پیدا کرده و رنگینپوستان یعنی آسیاسیها و آمریکای لاتینیها درحال خرید اسلحه هستند. در آمریکا رنگینپوستان بیش از بقیه درحال مرگند. از ابتدای کار هم ترامپ به کرونا لقب ویروس چینی را داد که باز در چارچوب همان ایده نژادپرستی بود. سریعا ورود خارجیها را محدود کرد و مرزها را بست. احتمال افزایش تنش و شکافهای نژادی در این کشور بالاست. آمریکا بسیار گسترده و پر از بیابانهای برهوت است که خیلیها در آن خواهند مرد و کسی متوجه هم نخواهد شد. زمانی که آمریکا حالت جنگی پیدا کند دیگر فرقی بین ملت خودش و سایر ملتها نمیگذارد. باز اروپاییها کمی ملتگرا هستند، اما فرهنگ آمریکایی کابویی است و هرکس زودتر اسلحه را بکشد دوئل را برده است. دولت فاشیست و نژادپرست ترامپ بر سر کار است و همین تهدید افزایش خشونت را جدی تر خواهد کرد.
بهعنوان نکته پایانی اگر مطلبی هست بفرمایید.
قرآن میگوید ما بلایی نازل میکنیم تا مردم تضرع کنند و ظلم و فساد و گناه را کنار بگذارند و بهسمت ما برگردند. بعد از آن به آنها نعمت میدهیم اما آنها از روی نوعی لجاجت بیشتر طغیان میکنند و سپس بلای سنگینتری نازل خواهد شد. سال 2008 غرب دچار یک بلای جدی شد و بحرانی که شرکتهای برق و مسکن ایجاد کردند، گرسنگان بسیاری را بهوجود آورد. با چاپیدن دنیا از این بحران گذشتند و حتی مدعی شدند که این بازگشت بهمراتب قویتر از گذشته خواهد بود. اما کرونا نشان داد اینها دیگر افتخاری ندارد. حمله به هم و ماسکدزدی، جنگ پنهان است و نشان میدهد اینها به خودشان هم رحم ندارند. بعد از 2008 ببینید راهپیماییهای همجنسگرایان در غرب از وین تا نیویورک چقدر زیاد شد. نکته دیگر شهادت حاجقاسم سلیمانی بود. خیلیها معتقدند نفس زکیه همان حاجقاسم بود و 25 میلیون حضورا در تشییع ایشان شرکت کردند و بر او گریستند و شهادت دادند که او پاک بود. از آیتالله بهجت نقل قولی هست که در زمان ظهور خیلی از نشانهها جابهجا میشوند. ممکن است سفیانی ظهور کند اما یک فرد نباشد و گروهی مثل داعش باشند که حتی اگر کسی اسم شیعی داشته باشد او را شهید میکنند. فطرت جهانی هم الان بهدنبال منجی است. اگر در این میان کشتار جدیدی هم اتفاق بیفتد، وضعیت وحشتناک میشود. آمریکا در ونزوئلا و عراق بهدنبال ایجاد درگیری و جنگ بود. تا همینجا هم آمریکا بهشدت به فروپاشی نزدیک شده است و اگر کوچکترین حرکتی انجام دهد، شدیدا ضربه خواهد خورد. سپاه ابرهه و نمرود هم با چند زنبور و مرغ دریایی نابود شد. بلا بر سر اینها نازل خواهد شد و اینبار بهصورت ویروس کوچکی این اتفاق خواهد افتاد. تا همینجا هم بهشدت به فروپاشی نزدیک شدهاند و خودشان مدعی هستند از جنگ جهانی دوم گرفتار چنین بحرانی به این ابعاد و گستردگی و پیچیدگی نشده بودند.
نکته دیگر شکست تئوری آخرالزمانی صهیونیستهای مسیحی بود که باور داشتند جهان را تسخیر خواهند کرد و دشمنان مسیح (مسلمانان) را از بین خواهند برد. با این وضعی که به وجود آمد حتی تئوری مذهبی اینها هم نابود شد. معتقد بودند نژاد برتر و برگزیده هستند که از بین نمیروند؛ در یک کشور کوچک تا الان 10 هزار نفرشان دچار این بیماری شدند. بنابراین تئوریهای اینها درخصوص آینده جهان هم عملا نابود شد. ایده بازگشت مسیح که کاملا انحرافی بود از بین خواهد رفت.
تراژدی اجتماعی فرهنگی آمریکا تایتانیک بود و تراژدی نظامی همان گلادیاتور بود که بعد به بوش پسر و نئوکانها و صهیونیستهای مسیحی رسید. یهودیها مطرح کردند که آخرین منجی مسیحیت ترامپ است و چقدر برای او دعا کردند. اما اینها نابود خواهد شد و الان همه به دنبال این هستند که یک منجی مسیح واقعی بیاید. چیزی که اتفاق افتاده است شکست تمام تئوریهای صهیونیستها و انحرافها درباره مهدویت است و الان زمانی است که شیعه باید گفتمان مهدویت را احیا کند.
* نویسنده: محمدمحسن راحمی،وزنامهنگار