تاریخ : Sun 22 Mar 2020 - 15:40
کد خبر : 38669
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

سلام من به ضریح از هزار فرسنگی

سلام من به ضریح از هزار فرسنگی

تکتم حسینی، شاعر افغانستانی روزهای سختی را گذرانده است. قرار بود شعری که برای این روزها گفته را خودش برایمان بخواند اما سرفه امانش نمی‌داد.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، عاطفه جعفری، خبرنگار «فرهیختگان» نوشت: کلماتش بین سرفه‌ها گم می‌شود ... سرفه می‌کند و حرف می‌زند. از خانواده‌اش می‌گوید که همه با هم به این ویروس مبتلا شده‌اند. اما حالشان بهتر است به قول خودش امید دارند.

تکتم حسینی، شاعر افغانستانی روزهای سختی را گذرانده است. قرار بود شعری که برای این روزها گفته را خودش برایمان بخواند اما سرفه امانش نمی‌داد. پس بخوانید شعر این روزهای او را برای شهرش برای حضرت معصومه و ...

میان درد و تب و سرفه و نفس تنگی
رسیده‌ام به شبستان کاشی رنگی

رسیده ام به خیابان منتهی به حرم
دریغ، پای من این بار می‌کند لنگی

سلام من به تو از پشت این در بسته
سلام من به ضریح از هزار فرسنگی

عبور می‌کند از پشت میله‌ها دل من
به زعم این غل و زنجیر سربی و سنگی

به یاد غربت اهل بقیع می‌افتم
عجب زیارت تلخی، چه شهر دلتنگی

چه باک، صحن و سرایت اگر قرنطینه است
که عهد ما و هوای تو عهد دیرینه است

همیشه یاد تو دلگرم می‌کند ما را
که قاب عکس ضریح تو روی شومینه است

اگر چه صحن تو مستغنی از تشرف ماست
ولی دل است و دل از دوری‌ات پر از پینه است

که صبح جمعه‌ی تحویل سال دور از تو
به دل ملولی تلخ غروب آدینه است

نبود طاقت محصور دیدنت با من
دلیل اینکه زیارت نیامدم این است

در این بهار که پیوند خورده با پدرت
دلم به مشهد و قم آمد و "قد انکسرت"

برای تسلیت افسوس که نشد بزنیم
سری به رسم ارادت به آستان درت

بگو که حاجت ما را سوی رضا ببرند
کبوتران سپید و سیاه نامه برت

شفا بده به من آنگونه که کرامت توست
وگرنه من چه گلی می‌زنم مگر به سرت؟

نگاه ملتمس ما به استجابت توست
خدا کند که بیفتد به حال ما نظرت