به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، روایتهای واقعی و توجه به جزئیات یکی از ویژگیهای کتاب «نیمدانگِ پیونگیانگ» است. امیرخانی در سفرنامههایش بهگونهای شخصیتهای واقعی را مسیر روایتش تعریف میکند که به کلیت آنچه که میگوید خدشه وارد نشود. او در جایی از کتاب، به دیدارش با یک مربی فوتبال ایرانی اشاره میکند. فردای بازی ایران و مراکش، امیرخانی در هتل مسعود اقبالی را میبیند که بین روزنامههای انگلیسی بهدنبال نتیجه بازی ایران بود. امیرخانی جلو میرود و با او صحبت میکند و این خوشوبش آنها به این میرسد که اقبالی برای آموزش مربیان کره از طرف کنفدراسیون فوتبال آسیا به این کشور آمده است. آنچه میخوانید، روایتی است کوتاه از مسعود اقبالی و نوع مواجههاش با کشور کره شمالی. ناگفته نماند که خود اقبالی هم خبر نداشت که امیرخانی از او و دیدار پارسالش در سفرنامه یادآوری کرده است.
مسعود اقبالی: انضباط زیر سایه دیکتاتوری
من از طریق کنفدراسیون فوتبال آسیا پنج بار برای کلاس آموزش فوتبال و آموزش مربیگری به کره شمالی رفتم، آخرین بار سال گذشته بود و اولین بار هم 11سال قبل. کلاسهای کره شمالی را به مربیان ایرانی میدادند تا به آنجا بروند. البته فقط من نیستم و چند مربی دیگر هم برای این موضوع به آن کشور رفتهاند. این سفرها معمولا 20 روز تا یک ماه طول میکشد. چون کلاسها به رده A و B تقسیم میشود و با توجه به این رده روزهای حضور هم تعیین میشود. کلاسهای ما برای مربیان باشگاههای فوتبالی کره شمالی است. آنها 12 تیم در لیگ برترشان دارند که به صورت رفت و برگشت در طول سال با هم مسابقه میدهند. تیمهای پایه و نوجوانان و جوانان هم دارند.
مردم و رسانههای ما تصویر درستی از کشور کره شمالی ندارند. با یکی از دوستانی که بهصورت دیپلماتیک به کره شمالی آمده بود صحبت میکردم، چون آنها به شهرهای دیگر کره هم سفر داشتند. از آنها در مورد خارج از شهر پیونگیانگ پرسیدم که مردم چطور زندگی میکنند؟ میگفتند، نمیشود پیونگیانگ را با شهرهای دیگر کره مقایسه کرد. بیشتر مردم امرار معاششان از طریق کشاورزی است.
به هر حال درمورد کره شمالی و پیونگیانگ، با توجه به پنج دورهای که در این کشور حضور داشتم، میتوانم بگویم به نسبت 11سال پیش، پیشرفت کردهاند. آن زمان ماشین بهندرت از خیابانها رد میشد و از نظر تکنولوژی هم بسیار عقبافتاده هستند، اما الان به هر حال زندگی ماشینی بهتری دارند و ساختمانها و هتلهای خوبی ساختهاند. آنچه من در پیونگیانگ دیدم با جمعیت دو تا سه میلیونی، بسیار زندگی آرام و بدون دغدغهای دارند. مردم در حد یک زندگی انسانی میتوانند خودشان را اداره کنند.
در رفت و آمدهایی که به زمین فوتبال داشتم، یک زندگی عادی را میدیدم که سرشان به زندگی خودشان گرم است، نه دعوایی در این مدت دیدم و نه درگیری. یک بیانضباطی هم شما در شهر نمیبینید. این را میدانیم که همه اینها در سایه یک حکومت نظامی و دیکتاتوری به وجود آمده است، اما مردم با یکدیگر مشکلی ندارند. من به چشم خودم فقیر ندیدم یا حتی کسی بخواهد دروغ بگوید. نکته مهمتر این است که چیزی به اسم فحشا و فساد وجود خارجی ندارد. مردم باید بعد از ازدواج فقط یک بچه داشته باشند، اما بهتازگی شنیدهام که اجازه داشتن دو بچه را به خانوادهها دادهاند.
90 درصد مردم در این کشور ورزش میکنند. امکانات ورزشی پیونگیانگ بسیار وسیع است، این را بهخاطر این مساله میگویم که من فقط این شهر را دیدم و به شهرهای دیگر کره نرفتم. مردمشان صادق هستند. کلاس من برای خانمها و آقایان بود و طی برگزاری کلاس، بسیار فعال بودند و به مسائلی که میگفتم با دقت توجه میکردند تا یاد بگیرند و در تیمهایشان این مسائل را بهکار ببندند.