به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، مرتضی عبدالحسینی، روزنامه نگار طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: مدتی است که مدیران سازمان بورس از کنترل هیجان نقدینگی سهامها، حبابی شدن قیمتها و سفتهباز شدن عدهای از معاملهگرها و ... درمانده شدهاند. برای همین، این دغدغههای درست، آنها را به سمت اتخاذ تصمیمات محدودکننده و بعضاً نادرست سوق میدهد که عمدتاً هم تصمیماتی شبانه و یکباره است که در هنگام تعطیلی بازار گرفته میشود.
پس سوای بررسی تصمیمات گرفتهشده ابتدا لازم است که نقدی بر نحوه تصمیمگیری در سازمان بورس، زمان ابلاغ آن به رسانه ها و مردم و زمان اجرای آن در و بازار گفته شود. عادت مرسومی که سالهاست در این سازمان وجود داشته و همواره عملکرد و گفتههای بسیاری از مسئولین این سازمان، تائیدکننده آن بوده است؛ فاصله اعلام تصمیمات و قوانین تا اجرای آن در بازار است. بهعنوانمثال یکی از مسئولین سابق سازمان بورس اظهار داشت که یکی از قوانین این بازار این است که؛ تصمیمی که در شورای عالی بورس گرفته میشود باید 6 ماه قبل از اجرا اعلام عمومی شود. علت آنهم، فرصت بازار برای وقف دادن خود با تصمیمات گرفتهشده است. البته به این قانوناحتمالاً نانوشته، تا شهریور سال جاری نسبتاً اهمیت داده میشد، بهطوریکه قانون اعمال محدودیتها و تغییرات اساسی در بازار پایه که در شهریور امسال نهایی شد، از حدود تیرماه بهطور رسمی اعلامشده بود. هرچند در هفته های اخیر نیز زمزمه هایی برای کنترل بازار از طریق اعمال محدودیت ها مطرح میشد، اما نوع تصمیمات گرفتهشده و نحوه اعلام آن غافلگیرکننده بود.
تصمیمات اخیر در یک مرحله شامل؛ محدودیت در صدور کدهای معاملاتی و فعال شدن آنها پس از یک ماه از صدور کد و قانون حجممبنا برای تمامی سهام های بورس و فرابورس میشود و در مرحله ای بعد که شامگاه شب گذشته اعلام شد شامل کاهش محدوده نوسان بازارهای بورس و فرابورس به 2 درصد است که به مراتب تصمیم تأثیرگذارتر از تصمیمات قبل است. ابتدا عنوان شد که این محدودیت ها از دغدغهای درست سرچشمه میگیرد؛ اما بهتر است قبل از مطرح کردن نکات مثبت و منفی آن به فرضیه های احتمالی که در اتخاذ این تصمیمات تأثیر داشته است، بپردازیم.
فرضیه اول؛ حساب ویژهای است که دولت بر روی مالیات خریدوفروش سهام ها باز کرده است؛بهطوریکه دولت میتواند از طریق قانون مالیات بر روی عایدی بازار سرمایه که البته هنوز ابلاغ و یا اجرانشده است، درآمد خود و کارگزاریها را بهطور روزانه تقریباً دو و نیم برابر کند. حتی گفته میشود که این فشارها سازمان بورس را در دوراهی اعمال مالیات و یا ادامه معافیتهای معاملاتی مشروط به کاهش دامنه نوسان قرار داده است. این فرضیه تا زمانی که سازمان مالیات اقدامی برای دریافت مالیات از بازار بورس نکند و مالیات بر عایدی سرمایه را تنها در حد مسکن نگه دارد، اشتباه بوده و توهم توطئهای بیش نیست اما قرار گرفتن بر سر دوراهی به احتمال فراوان قابلاتکا است.
فرضیه دوم؛ نفوذ بانک ها برای کشیدن ترمز بورس و برابر کردن نرخ رشد بازار بورس و بازار پولاست به این صورت که بانک ها از خارج شدن سپردههای مردم و سرازیر شدن آن به بازار بورس زیاندیدهاند و حالا با این نفوذ سعی در بازگرداندن قدرت خوددارند. در این فرضیه نیز مغلطه هایی وجود دارد، بهطوریکه بر اساس آمار در دو سال اخیر به دلیل اعمال تحریم ها و کاهش ریسکپذیری جامعه، فقط 5 درصد از شبه پول (پول موجود در بانکها یا سپردهها) از شبکه بانکی خارجشده و به بازارهای مالی سرایت کرده است، از طرفی دیگر شبکه بانکی خود یکی از ذینفعان رشد بازار بورس بوده و از این طریق سرمایه های فراوانی جذب کرده است. بنابراین فرضیه نفوذ بانکها علیالظاهرغیرقابلتوجیه بوده اما به علت سابقه ای مبهم این شبکه تا شفاف نشدن اثرات این تصمیم بر اقتصاد، نمیتوان فرضیه نفوذ آنها را کنار گذاشت.
فرضیه سوم؛ آماده نشدن عرضه اولیه های سنگینی است که رشد زیاد بازار شاید دیگر مجال عرضه آنها را ندهد. این فرضیه از جایی سرچشمه میگیرد که قرار است شرکت ها و هلدینگهای بزرگی همچون؛ پتروشیمی تندگویان، آریا سوسول، شستا و ... که پیشبینیشده است بتوانند 20 تا 30 هزار میلیارد جذب نقدینگی کنند، تا قبل از پایان سال عرضه شوند و حال که همگی آنها به عرضه در سال جاری نمیرسند و احتمالاً به سال بعد موکول میشوند، مسئولان بازار تصمیم گرفته اند با کند کردن رشد بازار، آمادگی آن را برای حضور این شرکتها حفظ کنند.هرچند عرضه پیدرپی شرکتهای بزرگ و ساده کردن قوانین عرضه برای هموارسازی بازار از اول موردحمایت کارشناسان بود اما لااقل تا همین اواخر سال جدی گرفته نشده بود، پس این فرضیه میتواندلااقل یک بخش از پازل اهداف سازمان بورس باشد.
فرضیه چهارم؛ ترس از ریزش شدید بازار و سوخت نقدینگی عظیمی است که در بازار بورس حضور دارد، به این صورت که سازمان بورس بر اساس تجربه های 92 و مهر 97 که شاهد ریزش و زیان بسیاری از سهامداران و شرکتها بود، اقدام به محدودیت دامنه نوسان ها کرد که اگر قرار به خروج پولی در بازار باشد، آن پول بهطور تدریجی از بازار خارجشده و اگر قرار به رشدی ممتد در بازار بود نیز آن رشد بهصورت آهسته و معقول باشد. این فرضیه محتملتر و بدون در نظر گرفتن لابیها، قطعیتر از فرضیه های قبلی است. اما از طرفی عدهای معتقدند که همچنان بازار بورس کوچک است و جذب 25 هزار میلیارد نقدینگی حقیقی رقم خاصی نبوده که سازمان بورس نگرانی بابت آن داشته باشد بلکه اگر هم نگرانی وجود داشت بهتر بود با قوانینی همچون، اجبار بیشتر بر افزایش سرمایه شرکت ها، ابتکار در قوانینی برای کم کردن سفتهبازها، افزایش دامنه نوسانات برای سهام ها سوددهتر و ... کنترل شود. درهرصورت تکاپوی سازمان بورسی ها برای کنترل هیجانات و ضرر نکردن کمتجربهترها قابلستایش است.
بعد از شرح مقدماتی که نقل محافل بورسی بوده و بهزعم فعالان بازار از دلایل این تصمیم است، میتوان با دستی بازتر به سراغ فواید مثبت و منفی آن رفت و از آن سخن گفت. نقدهایی که عمدتاً با رویکردی منفی به این تصمیم وارد است بهصورت موردی به شرح زیر است:
باوجود نکات منفی گفتهشده، نمیتوان از نکات مثبتی که عمدتاً ناشی از کلینگری و ارجحیت دادن به جمع بهجای منفعت فردی است، عبور کرد. رویکردهای مثبت این تصمیم بهصورت موردی از قرار زیر است :
همانطور که مشخص است بررسی جامع و کامل این موضوع، اثرات مثبت و منفی زیادی را نشان میدهد که همین کار را برای نظر قاطع سخت میکند. به هر شکل این اقدام بیسابقه در بازار بورس انجامشده و ممکن است به نقدینگی آن حداقل بهطورکوتاهمدت آسیبی وارد کند. برای پاسخ به دغدغه های بجای سازمان بورس، شاید بهتر بود که این اقدام به آن طرف سال موکول میشد و تا پایان سال جاری نیز عرضه اولیه های سنگین و یا افزایش سرمایه ها بازار را هموار میساخت اما درنهایت با بهرهگیری از تجربه اصلاحات بازار پایه در چند ماه گذشته و یا قانون حجممبنا در چند شب پیش، میتوان نتیجه گرفت که شاید بازار واکنش منفی محدودی داده و مجدداً به دلیل سیل نقدینگی و صبورتر شدن معاملهگران به راه اصلی خود ادامه دهد.