تاریخ : Tue 18 Feb 2020 - 10:01
کد خبر : 37494
سرویس خبری : اندیشه

 در خدمت انسان

عبدالحسین خسروپناه:

در خدمت انسان

حاج‌قاسم سلیمانی با اخلاص عمل کرد و برای رضای خداوند خدمت به خلق داشت و برای او فرقی نمی‌کرد که این خلق خدا انسانی شیعه باشد یا سنی؛ مسلمان باشد یا مسیحی و یا هر مذهب و دین دیگری داشته باشد.

تبیینی از دست‌نوشته عارفانه حاج‌قاسم سلیمانی

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، عبدالحسین خسروپناه، عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: شهادت حاج‌قاسم سلیمانی یک نکته مهم معرفتی دینی را برای همه ما ثابت کرد. حاج‌قاسم سلیمانی مصداق این آیه شریفه بود که «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا» (انفال: 29). در آموزه‌های دینی ‌ خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید که جایگاه خاصی برای انسان‌های مومنی که با اخلاص عمل می‌کنند، در نظر می‌گیرد. در روایتی از حضرت فاطمه(س) هم داریم که «من أصعد إلى الله خالص عبادته، أهبط الله عزوجل له أفضل مصلحته» یعنی کسی که عبادت خود را خالصانه انجام دهد و با عبادت خالصانه به سمت خداوند سبحان سوق پیدا کند و بالا برود، خداوند برترین مصلحت را بر او نازل می‌کند. به تعبیر قرآن، این افراد به مقام محمود می‌رسند.

 خادم خلق

حاج‌قاسم سلیمانی با اخلاص عمل کرد و برای رضای خداوند خدمت به خلق داشت و برای او فرقی نمی‌کرد که این خلق خدا انسانی شیعه باشد یا سنی؛ مسلمان باشد یا مسیحی و یا هر مذهب و دین دیگری داشته باشد. حاج‌قاسم وظیفه خود می‌دانست که در چارچوب اطاعت‌پذیری و ولایت‌مداری به خلق خدا کمک کند و در این 23 سالی که فرمانده سپاه قدس بود این را نشان داد.

 عاشق وصال

از سوی دیگر عاشقانه به دنبال وصال حق بود و اگر طلب شهادت می‌کرد صرفا یک ادعای ظاهری نبود و واقعا از جان و دل خود عاشق شهادت و رفتن به سوی خدا بود. وقتی این افراد به این مقامات می‌رسند، به تعبیر عرفا، یک «سعه وجودی» پیدا می‌کنند. تا زمانی که در این دنیا هستند این سعه وجودی را دارند و وقتی از دنیا می‌روند هم سعه وجودی آنها وثیق‌تر و وسیع‌تر می‌شود. لذا الان سعه وجودی حاج‌قاسم سلیمانی به اندازه‌ای است که اگر کسی به او توسل کند، حاجت دریافت می‌کند.

 بی«خود»ی و مقام فنا و توحید

دستخطی از ایشان باقی ماند که در آن در لحظات آخر حیات خود از خداوند می‌خواهد که او را پاکیزه بپذیرد و پاکیزه پذیرای او باشد این بدین معنی است که از خداتقاضا می‌کند تا هیچ شائبه‌ای از عجب و منیت، خودیت و امثال ذلک در او نباشد و کاملا الهی محض باشد. این همان «مقام فنا»یی است که عرفا دارند. انسانی که به مقام فنا می‌رسد دیگر خودش را نمی‌بیند و طیب و طاهر است و این به تعبیر اهل عرفان همان «مقام توحید» است. فرق کلام و عرفان در این است که مباحث کلام از توحید شروع می‌شود و به معاد ختم می‌شود ولی مباحث عرفان از معاد شروع می‌شود و به توحید ختم می‌شود. یعنی انسان باید با «توبه»، معاد به سوی خدا پیدا کند و انا لله و انا الیه راجعون را طی کند تا به مقام توحید برسد. درواقع من در یک جمله می‌توانم بگویم که حاج‌قاسم سلیمانی به مقام توحید رسید و آن نوشته هم درواقع آخرین مرحله رسیدن به توحید بود که از خداوند خواست و خداوند هم به ایشان عنایت کرد و الان این «سعه وجودی» و «وجود سعه‌ای» را پیدا کرده که در آن عالم گره‌گشای کار مومنین و مومنات خواهد بود و انسان‌ها در برنامه سلوکی و معنوی خود می‌توانند از این شخصیت عارف مجاهد بهره‌مند شوند.

 سائل عالی‌ترین مرتبه انس

یک نوع مواجهه انبیا با خدا دریافت وحی‌ به واسطه جبرائیل است. اما حضرت موسی(ع) دو مواجهه دیگر هم داشت. یک مواجهه در کوه طور و از ورای آتش اتفاق افتاد که حضرت موسی با آن آتش انس پیدا کرد و صدای خداوند را با واسطه این حجاب شنید. در آیه 51 سوره شورا خداوند می‌فرماید: «وَ مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ» یعنی هیچ بشری نیست که خداوند با او سخن گوید مگر از طریق یکی از این سه راه:  یا از طریق وحی، یا از ورای حجاب و یا به وسیله رسولی که همان جبرائیل است. وراء حجاب هم همان آتشی بود که حضرت موسی با آن انسی پیدا کرد : «فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ» (قصص:29) وقتی موسی(ع) با خانواده‌اش رهسپار مصر بود از جانب کوه طور آتشی دید و خانواده‌اش گفت همین‌جا درنگی کنید که من آتشی دیدم و می‌روم شاید خبری برای شما بیاورم. وقتی نزدیک آتش رفت به او خطاب شد که «یَا مُوسَى إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ»(قصص:30) «من وراء حجاب»، خداوند با او سخن گفت و موسی با آن انس پیدا کرد. یک راه سومی هم هست که حضرت موسی(ع) در آن مستقیما با خدا دیدار پیدا کرد: «وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَنْ تَرَانِی وَلَکِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ» (اعراف:143) وقتی حضرت موسی(ع) از خداوند رویت او را خواست، خداوند به کوه تجلی کرد و «وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا»، حضرت موسی(ع) در جا مدهوش شد و نتوانست در هشیاری تجلی خداوند را ببیند و از قدرت و عظمت خداوند کاملا به حالت مدهوشی رسید. این عالی‌ترین مرتبه انس با خداوند و ملاقات با خدا است که دیگر انسان روی پای خودش هم نمی‌تواند بایستد. مرحوم شهید حاج‌قاسم عزیز از خداوند چنین ملاقاتی را درخواست می‌کند که کل هستی و وجود او مدهوش خداوند تبارک و تعالی باشد.

 اربعین جهاد و تبدیل عارف سالک به عارف واصل

معمولا عرفا اربعینیاتی دارند. چله‌گویی‌های اذکار هم هست. مثلا 40 روز ذکر شریف «لااله الله الا الله» و «یا لا هو الا هو» و ... را تکرار می‌کنند و همیشه این چله اذکار و اربعینیات برای عرفا وجود داشته است. تا جایی که من اطلاع دارم حاج‌قاسم سلیمانی با اهل عرفان و سلوک هم ارتباط داشت. مثلا همین اواخر دیداری با استاد یعقوبی‌قائمی هم داشت و اگر یکی از اهل عرفان را پیدا می‌کرد، می‌رفت و از او بهره‌مند می‌شد. اما این که چرا بعد از چهار دهه از انقلاب و 40 سال جهاد، حاج‌قاسم به شهادت رسید، شاید بتوان چنین نکته‌ای را بیان کرد که سیر و سلوک 40 ساله حاج‌قاسم سلیمانی ایشان را به «مقام توحید» رساند و بعد از 40 سال به چنین توحیدی دست یافت که وصال حق را پیدا کرد تا این عارف سالک، عارف واصل شود.

 طالب توحید اخص‌الخواص

در حکمت متعالیه دو قاعده اصلی درباره نفس انسان وجود دارد. یکی «النفس فی وحدتها کل القوا» و دیگری «النفس جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا» است. این هم مبتنی بر اصل اصالت و تشکیک وجود و حرکت جوهری است. به هر حال انسان در حرکت جوهری از سیر جوهری خودش از مرحله «جسمانیت» به مرحله «روحانیت» می‌رود و در این سیر روحانیت مراحل «یقظه» و «توبه» و «یقین» و امثال ذلک را طی می‌کند تا به دل توحید می‌رسد. توحید هم سه گام دارد: توحید «عوام»، توحید «خواص» و توحید «اخص‌الخواص». تقاضایی که شهید حاج‌قاسم سلیمانی از خدای سبحان داشت همین توحید اخص‌الاخواص بود که نصیب ایشان هم شد و این «عارف مجاهد» را تبدیل به یک «سالک واصل» کرد و بعد از 40 سال به عالی‌ترین مقام توحیدی خود دست پیدا کرد.