به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، «حنجرهای که از آن صدای حقانیت اهلبیت بیرون بیاید پاک و با ارزش است» این جمله را در نوجوانی از زبان پدربزرگم شنیدم. یکی از مصادیق مهم این جمله در ذهنم مداحان بودند. سالها بعد شکلهای مختلفی از مداحان با ویژگیهای متفاوت را دیدم که برخی از آنها مصداق جمله پدربزرگم نبودند. با تعدادی از مداحان در این سالها گفتوگو کردم، برخی از آنها حتی اعتقاد به هنر بودن مداحی نداشتند و آن را در جایگاهی بالاتر میدیدند. برخی دیگر اما معتقد به استفاده صحیح از شعر و موسیقی در مداحی بودند. تقسیمبندی مداحان به سنتی یا مدرن شاید کار درستی نباشد اما طرفداران هر کدام از این دو گروه نظرات خاصی برای تایید خود و گروهشان دارند و گروه مقابل را متهم به برخی ویژگیها میکنند. در این میان گروهی هستند که به مداحی اصیل معتقدند. اصالت این مداحی مبتنیبر زمان و مکان نیست. بر افراد هم نیست و اعتبار و شرافت خودش را مستقیما از اهلبیت(ع) میگیرد و وامدار گروه یا منصب خاصی نیست. یکی از مداحان جوانی که مسلط به شعر و موسیقی است و نگاه متفاوتی به مداحی و کارکرد آن دارد، حنیف طاهری است. مداحی که در سال ۸۱ با کمک دوستانش هیاتی در شمال تهران به نام «عبدالله بن حسن(ع)» را راهاندازی کرد تا برخلاف دهههای قبل که جنوبشهر، قلب مداحی پایتخت بود، اینبار جماعتی از شمالشهر به جلسات او بیایند. طاهری در گفتوگو با «فرهیختگان» از نگاههای متفاوت به مداحی، کارکردهای مداحی در جامعه امروز و چالشهای آن گفت. آنچه در ادامه میآید عصارهای از 90 دقیقه گفتوگو با اوست.
مایلم برای شروع گفتوگو، تحلیلی درباره وضعیت فعلی مداحی در ایران ارائه کنید. برخی دستهبندیهایی بر مبنای تاریخی یا محتوایی یا فرمی برای مداحی قائل هستند. شما برای مداحی چه تعریفی قائلید؟
مداحی اصیل در همه دستهبندیها و در همه زمانها قرار میگیرد. به نظر من مداحی بهطور کلی یک تعریف بیشتر ندارد، یعنی مداحی یک اصل بیشتر ندارد، اگر آن اصل وجود نداشته باشد بهنظرم به آن شخص نمیتوانید بگویید، مداح است. رفتار معصومین اینگونه بوده که توجه بسیاری به شعر داشتند. اساسا اصل کار مداحی شعر است یعنی پایه مداحی شعر است. شعر هم شاخصههایی دارد؛ شعر باید اصیل، فاخر و فخیم باشد و استخوانبندی داشته باشد و چون برای اهلبیت(ع) است باید دقیقتر باشد و این را میتوان از بیانات رهبر انقلاب در دیدار هرساله با شعرا دریافت که تاکید ایشان روی شعر قوی فارسی است و اگر کسی بخواهد درباره مداحی صحبت کند نمیتواند در اول و آخر بحث از شعر بگذرد. دانستن مقتل، مطالعه پیرامون معارف اهلبیت(ع)، سیره اهلبیت(ع) و مطالب دیگر هم هست که مداح باید بداند.
البته گروهی از مداحان و پژوهشگران دینی اساس مداحی را مقتلخوانی میدانند یعنی میگویند آن مداحی قوی است که مقتل خوان خوبی باشد. ولی درباره مداحی اصیل با تعریفی که گفته شد یک مداح 24، 25 ساله هم میتواند مداحی اصیل داشته باشد؟
بله، یک مداح جوان هم میتواند اصیل بخواند البته با اشعار فاخر و اصیل و مطالب مورد وثوق اهلبیت(ع). یک زمانی در مداحی مثلا مقتل را روضهخوان حق نداشته است بخواند. مقتل را باید مقتلخوان میخوانده که این مقتلخوان میتوانسته روحانی باشد یا میتوانسته مقتل را نزد بزرگی خوانده و فرا گرفته باشد و سپس مقتل را برای او ارائه میداده است. یعنی بیان میکرده این مقتل را میخواهم بخوانم و تمام مقتل را آنجا میخوانده و آن بزرگ به ایشان تاییدیه میداده و بعد ایشان میتوانسته مقتل را بخواند. در گذشته اینطور بوده و الان فضا اینطور نیست. روضهخوان جدا بود، منبری کار روضهخوان را انجام نمیداد. روضهخوان کار مقتلخوانی نداشته است. نوحهخوان کار روضهخوان را انجام نمیداده و نوحه را دم میداده است. این برای گذشته بود.
میخواستم بپرسم کدام به نظر شما بهتر است؟
نمیدانم، در گذشته خیلی از بخشهای جلسه را تفکیکی اداره میکردند؛ مثلا مقتلخوان، شعرخوان، احکامگو و...
آن شیوه بهتر بوده یا شرایط امروز بهتر است؟
الان شرایط فرق کرده است. من جامعه آن زمان را درک نکرده بودم که الان بتوانم نظر بدهم، ولی در جامعه امروز میبینم اینچنین نمیشود که یک نفر مقتل بخواند، یک نفر نوحه دم بدهد. چون جلسات شخصمحور شده است. چون شخصمحور شده است نمیتوان گفت یکی نوحه دم بدهد و دیگری روضه بخواند. به همین خاطر الان نمیشود اینطور انجام داد، ولی قبلا پذیرش بوده که طرف در هیات میرفت و این شرایط را هم قبول کرده بود که یک نفر منبر میرود، یک نفر مقتل میخواند، یک نفر روضه میخواند، یک نفر نوحه میخواند یعنی آدمهای مختلف هستند. مجموعهای از افراد این کارها را ارائه میداد ولی الان اینچنین نیست، امروزه هیاتها شخصمحور شده است.
این جمله شما که «اساس مداحی شعر است» بهنظرم یک سری مخالف دارد. چند سالی است که به ملودی رسیدهایم، ملودی چند قدم جلوتر از شعر است. آیا درباره شعر اساس این است که مداح باید وزن، عروض و قافیه را بشناسد؟
هردو و البته سبک را هم باید بشناسد.
درست است که مکتبها و سبکهای ادبی را هم باید بشناسد. مثلا اینکه اگر شعری را از قرن دوازدهم برمیدارد آیا منطبق با شرایط امروز است یا خیر؟ مخاطب میفهمد یا خیر؟ توانایی ارائه آن را دارد یا خیر؟ درباره زبان شعر صحبت کنیم. وقتی میخواهید شعر را انتخاب کنید احتمالا یک نگاه به مخاطب و یک نگاه به تواناییهای خود دارید و اینکه در تلاش هستید تا ارتباطی بین آن چیزی که وجود دارد و آن چیزی که میخواهید منتقل کنید، برقرار شود. درباره این صحبت میکنید؟ شعرهایی که انتخاب میکنید مبنایش چطور است؟ محوریت با شعر است یا شاعر؟
محوریت با شعر است. مانند توجه معصومین به «فرزدق» با اینکه شاعری وابسته به دربار بود. مثلا مخاطب عام یا کسی که دیوانها را مرور نکرده باشد اگر بگویید «ایرج میرزا»، فقط میخندد. نمیداند یکی از بهترین شعرهای «شام غریبان» را ایرج میرزا گفته است. کلا ایرج میرزا سه شعر آیینی دارد که یکی برای امیرالمومنین(ع)، یکی برای شام غریبان و یکی هم برای حضرت علیاکبر(ع) است. اما همه ایرج میرزا را به شعر طنز و هجو میشناسند. پس نمیتوانیم بگوییم محوریت با نام شاعر است. بهنظر من فقط شعر مهم است. ممکن است اصلا شعر آیینی نباشد ولی بتوان از آن برداشت آیینی کرد. مثلا میگویند فرخی یزدی در زندان وقتی دیده وضعیت کشور چقدر خراب شده و انقلاب مشروطه به چه اوضاعی رسیده؛ این شعر را گفته است که من خودم این شعر را برای حضرت زینب(س) استفاده میکنم: «چیزهایی که نبایست ببینم دیدم/ بخدا قاتل من دیده بینای من است» چقدر این شعر اینجا قابل استفاده است. چون این شاعر به نیت شعر آیینی نگفته است و لزوما شعر آیینی نبوده و مختص حضرت زینب(س) نبوده است، از آن استفاده نکنم؟ خیلی از شعرا مانند وصال شیرازی همه اشعارشان آیینی نیست اما شعر آیینی خوب هم دارند. محتشم کاشانی که معروفترین شاعر آیینی است شعر آزاد هم دارد ولی شعر «باز این چه شورش است» او، چنان در قله است که شعرهای دیگرش دیده نمیشود.
شعرهای دیگر محتشم طبق گفته اهالی این حوزه شعرهایی قوی نیست. شعرهای قوی محتشم چند مورد است و نمیتوان به صرف اینکه محتشم است سراغ او رفت و مداح هم بگوید باید همه را بخوانم. طبق نظر حافظشناسان غزل «زان یار دلنوازم شکریست با شکایت» آیینی نیست ولی از این غزل میتوان در مداحی استفاده کرد. انگار این شعر را برای امام حسین(ع) گفته است ولی اینطور نیست.
بله، ظاهرا اینچنین نیست.
پس سراغ شعرهایی میروید که آنچه شما میخواهید را منتقل کند.
بهنظرم مهمتر از اینکه من بهعنوان مستمع چه میخواهم این است که مداح برای مخاطبانش همچون یک طبیب باشد. اگر طبیب دلسوزی باشد قبول نمیکند که بیمار هرکاری را کند. مداح باید به این سطح برسد که نگاه نکند مستمع چه از او میخواهد، بلکه او باید ببیند چه چیزی برای مستمع خوب است. ما تعاریفی در شعر آیینی و برای ارائه آن داریم. سلیقه را میتوانیم تغییر دهیم و به سمت کمال ببریم. بهشرطی که خودمان به سمت کمال حرکت کرده باشیم. یعنی بدانیم تعریف و چارچوب شعر آیینی خوب چیست؟ ما حق داریم چه شعرهای آیینی را انتخاب کنیم؟ اصلا چه روضههایی را اجازه داریم حتی در مقتل بخوانیم؟
یعنی همه این شرایط و معیارها که چه بخوانیم و چه نخوانیم وجود دارد؟
بله هست، اما این شرایطها و معیارها مکتوب نیست. به نظر من مداحی کار آموختنی با کتاب نیست. چیزی که من فهمیدم این است که تاریخچه دارد و شروع مرثیهخوانی فلان زمان بوده است، ولی اینکه فلان کتاب را بخوانید مداح میشوید، خیر اینطور نیست؛ یعنی شما نمیتوانید با تئوری بگویید مداح هستید، آن کتاب که تاریخچه مداحی است، تئوری مداحی نیست. مداحی یک علم سینهبهسینه است. به غیر از این روش کسی نمیتواند بگوید مداح شدم یا مداح میشوم. امکان ندارد. برای مداحی باید پای منبر بنشینید و به مداح نگاه کرده و تجربه کنید.
اینجا نقش استاد مهم است. قطعا مداح بدون بزرگتر نمیتواند جلو برود.
بله، بدون استاد امکان ندارد. در هر برههای هم وجود استاد لازم است مثلا مداح 70 ساله احتیاج به استاد 80 ساله دارد.
که مدام روی مداح نظارت کند.
نه برای اینکه بر کار شما نظارت کند برای اینکه از او بیاموزید. یادگیری در مداحی باید همیشگی باشد. کسی که فکر کند فلان سطح، نقطه پایانی مداحی او است، آن روز، روز مرگ اوست. مداحی به هیچ وجه انتها ندارد. بهنظرم مداحی هنر است؛ نترسیم که به مداحی هنر بگوییم، چه ایرادی دارد؟ مداحی واقعا یک هنر است.
کسانی با نظر شما مخالفند، آیا واقعا مداحی هنر است؟
مداحی یک هنر مقدس است. چطور یک فیلمی درباره حضرت یوسف(ع) ساخته میشود یا درباره پیغمبر(ص) آقای مجیدی یک فیلم میسازد که همه تعریف میکنند؛ درحالیکه در این سینما کار مبتذل هم انجام میشود. میتوان از این ظرفیت استفاده غلط کرد ولی یک جایی هم استفاده درست منجر به خلق هنر مقدس میشود. مداحی در ذات خودش هنر مقدسی است. چرا باید بترسیم که بگوییم هنر است؟ مداحی هنر مقدسی است و باید از ابزارها درست در این هنر استفاده کنیم. مثلا آقای فرشچیان هنرمند است. هنر خود را در اختیار چه چیزی قرار داده است؟ در اختیار ضریح سیدالشهدا(ع) قرار داده است. نمیتوانست خیلی کارهای دیگر انجام دهد و پولهای بیشتری دربیاورد؟ میتوانست، اما حتی برای ضریح امام حسین(ع) هم پول نگرفته است.
خیلیها به این صراحت نمیگویند مداحی هنر است و در نظرشان شأن مداحی بالاتر از هنر است، ولی در تقسیمبندی وقتی از شعر، موسیقی و ریتم استفاده میکنید طبیعتا زیرمجموعه هنر است که هدف یا پیامی هم در آن منتقل میشود.
همینطور است. نمیشود مداحی را از هنر جدا کرد. اتفاقا اگر بخواهیم مداحی را از هنر جدا کنیم یعنی آن را از اجتماع جدا کردیم. اگر بخواهیم آن را از هنر جدا کنیم درواقع آن را از فهمی که مردم به هنر دارند، جدا میکنیم.چون شعر را چه میخواهند بنامند غیر از هنر؟
البته اینها ابزار هنری است و میتوان از ابزار هنری در کارهای مختلف استفاده کرد، درحالیکه لزوما اسم آن کار را هنر نگوییم. هرچند همانطور که قبلتر گفتم بهنظرم میتوان مداحی را بهدلیل ویژگیها و استفاده از ابزارهای هنری مختلف زیرمجموعه هنر درنظر گرفت.
دقیقا، ضمن اینکه در این هنر بالای سر این کار، مستقیما تفضل خدا و اهلبیت(ع) دخیل است که شاید در بقیه جاها اینچنین نباشد. یعنی عنایت اهلبیت(ع) مستقیما در این هنر خود را نشان میدهد. البته ممکن است عدهای بگویند این هنر مقدس معنی ندارد.
بله، من با خیلی از مداحان که صحبت کردم، متوجه شدم اعتقادی به هنربودن این کار ندارند و میگویند شأن مداحی بالاتر از این است. فکر میکنند اگر هنربودنش را تایید کنند سمت مدرنیته میرود.
چون هنر لفظ روشنفکرانه دارد، همه از این فرار میکنند. من هم منظورم از هنربودن مداحی آن معنی که شاید در تلقی جامعه هست، نیست.
بهعنوان مثال چیزی که در فرانسه به نام هنر اتفاق میافتد نیست، ولی وقتی از ابزار هنری استفاده میکنید بهنوعی غیر هنر هم نیست.
بله، بهنظرم نهتنها در مداحی که در دیگر اجزای یک هیات هم هنر حضور دارد مثلا بیرقی که در هیات نصب میشود حاصل هنر خوشنویسان و تذهیبکاران قدیمی و معاصر و سرشار از هنر است.
تزئین هیات هم نوعی از هنر است.
بله، نورپردازی، فیلمبرداری و عکاسی از هیات هم هنر است، ولی هنری که در خدمت اهلبیت(ع) است. همانند پولی است که در خدمت اهلبیت(ع) قرار میگیرد و این پول مقدس میشود. صدای خودمان را جای مقدسی خرج میکنیم چون جای مقدسی خرج میکنیم و در فضایی معنوی است به آن هنر معنوی میگوییم. رهبر انقلاب در دیدار با مداحان بارها به این نکته اشاره کردند که «مداحی هنر» است.
چه شیوهای را برای رسیدن به شعرخوانی صحیح انتخاب میکنید؟ دکلمهها و شعرها را میشنوید؟ شیوه درستخوانی این اشعار را از کجا میشنوید و پیدا میکنید؟
برخی از دیوانها را باید سالی یکبار بخوانم. اما یک سری دیوانهای آیینی خاص و یک سری مجموعههای جمعآوری شده است مثل «اشک شفق»، «چراغ صاعقه» آقای انسانی و... اینها کتابهایی است که مداح باید همواره بخواند. این که امسال خواندم و سال بعد دیگر نمیخوانم نیست. مخصوصا مجموعهها اینچنین است؛ مثلا چراغ صاعقه یا اشک شفق از انواع و اقسام سبکهای ادبی نمونهشعر آورده است، یک شعر برای قرن 10، شعر دیگر برای قرن پنج یا هفت و شعر دیگر برای زمان معاصر است یعنی همه را آورده است؛ شعر نو، غزل، قصیده، مثنوی و... . یکی از مهمترین ابزار صحیحخوانی شعر این است که مداح خیلی شعر بخواند. به یاد دارم یک مخمسی را از میرزایحیی مدرساصفهانی حفظ میکردم. وقتی داشتم حفظش میکردم یک دایره لغات جلوی من باز بود. کسره، فتحه و ضمه و زیر و زبر و اعراب کلمات را در آن پیدا میکردم. جاهایی میرسید که من هیچ فهمی از این کلمه نداشتم و در لغتنامه هم نمیتوانستم پیدا کنم و از آنجا که آن زمان که شعر را میخواستم حفظ کنم اینترنت هم نبود که بتوانم سرچ کنم، معمولا از اساتیدی میپرسیدم که این کار را خوانده یا به شعر واقف بودند و از آنها کمک میگرفتم.
اینکه شما میگویید من هدفی دارم و باید یک پیامی را منتقل کنم ولی ممکن است 4 نفر نپسندند و بروند. در این جا کدام برای شما ارجحیت دارد؟
تعداد مخاطبان در هیاتها مهم است و بهنوعی جنبه تبلیغی برای شعائر دارد. اما به نظر من اگر خود مستمع اهل انصاف باشد از این چیزی که من میگویم کمال احترام را برداشت میکند. یعنی میگوید که خیلی به من احترام گذاشت. به نظر من کیفیت را نباید فدای کمیت کرد. واقعا کاری که در هیات انجام دادیم برمبنای همین بود. ممکن بود اگر براساس کمیت پیش میرفتیم جلسه شلوغتر از الان میشد. اما من نمیتوانم به مخاطب خود احترام نگذارم، شاید مخاطب به خودش احترام نگذارد ولی من نمیتوانم این کار را کنم چون کسی که زیر این پرچم میآید در هیاتی که من نشستم و میخوانم، من نوکر او هستم و به این اعتقاد دارم که خادم او هستم. او اگر نباشد من کجا بروم؟ اینها برای امام حسین(ع) آمدهاند و احترامشان واجب است.
من از طریق نوکری اینها به نوکری امام حسین(ع) میرسم. میخواهم بگویم کسانی که به جلسه سیدالشهدا(ع) تشریف میآورند انشاءالله بهدنبال معرفت میآیند و این وظیفه ماست که از طریق شعر فاخر و مفاهیم با ارزش، آنها را در این مسیر قرار دهیم و این برای من بسیار مهم است که محتوا را به همه موارد اعم از جمعیت، سلیقه و هرچیز دیگری ارجح بدانم. من نمیتوانم کیفیت کار را کم کنم و دوست هم ندارم. انشاءالله امام حسین(ع) کمکم کند ولی دوست ندارم بهخاطر اینکه آقای x هیات من نمیآید و به سلیقه او نمیخورد، من کار درست را ترک کنم.
نظر شما در رابطه با شعر سیاسی و روز در مداحی الان چیست؟
مثلا یک شعر سیاسی برای شما میخوانم: «با علی گفتا یکی در رهگذار/ از چه باشد جامه تو وصلهدار، تو امیری و شهی و سروری/ از همه در رادمردی برتری، کس ندیده است ای جهانی را پناه/ جامه صد وصله بر اندام شاه، ای امیر تیزرای تیزهوش/ جامهای چون جامه شاهان بپوش، گفت صاحب جامه را بین، جامه چیست؟/ دیده باید در درون جامه کیست، مرد سیرت را به صورت کار نیست/ جامه گر صد وصله باشد عار نیست، کار ما در راه حق کوشیدن است/ جامه زهد و ورع پوشیدن است، ظاهر زیبا نمیآید به کار/ حرفی از معنی اگر داری بیار!» این شعر برای آقای عباس شهری و بهنظرمن شعری سیاسی است. یا شعر «سکوت» از آقای برقعی که میگوید: «ملاک او به رگ و ریشه نیست از این رو / محمد ابن ابوبکر آبرومند است» هم همینطور. این شعرها هم سیاسی است و هم مساله تاریخی را بیان میکند و هم اشاره به مسائل روز دارد. جای اینگونه شعرها در مداحی حاضر خالی است، درحالیکه این اشعار برای همه اقشار مذهبی قابل احترام است.
چون ماندگار است و نه مثل برخی شعرها که میدانی تا دو سال دیگر این شعر ماندنی نیست و برای دوره خاص و یک جای خاص است.
ببینید چه بلایی سر شعر هیات و شعر امروز آمده است؟ چرا برای شعر حافظ زمان تعیین نمیکنید؟ چرا خیلی از شعرهایی که بیان شده، مثلا همین شعر آقای شهری که الان خواندم تا قیامت قابل استفاده است؟ چون تاریخ مصرف ندارد.
شاید تفاوت خیلی از آدمها در این باشد. شما مداح یک زمان بهخصوص نیستید، مداح یک آدمهای بهخصوص هم نیستید. یعنی اگر به سرچشمه وصل باشید ماندگار هستید.
بزرگان ماندگار شدند زیرا دست آنها در دست سیدالشهدا(ع) و امام زمان(عج) بوده و بیشتر به روضهخوانی میپرداختند تا مسائل دیگر. هرچند پرداختن به مسائل روز اگر به اندازه و در جای خود باشد، خوب است همانطور که حضرتآقا فرمودهاند.
هیاتی که میگویند در راستای انقلاب نیست چه ویژگیهایی دارد؟
این به نظر من مرز بسیار باریکی است که فهم خیلی خوبی میخواهد، هم از هیات سکولار، هم از حرف حضرت آقا و هم از جامعه! اگر از این مرز باریک یک قدم بالا بروید تو ذوق میزند و اگر یک قدم پایین بروید تو ذوق میزند. یعنی اگر بخواهید یک شعر به روز ارائه دهید باید این مرز را رعایت کنید. شما هیچگاه نباید قالب شعر سیاسی یا روز را از پیوند جلسه روز یا معارف اهل بیت(ع) جدا کنید. این همان هنر است. این تعریف عملی همان هنر است که با چه زبانی و چگونه حرفم را بیان کنم که هم مسائل روزم را و هم مسائل سیاسیام را شامل شود و هم موضعگیری من را در مقابل استکبار جهانی نشان دهد. پس این مرز خیلی باریکی است ولی آن هنر و فهم اگر با هم جمع شود میتواند این را سامان دهد. سیاسیترین حرکت تاریخ را سیدالشهدا (ع) انجام داده است و هیچ کس نمیتواند منکر این شود که سیاسیترین کار را در مقابل حاکم زمان امام حسین (ع) با 72 شهید انجام داده است. زن و بچه او اسیر شدند و به مظلومانهترین وجه خودش و یارانش شهید شدند. همه ما این را قبول داریم ولی باید این را هم در نظر گرفت که در جلسه مدح و مرثیه باید انتخاب اشعار به نحوی باشد که به معصومین پرداخته شود و در کنار این میتوان به مسائل روز هم به اندازه پرداخت.
پس از این حرفها نتیجه میگیریم که کسی روی محتوا شک ندارد ولی فرم مهم است.
بله، فرم ارائه مهم است.
شما در مناطق مختلف تهران مداحی کردهاید و به شهرهای مختلف ایران هم رفتهاید و مداحی کردهاید. قطعا بهتر از من میدانید هرکدام از این آدمها و طبقههای اجتماعی و شهرها جامعهشناسی خاص خود را دارند. پایین شهر که مداحی میکنید قطعا شعری که انتخاب میکنید یا فضا یا حتی دستگاهی که در آن شعر را میخوانید متفاوت از آن چیزی است که بالای شهر ارائه میدهید و تهران با شهرستانها هم قطعا متفاوت است.
یک مداح نه به صورت آکادمیک بلکه حدودی باید روانشناسی بداند. باید در حد ابتدایی از یک جلسهای که میخواهد در آن بخواند، یک پیشبینی در ذهن خود داشته باشد. این پیشبینی در شهرستان میتواند به کمک او بیاید و در مناطق شهر تهران هم به کمک او بیاید. وقتی روی منبر میرود؛ میتواند جامعه مخاطب خود را در دو بیت اول روانشناسی کند. مثلا شعر حافظ میخواند، از عکسالعمل مستمع میفهمد که من باید شعر را عوض کنم. اینجا جای حافظ نیست. مثلا باید شعر دیگری بخوانم یا حرف دیگری بزنم یا جای دیگری باید با کلام کار را جلو ببرم و در جای دیگر با شعر سبکتر و با مفاهیم عامتر کار را انجام دهم. منظور از مفاهیم عامتر این است که شعر عمومیت بیشتری داشته باشد و همهفهمتر باشد وگرنه یک کاغذ داخل جیب خود بگذارید و وارد هیاتی شوید؛ فقط میتوانید در آن چارچوب بخوانید. محفوظات ندارید که بگویید این جواب نداد پس یکی دیگر بخوانم. مگر اینکه در کلامی خواندن و روضههای کلامی و حرف زدن و داستان تعریف کردن وارد شود که متاسفانه خود این کار یک معضل است.
یعنی اصطلاحا باید پلن B و C داشته باشد تا اگر شرایط آنطوری که پیشبینی کرده بود؛ نشد بتواند ارائهاش را عوض کند؟
من از این کار خیلی استفاده میکنم. مثلا در یک جایی شعری میخوانم و یکباره شعر را عوض میکنم و میبینم دو بیت خواندم اما مقتضای جلسه نبود و باید محتوا را عوض کنم. محفوظات دارید ولی اینکه در آن لحظه در آنجا چه بخوانم و چه کلمهای بکار ببرم، هنر است و به غیر از این نیست. اگر مداح میخواهد کارش را درست انجام بدهد باید هم روانشناس باشد هم باید محفوظات داشته باشد، مطالعه داشته باشد و بدون اینها نمیتواند روانشناسی مجلس کند. بدون تجربه مداحی هم نمیتواند. همه اینها سلسلهوار همانند دانههای تسبیح چسبیده به هم هستند و نمیتوانید آنها را از هم جدا کنید. یک نکتهای بیان کنم که داریم درباره مداحی با اصالت و مداحی درست صحبت میکنیم وگرنه خیلیها همه جا میخوانند و کار خود را هم جلو میبرند و هر جایی میروند یک شعر و یک سبک و یک مدل میخوانند و از یک طریق استفاده میکنند. درباره این مداحی صحبت نمیکنیم. درباره آن مداحی صحبت میکنیم که خودش طبیب است. روانشناسی و در حد خود جامعهشناسی میداند، در حدی که از پس مجلس خود بربیاید. امروز اگر کسی این حرف را بشنود میگوید خیلیها این موارد را استفاده میکنند. باید ببینیم جامعه کارشناسی و متخصص مداحی به ایشان مداح میگوید. الان راحتتر میتوانم تعریف مداحی سوال اول شما را بیان کنم.
فکر نمیکنید وجود ناظر برای مداحان الزامی است؟ اگر مداحی هنر است همانند سینما، تئاتر، موسیقی و... اداره یا سازمانی داشته باشد تا اگر مداحی اشتباه میخواند همانند فیلم توقیف شود. همانند یک موسیقی مجوز آن باطل شود. همانند خواننده ممنوعالکار شود. این که مداح هر کاری کند و هیچ اتفاقی برای او رخ نمیدهد جز اینکه چهار تا بزرگتر تماس میگیرند یا از شمارههای ناشناس با او تماس میگیرند. مثلا صنف، اتحادیه یا چیزی باید وجود داشته باشد. مدل پیشنهادیاش را میگویم.
من مداحی را با اینکه هنر است یک کار سینهبهسینه میدانم. مشکلات مداحی ریشه اعتقادی دارد و آن اینکه ما معرفت به کسی که برای او میخوانیم، نداریم. استاد داشتن خوب است و پیر راه داشتن خوب است ولی اگر معرفت داشته باشم که مثلا برای حضرت زهرا(س) کار میکنم یا برای امام حسین(ع) کار میکنم، یعنی شناخت از آن کسی که برای آن کار میکنم و ارباب من است و بالای سر من است، آیا به من اجازه میدهد خطایی بکنم؟ تمام گذشتگان ما اینها را رعایت میکردند. مگر آنها ناظر یا اداره داشتند؟
هیات یکی از قدیمیترین سازمانهای مردم نهاد و NGOها در طول تاریخ است. این جامعه کوچک در کشورهای اروپایی و روشنفکری نبوده است... .
بله، حتی از زمان خود معصوم(ع) هم بوده است و تشکلهای هیاتی از اهل بیت(ع) شروع شده است.
این سازمان مردمنهاد جلو آمده و الان هم کار میکند. ممکن است الان در دو دهه اخیر کارکردهای آن متفاوت باشد با توجه به شرایط تغییر کرده و پیشرفتهایی در آن ایجاد شده است. درباره این کارکردها صحبت کنید. ممکن است یک هیات کار خیر کند و در کنار هیات خیریه بزند و دست 4 نفر را بگیرد. راجعبه کارکرد اجتماعی هیات و خلئی که الان احساس میشود در جامعه ما وجود دارد، صحبت کنید. وقتی به تاریخ مداحی نگاه میکنیم میبینیم مردم بیشتر برای زلالی روح به هیاتها رفتهاند؛ یعنی رفتهاند تا روحشان را شستوشو بدهند و بیایند. یعنی آدمی که به هیات میرود با آن آدمی که بیرون میآید متفاوت است. رفته است تا برای زندگی انرژی بگیرد. درباره کارکردهای اجتماعی هیاتها صحبت کنیم.
اجازه دهید در بحث شما در دو شاخه صحبت کنیم. یک شاخه این است که تاثیر هیات، روضه امام حسین(ع) و مجلس اهل بیت(ع) اعم از سخنرانی، قرائت قرآن، زیارت عاشورا، مداحی، سینهزنی، روی اجتماع و زندگیها و خانوادهها بررسی شود و هیات طبیعتا باید تاثیرگذاری و کارکرد اجتماعی داشته باشد. پس یکی تاثیر کاربرد اجتماعی هیات روی زندگیهاست. یک بحث دیگر کمکها و خیریهها و به تعبیری امدادهای اجتماعی است. بحث اینکه معارف یا هیاتها تاثیر اجتماعی روی زندگیها داشته باشد بسیار مهم است و توانسته در گذشته روی زندگی مردم اثر بگذارد. اما امروز متاسفانه قدری کمتر شده ولی همچنان هست. هیاتهایی را میبینیم که فرد با خانواده در آن شرکت میکند. چراغ خانه را خاموش میکنند و کل خانواده میروند تا از هیات استفاده کنند. با هم میآیند و با هم برمیگردند. طبیعتا اگر آنچه در هیات به آنها میدهند؛ خوراک سالمی باشد از لحاظ معارفی و بعد اجتماعی و بعد سیاسی و همه ابعاد، میتواند روی زندگی آنها تاثیر بگذارد. یعنی هیات و فکر هیات در خانه آنها رفته است و باید این را من بررسی کنم که چقدر میتوانم روی آنها تاثیرگذار باشم. من چقدر میتوانم برای آنها مطلب تولید کنم. چقدر میتوانم روی زندگی آنها اثر بگذارم. این فرصتی که آنها در اختیار من قرار دادند یعنی به من بهعنوان کسی که جلسه را اداره میکند به او اعتماد کردند و حالا قرار است من به آنها خوراک بدهم. طبیعتا شما ببینید چه ظرفیتی ایجاد میشود و آنهایی که از این ظرفیت استفاده نمیکنند چه خیانتی میکنند، یعنی از این ظرفیتی که این بستر ایجاد کرده و پولهایی که هزینه شده و فضایی که به او دادند و وقتی که مردم در اختیار او قرار دادند، اگر از این ظرفیت برای تاثیرگذاری استفاده نمیکند، چه خیانتی میکند؟! یعنی من نمیتوانم با شعر خوب تاثیر بگذارم؟ من صد نمونه در ذهن دارم که کسی با شعر خوب در زندگی فردی تاثیر گذاشته است. یعنی آن فرد قبلا با این فضاها کاری نداشته اما پس از تاثیرپذیری آمده و خانواده خود را هم آورده است زیرا تحتتاثیر شعر خوب و منبری خوب بوده است. جذب شدند و آمدند. یک دهه محرم به هیات میآمده ولی آمده پاگیر شده و روی او تاثیر گذاشته است. طبیعتا روی اخلاق او تاثیر میگذارد، روی کسب و کار او تاثیر میگذارد. روی رفتار او با مردم تاثیر میگذارد و در مجموع روی تمام ابعاد زندگی او تاثیر میگذارد. این تاثیر امام حسین(ع) است. اگر هیاتی تاثیرگذاری اجتماعی روی مردم نداشته باشد، پس این چه هیاتی است؟ شما فقط در هیات گریه کنید و سینه بزنید و بعدش خداحافظی کنید؟
این را میتوان بهعنوان معیار دانست؟ یعنی هیاتی که زندگی مردم از آن تاثیر نگیرد، خنثی است. آیا چنین تعریفی میتوان داشت؟
حتما خنثی است. شما صبح تا شب در حرم امام رضا(ع) بروید اجرتان را میبرید چون گفتند زیارت من بیایید ثواب آن را میبرید. هیچکس منکر این نیست. اگر در مراسم شرکت کنید؛ ثواب و اجرش را میبرید. همه اینها قبول است ولی به قول شما خنثی است. ثواب برای خودش است، خودش آمده و خودش میخورد. تاثیرگذار نیست. این هیات اگر روی این فرد تاثیر بگذارد مطمئنا او هم روی کس دیگری تاثیر میگذارد. اگر بر دیگران تاثیری نگذارد مطمئنا خود او هم از هیات تاثیر نگرفته است. یعنی فقط در هیات سینه زده و گریه کرده و رفته است. خودش از رویه و نظم هیات تاثیر نگرفته، از مفاهیم هیات تاثیر نگرفته و از معارف هیات تاثیر نگرفته که نتوانسته تاثیرگذار باشد. من صبح تا شب در هیات سینه بزنم ولی نماز نخوانم، کدام عقل سلیمی میگوید این درست است؟ این را میتوان در قالب دین گنجاند؟
این همان نقش اجتماعی هیات میشود؟
دقیقاً.
اگر هیات و آدمها کار خود را درست انجام دهند، ممکن است بزههای اجتماعی خیلی کمتر شود؟
حتما همینطور است.
ممکن است هیات فاصله دو خانواده را کم کند. ممکن است آن کارکرد اجتماعی هیات که بیان میکنیم، همین باشد. هیات ممکن است روی سبک زندگی فرد تاثیرگذار باشد و کسی که به هیات میآید میگوید من میخواهم سبک زندگی خودم را تغییر دهم.
باید در هیات سبک زندگی تعریف کنیم. مثلا الان یکی میگوید طب اسلامی و ما میگوییم این را از خودش درآورده است یا آیا در این زمینه روایت هم وجود دارد؟ فقیه روی این موضوع کار کرده است که درباره طب صحبت میکند. اسلامی که برای کوچکترین چیز ما برنامه دارد، برای غذا خوردن، برای سلامتی ما برنامه نداشته است؟ اگر هیات به طب اسلامی ورود کند، چقدر سبک زندگیها عوض میشود؟ و... . هیات امام حسین(ع) بالذات تاثیرگذار است. این اثرگذاری از سیدالشهدا(ع) شروع میشود و به هیات میرسد. هیاتی که نتواند سبک زندگی من را عوض کند به درد میخورد ولی تاثیرگذار نیست.
شکل دوم کارکرد اجتماعی چیست؟
بهنظر من از ابتدا هیاتها این کارکردها را داشتند و امروزه سازماندهی شدهاند و اسم خیریههای مختلف را روی آنها میگذارند و با اسم معرفی میشوند. هیات حاجمنصور بروید و ببینید تا الان چند جهیزیه داده است. هر جلسهای بروید اعلام میکند برای جهیزیه پول جمع میکنیم. آن همه پول جمع میکند. هیچ ارگان دولتی، هیچ نهاد مردمنهادی نمیتواند بگوید من این مقدار جهیزیه تامین کردم. هیچکدام در کار خیر به گرد پای هیات نمیرسند. در سیل و زلزله هم همینطور است. من این مساله را از نزدیک دیدم. زلزله کرمانشاه چندتا از بچههای هیات بودیم که آنجا رفتیم. از طرف خیریه برکات هم رفتیم. از همه اقشار جامعه کار میکردند ولی چیزی که به چشم میآمد این بود که هیاتیها پایکار هستند. یعنی همان کسانی که در روضه سینه میزدند و گریه میکردند به زلزلهزدهها کمک میکردند. همه اقشار کار میکردند و منکر این نیستیم ولی چیزی که در کمک به مردم به چشم میآید این است که هیاتها کمک میکنند. من میدانم خیلی از هیاتها که مشکلات اساسی مردم را حل میکنند، زندانی آزاد میکنند، پول شیمیدرمانی مریض را تامین میکنند، این چیست؟ این اثر روضه است. حضرت سجاد(ع) انبان را روی دوش خود میانداخت و به مردم اطراف مدینه ارزاق میداد. حضرت بالای سر آنها نان میگذاشت. یکی از اصحاب حضرت را دید و عرض کرد: «اینها ناصبی هستند و به شما ناسزا میگویند.» حضرت گفت اینها اگر محب ما بودند در نمک غذای ما هم شریک بودند. وظیفه داریم کمک کنیم. این هیات اگر اثرگذاریاش از اهلبیت(ع) باشد وقتی به این بعد میرسد همان رویه را ادامه میدهد. هیات همانطور که نمیتواند در مقابل ظلم ساکت باشد و نباید باشد، مثلا در یمن میبینید بچه را میکشند و سوءتغذیه دارند میتوانید داد نزنید؟ در سوریه این کار را میکنند و سر میبرند شما میتوانید داد نزنید؟ مگر اینکه اصلا انسان نباشید. نمیتوانید ساکت باشید. نمیتوانید ادعا کنید امامحسینی هستم در حالی که یک زن یک خانواده را سرپرستی میکند و با سختی و مشقت نانی تهیه میکند و سر سفره خانواده خود میگذارد و بعد هیات بگوید در مقابل این وظیفه ندارم؟ غلط کردید، چرا وظیفه ندارید؟ اگر اینطور باشید از امیرالمومنین(ع) بویی نبردید. الحمدلله اتفاقا هیاتها در این بعد بسیار کار میکنند ولی با این حال همه باید درگیر این شوند. از خودشان هم شروع کنند. ورود کنند و تا جایی که امکان دارد مشکلات را حل کنند، نیاز نیست همه مشکلات حل شود ولی یک درد را میشود درمان کرد. به خدا عاشق امامحسین(ع) میشوند. این یکی از ابزاری است که مردم را به طرف امامحسین(ع) دعوت کنیم، پس ببینید چقدر فضا داریم. فضایی که متاسفانه مسجد خود را از آن کنار کشیده است، خیلی از بزرگان خود را کنار کشیدهاند، همه گفتند نمیشود و عدهای جوان پایکار آمدند و گفتند اتفاقا میشود. ما در خیریه برکات مبلغی را برای خانمی که شیمیدرمانی میشود، گذاشتیم. در همین اوضاع اقتصادی مملکت بود هرچند نتوانستیم کل آن را تامین کنیم ولی سه دوره را تامین کردیم. هیات باید این کار را انجام دهد. مساجد باید این کار را انجام دهند. مسجد اگر میخواهد این کار را نکند باید نمازخانه بزنید. چرا مسجد میسازید؟
نکته دیگری که وجود دارد این است که یکی از آفتهای مختلفی که در هیاتها دیدیم مرزبندی بین مداح و سخنران است. مداح برای خود موضوع دارد و سخنران هم برای خود. یعنی ترجیح منافع فردی بر منافع گروهی و اجتماعی است.
من رویه خودم این است تا جایی که بتوانم از منبرها استفاده کنم. پای منبر مینشینم و با منبریها صحبت میکنم. حتی سوال دارم از منبریها میپرسم. ابایی از این ندارم. منبری و مداح باید در جلسه همافزایی کنند.
یعنی روبهروی هم نیستند. کنار هم هستند.
قطعا روبهروی هم نیستند. مطمئنا هم سخنران و هم مداح ایراد دارد. مطمئنا اینها میتوانند مکمل هم باشند و ایرادات هم را برطرف کنند. همین میشود که روحانی یک مسجد یک مداح را تاب نمیآورد، یک مداح هم روحانی مسجد را تاب نمیآورد. این متاسفانه ضعف است. متاسفانه همیشه بوده و بهخاطر این است که بگویم من هستم، من قدرت بیشتری دارم، در حالی که آمدهایم بستری را فراهم کنیم که افرادی بیایند و اینها را به خدا و امامحسین(ع) وصل کنیم. بعد که اینها وصل شدند ما باید حذف شویم. اصلا معنایی پیدا نمیکنیم، وجودی نداریم. اگر این را بفهمیم که وقتی دست این را گرفتیم و در دست امامحسین(ع) گذاشتیم بعدش دیگر وجودی نداریم و او به آن هدفی که میخواسته رسیده و ما هم به آن هدفی که میخواستیم رسیدهایم که در این بین وسیله شویم. اگر این فرهنگ و معنا جا بیفتد آیا من مقابل روحانی قرار میگیرم یا روحانی مقابل من قرار میگیرد؟ نمیشود. اینطور نیست. چرا مساجد ما باید ترس داشته باشند که هیاتهای بزرگ در آنها بروند، آنجا بروند و جلسه بگیرند؟ چرا من و شما بایدn تومان خرج کنیم و حسینیه بسازیم و نمیدانیم بعد از خودمان هم این حسینیه چه میشود. این هزارمتر واقعا بعدا قابل استفاده است؟ کاملا هم از بودجه شخصی است و اصلا هم از بیتالمال نیست. مسجدی آنجا افتاده و هزار متر است و در آن قفل است! این را بدهید استفاده کنند و مردم در آن بیایند و در آنجا کار شود. اگر مجموعه خود ما یک مسجد داشت باور کنید کلاس تاریخ اسلام، طب اسلامی، دندانپزشکی و... راه میانداختیم، سالن ورزشی راه میانداختیم. واقعا این کار را میکردیم. اما نه جا داریم و نه امکاناتش را.
ابتدای مصاحبه گفتید مداحی هنر است و موافق این هستید که هنر است. بهنظرم این هنر یک ویژگی و وجه تمایزی با بقیه هنرها دارد. تداوم مداحی نسبت به بقیه هنرها بیشتر است. چون لایهلایه است و ممکن است یک نفر از جلسه شما بیرون بیاید و شعر شما را همچنان زمزمه کند. این سطحیترین مثال است اما اثر آن ممکن است تا یکماه یا دوماه باشد. این وجه تمایزش نسبت به بقیه هنرها است. موسیقی، تئاتر و... را نگاه کنید شاید تا یکی، دو روز همراه شما باشد و درگیرتان کند. وجه تاثیرگذاری و وجه اصلاحی مداحی خیلی بیشتر است اگر طبق تعریف مداحی اصیل و طبق تمام تعاریفی که میگویید، باشد. این مساله مسئولیت را سنگینتر میکند. آنچه میخوانید لایههای مختلف دارد.
بله، به ابعاد مختلف فکر میشود.
اینکه لذت ببرند و شعر را همه زمزمه کنند میتواند سطحیترین هدف مداح باشد ولی مداح خوراکی به مخاطب میدهد و میرود. ممکن است مخاطب شهر و کشورش را عوض کند ولی آن چیزی که شما دادید همراه او است. این کاری که تاثیرگذار است چه ویژگیهایی دارد؟
همانطور که درباره مداحی گفتیم هنر مقدس است، آن قداست باعث اثرگذاری است. یک دریای لایتناهی است که فیض آن تمام نمیشود. نوحه و شعر را گوش میکند و بعد زمزمه میکند و این همراه او است، این ابتدا بهخاطر فیض بردن از سرچشمه است، چراکه از سرچشمه میآید. دومین مورد این است که شما به کاری که میکنید ایمان داشته باشید. یعنی اعتقاد داشته باشید به کاری که انجام میدهید و شعاری نباشد. یعنی بدانید این شعری که دو هفته روی آن کار میکنید یقینا اثرگذار است. اگر با این اعتقاد و ایمان جلو بیایید آن شعر اثر خود را میگذارد ولی بارها شده نوحههایی را فکر کردیم حتما اثرگذار است، ولی نشده است. یک نوحه خواندیم که «تا حسین است چه حاجت به عطای دگران، تا حسین هست مگو مدح و ثنای دگران» خدا رحمت کند، برای آقای حبیبالله چایچیان است، در حالی که از سادهترین ملودی استفاده شده، شعر آن آماده بوده و ما فقط ملودی روی این گذاشتیم. جزء اثرگذارترین کارها شده است در حالی که اصلا فکر نمیکردیم اثرگذار باشد ولی شد چون هم نیت آن گوینده و شاعری که این شعر را گفته بود خوب بود، هم اینکه فضایی که این شعر برای بار اول خوانده شد، خیلی فضای خوبی بود. یعنی همهچیز دستبهدست هم داد تا این اثرگذار شد. شعر را نگاه کنید: «تا حسین است چه حاجت به عطای دگران/ تا حسین است مگو مدح و ثنای دگران، ای مسلمان حسنی باش و حسینی همه عمر/ سنگ بر سینه مزن زیر لقای دگران، تا چو فطرس پروبالت بدهد عشق حسین/ مگشا بال محبت به فضای دگران» شعر کاملا غنی است، یعنی استغنا دارد.
ریتم هم دارد و ریتم آن معلوم است. خودش میگوید در چه دستگاهی باید خوانده شود.
میگوید این امامحسین(ع) را دارم بقیه را میخواهم چه کار کنم. دست من در دست امامحسین(ع) است و بقیه کارهای نیستند. میگوید من غنی از امامحسین(ع) هستم. پر از توام و به تهیدستیام نگاه نکن! واقعا همینطور است و این شعر همین را میگوید. «مگو که هیچ ندارم، ببین تو را دارم» این شعر همین را میگوید. «تا حسین است چه حاجت به عطای دگران» این را فرض کنید یکی زمزمه کند. با خود همیشه این را بگوید که تا حسین است چه حاجت به عطای دگران؟ دیگر به کسی نگاه میکند؟ از توحید سرشار میشود. این اثرگذاری است. من چیزی که در ذهنم از خواندن خودم داشتم مثال زدم و الا خیلی از نمونههای از من بهتر و تاثیرگذارتر بوده است. میخواهم بگویم این تاثیرگذاری به شرطی است که ریتم و مفهوم درست باشد. موقع خواندن هم درست باشد. یک شعری را شما خیلی کار میکنید، مفهوم درست است، ریتم درست است ولی در زمان بسیار بد اجرا میکنید و تاثیرگذار نیست. میگویید این شعر قویتر است و ریتم و سبک بهتر است، ولی جای درستی از آن استفاده نکردهاید.
* نویسنده: سیدمهدی موسویتبار، روزنامهنگار