تاریخ : Wed 12 Feb 2020 - 23:21
کد خبر : 37362
سرویس خبری : نقد روز

طراح تحقیر اسرائیل

۱۲ سال از شهادت عماد مغنیه می‌گذرد؛ ابعاد دکترین مقاومت این یار حاج قاسم سلیمانی را بررسی کرده‌ایم

طراح تحقیر اسرائیل

امروز شبکه‌ای از عناصر امنیت‌آفرین، در محور مقاومت تشکیل شده که حاج عمادها و حاج قاسم‌ها اگرچه شخصیت‌های تکرارناشدنی هستند و فقدان‌شان داغ‌های عظیمی را بر قلب دوستان اسلام فرونشانده، اما خللی در مسیر مقاومت ایجاد نکرده و نخواهد کرد.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، «او مثل شمشیر در موقع مناسب فرود می‌آمد و مثل یک شبح با سرعت ناپدید می‌شد.» این تعبیر سپهبد شهید  قاسم سلیمانی در وصف  رشادت‌های شهید عماد مغنیه است. فرمانده ارشد حزب‌الله لبنان که با عنوان «حاج رضوان» شهره بود. فرمانده‌ای که یار غار حاج قاسم بود و همانند سردار منابع غربی او را «فرمانده بدون سایه» خوانده بودند. حاج رضوان 12 فوریه 2008، در دمشق، پایتخت سوریه با انفجار بمبی که از تل‌آویو کنترل می‌شد و در تایر زاپاس خودرو جاگذاری شده بود، به شهادت رسید. او هم مانند سردار سلیمانی به تعبیر رهبری دزدانه ترور شد چراکه دشمن توان رویارویی با این استراتژیست ارشد را نداشت. مجله آمریکایی که ساموئل هانتینگتون بنیانگذاری کرده یعنی فارین پالیسی نیز عماد مغنیه را «مغز متفکر» و «اسرارآمیزترین فرمانده» خوانده بود و در تحلیل اختصاصی خود در سال 2013 که همراه با تصویری سیاه قلم از چهره حاج رضوان منتشر کرده بود، تاکید داشت: «حاج رضوان به‌عنوان یکی از فرماندهان نظامی اصلی و رئیس شورای جهاد و معمار استراتژی جنگی حزب‌الله در طول جنگ 2006 با اسرائیل بود.»

فارین پالیسی در تحلیل خود به صراحت تاکید داشت: «بسیاری از افسران سیا مدت‌ها در تلاش بودند تا عماد مغنیه را پیدا کنند اما شکست خورده بودند.» از این رو ترور بزدلانه عماد مغنیه را یک پیروزی باورنکردنی خوانده بود. حتی مقاله این نشریه آمریکایی نیز به خوبی نشان می‌دهد که ترس از دلاوری‌های استراتژیک حاج رضوان تا این حد، ایالات متحده و تل‌آویو را لرزان کرده بود، چراکه حتی 5 سال بعد از شهادت عماد مغنیه یادآور شد که «پسر 22 ساله وی با جمعیت زیادی که برای مراسم خاکسپاری او آمده بودند صحبت کرد و قول داد که انتقام خون پدرش را خواهند گرفت.» از این رو ترور ناجوانمردانه دیگری در دستور کار قرار گرفت؛ ترور جهاد، فرزند حاج رضوان.

نشریه نیوزویک تاکید داشت: «عماد مغنیه «پدر ابهام» خوانده شد، زیرا او پس از مهندسی حملات دیدنی خود، مانند یک غبار ناپدید می‌شد.» در سال 2015، این نشریه آمریکایی افشا کرد طبق گفته مقامات اطلاعاتی سابق آمریکا که با نیوزویک مصاحبه کرده‌اند ،ترور حاج عماد مغنیه عملیات سازمان سیا بود که شخصا توسط رئیس‌جمهور جورج دبلیو بوش دستور داده شده و توسط سیا با نظارت مستقیم مایکل هایدن و سایر مقامات ارشد سیا انجام شده است. نیوزویک خبر داده بود آمریکایی‌ها بودند که به شرط ناشناس بودند این عملیات را با کمک لجستیکی رژیم صهیونیستی انجام دادند. این نشریه آمریکایی به نقل از یک مقام سابق که در این پروژه شرکت کرده بود خبر داد: «آمریکا بمبی طراحی کرد که باعث کشته شدن وی شد و این یک عملیات اسرائیلی-آمریکایی بود.»

نیوزویک، تاکید داشت جورج دبلیو بوش در گرگ و میش ریاست‌جمهوری خود شخصاً نه یک بار بلکه دو بار قتل عماد مغنیه را امضا کرد. توسط این نشریه افشا شد که سناریوهای مختلف ترور از جمله زهر یا حمله با اسلحه مورد بررسی قرار گرفت و با آماده شدن بمب، بوش در شب کریسمس 2007 در کمپ دیوید به رونمایی از بمب دعوت شد. مقامات ارشد سیا در نیوزویک معترف شدند: «20 هزار نفر برای تشییع جنازه عماد مغنیه در بیروت حاضر شدند و بسیاری فریاد «مرگ بر اسرائیل» را سر می‌دادند از این رو اگرچه سیا از کشتن(شهادت) مغنیه راضی بود اما می‌ترسید مسئولیت آن را بپذیرد.»

همزمان در 30 ژانویه 2015 (10 بهمن 1393) واشنگتن پست هم به نقل از یک مقام سابق اطلاعاتی آمریکا خبر داد که ایالات متحده به ساخت بمب کمک کرد و حتی بارها در یکی از تاسیسات سیا در کارولینای شمالی آن را آزمایش کرد تا از موفقیت‌آمیز بودن انفجار اطمینان داشته باشد. واشنگتن‌پست تعداد دفعات آزمایش بمب را به نقل از این مقام امنیتی ایالات متحده 25 بار عنوان کرده بود. بمب از تل‌آویو کنترل می‌شد. این نشریه آمریکایی افشا کرد دست داشتن سازمان سیا با موساد در ترور حاج رضوان توسط 5 مقام سابق اطلاعاتی آمریکا تایید شده است. واشنگتن پست تاکید کرد: «از آنجایی که عماد مغنیه در کشوری ترور شده که در جنگ مستقیم با آمریکا نبود و آن هم به روشی که علاوه‌بر نقض قوانین بین‌المللی حتی قدیمی‌ترین قوانین میدان جنگ را نقض می‌کرد، از این رو علاوه‌بر جورج دبلیوبوش، دادستان کل، مدیراطلاعات ملی، مشاور امنیت ملی و دفتر مشاور حقوقی در دادگستری ایالات متحده نیز حکم به این ترور داده بودند تا با این تاییدات ساختگی در صورت افشا، ایالات متحده قادر به دفاع باشد!»

پیش از آن نشریه آمریکایی واشنگتن اگزماینر فوریه 2014 در مطلبی با عنوان «6 سال بعد از میراث عماد مغنیه» افشا کرد پیش از شهادت وی در سال 2008، حداقل سه بار هدف عملیات‌ سازمان سیا قرار گرفته و علاوه‌بر آن بارها توسط FBI و موساد هدف قرار گرفته بود.

روزنامه هیل وابسته به کنگره آمریکا، نیز بعد از افشا شدن بیش از پیش نقش سازمان سیا و موساد در ترور عماد مغنیه، عملیات ترور این فرمانده ارشد حزب‌الله را «شکار روباه» خواند. تعبیری که پیش از این به «اروین رومل» یکی از فرماندهان و به قول معروف مارشال‌های ارشد تاریخ آلمان گفته شده بود و نشان از زبردستی وی در عملیات‌های نظامی داشت. روزنامه کنگره آمریکا علاوه‌بر آن لقب « the One Who Never Sleeps» یعنی «کسی که هرگز نمی‌خوابد» را برای عماد مغنیه به کار برد و دلیل این القاب را «توانایی خارق‌العاده» عماد مغنیه خواند که به تعبیر این روزنامه آمریکایی حتی از میان انگشتان اسرائیل و آمریکا و بسیاری از سرویس‌های اطلاعاتی دیگر لیز می‌خورد. این روزنامه افشا کرد FBI (سازمان اطلاعات داخلی و امنیتی ایالات متحده آمریکا) سال‌های سال ترور حاج رضوان را در دستور کار خود قرار داده بود.

 دکترین مقاومت

اگرچه استراتژیست ارشد حزب‌الله لبنان، به قصد ضربه به محور مقاومت در تروری دزدانه که حاکی از بزدلی و ترس از رویارویی با این فرمانده حزب‌الله بود، به شهادت رسید، حالا که 12 سال از فقدان حاج رضوان می‌گذرد، مطمئن‌تر از گذشته می‌توان گفت که امروز شبکه‌ای از عناصر امنیت‌آفرین، در محور مقاومت تشکیل شده که حاج عمادها و حاج قاسم‌ها اگرچه شخصیت‌های تکرارناشدنی هستند و فقدان‌شان داغ‌های عظیمی را بر قلب دوستان اسلام فرونشانده، اما خللی در مسیر مقاومت ایجاد نکرده و نخواهد کرد. رژیم صهیونیستی که تا ۲۵ می ‌سال ۲۰۰۰ میلادی روی شکست را به خود ندیده بود، طوری در عقب‌نشینی از لبنان دچار خفت شد که بعد از آن دیگر روی پیروزی را به خود ندید و اخراج رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان را در کارنامه امثال حاج رضوان در حزب‌الله ثبت کرد. بر همین اساس است که اگرچه رژیم صهیونیستی چندی بعد از شکست سنگین در جنگ 33 روزه (سال 2006) با همکاری ایالات متحده، موفق به ترور حاج عماد مغنیه شد، از همان فضاحت جنگ 33 روزه که به تعبیر کمیته وینوگراد اسرائیل «یک شکست بزرگ و جدی و اشتباهی وحشتناک بود»، به این نتیجه رسید که قدرت بازدارندگی حزب‌الله را چه با حاج رضوان و چه بدون حضور ایشان نباید دست‌کم بگیرد. توان نظامی و قدرت دفاعی این گروه قدرتمند شیعی که فاصله کمی نیز با اراضی اشغالی دارد، به‌گونه‌ای که تل‌آویو را در برابر حزب‌الله بسیار آسیب‌پذیر کرده است. از این رو حتی شاهد بودیم که اگرچه چندی پیش رژیم صهیونیستی تلاش داشت در مرز لبنان، تونل‌های حزب‌الله را به‌زعم خود کشف و منفجر کند، جرات رویارویی با حزب‌الله را نداشت. امروز تل‌آویو به‌درستی می‌داند حتی با اینکه فرمانده بدون سایه حزب‌الله را دزدانه و بزدلانه سال‌هاست که ترور کرده، ولی حزب‌الله لبنان و محور مقاوت هیچ‌گاه متکی به فرد نبوده و از این رو قدرت بازدارندگی حزب‌الله فکر جنگی دوباره با این گروه مقاومت شیعی را به کابوس رژیم صهیونیستی تبدیل کرده است. در همین راستا، می‌توان به تحلیل واقع‌بینانه معاون وزیر خارجه آمریکا اشاره داشت. آن هم در انستیتو واشنگتن، اندیشکده‌ای مستقر در واشنگتن‌دی‌سی که در توضیح ماموریت‌های خود تاکید دارد: «در پی پیشبرد درکی متوازن و واقع‌گرایانه از منافع آمریکا در کشورهای خاورمیانه و ترویج سیاست‌هایی است که از منافع آمریکا در این کشورها حفاظت کند.»

روز بعد از ترور حاج‌رضوان، دیوید شنکر معاون وزیر خارجه آمریکا در امور خاور نزدیک در این اندیشکده در مطلبی با عنوان «عماد مغنیه چه کسی بود؟» مغنیه را «یک مربی و فرمانده درخشان نظامی» که مسئولیت عملیات‌های ویژه حزب‌الله را برعهده داشت، خواند. از این رو شهادت این فرمانده ارشد حزب‌الله برای ایالات متحده و تل‌آویو خوشایند تعبیر شد، اگرچه همان زمان نیز شنکر، معاون وزیر امور خارجه آمریکا تاکید داشت ترور حاج رضوان اثری نظامی ندارد و مدعی بود که این ترور شاید اثربخشی سیاسی داشته باشد. چراکه حتی دیوید شنکر نیز معترف بود: «کادرهای نظامی حزب‌الله به‌خوبی آموزش دیده‌اند و دیگر راهنمایی عملیاتی به عماد مغنیه بستگی ندارند.»

بر همین اساس چارلز فروم، تحلیلگر امور خاورمیانه و استاد دانشگاه میشیگان نیز بعد از به شهادت رساندن فرزند 25 ساله حاج رضوان، جهاد مغنیه، (در سال 2015) طی مقاله‌ای در الجزیره انگلیسی تاکید کرد: «عماد مغنیه پس از ترور تبدیل به افسانه شد و طی هفت سالی که از شهادت وی گذشته، اسطوره او قوی‌تر شده است. به‌گونه‌ای که مغنیه حزب‌الله پس از مرگ نیز مغز متفکری است که خودش به‌تنهایی توانسته اقدامات آمریکایی-اسرائیلی را دفع کند.» همانگونه که امروز نیز با گذشت اربعینی از فقدان سردار سلیمانی نیز در محور مقاومت نه تنها خللی ایجاد شده بلکه پیروزیهای حلب و ادلب نیز بر عزم استوار محور مقاومت تأکید دارد. از این رو باید در نظر گرفت که دکترین محور مقاومت مبتنی‌بر بازدارندگی شبکه‌ای است که در ادبیات غربی به آن  Network deterrence گفته می‌شود. به این معنا که همه کنشگران محور مقاومت اعم از کنشگران دولتی (مانند جمهوری اسلامی ایران) و غیردولتی (مانند حزب‌الله لبنان که هر چند در حاکمیت یک کشور دارای جایگاه هستند ولی بخشی از حاکمیت محسوب می‌شوند و به عبارتی دیگر گروه یا جزئی از حاکمیت رسمی یک کشور هستند) به مثابه اجزا و عناصر یک شبکه بازدارنده در منطقه در برابر تهدیدات و حضور نظامی آمریکا در منطقه و موجودیت رژیم صهیونیستی رفتار می‌کنند. از این منظر تهدیدات ناشی از گروه‌‌ها و گروهک‌ها تروریستی و تکفیری مانند داعش یا حتی کنش‌های آل‌سعود نیز در راستای تهدیدات آمریکا و تل‌آویو تعریف می‌شوند و جدا از آن نخواهند بود.

این شبکه مقاومت که از کنشگران مختلفی تشکیل شده در اصطلاح اندیشکده‌های غربی‌ به دلیل نشأت گرفتن مقاومت از اندیشه جمهوری اسلامی، با عنوان   « proxy agent» و عوامل نیابتی تعبیر می‌شود -اگرچه این اصطلاح و ادبیات مورد تایید ما نیست- حتی پا را فراتر گذاشته و ایران را به‌عنوان « parents    proxy »مطرح کردند، به این معنا که جمهوری اسلامی را به‌عنوان پدر و مادر گروه‌های مقاومت و آنها را عوامل نیابتی ایران خطاب می‌کنند. این شبکه مقاومت مبتنی‌بر ویژگی‌های برجسته‌ و قابل‌تاملی شکل گرفته است که در همین راستا می‌توان به موارد ذیل اشاره داشت:

1- نکته قابل تامل اینکه کنشگران اصلی گروه‌های مقاومت مبتنی‌بر الگوهای مردم پایه شکل گرفتند؛ به عبارتی دیگر دکترین محور مقاومت که مبتنی‌بر بازدارندگی شبکه‌ای است از کنشگرانی تشکیل شده که در قالب الگوهای مردم پایه شکل گرفتند. در همین راستا، می‌توان علاوه‌بر حزب‌الله لبنان به حشدالشعبی عراق، انصارالله یمن و... اشاره کرد. نیروهای مقاومت مردمی هر کشور که بر اساس بافت، زیست بوم و شرایط آن کشور شکل گرفتند و تاکنون موفقیت‌های بسیاری را رقم زده‌اند. از این رو حتی مدلی قابل‌توسعه به سایر کشورها نیز هست همان‌گونه که فاطمیون افغانستان، زینبیون پاکستان، حسینیون تاجیکستان تشکیل و بدیهی است که در آینده این نهال‌های نورس مقاومت نیز چونان حزب‌الله لبنان تنومند و اثرگذار خواهند بود.

2- یکی دیگر از اصلی‌ترین خصوصیات این شبکه کنشگران مقاومت مردم‌نهاد به گواه عملکرد چندین ساله هریک از این گروه‌ها این است که از یک قوام و انسجام ارزشمندی برخوردار است که حتی با از دست رفتن برخی افراد کلیدی و نظرات مختلف، در این شبکه اتفاق آنچنان جدی در شبکه رخ نخواهد داد. تا جایی که به‌عنوان مثال حماس که در کنار جهاد اسلامی فلسطین یکی از کنشگران این شبکه است، در اوایل فتنه شام و بحران سوریه شاهد مواضع متفاوت یا بعضا اختلاف نظر و سلیقه‌ای از سوی رئیس دفتر سیاسی حماس بودیم ولی این مساله منجر به حذف حماس از این شبکه مقاومت نشد. به عبارتی این شبکه از یک قابلیت داخلی برخوردار بود که بتواند این مسائل را درون خود هضم کند و به راه خود ادامه دهد بدون اینکه آن گروه از محور مقاومت کنار گذاشته شود. بروز و ظهور این انسجام، بلوغ و پختگی را به وضوح در مراسم تشییع پیکر سردار سپهبد سلیمانی و ابومهدی مهندس، شاهد بودیم تا آنجا که اسماعیل هنیه یکی از مهم‌ترین سخنرانان این مراسم بود و امروز در مقابله با پروژه معامله قرن یکی از مهم‌ترین کنشگران فلسطینی حماس است.

3- نکته قابل توجه بعدی این است که هر چند افراد در این شبکه مقاومت اثرگذاری بسزایی دارند و نقش افراد به هیچ عنوان قابل کتمان نیست ولی از خصوصیات اصلی این شبکه این است که قائم بر فرد و مبتنی‌بر شخص نیست. به این معنا که ساختار تشکیلات در عناصر این شبکه به نحوی است که هرچند عماد مغنیه (حاج رضوان) را به شهادت رساندند ولی با این ترور در دکترین‌های نظامی و استراتژی امنیتی حزب‌الله هیچ‌خللی ایجاد نشد یا اینکه اگرچه نقش سردار سلیمانی در این شبکه مقاومت به تعبیر دوست و دشمن بسیار تعیین‌کننده است، ولی بعد از شهادت سردار سپهبد سلیمانی این شبکه با روحیه‌ای مضاعف‌تر و با اراده‌ای محکم‌تر از پیش به کار خود ادامه می‌دهد و هیچ عقب‌نشینی‌ای در محور مقاومت در منطقه رخ نمی‌دهد. این همان قدرت مولدی است که سردار سلیمانی نیز در شهادت حاج رضوان بر آن تاکید داشت. به این معنی که گفتمان مقاومت یک گفتمان درون‌زا و روبه‌رشد است. از این رو با شهادت فرد یا افراد، هرچند آن شخص اثرگذار باشد، روحیه مقاومت متوقف نشده و در واقع افراد جدیدی در گفتمان حاکم بر مقاومت به بلوغ رسیده و به کادر مدیریت آن اضافه می‌شوند. به عبارتی دیگر افکار و تفکرات گفتمان مقاومت و فرماندهان آن به دستور کار و مانیفست گروه تبدیل شده و با فقدان افراد، نه‌تنها خللی در مسیر تربیت‌شدگان مکتب مقاومت پدید نمی‌آید بلکه امور با قدرت و اقتدار بیشتری پیش می‌رود. از این رو سردار سلیمانی نیز تاکید داشتند: «اگرچه عماد مغنیه یک شخصیت غیرقابل تکرار در نوع خود است. اما اسلام در مدرسه خود همواره در درون خود شخصیت‌های جدیدی را تربیت کرده و می‌کند و به عالم اسلام عرضه می‌کند و این انتها به انتها نمی‌رسد.»

 حاج‌رضوان که بود؟

به روایت چهره‌ها و مصاحبان نزدیک به عماد مغنیه، ایشان یک استراتژیک تمام‌عیار نظامی و امنیتی بود. اگر مشابهی ایرانی برای حاج‌رضوان بخواهیم عنوان کنیم، شاید شهید سرلشکر حسن باقری یکی از شبیه‌ترین فرماندهان به ایشان باشد. شهید مغنیه، سناریو‌پرداز و راهبرد‌نویسی فوق‌العاده و به تعبیر اندیشکده‌های غربی خارق‌العاده بود و از متبحرترین صهیونیسم‌شناسان به حساب می‌آمد. از این‌رو سال‌ها هزینه گزاف و برنامه‌ریزی برای ترور ایشان صورت گرفت و جرات رویارویی مستقیم با ایشان از سوی دشمن نبود. نکته قابل‌توجه در فرماندهان مقاومت ازجمله عماد مغنیه، سردار سلیمانی، ابومهدی المهندس و... این است که بررسی اندیشه‌ها و الگوی رفتاری، مکتب امنیتی و منظومه فکری آنها نشان می‌دهد که هریک در پازل کل محور مقاومت مکمل یکدیگر بوده و به‌مثابه یک کل واحد عمل می‌کردند. سردار سلیمانی در دهمین سالگرد یار دیرین خود (در سال 96) برای اولین‌بار به بیان ویژگی‌های شخصیتی عماد مغنیه پرداخت؛ اسطوره‌ای که برای دشمنان رعب‌آور و برای دوستان ایشان امیدآور بود. آنچه در ادامه می‌آید چکیده بیان ویژگی‌های حاج‌رضوان از زبان سردار دل‌هاست.

«عماد مغنیه با اقدامات خود قبل از تاسیس حزب‌الله، حزب‌الله را تاسیس کرد. او شخصیتی متواضع داشت و در روزها و شب‌هایی که با او بودم، ندیدم که او بخواهد پیروزی را به‌نام خود کند در حالی که خالق خیلی از پیروزی‌ها بود ولی هیچ‌گاه تلاش نمی‌کرد که نقش خود را در این پیروزی‌ها برجسته کند و آن را بزرگ جلوه دهد. شهید عماد مغنیه همواره در نزدیک‌ترین مناطق متعلق به دشمن برای شناخت دشمن حضور پیدا می‌کرد. اسم عماد مغنیه در همه سازمان‌ها و مراکز مطرح بود گرچه ممکن بود خیلی‌ها او را به چهره نشناسند... اینکه گفته می‌شود عماد مغنیه فرزند امام بود تعبیر بسیار دقیقی است. او تقرب زیادی به امام(ره) و مقام معظم رهبری داشت. من معتقدم آنکه خوف را در لبنان شکاند و بر ترس سیلی زد عماد مغنیه بود. او توانست جامعه لبنان را از یک جامعه شکست‌خورده پیوسته توسط دشمن به یک جایگاه مستقل برساند و اقدامات دشمنان علیه لبنان را متوقف کند به‌نحوی که لبنان در جایگاه عالی خود قرار بگیرد. شروع این روند از عماد مغنیه بود و تکمیل آن توسط حزب‌الله سربلند و رهبر عزیز آن سیدحسن نصرالله رخ داد.

عماد مغنیه قائد بود نه سائق. سائق از پشت می‌زند و حرکت می‌کند ولی قائد از جلو فرمان می‌دهد و حرکت می‌کند. عماد قائد بود، عماد محور اصلی عملیات‌ها بود و امکان نداشت بدون حضور خود او در صحنه عملیات، عملیاتی انجام شود. او در نزدیک‌ترین نقطه عملیات و نزدیک‌ترین نقطه حضور دشمن قرار می‌گرفت و در عملیات‌ها مشارکت و نظارت می‌کرد. عماد مغنیه به موضوعات تربیتی و اعتقادی توجه ویژه‌ای داشت. ساعت‌ها با علما و افراد گوناگون صاحب‌نظر در این زمینه بحث و از نکات آنها یادداشت‌برداری و تلاش می‌کرد نکات و دیدگاه‌های آنها را در تربیت مجاهدان به‌کار ببرد. او شاگردان مدرسه خود را به‌نحوی تربیت می‌کرد که قدرت تحمل نابرابری‌ها را داشته باشند. عماد مغنیه بود که اولین‌بار هواپیماهای بدون سرنشین دشمن را کشف و تصاویر آن را آنلاین دریافت کرد و فهمید که دشمنان می‌خواهند در جنوب لبنان چه اقداماتی انجام دهند. عملیات انصاریه که بزرگ‌ترین شکست دشمنان در آن رقم خورد ناشی از تفکر و برنامه‌ریزی او بود.

در جنگ 33 روزه نیز با تدابیری که اندیشیده شده بود، حزب‌الله توانست با پرتاب موشک ناوچه اسرائیل را نابود کند و با این اقدام به‌طور کلی نیروی دریایی صهیونیست‌ها از صحنه جنگ خارج شدند. عماد مغنیه از امیدها و ناامیدها، فرصت تولید می‌کرد. در مقطعی که رژیم صهیونیستی به بیروت رسیده بود و بسیاری از مردم بیروت اعم از شیعه، سنی و مسیحی آواره شده بودند با یک ابتکار عمل از سوی او طومار رژیم صهیونیستی در اوج ناامیدی که وجود داشت در هم پیچیده شد و انفجار عظیم پایگاه افسران رژیم صهیونیستی، بیروت را از آن وضعیت نجات داد. او با یک اقدام و ابتکار خود توطئه دشمن را برملا کرد. وقتی که حادثه کودتا در جنوب لبنان رخ داد و نیروهای لحدی که بخشی از ارتش لبنان بودند به رژیم صهیونیستی پیوستند و صهیونیست‌ها لبنان را با کمک این نیروهای مزدور به کنترل خود درآورد، عماد مغنیه همین نگرانی و تهدید را تبدیل به فرصت کرد و از ضعف اعتقادی نیروهای لحدی استفاده کرد و کشته‌شدن فرماندهان برجسته این نیروها و مزدوران آنها نه‌تنها این نیروها را به اضمحلال کشاند بلکه صهیونیست‌ها را مجبور به خروج از جنوب لبنان کرد. بدون توجه به ملاحظات امنیتی در عملیات‌ها آنچنان دشمنان را تعقیب می‌کرد که دشمنان در بسیاری از مواقع مجبور می‌شدند عمده امکانات خود را جا بگذارند و فرار کنند.

عماد مغنیه پیوسته معتقد بود ما برای اینکه بتوانیم دشمنان اسلام را در همه عالم اسلامی به زانو درآوریم باید همه مناطق جهادی را به نقاط مقاومت اساسی و شکست‌ناپذیر در برابر دشمنان تبدیل کنیم. وی با بیان اینکه «آورنده اولیه یاسر عرفات به ایران، عماد مغنیه بود»، گفت: او بود که با کمک فتحی‌شقاقی و دیگر رزمندگان مقاومت جهاد اسلامی را تاسیس کرد. عماد مغنیه دست پری در حماس داشت و تلاش‌های زیادی برای تقویت جبهه خلق برای آزادی فلسطین و حماس انجام داد. همین تفکر او بود که غزه را تبدیل به دژ تسخیرناپذیری کرد و ما اکنون می‌بینیم که دو نقطه غزه در جنوب فلسطین و همچنین لبنان در شمال فلسطین به نقطه تولید اضطراب دائمی برای صهیونیست‌ها تبدیل شده است. از این شخصیت قدرتمند، بسیاری با عبارات بلندی یاد کرده‌اند. هیچ‌کس نتوانسته مغنیه را ذم (نکوهش) کند. حتی دشمنان نیز او را با عبارت‌های خود به‌گونه‌ای مدح کرده‌اند. آن چیزی که دشمن می‌داند و باید با جدیت بماند، این است که قصاص خون عماد مغنیه و دیگر مغنیه‌ها شلیک یک موشک و کشتن یک نفر نیست. قصاص خون عماد مغنیه و تمام عمادهایی که در لبنان و فلسطین و دیگر نقاط با توطئه صهیونیست‌ها به شهادت رسیده‌اند، برچیدن و برافکندن رژیم کودک‌کش صهیونیستی است و اسرائیل می‌داند که این امر حتمی است. می‌داند که این اتفاق در کنار تمام تلاش‌هایی که می‌کند رخ می‌دهد.»

* نویسنده: حانیه موحدین، دبیرگروه راهبرد