به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، اگر بخواهیم برای دهه 90 سینمای ایران از چند تئوریسین و معمار سبک نوین در تولیدات سینمایی کشور نام ببریم، قطعا یکی از آنها محمدحسین مهدویان است. کارگردان جوانی که مستندبازها، نام او را از ابتدای دهه 90 شنیده بودند و اهالی سینما از میانه این دهه. او توانسته بود در روزگار ذوقزدگی سینماگران از رواج نسخههای دیجیتال، به مدد تصویربرداری نگاتیو، فضای آثار مستند خود را به دوران معاصر عمدتا دهه 60 نزدیک کند و با تزریق تم داستانی به آثار خود، طرفداران سفتوسختی را برای مستندهای خود بیابد. گرچه این تمام دلایل دیده شدن مهدویان در میان انبوه مستندسازان ابتدای دهه 90 نبود. مهدویان در گفتوگوهای خود از علاقه وافرش به اتفاقات سیاسی دوران معاصر سخن گفته بود؛ اتفاقهایی که برخی از آنها سر به مهر باقی مانده و برخی که رمزگشایی شدهاند نیز آنچنان جذابیت دارند که تکرار آن رمزگشاییها میتواند جذابیتهای فوقالعادهای را روی پرده سینما خلق کند. بنابراین دست گذاشتن روی اتفاقهای مهم سیاسی دوران دهه 60، دیگر کاتالیزوری بود که توجه مخاطب را در کنار ساختار نوین تولیدی این آثار به سینمای مهدویان جلب میکرد. او با همین دست فرمان، نهتنها توجه و اقبال مخاطبان سینمای مستند را به خود جلب کرد، بلکه توانست تا پیش از 30 سالگی، چندین جوایز معتبر را از جشنوارههای داخلی دشت کند. از دروی جوایز اصلی جشنواره شهید آوینی تا جشن انجمن منتقدان، سینما حقیقت و... تنها گوشهای از افتخارآفرینیهای چندین ساله مهدویان در حوزه مستند بوده است.
فرش قرمز برای ورود به سینما
تمام این افتخارات سبب شد ورود مهدویان به سینما، حکم -بهنوعی- فرش قرمز را برای او داشته باشد. البته این تحویل گرفتن بیشتر جنبه فردی داشت تا عمومی. به هر حال، توجه غالب سینمای ایران و مخاطبان بسیار بیشترش به نسبت مستند، روی پروژههای شناختهشدهتر بود تا فیلمساز جوانی که در نخستین ساخته بلندش قرار بود بخشی از زندگی حاج اکبر متوسلیان را با بازیگران گمنام آن سالها به تصویر بکشد. انتشار نخستین تصاویر از «ایستاده در غبار» نیز نتوانست شعفی را برای تماشای فیلم در بین مخاطبان جشنواره فجر سیوچهارم که بیصبرانه منتظر تماشای فیلمهایی از ابراهیم حاتمیکیا (بادیگارد)، کیومرث پوراحمد (کفشهایم کو؟)، کمال تبریزی (امکان مینا)، رضا میرکریمی (دختر)، مانی حقیقی (اژدها وارد میشود) و حتی نرگس آبیار (نفس) بودند، برانگیزاند. حتی وقتی فیلم در سانس 23 برج میلاد به نمایش گذاشته شد، میزان استقبال مانند آثار قبلی نبود، اما خبرسازیها دقیقا از فردای نمایش فیلم در برج میلاد آغاز شد. حسرت کسانی که تصور میکردند نباید برای یک فیلم سفارشی مانند انبوه آثار از این دست- که تنها در ولع بودجه دولتی، سوژه را حیفومیل میکردند- وقت چندانی گذاشت با دریافت سیمرغ بهترین فیلم جشنواره آن سال توسط ایستاده در غبار تکمیل شد. فیلم، همان سبک مستندهای مهدویان را داشت. با این تفاوت که دایره مخاطبانش وسیعتر شده بود و بازی ناب بازیگری چون هادی حجازیفر که برای نخستینبار به سینمای ایران معرفی میشد، بهخوبی دیده شد.
مهدویان با همین ساختار و البته تیم تولید، «ماجرای نیمروز» را کلید زد. فیلمی که باز روی یکی از اتفاقهای سیاسی دوران معاصر کلیک کرده بود. در تجربه سوم، نگاتیو را کنار گذاشت و سراغ دیجیتال رفت و «لاتاری» را با همان سبک تصویری خاص خودش را که متمرکز بر دوربین روی دستهایی از زاویه خلاف عرف سینما بود، ساخت. فیلم اگرچه در جشنواره چندان تحویل گرفته نشد، در اکران نوروزی حسابی گل کرد و به فروش بسیار خوبی هم رسید. پس از لاتاری، مهدویان باز سراغ تیم همیشگی خود و البته نگاتیو رفت و سری دوم ماجرای نیمروز را جلوی دوربین برد؛ فیلمی که نه جشنواره آن را تحویل گرفت و نهچندان در اکران عمومی با اقبال مواجه شد. اما هر چه بود، مهدویان در اظهارنظری که حالا تصور میشود شتابزده بوده، عنوان کرد که دیگر به سینمای مستند داستانی از روی اتفاقهای معاصر که طعمی سیاسی داشته باشد، برنخواهد گشت. اظهارنظری که عمر آن، چند ماه بیشتر نبود. حالا که به تیم جدید درخت گردو نگاه میکنیم، شاید بیشتر به احتمال درگیری او با تهیهکننده ثابت چهار فیلم اولش پی میبریم. شاید هم سهم جشنواره در این اظهارنظر شتابزده (که مهدویان پیشتر هم با عناوینی که برای فردوسی به کار برده بود، سابقه داشته) بیتاثیر نباشد. با این حال، مهدویان دوباره به همان سینمایی که دوست داشت و به آن تعلق دارد، بازگشته است.
و حالا «درخت گردو»
نخستین بار، این خود مهدویان بود که بحث ساخت فیلم جدیدش را رسانهای کرد. اوایل تابستان امسال بود که وی در پستی در شبکه اجتماعی، در اعتراض دوستدارانش به عدم اکران «ماجرای نیمروز 2: رد خون»، نوشتهای منتشر کرد و در آنجا گفت که دارد به جای استراحت پس از ساخت چهار فیلم متوالی، روی فیلم جدیدش کار میکند. او فقط همین میزان اطلاعات به مخاطبان خود داد و مابقی اطلاعات از این پروژه، برخلاف آثار قبلی مهدویان، در طول چند ماه و به صورت قطرهچکانی به مخاطب تزریق شد تا امروز که جشنواره فیلم فجر نخستین روزهایش را میگذراند، اطلاعات بسیار کمی از این فیلم به صورت متقن در دست باشد. نخستین درز اطلاعاتی از داستان فیلم، چند هفته پس از آغاز فیلمبرداری رسانهای شد. آن هم در حد یک نیمجمله. فیلم از روی یک اتفاق واقعی در خلال بمباران شیمیایی سردشت ساخته شده است. این نیمخط تا امروز هم آبوتاب چندانی نیافته است. با این حال آنچه مسلم است این است که مهدویان نتوانست روی قول و قرار خود مبنیبر قهر با سوژه تاریخی معاصر بماند و خیلی زود سراغ داستان ملتهبی از این دوران رفت.
کنجکاویهای یک فیلم
نخستین اطلاعات منتشرشده از فیلم، التهاب تماشای این فیلم را دوچندان کرد. مهدویان که در چهار فیلم نخست خود، تقریبا با یک تیم ثابت همکاری کرده بود، در فیلم جدیدش تمام آنها را کنار گذاشت. از تهیهکنندهاش که سیدمحمود رضوی بود به سیدمصطفی احمدی رسید؛ نامی که دوستداران برنامههایی چون «دورهمی» آن را خوب به یاد دارند. اینکه تهیهکننده چنین برنامههایی در نخستین تجربه سینماییاش، چنین پروژه سنگین و پرهزینهای را در دست گرفته، خود نخستین علامت سوال فیلم است. در برهه زمانی دوم، کست فیلم اعجابآور بود: مهران مدیری، پیمان معادی و مینا ساداتی تاکنون در هیچپروژهای با یکدیگر همبازی نشده بودند چه برسد به اینکه بخواهند در فیلمی به کارگردانی محمدحسین مهدویان، مقابل یکدیگر نقشآفرینی کنند! قطعا همبازی شدن بازیگرانی که تاکنون مقابل همدیگر قرار نگرفتهاند، جذابیتهای فراوانی دارد اما نکته اینجاست که تصور میشد مشی سینمایی مهدویان با هر سه بازیگر شاخص این فیلم، دو مسیر جداگانه است که شاید هرگز به هم نرسد، اما وقتی بازیگران گرانقیمتی چون مدیری و معادی حاضر میشوند با همان میزان دستمزد، در فیلم کارگردان به ظاهر جریان مخالف خود بازی کنند، تنها یک دلیل دارد: «فیلمنامه خارقالعاده.»
مهران مدیری به نقل از یکی از نزدیکانش، سالیانه چندین فیلمنامه با دستمزد چند میلیاردی را به دلیل عدمکیفیت رد میکند. حالا که وی حاضر شده در فیلمی با نصف دستمزد آن فیلمها و به کارگردانی فردی که کمتر کسی همکاری این دو را در مخیله میپروراند، بازی کند، قطعا یک دلیل دارد و آن، کیفیت بالای فیلمنامهای است که برای درخت گردو نوشته شده است. برای دیگر بازیگر سختگیر این پروژه نیز این سالها، پیشنهاد حضور در فیلم با دستمزدهای آنچنانی کم نیست. ولی معادی با چرخشی 180 درجهای در زمینه مشی فکری و کاری کارگردانانی که تاکنون با آنها همکاری داشته، حالا جلوی دوربین مهدویان قرار گرفته است. جایی که همایون اسعدیان بهعنوان یکی از اعضای هیات انتخاب جشنواره امسال، بازی او در این فیلم را بهترین بازی مرد جشنواره امسال خوانده است. حال باید دید با این خطدهی پیشدستانه، آیا طلسم معادی پس از چند دورهای که لااقل بسیاری از مخاطبان، سیمرغ را برای «ابد و یک روز» و «متری شیشونیم» حق مسلم وی میدانستند، شکسته میشود و وی از این ناکامی بیرون میآید؟ اتفاقی که در صورت وقوع، باید خطکشی سینمای آتی معادی را دستخوش تغییرات فراوانی دانست.
موارد عجیب «درخت گردو» همچنان ادامه دارد
از مواردی که به بیرون درز پیدا کرده، شکل اپیزودیک داستان است. گویا این اپیزودها، منفصل نیستند و به شکل برهههای زمانی، داستان همان آدمهای دهه 60 را در دهههای 80 و 90 روایت میکنند. فارغ از این شنیده میشود که مهدویان برای این اپیزودها، دست به یک کار متفاوت هم زده است به این ترتیب که تصویربرداری هر یک از این دورهها را با فرمت خاصی انجام داده. وی برای دهه 60 از همان فرمت مورد علاقهاش یعنی نگاتیو با دوربین 16میلیمتری استفاده کرده، برای دهه 80، رو به دوربین 35میلیمتری آورده و برای دهه 90 هم از دوربینهای دیجیتال استفاده کرده است. این رخداد، علیرغم نزدیکی هر چه بیشتر مخاطب با وقایع این سالیان، برای نخستینبار است که در سینمای ایران اتفاق میافتد. مهدویان از همان شروع کارش نشان داده که کارگردان هوشمندی است. همیشه داستان کارهایش، در درجه دوم اهمیت پس از ساختار بصری آثارش بوده است. جایی که نوع فیلمبرداری، تدوین و حتی میزانسنهای اجراییاش به عینه از داستان کارهایش جلوتر بودهاند. وگرنه وی نویسندهای نیست که بخواهد زمانی طولانی را برای فیلمنامههایش خرج کند. البته نمیتوان نام وی را از سینمای داستانی این سالها جدا دانست. در سالهایی که سینمای ایران تمام توجه خود را روی قصه قرار داده و ترجیح میدهد ساختار بصری را روی همان استاندارد واحدی که تمام فیلمها رعایت میکنند، متمرکز کند، مهدویان از این بخش مرده هم سهمخواهی داشته است. تفاوتهای بصری آشکاری که فیلمهایش با دیگر آثار سینمای ایران دارند، مشخصه سبک خاص تولیدی وی در این سینماست. حالا وی با همان هوشمندی، قدم در کارزار درخت گردو نهاده است؛ فیلمی که قرار است دادههای بصری، بیش از دیگر آثار مهدویان، خود را به مخاطب بنمایانند و در کنار این 50 درصد، به 50 درصد داستان میرسیم که با توجه به رئالیته بودن آن و تاثیرگذاریاش که در کنار بمباران سردشت رخ میدهد، قطعا مخاطبش را تحت تاثیر قرار خواهد داد. این تاثیرگذاری، آشکارا در تکپوستر رسمیای که از فیلم منتشر شده، قابل دریافت است.
پوئنهایی که به جذابیت بیشتر فیلم میافزایند
فیلم، صحنههای هوایی بسیاری دارد. فیلمبرداری در دو استان کردستان و تهران صورت گرفته و علاوهبر بخشهایی که در سوله تصویربرداری شده، صحنههای هوایی بسیاری در هر دو استان دارد که در پایگاههای شکاری فیلمبرداری شده. این تصویربرداری سخت، قطعا نام هادی بهروز را بهعنوان فیلمبردار کار، گلدرشت خواهد کرد. در کنار این اتفاق، قطعا تدوین محمد نجاریان هم به چشم میآید. این فیلم همچنین چندین قطعه موسیقی استودیویی هم دارد که میتواند بر تاثیرگذاری بیشتر فیلم بیفزاید. موسیقی این کار را حبیب خزاییفر برعهده داشته. کمانچه کار را اردشیر کامکار نواخته و خواننده فیلم هم علیرضا قربانی است. این سهضلع شناختهشده دنیای موسیقی قطعا نویدبخش یک اتفاق بسیار میمون در این فیلم هستند. تمام اینها نشان میدهد که مهدویان با درخت گردو با دست پر برگشته تا ناکامیهای چند دوره اخیر را جبران کند. شاید هم این قدرتنمایی بهمثابه ضربشستی باشد که بگوید میتواند فارغ از آن تیم همیشگی و سبک غالب خود، در فضاهای جدیدتر با آدمهای متفاوتتر هم، همان کارگردان موفق ایستاده در غبار باشد. تا اینجا که درخت گردو بدون شانتاژهای معمول سینمایی، توانسته حسابی دوز تعلیقها و کنجکاویها را بالا ببرد. این فیلم در بسیاری از نظرسنجیهای دنیای مجازی، در صدر فیلمهایی قرار دارد که مخاطبان، تشنه دیدنش هستند و تماشای آن را به سایر کارهای جشنواره امسال ترجیح میدهند. حال باید دید فیلم در راند پایانی خود که به محک مخاطبان جشنواره، منتقدان و البته داوران درمیآید، با چه میزان موفقیتی همراه خواهد بود. فعلا روی کاغذ که همه چیز به نفع فیلم و عوامل آن است.
مردم چه میگویند؟
گویا سکانسهای ابتدایی فیلم که تصویرگر بمباران هوایی است حسابی بهمذاق مخاطبان خوش آمده است، چون در کمتر نقلقولی از این فیلم، به این مورد اشاره نمیشود. اتفاقا تا صحبت از درخت گردو میشود، مخاطبان صحبت از این افتتاحیه جاندار و میخکوبکننده فیلم میکنند. برخی منتقدان که قید تماشای فیلمها در روز نخست کاخ جشنواره را زده و در روز نخست به سینما ایران رفتهاند، درخت گردو را یک تراژدی نفسگیر و تمامعیار عنوان کردهاند. تصویری عریان از جنگ که در کارنامه مهدویان، یک گام رو به جلو محسوب میشود. بازی پیمان معادی نیز از دیگر مشترکاتی است که مخاطبان و منتقدان درخت گردو به آن اشاره و آن را تحسین کردهاند. باید دید با این حجم تعریف از فیلم میان مردم و منتقدان، اقبال درخت گردو در جشنواره این دوره و البته سهم آن در جوایز به چه ترتیب خواهد بود.
* نویسنده: مجتبی اردشیری، روزنامهنگار