به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، داستان بازار تئاتر در فجر به دوره دبیری حسین پارسایی بازمیگردد. رونق نفتی آن روزها شرایط را به سمتی برده بود که پای خارجیها به ایران باز شود و شرایط تبادلی مطلوب دوطرف شود. هنوز خبری از مشکلات امروز نبود. روبرتو چولی در سه دوره متوالی به فجر میآید و تعداد قابلتوجهی از آثار ایرانی را برای حضور در آلمان دعوت میکند. مراودات به اوج میرسد. اشکال نمایش ایرانی پس از یکوقفه باردیگر موردتوجه اروپاییها قرار میگیرد. حضور در اروپا به یک میل بدل میشود. هنرمندان اکنون میدانند ذائقه اروپا چیست، هرچند برخلاف سینما، هنرمندان به سمت توسعه وجه مضمونی نمیروند؛ بلکه هنرمندان تئاتر تمرکز خود را بر مساله فرم قرار دادند. فرم صادراتی ناگهان پایش به اجراهای ایرانی باز میشود، هرچند فرمهای سابق نیز وارداتی بودند. باید بپذیریم تئاتر یک مفهوم غربی بود و از همان ابتدای ورودش به ایران، یک قرن تلاش برای ایرانیزه کردن آن آغاز شد.
یخ تبادل فرهنگی به صورت کامل آب شده بود و برخلاف سینما، حضور تئاتریها در اروپا امری محبوب تلقی میشد. با این حال فرمهای تازه در گیشه موفق نبودند. با نگاهی به فروش آن روزهای تئاتر میتوان فهمید چگونه سالنها از مخاطب تهی میشوند. وضعیت نسبت به دوران حضور حسین پاکدل در تئاترشهر اسفبار جلوه میدهد. تئاتر ایرانی در موطن خویش به یک خماری رفته است. حیات نو لازم است و همهچیز به نسل تازهای محول میشود که در جشنواره تئاتر دانشگاهی بدون حمایتهای آن روز دولت تغییر را رقم میزدند.
بازگشت به فرمهای پیشین و البته واسازی آنها. آثاری از جابر رمضانی، محمد مساوات، اشکان خیلنژاد، یوسف باپیری، مهدی مشهور، سمانه زندینژاد و... با معرفی انبوهی از استعدادهای بازیگری که این روزها سینمای ایران را غرق کردهاند، به نجات گیشه تئاتر ایران منجر میشود.
اینبار اما نگاه گروههای جوان به حضور در غرب نیست؛ بلکه تولید آثاری است که مصرف داخلی دارند. بازنمایی روز ایران در آثار گروههای جوان نیز منجر به توجه کمپانیهای بینالمللی میشود. پای گروههای جوان به ایران باز میشود. حتی اشکال مختلف نمایشهای ایرانی در اروپا فرصت بازتاب مییابند. نگرش نسل جوان به مقوله حضور در غرب رنگ و بوی دیگری میگیرد.
مضمونهای انتخابی بهشدت جهانی است. مهاجرت، پناهندگی، آموزش و فروپاشی خانواده مدرن پای ثابت این آثار میشوند. دیگر فاصلهای میان فرمهای ایرانی و غربی نیست. فضای مجازی، دسترسی راحت به منابع آموزشی و بازشدن فرصتهای گفتوگو با هنرمندان خارجی بسیاری از موانع گذشته را فروریخت. نیازمندی هنرمند به اداره کل هنرهای نمایشی برای اعزام و ارتباط کاسته شد و نوعی استقلال پدید میآید. همین مساله موجب تغییرات اساسی در بازار تئاتر فجر شد. بازار از سوی دولت دیگر یک فرصت بود برای هنرمند. دولت دیگر نمیتوانست واجد نقش گذشته باشد. شرایط مالی دگرگون شده است و سوبسیدی برای سرمایهگذاری وجود ندارد.
اکنون بازار فرصتی است برای شکوفایی اقتصادی تا اثبات هنری، هرچند برای رسیدن به اقتصاد بهتر، اثبات برتری هنری لازم است. شرایط امروز سختتر است؛ اما بازار تئاتر میتواند وابستگی مالی هنرمند نسبت به دولت را بکاهد و یک کانال مالی تازه برای او فراهم کند، کانالی که در شکل کمپانیها میتواند کارآفرینی نیز در پی داشته باشد.
* نویسنده: محمد سلطانی