به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، 33 ساله است و آرزو و هدف در عالم سینما زیاد دارد. اما به قول خودش بزرگترین هدفش ساختن فیلمهایی است که همیشه در ذهنش بوده. تعدادشان برایش مهم نیست، اما در کنار آن، کیفیت برایش حرف اول را میزند، حتی اگر بخواهد در عمر کاریاش تنها چند فیلم بسازد. محمد کارت این روزها در صدر اخبار رسانهها قرار گرفته است؛ کارگردانی که قبل از این همه او را با فیلمهای مستند و کوتاه میشناختند، حالا با فیلمی که به سیوهشتمین جشنواره فجر آورده است، توانسته همه چشمها را به خود و اثرش خیره کند. محمدمهدی کارت یا همان محمد کارت این روزها به یک ستاره در سینمای ایران تبدیل شده است. قبل از شروع جشنواره فیلم فجر هم خیلیها از او و فیلمش «شنای پروانه» میگفتند که اثری قابلدفاع و خوب است و حالا با اکران در جشنواره فیلم فجر هم این مساله اثبات و مشخص شد سینمای ایران قرار است یک کارگردان خوشآتیه داشته باشد. در این گزارش به سابقه و کارنامه محمد کارت پرداختیم تا ببینیم او در این چند سال فعالیتش در سینما چه مسیری را پیموده است تا به اینجا برسد.
کارنامه هنری
کارت فعالیت هنری خودش را در زمینه بازیگری و کارگردانی تئاتر از سال ۱۳۷۹ آغاز کرد. او فارغالتحصیل هنرستان هنرهای نمایشی است و لیسانس کارگردانی سینما دارد. کارت با ساخت فیلمهای مستند و داستانی که همگی در مجامع مختلف سینمایی مورد استقبال قرار گرفتهاند، خودش را درزمره کارگردانان سینمای ایران قرار داد. او قبل از شنای پروانه، فیلم داستانی «بچهخور» و قبلتر از آن هم مستندهایی مثل «لاوراتوار»، «آوانتاژ»، «معلق»، «بختک»، «خونمردگی»، «سمفونی مرگ» و «ذرهبین» را ساخت. او همچنین سابقه بازی در چند فیلم سینمایی را هم دارد؛ «آزادی مشروط» به کارگردانی حسین مهکام، «حراج» به کارگردانی حسین شهابی، «عصبانی نیستم» به کارگردانی رضا درمیشیان، «چه خوبه که برگشتی» به کارگردانی داریوش مهرجویی، «بوسیدن روی ماه» به کارگردانی همایون اسعدیان، «بیخود و بیجهت» به کارگردانی عبدالرضا کاهانی و «گزارش یک جشن» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا ازجمله فیلمهایی است که بازی کرده است.
جوایز
جوایزی که محمد کارت به خاطر مستندهایش دریافت کرده است، کم نبودهاند. در اینجا به برخی از این جوایز اشاره میکنیم:برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم از سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم داستانی «بچهخور»، برنده سیمرغ بهترین فیلم از سیوششمین جشنواره جهانی فیلم فجر برای فیلم داستانی «بچهخور»، برنده تندیس بهترین فیلم کوتاه از بیستمین دوره جشن بزرگ سینمای ایران برای فیلم کوتاه «بچهخور»، برنده سیمرغ بهترین فیلم کوتاه آسیایی از سیوششمین جشنواره جهانی فیلم فجر، برنده تندیس ویژه داوران یازدهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت برای مستند «لاوراتوار»، برنده تندیس بهترین کارگردانی فیلمهای بلند از دهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت برای «آوانتاژ»، برنده جایزه بهترین کارگردانی از دومین جشنواره فیلم سلامت برای «آوانتاژ»، برنده جایزه بهترین فیلم ورزشی سال با موضوع اعتیاد از یازدهمین جشنواره بینالمللی فیلمهای ورزشی «آوانتاژ»، برنده تندیس بهترین فیلم اجتماعی سال ۹۲–۹۱ از چهارمین دوره جایزه بزرگ شهید آوینی برای «خونمردگی» و خیلی از جوایز دیگر که برای مستندهایش و تنها فیلم داستانیاش گرفته است و مطمئنا امسال با توجه به نظر مثبتی که اکثریت نسبت به شنای پروانه دارند، به لیست جوایزش اضافه خواهد شد.
«شنای پروانه» و چرایی ساخت
میگوید: «سالها مستندسازی انجام دادم و برآیند این مستندسازیها را در شنای پروانه جمع کردم.» در مورد فیلمنامه کارش میگوید: «برآیند تمام تجربیات من در حوزه مستندسازی و کشف و شهودی که در این طبقه از جامعه داشتم، با حسین دوماری و پدرام پورامیری و تجربیاتی که آنها داشتند، فیلمنامه شنای پروانه را به نگارش درآوردیم. نگارش فیلمنامه موردنظر نزدیک به هشت ماه طول کشید و درنهایت بعد از آماده شدن فیلمنامه و چندین بازنویسی که روی آن صورت گرفت، کار را شروع کردیم.» فیلمش قهرمان دارد، اما نه قهرمانی که منفی باشد. خودش در مورد قهرمان فیلمش میگوید: «شنای پروانه یک فیلم قهرمانمحور است که با داستانی پرفرازونشیب ابتدا سعی دارد تماشاگرش را سرگرم کند و سپس بر او تاثیر بگذارد. واقعا بهشخصه ارتباط فیلم با اکثریت مردم برایم بسیار جذاب است و امیدوارم این ارتباط شکل بگیرد. نکته دیگر این است که در شنای پروانه که قرار نیست درام آن به انتقام شخصی منجر شود، این فیلم روند شکلگیری یک آدم عادی به قهرمان است.» حالا باید تا 22 بهمنماه صبر کنیم و ببینیم محمد کارت با کار خارقالعادهاش چه جوایزی را از سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر درو میکند؛ جوایزی که میتواند او را به ادامه راهی که در سینما برداشته است، امیدوار کند. با محمد کارت در مورد شنای پروانه گفت وگو کردهایم و در این صفحه میتوانید این گفت وگو را بخوانید.
برای سوال اول کمی درمورد فیلمنامه «شنای پروانه» صحبت کنیم که روند طولانی با توجه به گفته خود شما داشت و اینکه تجربه شما بعد از ساخت مستندها باعث شد تا به این فیلمنامه برسید، کمی درمورد این روند طولانی صحبت کنید؟
ببینید روند طولانی نداشت، روند معمولی یک فیلمنامه که قرار است، به شکل حرفهای ساخته شود حداقل باید هفت تا هشت ماه زمان ببرد و ما این وقت را گذاشتیم و با تمام قوا تلاش کردیم نقشه راهمان که فیلمنامه بود، درست باشد و من بعد از اینکه پیشتولید را شروع کردم دیگر تصمیم گرفتم کارگردان این فیلمنامه باشم و سمت فیلمنامهنویسی را کنار بگذارم و تمام و کمال آن را اجرا کنم.
شنای پروانه در بستر روایی خردهفرهنگ لاتی، سراغ شکلگیری فرم جدیدی از خشونت رفته است (خشونت فضای مجازی) شکلگیری این مدل خشونت، بین لاتها چقدر بهصورت یک مساله جدی درآمده و آیا عربدهکشیها و انتقامگیری آنها در سالهای اخیر تغییر فرم داده است؟
اساسا رفتار اجتماعی تکتک افراد جامعه دچار تغییر شده و ارزشها تغییر کرده است. مثل انسان مدرن که تغییر کرده، این قشر (لاتها) هم پوستاندازی کردهاند و تغییر شکل دادهاند. روابطشان تغییر کرده و حتی مسائلشان هم عوض شده است. در شنای پروانه تلاش شده است یک وضعیتی از بافت جنوب شهر را نشان بدهد که مبتلا به امروز است و مسائلی را بگوید که اقشار مختلف با آن دستوپنجه نرم میکنند.
در فرهنگ ایرانی ما فرهنگ لوطیگری برآمده از فتیان و عیاران را داشتیم و داریم. طبقهای که وابستگی به حکومت ندارند و از طرفی بهلحاظ فرهنگی و مرامی متمایز از عموم مردم هستند. آیا فیلم شما قرار است همان فرهنگی که ریشههای تاریخی دارد را به چالش بکشد یا اینکه اراذل و لاتهای عصر جدید را نقد میکند؟
شنای پروانه، انسانیت اشتباه، خودخواهی، قدرتطلبی و ناهنجاریهای رفتاری اجتماعی را نقد میکند. توجهاش به قشر خاصی نیست. مسائلی که در فیلم آمده، مسائل اقشار مختلف است. قشر یا افراد خاص را نشانه نگرفته است که بخواهد یک تیپ یا یک قشری را بزند. شرایطی را دراماتیزه میکند و قصهای را برای تماشاگر میگوید که مساله روز جامعه است و فکر میکنم این مساله روز جامعه میتواند برای تکتک افراد جامعه موثر باشد. آدمهایی که شغلهای مختلف دارند. موقعیتهای مختلف دارند تا با دیدن این فیلم هم سرگرم شوند و هم تعمق بیشتری نسبت به زندگیشان و ناخالصیهایشان داشته باشند.
برای ما که عادت کردهایم میل به اول بودن و تظاهر را بین اینفلوئنسرهای اینستاگرام و حتی سلبریتیها ببینیم، باورپذیر نیست که این میل بین لاتها هم وجود دارد. اما قسمت پایانی فیلم به این اشاره داشت که این شکل رقابت برای اول بودن هم بین آنها هم وجود دارد. چقدر این مساله واقعی است؟
ابراز رجزخوانی بهدلیل فضای مجازی و گستردهبودن اینترنت و در دسترس بودن آن، برای همه فراهم شده است. آدمها اگر قبلا با هم مشاجره و دعوایی داشتند، رودررو با هم صحبت و دعوا میکردند، اما الان این مساله بهدلیل فضای مجازی عریان، عمومی شده است. چه بین هنرمندان، سیاستمداران، ورزشکاران، پزشکان و... بلکه در سطوح مختلف این کشمکشها و رجزخوانیها زیاد شده و این باعث یک رفتار غلط اجتماعی شده است که همه اینها بهعلت باز بودن این تریبون آزاد، هرکسی به خودش اجازه میدهد چالشهایی را که با آدمهای مختلف دارد، عریان و عیان کند و این بیپرده بودن نظردهی و مشاجره باعث یک جو اجتماعیای میشود که میتوانم به این جو همان خودخواهی عیان شده، بگویم. خودخواهیای که قبلا وجود داشته اما الان بهدلیل ابزاری که داریم، هر روز خودخــــواه هستیم و دوســــت داریم دیده شویم. از هم سبقت بگیریــــم. ابزار شـهرت زیاد شــــده و نکتــــه مهمتر این است که این ناخالص رفتار کردن گاهی بهصراحت و آزادی بیان نمیرسد، بلکه به اغتشاش بیداری و شنیداری میرسد و این وضعیتی است که در فیلم شنایپروانه واکاوی میشود. البته این یکی از مسائل فیلم است و میبینیم تاثیر فضای مجازی در زندگی آنها که تبدیل به یک موقعیتی میشود که با آن ابزار همدیگر را خرد کنند و پلهپله به آن علایق و سلایق خودشان نزدیک شوند، درصورتیکه این سلایق میتواند برای افراد دیگری که بهلحاظ فرهنگی از فضای مجازی تغذیه میکنند، مخرب باشد.
یک نکته دیگری که بسیار در شنای پروانه مشهود و قابل توجه است، قهرمان آن است؛ قهرمانی که متفاوت با قهرمانهای دیگری است که در فیلمها میبینیم. قهرمانی که فقط خودش و دیده شدنش را نمیبیند و توجهاش به مسائل دیگری است، کمی درمورد این قهرمان صحبت میکنید؟
بهشدت کاراکتر حجت که با بازی درخشان جواد عزتی شکل گرفته است و بازنمایی میشود، موقعیتی را برای تماشاگر فراهم میکند که تو بهعنوان یک انسان معمولی میتوانی قهرمان زندگی خودت باشی و هرکسی قهرمان زندگی خودش باشد میتواند دور و برش را درست کند و خودش را اصلاح کرده و سلامت زندگی کند. نماینده قشر جنوب شهری، کاراکتر حجت و قهرمان فیلم است، کسی که با تمام زحمت و دقت، خانواده و خودش را دوست دارد و به اصول عرفی جامعه پایبند است، اما هنجارشکنیهایی وجود دارد که تبدیل به ضد قهرمان میشود و این قهرمان معمولی در «شنای پروانه» سعی میکند بااین مساله مقابله کند و وارد یک توفان شود و از آن به سلامت بیرون بیاید. فکر میکنم اگر شنای پروانه سعی کرده تفاوتی با بقیه فیلمها داشته باشد، این است که اگر میخواهد قهرمانی را نشان دهد، از دل مردم، واقعی و ملموس باشد تا همه بتوانند با او همذاتپنداری کنند و این معمولی بودن به تماشاگر امروز نزدیکش میکند و او را دور از دسترس نگه نمیدارد. همه ما هم بهعنوان تماشاگر همان قدر که یک گندهلات درون داریم، یک حجت درون هم داریم که میتواند برای سلامت زیستنمان راهگشا باشد.
آرزوی محمد کارت در عالم سینما چه چیزی است؟
محمد کارت آرزو میکند بتواند تلاش کند که معمولی نباشد و فیلمی بسازد که تماشاگران گستردهای آن را دوست داشته باشند و فکرها و سطح سوادهای مختلف با آن ارتباط برقرار کنند و اورجینال و شبیه خودش باشد. همه تلاشم از ابتدای ورود به فیلمسازی همین مساله بوده و خواهد بود.
* نویسنده: عاطفه جعفری، روزنامهنگار