به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، متن گفتوگوی محمد فیلی، بازیگر با «فرهیختگان» به این شرح است:
من و دوستانم در این فیلم همگی روستایی هستیم. روستاییان کشاورزی که از قومیتهای مختلف اعم از آذری زبان، لر، فارس و... هستند. البته قرار نبود من لری صحبت کنم چون ممکن بود با توجه به اینکه ممکن است تسلط کافی به زبان لری نداشته باشم، یک جاهایی اشتباه کنم و برای مخاطب برخورنده باشد. اما لحن و آهنگ خاصی بود که همه میفهمند چه گفته میشود، درواقع واژههای غلیظ لری نبود. ته لهجه کمی که مشخص کند این لر است اما لباس من دقیقا لباس لر بختیاری بود، به علاوه تفنگ، فشنگ، دوربین و هر چیزی که همراه من بود. همه پشت تراکتورها به سمت تهران میآمدیم که به خواسته خود برسیم.من خیلی کار اعم از سریال و فیلم داشتم، اما فکر میکنم کار حاتمیکیا مخصوص خود ایشان است و تا امروز این چنین ندیده بودم که با دوربین مخصوصی که وجود داشت دکوپاژ کند و پلانهایی که میخواهد انتخاب کند. ما چندبار تمرین میکردیم و تمرینها تمرین خطی بود که ایشان دکوپاژ میکرد و پلانهایی که مدنظر داشت به منشی صحنه میگفت و او یادداشت میکرد. بعد هم دوربین را میگذاشت و کار راحتتر میشد.
این مدل کارگردانی از یک جهت خوب بود ولی سختیهای خودش را هم داشت. من هیچوقت دو سه ماه در هیچکاری هر روز آفیش نبودم اما این تنها کاری بود که هر روز ساعت 6 آفیش میشدیم و اگر روز بود تا زمانی که نور بود و اگر شب بود تا زمانی که تاریکی بود، فیلم میگرفتیم. ما از گرمای 47درجه گچساران کار را شروع کردیم. به لحاظ گرما خیلی شرایط سختی بود، دستان من سوخته بود و فکر میکردم همانند جزامیها تاول زده است. فکر کنید ساعتها پشت تراکتور نشستن در بیابان و حرکت کردن باعث شده بود خیلی اذیت شویم.بعد از گچساران دو روز در تهران بودیم استراحت کردیم. بعد از دو روز به قم رفتیم. آنجا برف آمده بود و هوا بهشدت سرد بود. یعنی در فاصله بسیار کم از یک گرمای شدید به سرما آمدیم و این خیلی آزارمان میداد. یکسری از بازیگران گرمایی بودند و در گچساران اذیت شدند و برخی نیز سرمایی بودند و در سرمای قم اذیت میشدند.احتمالا نظر خود حاتمیکیا هم همین باشد که این سختترین کاری بود که انجام دادیم. ابتدا 13 نفر آدم هستیم و بعد به مرور حرکت میکنیم 5 نفر از گروه کم میشود و 8 نفر به سمت تهران حرکت میکنیم و در قم میمانیم و از آنجا با ملاقاتی که میشود به سمت روستا و ولایت خود باز میگردیم ولی این مدت بهشدت سخت میگذشت.
همیشه به دوستان میگفتم در «مختارنامه» 6 سال کار کردم ولی به این سختی نبوده که اینطور باشد و هر روز بیاییم و در گرما و سرما کار کنیم. این برای من سختترین کار بود ولی جذاب بود. باید تجربه میکردیم و این کار هم تجربه خوبی برای من بود که اینگونه کار کنم. تازه فهمیدم پیر شدهام و در طول کار همیشه فکر میکردم باید 10 سال پیش این فیلم را بازی میکردم که آنقدر اذیت نشوم. این کار در 70 سالگی برای من خیلی سخت بود.امیدوارم که مخاطب کار را بپسندد تا همه خستگیها از تن بین برود. پیچیدگی کار حاتمیکیا در فیلم خروج بسیار زیاد است. تا روز آخر او برای ما قصه را بازگو نکرد که قرار است چه اتفاقی بیفتد. اما مطمئنم که مخاطب جذب این فیلم خواهد شد. چون برای تکتک صحنههای فیلم سختی زیادی کشیدهایم.