تاریخ : Sun 02 Feb 2020 - 09:03
کد خبر : 36970
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

چه کسی مخاطب جشنواره تئاتر فجر است؟

سیدحسین رسولی:

چه کسی مخاطب جشنواره تئاتر فجر است؟

می‌توان حس کرد میانگین سنی مخاطبان میان 20 تا 30 سال است. می‌توان فهمید مخاطبان اساسا از قشر متوسط یا افرادی هستند که گرایش به طبقه متوسط دارند. برخلاف تصور، تئاتر فجر محل رجوع طبقه مرفه و ثروتمند نیست.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، سیدحسین رسولی،  روزنامه‌نگار طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: اگر به آرشیو تصویری صداوسیما دسترسی داشته باشید، می‌توانید گزارش‌هایی بیابید که در آن تئاتر شهر در محاصره خیل عظیمی از انسان‌هاست. آنان تلاش می‌کنند خود را به ساختمان مدور زرد رنگ برسانند و از در چوبی بزرگ تئاتر شهر عبور کنند. حتی می‌توان دید کسی از تابلوی تبلیغاتی بالا رفته است تا ببیند می‌توان امیدی به حضور در سالن 500 نفره تئاتر شهر داشت یا خیر. جمعیت به هر روی بیش از 500 نفر است. جمعیت مشتاقی که عطش تئاتر دارد. آن جمعیت یک تمنای عمومی داشت. می‌خواست اولین باشد، اولین کسی که نمایشی از قطب‌الدین صادقی یا منیژه محامدی یا پری صابری را می‌دید. آن روزها کارگردانان تئاتر شمایل‌های فرهنگی در صفحات میانی روزنامه‌ها بودند. خبری از فضای مجازی نبود و کماکان مجلات مسیر ارتباطی میان اهالی تئاتر و مخاطب بودند.

حالا جشنواره تئاتر فجر جایی برای هم‌نفس شدن دو قشر است.  با تغییرات عمده در فجر، گرایش به سوی مروری شدن جشنواره و درنهایت فروش بلیت به صورت الکترونیکی و عملا حذف جمعیت بی‌بلیت دهه‌های پیشین، بیشتر شد. گویی تئاتر شهر در ایام فجر بیش از آنکه در محاصره مخاطبان تئاتر باشد، بیشتر در محاصره خرده‌فرهنگی‌های مطرود می‌شود. همان خرده‌فرهنگی‌هایی که نسبتی با تئاتر ندارند و شاید تئاتر در سال‌های اخیر هیچ برنامه‌ای برای آنان ندارد.

تئاتر شاید در زبان، مدام از مردم می‌گوید؛ اما تمایل عمومی‌اش به جذب طبقه به اصطلاح اِلیت (نخبه) بوده است.  رنگ‌ باختن آن تصویر پرهیاهوی قدیمی این پرسش مهم را پدید آورده که مخاطب جشنواره تئاتر فجر چه کسی است؟ پاسخ بسیار پیچیده است. در سال‌های اخیر هیچ‌گاه متولی جشنواره‌های فجر اقدام به آمارگیری و سرشماری مخاطب نکرده است. هیچ نگاه تحلیلی به نظام طبقاتی یا قشری نداشته است. برای مثال هر سال دانشجویان تئاتر واجد نوعی سوبسید می‌شوند و آمار دقیقی از تعداد دانشجویان و البته بلیت‌های فروخته شده دانشجویی وجود دارد؛ اما این آمار منتشر نمی‌شود. در نتیجه تنها اعلام می‌شود تئاتر فجر محفلی برای دانشجویان است. به عبارتی وجود چنین اعداد و ارقامی منجر به تحلیل نشده است. با این حال داده‌های چشمی یک روزنامه‌نگار منتج به آن می‌شود که جشنواره تئاتر فجر فارغ از نگاه طبقاتی، جشنواره‌ای برای جوانان است.

می‌توان حس کرد میانگین سنی مخاطبان میان 20 تا 30 سال است. می‌توان فهمید مخاطبان اساسا از قشر متوسط یا افرادی هستند که گرایش به طبقه متوسط دارند. برخلاف تصور، تئاتر فجر محل رجوع طبقه مرفه و ثروتمند نیست. می‌توان دریافت تئاتر دیدن به‌عنوان یک فرهنگ یا رفتار در طبقه متوسط خلاصه شده است.  در سال 1383، فرهاد مهندس‌پور، دبیر وقت جشنواره تئاتر فجر اقدام به تولید شعاری برای جشنواره خود می‌کند، «تئاتر برای همه»، این شعار بدل به شعاری 15 ساله می‌شود. هر کجا سالن دولتی بود یا برنامه‌ای منبعث از دولت در حوزه تئاتر تولید می‌شد، عبارت «تئاتر برای همه» نیز متبلور می‌شد.

این وضعیت اما نتوانست مخاطب تئاتر را دگرگون کند. مساله گیشه به‌خصوص در دهه90، سوق دادن گیشه به سوی فروش دیجیتالی و عدم‌تمرکز از مرکز به حاشیه، شرایط را به سمتی برد تا مهندس‌پور در دوره سی‌وششم جشنواره علیه شعار تولیدی خود سخن بگوید. او «تئاتر برای همه» را شکست خورده اعلام کرد. هرچند او نگاهی به طبقاتی شدن تئاتر نداشت؛ اما واقعیت آن است که رویکرد دولت به تئاتر عامل مهمی در شکست این شعار بود. تئاتر که هنری سوبسیدی و بر پایه حمایت دولت بود؛ ناگهان با ابلاغ اصل 44 قانون اساسی از هر سوبسیدی محروم می‌شود. این محرومیت بر تئاتر فجر نیز تاثیر می‌گذارد. تبدیل شدن جشنواره تولیدی به جشنواره مروری، محصول همین نگاه است. دولت عملا پای خود را از مقوله تولید می‌برد و تولید به بخش خصوصی محول می‌شود.نتیجه چنین امری شاید گرایش بازار تئاتر به سمت ذائقه مردم بوده باشد. البته این مردم مجموعه‌ای از طبقه مرفه و طبقه متوسط روبه بالاست؛ یعنی کسانی که از پس خرید بلیت‌های گران نمایش‌های ستاره‌محور برآیند. این آثار به سبب میل به گیشه و عاری بودن از المان‌های جشنواره‌ای هیچ‌گاه وارد چرخه جشنواره نشدند، حتی حضور نمایش «اولیور تویست» حسین پارسایی در فجر سی‌و‌ششم نیز محصول برخورد اجراهای آن و نیاز مبرم به تالار وحدت بود. نتیجه امر نیز جالب بود. داوران خارجی جشنواره نمایش پارسایی را نادیده می‌گیرند و حتی به دکور عظیم نمایش هم جایزه‌ای نمی‌دهند. این در حالی است که «اولیور تویست» پربازدیدترین نمایش سال بود و فروشش از 80 درصد فیلم‌های سینمایی آن سال بیشتر بود.

حالا به یک تناقض می‌رسیم و آن هم فاصله نگاه اهالی تئاتر و ذائقه مردم است. نمایش‌های اندیشه‌محور یا موضوع‌محور – که اساسا برای یادآوری ایام فجر تولید می‌شوند – چندان مخاطب عام ندارند. فروش پایین آنها در طول سال گواهی بر این مدعاست. ذائقه طبقه مرفه بر طبقه فرودست نیز چیره شده است. میل به خرید بلیت نمایش‌های ستاره‌محور به تمامی طبقات جامعه کشیده می‌شود. برای مثال در نمایش «لامبورگینی 2» با بازی سحر قریشی، با آنکه نمایش فروش فاجعه‌باری را تجربه می‌کند؛ اما می‌شد دید طبقه فرودست جامعه برای دیدار با قریشی میهمان سالن شهرزاد می‌شوند. آنان بلیت نمی‌خرند؛ اما صبوری می‌کنند تا بعد از اجرا با قریشی عکس بگیرند. همان رفتاری که طبقه مرفه روی فرش‌های قرمز از خود نشان می‌دهد. یک رفتار تکثیر شده موجب عمومی شدن یک ذائقه می‌شود.

تئاتر فجر همواره تلاش کرده است خود را از این وضعیت مبرا کند. نمایش‌هایی از این دست راهی به فجر نمی‌برند و در نتیجه نگاه کاملی به ذائقه عمومی ندارد. از سوی دیگر، فقدان سوبسید موجب شده است تئاتر فجر تلاشی برای تصحیح ذائقه نداشته باشد. پس با یک بازی به بن‌بست خورده روبه‌رو هستیم. نتیجه ماجرا نیز از پیش مشخص است. فاصله گرفتن بدنه عمومی جامعه از هنر تئاتر و حتی محروم کردن آن از زنده‌ترین هنر روی زمین و از بین بردن بسترهای مردم‌محور یک اجرا. در این میان با بودجه اندک اداره کل هنرهای نمایشی و عدم‌همگرایی نهادهای فرهنگی متولی تئاتر، این مسیر سیر نزولی در پیش خواهد گرفت تا جایی که تئاتر و مخاطبانش در فجر تعریفی نداشته باشند. همه چیز به جهان بیرون خلاصه خواهد شد.