به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، معین احمدیان، دبیرگروه فرهنگی طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: در اولین مواجهه با «خروج» غافلگیر خواهید شد؛ یک حاتمیکیای متفاوت و یک فیلم متفاوت در سینمای ایران و البته قهرمانی که در همان دقایق ابتدایی، درگیر تنهایی و چشمان نافذش میشوید. اما همه فیلم قرار نیست ما را در نشئه بازی قهرمان در میان لانگشاتهای مزرعه پنبه باقی بگذارد. فیلمساز سراغ یک اعتراض واقعی رفته است.
اعتراض مردمان حاشیه به مرکز، اعتراض فراموششدگان و صاحبان اصلی انقلاب به یقهسفیدهای مرکزنشین. خروج، سفر جادهای کشاورزان یکی از همین روستاهایی است که کیلومترها از تهران و مسئولان پایتختنشینش دور افتادهاند و دقیقا همین نقطه هراسانگیز ماجرا است و شروع یک دوئل بین حاشیه و مرکز. حاتمیکیا هم قرار است همین فرآیند هراس را به چالش بکشد؛ فرآیندی که متکی بر توهم «شرایط بحرانی» است که صرفا مختص وضعیت فعلی ایران نیست و وضعیت کنونی در سراسر جهان به شکلی شده که گویی همه در «موقعیت اضطراری» قرار دارند.
قهرمان خروج، به شکل پیشفرض مخالف قواعد حافظان وضع موجود است و حاتمیکیا بیش از آنچه بخواهد در مورد چیستی این اعتراض صحبت کند، دوربینش را گرفتار دوئلی کرده که آرامآرام یک طرفش کشاورزان هستند و سمت دیگرش مرکزنشینهای برخوردار از منافع قدرت. کشاورزان خروج، نماینده محذوفان و بیرونماندگان از قدرت هستند که به دیده نشدن و شنیده نشدن اعتراض دارند. اتفاقا برای همین است که آنها از دایره آدمهایی که دنبال حفظ وضع موجود هستند، خروج میکنند. جنس این اعتراض هم متصل به آرمانخواهی است و کشاورز معترض، سفرش برای خروج از وضع موجود را از کنار مزار شهدای شهرشان شروع میکند. اما آن طرف ماجرا و مقابل کشاورزان کیست و چه میخواهد؟
خروج، در پرداخت آن سوی ماجرا و برخورداران قدرت، هیچ گزارهای برای مخاطبش ارائه نمیدهد. بهطور معمول برخورداران و مدافعان آنها، اعتراض را یا حتی تخیل اعتراض را به بهانه «شرایط حساس کنونی» منع میکنند و به همین بهانه، کاملا مقابل موضعگیری، مطالبهگری یا هر نوع اعتراضی حتی کاملا مسالمتآمیز قرار میگیرند. این شکل مرسوم تصویرسازی از مقابله با اعتراض بوده است که در فیلم آژانس شیشهای هم دیده میشد؛ اما خروج، در زمانه و شرایطی متفاوت از فیلمی مثل آژانس شیشهای ساخته شده و طبیعی است که اعتراضات هم متفاوت از سالهای قبلش باشد.
این روزها حق اعتراض حتی بین اقشاری که دلبستگی به نظام جمهوری اسلامی دارند، پذیرفته شده و دیگر بهانه «شرایط حساس کنونی» نمیتواند اسباب جلوگیری از اعتراض و حفظ وضع موجود باشد. شاید برای همین است که شخصیتی مثل «سلحشور» آژانس شیشهای در فیلم «اعتراض» نداریم. مفاهیمی همچون «انقلاب پابرهنگان» و «جمهوری اسلامی حامی مستضعفان»، پیشفرضهای اولیه «خروج» است و همین باعث شده حاتمیکیا قدرت مانور بیشتری برای ورود به خطوط قرمز داشته باشد.
قهرمانهای خروج سراغ نفر اول اجرایی کشور میروند تا بگویند «آقای رئیسجمهور ما مردم هستیم نه اغتشاشگر.» اینکه غائله خروج کشاورزان در شهر قم و در کنار خانه علما تمام میشود هم از آن دست کنایههایی است که کمتر فیلمسازی جسارت ورود به این حوزهها را دارد؛ بهخصوص جایی که پیک رئیسجمهور به کشاورزان میگوید بالاخره رئیس دولت برای دیدار علما به قم آمده و در کنارش هم با شما دیدار میکند. اگرچه در آخر هم دیداری میسر نمیشود و مشاور رئیسجمهور به کشاورزان میگوید اعتراضشان «خروج» از دین و نظام بوده است.
شاید اگر بخش پایانی فیلم، گرفتار حذف و محافظهکاری نمیشد، به قصهای که در واقعیت رخ داده بود، نزدیکتر بود. باوجود این، فیلم جایی ایستاده که میتوان صدای اعتراض قهرمانش را شنید؛ هرچند بخواهند صدایش را خفه کنند.