تاریخ : Tue 14 Jan 2020 - 01:24
کد خبر : 36335
سرویس خبری : نقد روز

سیستم پدافند اجتماعی را بازسازی کنید

مسعود فروغی:

سیستم پدافند اجتماعی را بازسازی کنید

جامعه‌ای که زیر رگبار تبلیغاتی سهمگین دشمن است نیاز به خوراک درست و مطمئن دارد، اقناع اکثریتی که از شبهه پنهان‌کاری ناراحت است، نباید کاری عبث دانسته شود.

  به گزارش «فرهیختگان آنلاین»،  مسعود فروغی، سردبیر روزنامه «فرهیختگان» در سرمقاله امروز نوشت: درباره توفان اتفاقات 10 روز اخیر شهادت فرمانده بزرگ نیروی قدس سپاه پاسداران، تشییع‌ چند‌ده ‌میلیونی سردار سلیمانی و شهدای همراه در چندین شهر، حمله موشکی ایران به پایگاه استراتژیک آمریکا در عراق (عین‌الاسد) و سقوط هواپیمای اوکراینی و وقایع پس از آن، چگونه فکر می‌کنید؟

احتمالا بی‌شماره عدد خبر، تحلیل و فیلم و عکس از این وقایع خوانده و دیده‌اید. هفته پیش کاروان شهدا با جلوداری پیکر حاج‌قاسم از بغداد و کربلا و نجف به اهواز و مشهد و تهران و قم و دست‌آخر کرمان رسید. جمعیت شرکت‌کننده در تشییع شهدا برای کسی قابل تصور نبود، آنقدر که فاصله نهایت نیم‌ساعته‌ دانشگاه تهران تا میدان آزادی برای تشییع شهدا نزدیک 6 ساعت طول کشید. در کرمان چندصدهزار نفر بالاتر از جمعیت عادی شهر به تشییع سردار سلیمانی رسیدند و آن اتفاق تلخ افتاد: 59 نفر به‌خاطر فشار جمعیت در بخشی از مسیر جان‌شان را از دست دادند. مطالبه‌ پاسخ به جنایت دولت آمریکا در گام اول هم در عین‌‌الاسد داده شد، داستان حمله موشکی بزرگ بامداد 18 دی به مقر آمریکایی‌ها در عراق هم درحالی‌که هنوز پیکر سردار به علت ازدحام جمعیت به خاک سپرده نشده بود، مانند یک بمب خبری در دنیا پیچید.

ساعتی بعد اما یک خبر شوک‌آور دیگر به جامعه ایران داده شد: «یک هواپیمای مسافربری به مقصد کی‌یف با 176 مسافر در حوالی تهران سقوط کرد.» این خبر بهت‌آور بود و وقایع پس از آن عجیب‌تر. جامعه ایران هنوز از شوک شهادت اسطوره‌ بزرگ و تکرارنشدنی‌اش خارج نشده بود، هنوز ابهت مراسم‌ بدرقه حاج‌قاسم در دنیا مخابره می‌شد و هنوز آمریکایی‌ها در واکنش به حمله موشکی ایران سکوت کرده بودند که خبر سقوط هواپیما، جامعه را در شوک چندباره فرو برد.چهارشنبه 18 دی اما بیشتر به انتظار ایران و دنیا برای پاسخ ترامپ گذشت؛ او 20 ساعت پس از حمله ایران در نطقی از پیش آماده شده از ادعای قبلی برای حمله مجدد به ایران عقب نشست و گفت حاضر به همکاری با ایران است. تصور عمومی پایان موقت وقایع پشت‌سر هم اخیر بود اما فرضیه سقوط بوئینگ 737 با شلیک اشتباه پدافند ایران، پنجشنبه پیش را هم پرتلاطم کرد.از فاصله زمانی چهارشنبه غروب تا شنبه صبح که بحث سقوط هواپیما در صدر اخبار بود، فرضیه مشکل فنی بوئینگ بدون دخالت شیء خارجی به‌صورت جدی از طرف کارشناسان و سازمان هواپیمایی و حتی برخی تریبون‌های رسمی اعلام می‌شد اما شوک بزرگ‌تر با اطلاعیه ستاد کل نیروهای مسلح آغاز هفته را به‌صورت عجیبی «بهت‌آورتر» کرد، اطلاعیه‌ای که فرضیه شلیک اشتباه پدافند را تایید می‌کرد و توضیحاتی کوتاه درباره ماجرا داده بود.

ساعتی بعد فرمانده نیروی هوافضای سپاه 48 ساعت پس از نشست خبری افتخارآمیزش درباره حمله موشکی به پایگاه آمریکایی بار دیگر روبه‌روی دوربین آمد، اما این‌بار سردار قهرمان برای توضیح و عذرخواهی بابت اشتباه نیروهای خودی در سقوط هواپیمای اوکراینی با لحنی سراسر غریبانه گفت: «ای کاش می‌مردم و چنین حادثه‌ای را شاهد نبودم.»

ماجرای سخت از دست دادن و مرگ دلخراش مسافران کی‌یف، حالا با دیدن تصویر ناراحت مردی که دو روز پیش از این «سیلی اول» را به آمریکا زده بود برای ما سخت‌تر کرد. حاجی‌زاده روبه‌روی دوربین‌ها گریه نکرد اما اشک ما را درآورد، می‌دانستیم شهادت اسطوره‌ ایران و آمادگی برای حمله به مواضع آمریکایی‌ها درحالی‌که رئیس‌جمهور آمریکا برای ایران رجز پاسخ می‌خواند، فرمانده‌ عملیات حمله به عین‌الاسد را خسته کرده، بدتر اینکه سردار حاجی‌زاده باید روبه‌روی دوربین‌ها پس از فتح بزرگ، از اشتباه مرگبار نیروی خودی می‌گفت. تصور فشار سهمگینی که به او وارد شده هم سخت است.مرگ یک‌باره‌ 176 انسان با میانگین سنی جوان طاقت‌فرساست، فکر اینکه کسانی در انتظار رسیدن به مقصد برای کار و تحصیل و زندگی در عرض کمتر از دو دقیقه (فاصله‌ ایجاد مشکل برای موتور هواپیما و سقوط) جان‌شان را از دست بدهند، انصافا سخت است و شنیدن اینکه نماد قدرت و صلابت کشور که به‌صورت تجاوزکار به قهرمان ملی‌ ما سیلی زد در یک اتفاق غیرعمد دلیل این واقعه تلخ است، مصیبت را سهمگین‌تر می‌کند.

این داستان‌های تراژیک در یک بازه‌ 10 روزه اما با یک «شبهه بزرگ» همراه شد: چرا در سه روز اول همه‌ ادعاها درباره شلیک اشتباه پدافند تکذیب شد؟ جنبه‌های امنیتی ماجرا به‌خصوص در وضعیت شبه‌جنگی ایران و آمریکا قابل فهم است اما تصمیم اشتباه ستادکل نیروهای مسلح (یا هر جمع و شورایی که تصمیم‌گیر نهایی بوده است) در مدیریت افکارعمومی پس از سقوط هواپیما تبعات اجتماعی داشت. هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد از روز اول و قبل از بررسی‌های اولیه دلیل سقوط اعلام می‌شد ولی اگر با تشکیل کمیته‌ای داخلی به افکارعمومی اعلام می‌شد که تا یک‌ هفته آینده (فرضا یک هفته) دلیل سقوط بوئینگ اعلام می‌شود، دو اتفاق اساسی روی می‌داد.

اول: اکثریت جامعه ایران یعنی همان‌هایی که با شهادت حاج‌قاسم فرو ریختند، با اشک‌های فرزندانش اشک ریختند و از جنوب تا شمال‌شرقی ایران و از تهران تا کرمان پیکر مطهرش را دست‌به‌دست تشییع کردند، هرچند از مرگ دلخراش مسافران کی‌یف غمگین می‌شدند، هرچند دست‌شان را به نیابت از دست سرنوشت می‌گزیدند، هنگام شنیدن نتیجه بررسی کمیته تحقیق مثل الان از اصرار روزهای اول برای نقص فنی و انکار یک‌باره شنبه شوکه نمی‌شدند. فرض کنیم طبق برخی روایت‌ها، اشتباه اپراتور پدافند محصول دستکاری فنی دشمن در رادار‌ها باشد، بررسی این فرضیه شاید ماه‌ها طول بکشد و وقتی که در مرحله اول بررسی سپاه متهم به پنهان‌کاری نمی‌شد، قبول این فرضیه دوم هم راحت‌تر بود.

من یقین دارم سپاه، حاکمیت و ستادکل نیروهای مسلح قصدی برای پنهان‌کاری نداشتند، چه آنکه قبول اشتباه دو روز بعد از جنگ روانی سنگین دشمن آسان نیست، شاید دیگرانی در این کره خاکی وجود نداشته باشند که این مسئولیت بزرگ را بپذیرند اما کاش به ‌اندازه این اخلاص و خداترسی، «اقناع افکارعمومی» هم بلد بودیم.بخش بزرگی از جامعه که درگیر ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی شد، داغدار از دست رفتن حاج‌قاسم هم بودند، آنها قبل از اعلام دلیل سقوط تسلیت گفتند، آنها شمع‌ عزاداری را سه روز پس از سقوط روشن نکردند، آنها به اسم عزای هموطن هلهله شادی روبه‌روی چهره غمبار فرمانده هوافضای سپاه سر ندادند.

دوم : برخی‌ هم هستند که «تاخیر در اعلام اشتباه پدافند» بهانه‌شان است، آنها تا قبل از این شمعی روشن نکردند، انگار آن جانباختگان هنگام مرگ توسط هواپیمایی که تصور می‌شد فقط نقص فنی داشته، ارزش شمع و عزاداری و ناراحتی نداشتند اما پس از اعلام صادقانه سپاه در پذیرش اشتباه (اشتباهی که چه به‌خاطر تشخیص خطای اپراتور بوده، چه به‌خاطر حمله فنی به سیستم رادار) مانور عزاداری راه انداختند. کاش فارغ از ده‌ها سوال درباره علت وقوع این اشتباه سهوی از سوی پدافند برای گرفتن بهانه و دستاویز سیاسی از دست میلیشای «ریا و دورویی» مدیریت اطلاع‌رسانی درباره این واقعه تلخ درست انجام شده بود.

  حالا چه کار کنیم؟

مهم‌ترین مساله این روزها بعد از این همه حماسه و تراژدی نحوه‌ گفت‌وگو با افکارعمومی است، شهادت حاج‌قاسم به اندازه 40 سال مبارزه و مجاهدت او برای انقلاب ثمره داشت، آنجا فرمانده‌ نیروی قدس سپاه جلوی شر آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران و جهان اسلام می‌ایستاد، اینجا در شهادتش میلیون‌ها قلب را به سمت انقلاب و اسلام جلب کرد. موجی که پس از شهادت حاج‌قاسم ایجاد شد مرزهای مبارزه با کفر «آمریکایی» را کیلومترها به‌نفع انقلاب اسلامی جابه‌جا کرد، این سرمایه اجتماعی تاریخی محصول خون پربرکت فرمانده‌ شهیدی است که حتی در نحوه شهادت به کم قانع نبود و به دست دشمن اصلی شهید شد.حالا تراژدی سقوط هواپیما و نحوه اشتباه اطلاع‌رسانی ما سرمایه اجتماعی اخیر را به خطر انداخته است، شاید برخی از این حرف ناراحت شوند، اما واقعیت منتظر حس ما نیست. از این جهت همدردی و توضیحات گره‌گشای فرمانده سپاه و فرمانده نیروی هوافضای سپاه به مردم مسیر درستی است.

افکارعمومی نیاز به این حس همدردی و تلاش برای زدودن احساس پنهان‌کاری دارد. آنجا که دو فرمانده ارشد نظامی (که هنوز در حالت آماده‌باش رویارویی با آمریکا هستند) در اوج احساس و صداقت آرزوی مرگ در هواپیمای سقوط‌کرده می‌کنند، افکارعمومی اطمینان می‌کند این فرمانده همان است که برای آرامش او و ناموسش زندگی‌اش را گذاشته.سپاه در میانه‌ رویارویی بزرگی است؛ آمریکا، فرمانده جبهه کفر با تمام توان تبلیغی و عملی از تحریم تا ترور به میدان آمده، پوستین دروغ دوستی و دستکش مخملین دست چدنی‌اش را بیرون آورده، اسطوره‌ ملی ما را شهید کرد، تحریم را سنگین‌تر کرد و جنگ روانی را پرزورتر. ما در میدان نظامی سیلی اول را زدیم، در تحریم به راه‌های موقت دور زدن آن رجوع کردیم و در جنگ روانی اول باید هوای قلب و روح مردم را داشته باشیم. جامعه‌ای که زیر رگبار تبلیغاتی سهمگین دشمن است نیاز به خوراک درست و مطمئن دارد، اقناع اکثریتی که از شبهه پنهان‌کاری ناراحت است، نباید کاری عبث دانسته شود.

شاید برخی فکر کنند چون اقلیتی سیاسی مانند گرگ‌های تشنه جانباختگان پرواز کی‌یف را دستاویز بازی سیاسی‌شان قرار داده‌اند پس باید فقط جواب این اقلیت را داد.این کار به‌نفع همین اقلیت است چون به‌مرور از اکثریت جامعه یارگیری می‌کند؛ اکثریتی که ما رها کردیم و فقط در حال مبارزه با همین سربازان ترامپ هستیم. اکثریت ژست سیاسی نمی‌خواهد: همدردی، اقناع و اعتمادسازی، همین.