به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، داود مهدویزادگان،عضو هیاتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نوشت: 1- جامعه ایمانی از مفتی اسلام آمریکایی غیر از وادادگی، عافیتطلبی، سازش با کفار و پذیرش ولایت کفار و شورش بر حاکم اسلامی، چه انتظار دیگری میتواند داشته باشد؟ از او نخواهید توانست تفسیر «هیهات منالذلّه» را شنید، با او درباره سخن الهی «وَلَنْ یجْعَلَ اللَّه لِلْکافِرِینَ عَلَى الْمُومِنِینَ سَبِیلًا» [سوره النساء: 141] و «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه وَالَّذِینَ مَعَه أَشِدَّاءُ عَلَى الْکفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهمْ» [سوره الفتح: 29] نمیتوان گفتوگو کرد. او را با وصف ذوالانتقام بودن خدا چهکار؟ «فَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّه مُخْلِفَ وَعْدِه رُسُلَه ان اللَّه عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ» [سوره ابراهیم: 47]. اصلا فایده مفتی اسلام آمریکایی همین است که از لابهلای سخن خدا و رسول، جملاتی بیابد که احکام اسلام را خنثی و زمینگیر کند تا به این وسیله هم خود و حزب قاعدین در عافیت به سر برند و هم کفار و منافقین و دشمنان مسلمانان به تجاوزگری و سرکشی و ستمگری ادامه دهند. بههمینخاطر، او دنبال آیات «استثنائیه» میگردد. چون با برجستهسازی همین استثناها میتوان احکام و سخن خدا را به حال تعلیق درآورد: «از کفار و منافق ترس و وحشت دارید؟ مشکلی نیست، از باب تقیه سلطهشان را بپذیرید! اگر به اضطرار افتادید، مشکلی نیست، احکام مجازات اسلامی به حال تعلیق درمیآید، میتوانید مرتکب اعمال حربی و بغی بشوید.»
دشمن ضربه سختی بر مسلمین وارد ساخته و بزرگمردی از مجاهدان فیسبیلالله را از جامعه ایمانی گرفته است، ولی نباید پاسخ آن را داد و انتقام سخت گرفت! مفتی آمریکایی، هیچگاه از اینکه کفار و منافقین بر مسلمین ترس و وحشت حاکم کنند و ضربات سخت بر اقتدار و امنیت مسلمین وارد کنند و محارب و باغی شورش کنند، دلواپس نمیشود. چرا؟ چون عافیتاندیش و سازشکار است و حاکمیت دینی را برنمیتابد. حکومت اسلامی عالمان را به پرکاری مسئولانه و دردمندانه فرامیخواند. حال آنکه مفتی عافیتطلب، هیچ سنخیتی با پرکاری مسئولانه و دردمندانه ندارد. اسلام آمریکایی اینگونه است که به دست مفتیان عافیتطلب قوام مییابد.
2- سردار و مجاهدی بزرگ به برکت انقلاب و حاکمیت اسلامی در سایه تعالیم ولیفقیه، در جهان اسلام ظهور میکند و توطئهها را خنثی میسازد. جبهه تکفیر را میشکند و سد راه نظام سلطه میشود و هویت اسلامی را احیا میکند. طبیعی است که چنین سردار سازشناپذیر و بزرگی برای کفار و منافقین غیرقابل تحمل است. لذا راهبرد آنان، حذف فیزیکی اوست. و بالاخره سردار سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی و همرزم عراقی بزرگش ابومهدی المهندس را از مسلمین گرفتند. اما جبهه کفار و منافقین با این جنایت خبیثانه به آرامش نرسید. چون وعده «انتقام سخت» به آنان داده شد و مردم هم از تحقق این وعده حمایتی پرشور کردند. اما در چنین شرایطی است که جامعه ایمانی ناباورانه میبیند که چگونه مفتی اسلام آمریکایی پشت حاکم اسلامی و مجاهدان فیسبیلالله و مردم انقلابی را خالی میکند و تلاش دارد با حربه عدالت و انصاف، ضرورت «انتقام سخت» را از شدت و حدت بیندازد. گویی گمان برده که مفهوم «انتقام سخت» مترادف با انتقام غیرعادلانه است یا ولیفقیه از این مفهوم معنای «انتقام ناعادلانه» را اراده کرده است. از این رو، مفتی اسلام آمریکایی متوهم «ضرورت روشنگری» میشود و حاکم اسلامی و مردم را به ضرورت انتقام عادلانه فرامیخواند. و این یک تهمت نابخشودنی است، نهتنها به ولیفقیه و ملت، بلکه به سرداران منتقم. او باید توضیح دهد بر چه اساسی به لزوم چنین روشنگریای رسیده است. همچنین او باید توضیح دهد این حرف او در جهت کاهش «دلواپسیهای دشمن ملت» نیست. زیرا مفتی اسلام آمریکایی بر مخاطبان خود معلوم نساخته که «انتقام عادلانه» در این مصیبت عظما که بر جامعه اسلامی وارد آمده و قلب مقدس امام زمان(عج) هم از آن به درد آمده است، چیست؟ ما با این رئیسجمهور منحوس آمریکا و مجریان جنایتکارش، باید چگونه انتقام بگیریم تا بهزعم ایشان از عدل و انصاف خارج نباشد؟ وقتی مفتی مدعی توضیح نمیدهد «انتقام سخت عادلانه چیست؟» اطمینان پیدا میکنیم که قصد ندارد خود را در صف منتقمین و درکنار ولی فقیه، ملت شریف و مجاهدان فیسبیلالله ببیند و چونان آنان، بار سخت این مصیبت جانکاه را بر دل حمل کند. جای بسی تاسف است که مفتی عافیتاندیش شهر، چنین موضعی را برگزیده است. و اما برای آنکه افتاء مفتی اسلام آمریکایی پیرامون حکم شرعی انتقام سخت بیپاسخ نماند، به اختصار چند نکته را ذکر میکنم.
3- ولی فقیه در پی ترور سردار شهید حاجقاسم سلیمانی پیامی صادر کردند. در قسمتی از آن آمده است: «شهادت پاداش تلاش بیوقفه او در همه این سالیان بود، با رفتن او، بهحول و قوه الهی، کار او و راه او متوقف و بسته نخواهد شد، ولی انتقام سختی در انتظار جنایتکاران است.» باید توجه کرد که جمله اخیر در این عبارت بهمثابه حکم شرعی تلقی میشود؛ یعنی فتوای ولی فقیه برای چنین اقدام جنایتکارانهای، «انتقام سخت» است. قاطبه ملت شریف ایران هم یکصدا خواستار «انتقام سخت» بودند. اما حکم شرعی ولیفقیه و خواسته مردم بر لزوم انتقام سخت، هیچ دلالتی بر «انتقام ناعادلانه» ندارد. با وصف این، اسلام آمریکایی در شرایطی که همه عزادار هستند، سخن از کوتاه آمدن و «ادب قرآنی انتقام» سر داده و چنین استدلال کرده است: «با شهادت حضرت حمزه در جنگ احد، مسلمانان سخت متاثر شدند بهخصوص که دشمن بدن او را مثله کرد و برخی اعضای آن را قطع کرد. این مصیبت بر مسلمانان سخت و گران بود و آنها میگفتند که باید این کار را تلافی کرده و عدهای از قریش را اینگونه مجازات کنیم و حتی گفته شده که رسول خدا(ص) در اثر شدت ناراحتی گریست و فرمود: از 70 نفر از مشرکان همانگونه انتقام خواهم گرفت: لامثلن بسبعین رجلا منهم (المیزان، ج ۱۲ ص ۳۷۷ و تفسیر القمی و اعلام الوری و...). در این فضای خشم و کینهتوزی، آیه نازل شد تا جلوی افراطگری را بگیرد و مسلمانان را به اخلاق برگرداند. خداوند فرمود: انتقام باید در حد همان جنایت و بههمان اندازه باشد و حق ندارید از آن تجاوز کنید و البته صبر و خویشتنداری بهتر است: «و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به و لئن صبرتم لهو خیر للصابرین» (سوره نحل آیه 126). گوینده این سخن تلاش کرده اهمیت انتقام را کمرنگ کند لیکن درنهایت در «انتقام عادلانه» توقف کرده است. او باید به مخاطبان خود توضیح دهد انتقام عادلانه در مساله امروز ما چیست. رهبر حزبالله لبنان، جناب سیدحسن نصرالله(حفظهالله) بر لزوم «قصاص عادلانه» تاکید کردند و در توضیح آن گفتند قصاص عادلانه یعنی خروج آمریکا از منطقه. اکنون بپردازیم به شأن نزول آیه عقوبت و نتیجه بحث.
4- سوره نحل 128 آیه دارد و از سورههای مکی است و سیاق آیات آن که بیشتر درباره توحید است، بر مکی بودن آن دلالت دارد. لیکن سه آیه آخر که آیه عقوبت عادلانه (و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به) جزء آنهاست، مدنی تلقی شده است. چون در آنها درباره مجازات سخن رفته است. بنابراین، سوره نحل، بهاعتبار مکی بودن، از محل بحث خارج است و نمیتواند مربوط به جنگ احد باشد. اما بنابر نقل مرحوم علامهطباطبایی، از روایت امام صادق(ع) چنین برمیآید که شأن نزول آیه عقوبت مربوط به جنگ احد است. لیکن محتمل است که شأن نزول این آیه شریفه مربوط به جنگ احد نباشد. چون آیات مربوط به جنگ احد در سوره آلعمران آمده است. حدود 60 آیه این سوره، از آیه 120 به بعد، درباره احد است. واقدی این مطلب را از عبدالرحمنبنعوف نقل کرده است (واقدی محمدبنعمر، 1369: 230) و نیز ابناسحاق چنین گفته است (آیتی محمد ابراهیم، 1385: 272). پس احتمال میرود که شأن نزول آیه عقوبت مربوط به زمان دیگری باشد. چنانکه خواهیم گفت، محتمل است این آیه مربوط به فتح مکه باشد. اما نکته مهم آن است در میان این 60 آیه شریفه، یک آیه است که احتمال یاد شده را تقویت میکند و آن آیه 128 سوره آل عمران است: «لَیْسَ لَکَ مِنَ الأمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهمْ أَوْ یُعَذِّبَهمْ فَإِنَّهمْ ظَالِمُونَ» (هیچگونه اختیارى (در باره عفو کافران، یا مومنان فرارى از جنگ)، براى تو نیست؛ مگر اینکه (خدا) بخواهد آنها را ببخشد، یا مجازات کند؛ زیرا آنها ستمگرند). شیخطوسی در تفسیر البیان گوید مشرکین در جنگ احد دندان و پیشانی مبارک رسول خدا(ص) را شکستند، بهطوری که خون از پیشانی آن حضرت جاری شد. در این حال، رسول خدا(ص) نگران رستگاری مشرکان بود که چگونه این قوم با کاری که بر پیامبرشان کردند رستگار میشوند؟ (کیف یفلح قوم فعلوا هذا بنبیهم و هو یدعوهم الى ربهم). پس بر رسول خدا(ص) خطاب آمد که تو مسئول فلاح و رستگاری آنان نیستی، این خداست که یا آنها را میبخشد -اگر توبه کنند- یا آنها را عذاب میکند (شیخطوسی ابیجعفر محمدبنالحسن، 1420 ق: 4 / 218). مرحوم طبرسی در مجمعالبیان، علاوهبر این تفسیر شیخطوسی، از عبداللهبنمسعود نقل کرده است که وقتی رسولالله صلیالله علیه و آله پیکرهای مثله شده اصحاب و عمویش حمزه را مشاهده کردند، گفتند که اگر بر مشرکان ظفر یابیم مانند کاری که آنان با کشتههای ما کردند، انجام میدهیم و آنچنان پیکرهایشان را مثله میکنیم. پس این آیه شریفه نازل شد که او است که اینان را میبخشد یا عذابشان میکند (طبرسی ابیعلی، 1418 ق: 2 / 297). بعضی گویند که پیامبر با دیدن پیکرهای مثلهشده درصدد نفرین کردن آن قوم برآمد که این آیه برای تسکین پیامبر نازل شد و حضرت از نفرین کردن منصرف شد (محقق، محمدباقر، 1361، شأن نزول آیات: 146). واقدی گوید «این آیه درباره کافران نازل شده است، آنها که حمزه را به بدترین شکلی مثله کرده بودند، چه پیامبر(صلیالله علیه و آله) فرموده بود: من هم گروهی از ایشان را مثله خواهم کرد؛ پس این آیه نازل شد. همچنین گفتهاند که این آیه هنگامی نازل شد که پیامبر در احد مورد اصابت تیر و سنگ قرار گرفت و فرمود: چگونه مردمی که با پیامبر خود چنین میکنند، رستگار میشوند؟ (واقدی، محمدبنعمر، 1369: 231). همچنین گفته شده که در جنگ احد، 64 نفر از انصار و 6 نفر از مهاجران که در زمره آنها حمزه(ع) بود مثله شده بودند (محقق، محمدباقر، 1361، شأن نزول آیات: 492). بر این اساس، اگر در انتقامخواهی رسول خدا(ص) یا مسلمانان ذکری از 70 نفر آمده است، انتقام از مشرکان مکه بهازای همه شهدای جنگ احد است و نهفقط حمزه سیدالشهدا(ع).
5- پس، حسب ظاهر، یک واقعه (مثله شدن پیکر حمزه عموی پیامبر) شأن نزول دو آیه از قرآن کریم است. آیه سوره نحل(126)، عقوبت منصفانه را برای پیامبر و مسلمین جایز شمرده است. اما آیه سوره آلعمران(128) امر مجازات یا پذیرش توبه مشرکان محارب و مثلهکننده را به خدا نسبت داده است. چگونه میتوان این دو آیه شریفه را با ملاحظه آن واقعه جمع کرد؟ مرحوم شیخطوسی در تفسیر خود آورده است که گفته شده آیه عقوبت با آیات قتال -که مسلمین را به جهاد امر میکند- نسخ شده است. این آیه مربوط به قبل از امر به جهاد است (شیخطوسی، ابیجعفر محمدبنالحسن، 1420 ق: 8 / 415). در این صورت، مسالهای باقی نمیماند. لیکن دلیلی برای نسخ آیه عقوبت وجود ندارد. چون امر به عقوبت عادلانه با امر به جهاد تعارضی ندارد تا یکی ناسخ دیگری تلقی شود. لذا ممکن است بگوییم که چون شأن نزول آیه سوره آلعمران درباره جنگ احد قطعیالدلاله است، بهخلاف آیه عقوبت که دلالتش بر جنگ احد ظنی است، این احتمال قوت میگیرد که جنگ احد و واقعه مثلهشدن حمزه سیدالشهدا(ع) و دیگر شهدای احد، شأن نزول آیه عقوبت نباشد، بلکه این آیه شریفه حکم کلی است که مجازات هر ظلمی بهمثل خودش است. ظالم بهاندازه ظلمی که میکند، مجازات میشود. چنانکه شیخطوسی، یکی از دو نظر درباره شأن نزول این آیه را همین قول دانسته است (همان: 8/415). لیکن با ملاحظه روایتی که مرحوم علامهطباطبایی در تفسیر المیزان از امام صادق(ع) نقل کرده است، نظر مقرون به حقیقت آن است که آیه عقوبت مربوط به فتح مکه است. مسلمانان بههنگام فتح مکه، پیکرهای مثله شده حمزه و دیگر شهدای جنگ احد را بهخاطر آوردند و درصدد انتقام سخت از مشرکان و کفار برآمدند. از اینرو، قرآن کریم آنان را از عقوبتهای ناعادلانه محاربان بر حذر میدارد. اگر تصمیم به عقوبت کردن دشمنان خدا گرفتهاید، پس به اندازهای که آنان شما را عقوبت کردند، عقوبت دهید (و آن عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به). چنانکه برخی از مفسران، فتح مکه را شأن نزول این آیه شریفه دانستهاند (محقق، محمدباقر، 1361، شأن نزول آیات: 492).
6- نتیجه این مطالعه قرآنی در مساله انتقام سخت، آن است که هیچ منعی برای انتقام و کیفر دادن ظالمان و ستمگران از ناحیه نصوص نیامده است. آنچه باید رعایت شود، عادلانه بودن انتقام است. نباید شخص ستمگر را بیش از ظلمی که روا داشته مجازات کرد. عقوبت مشروع ظالم به اندازه ظلمش است. فرضا جنگ احد و ظلم مثله کردن پیکر حمزه عموی پیامبر و دیگر شهدا توسط مشرکان، شأن نزول آیه عقوبت است و رسولالله بهخاطر این آیه از تصمیم خود منصرف شد و صبر را پیشه کرد. لیکن چنین نبود که آن حضرت، دست از انتقام بردارد. رسول خدا(ص) در جنگهای زیادی مشارکت کردند. واقدی گوید پیامبر در 27 جنگ(غزوه) شرکت کردند و برای 47جنگ (سریه) لشکر فرستادند. مسلما بسیاری از این جنگها همراه با انتقام عادلانه بوده است. رسولالله صلیالله علیه و آله پنج سال بعد از جنگ احد (سال هشتم هجری) بههنگام فتح مکه تصمیم بر انتقام سخت شهدای احد و آزار و اذیتهایی که برخی از مشرکان مکه با ایشان و دیگر مسلمانان کردند را داشتند و بههمینخاطر با وجودی که فرماندهانش را سفارش کرده بود که حتیالامکان از جنگ و خونریزی پرهیز کنند، نام 11 کس را میبرد و از مسلمانان میخواهد که هر یک از آنها را در هر کجا یافتند، بکشند. برخی از آنان کشته شدند و برخی دیگر واسطه فرستادند یا خود بهحضور رسول خدا(ص) رفتند و از پیامبر امان خواستند و اسلام آوردند (آیتی، محمد ابراهیم، 1385: 461). در واقع، صبر پنجساله رسول خدا(ص) با فتح مکه به ثمر نشست. فتح مکه همان انتقام سختی بود که پیامبر از مشرکان و کفار مکه گرفته بود. بههمین خاطر، لزومی برای انتقام گرفتن حتی از آن 11 تن نبود. بنابراین، انتقام سخت، امر نامشروعی نیست که حاکم اسلامی از ارتکاب به آن حذر داده شود. خود خداوند منتقم است. الله تعالی در قرآن کریم به «ذو الانتقام» توصیف شده است. آنچه در امر انتقام اهمیت دارد، چگونگی انجام عادلانه آن است. وقتی دشمنان اسلام با خفت و خواری سرزمین مسلمانان را ترک میکنند و حاکمیت را به خود مسلمانان واگذار میکنند و از دخالت در تعیین سرنوشت مردم منطقه خودداری میکنند؛ این نحو ترک منطقه بهمثابه انتقام سخت تلقی میشود.