به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، «یادتان باشد طرف حساب شما من هستم و نیروی سپاه قدس، نه تمام نیروهای مسلح. اگر جنگی اتفاق بیفتد، نتیجه آن نابودی همه امکانات شما و پیروزی ماست.»
این را سردار قاسم سلیمانی در جواب، رئیسجمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ گفت که چند روز قبل از آن، پس از اینکه ایران کشورهای غربی را به بستن تنگه هرمز در صورت ناامن شدن ترانزیت نفتش تهدید کرده بود، در توئیتی نوشت: «دیگر هرگز، هرگز آمریکا را تهدید نکنید وگرنه با پیامدهایی روبهرو خواهید شد که کمتر کسی در تاریخ دیده است.» آیا آن «پیامدهایی که کمتر کسی در تاریخ دیده است» شبیخون خائفانهای بود که در نیمه شبی زمستانی به فرمانده نیروهای برونمرزی ایران زده شد؟ ظاهرا منظور ترامپ همین بود و حالا نوبت آن است که مشخص شود منظور سردار سلیمانی از «نابودی همه امکانات آمریکا و پیروزی ایران» چیست؟
اینکه سلیمانی، بچه قناتهای کرمان و سلیمانِ داستانهای هزارویک شبی خاورمیانه، به استفاده نیروهای آمریکایی مستقر در منطقه از پوشک بزرگسالان اشاره میکرد، فرای یک رجزخوانی نظامی، اشاره به موقعیتهای متفاوت دو سر خصم در منطقه داشت؛ یکی از دو طرف ماجرا بر سر اعتقاد خود ایستاده و میجنگید و در سوی دیگر لشکری از مزدبگیران سقوطکرده در دامچاله ناچاری ایستاده بودند، کسانی که از شدت مشکلات اقتصادی ناچار شده بودند برای چیزی که نه اعتقادشان است و نه امکان دارد جزء اعتقاداتشان قرار بگیرد به آن سوی جهان بیایند.
جاستین کینگ، سرباز آمریکایی و سردبیر نشریه تخصصی «ستون پنجم» در واکنش به این اظهارات، ضمن تایید استفاده سربازان آمریکایی از پوشک بزرگسالان، گفت: «برداشت بیشتر افراد این بود که پاسخ ژنرال سلیمانی تحقیر دونالد ترامپ بود. او خطاب به قدرتمندترین فرد جهان گفت که نیازی نیست رئیسجمهور ما جواب تو را بدهد و من بهعنوان سرباز ملت با تو طرفم و جوابت را میدهم. این سخنان خیلیها را شوکه کرد، زیرا آمریکاییها عادت ندارند کسی با رئیسجمهور کشورشان اینگونه صحبت کند.»
کینگ اضافه میکند: «صحبتهای ژنرال سلیمانی بازتاب زیادی در آمریکا داشت. مردم آمریکا خواستار جنگ با عراق و افغانستان نبودند. اکنون هم شرایط تغییر نکرده و بسیاری از مردم آمریکا خواستار جنگ جدیدی نیستند؛ بهخصوص اینکه طرف مقابل ارتش آمریکا، ایران باشد. به نظرم ژنرال سلیمانی اقدام بهموقع و مناسبی انجام داد. او بهگونهای سخن گفت که چهره متمدنانهای از ایران و مقامات آن در واکنش به تهدیدهای ترامپ به نمایش درآورد.»
چنانکه کینگ اشاره میکند، موضعگیری حاجقاسم در برخورد با دونالد ترامپ بیشتر از این جهت که سطح تقابل را از روسای جمهور دو کشور، به رئیسجمهور آمریکا در مقابل سرباز ملت ایران تغییر داده بود، اهمیت داشت و به علاوه، توجه دادن مردم آمریکا به ناکامیهای دولت این کشور در دو جنگ عراق و افغانستان بهحساب میآمد و ظاهرا ارزیابیها برای آنها در این مدار قرار نگرفته بود که این رویارویی دو نوع جهانبینی هم هست؛ جهانبینی ارزشی و جهانبینی اعتقادی در برابر مزدبگیرانی که حتی اگر بمیرند، قربانیانی بیچاره محسوب خواهند شد، نه قهرمان.واضح است که سردار سلیمانی مأموریت خود را تا همین جای کار به خوبی انجام داده بود و شهادت او بنیه نظامی ایران را ضعیف نخواهد کرد. اقدام آمریکا در شبیخون به اتومبیل قاسم سلیمانی بیشتر از آنکه به لحاظ نظامی و استراتژیک کاربرد داشته باشد، با انگیزههای تبلیغاتی و پروپاگاندا انجام شد.
یکی از مقامات آمریکایی چندی پیش گفت «ایران آخرین رژیم انقلابی دنیا خواهد بود» و صحبتهای متعددی که درباره تغییر رفتار ایران از زبان بسیاری از مقامات ایالات متحده شنیده میشود، همگی دلالت بر همین خواسته دارند. این یک نبرد ایدئولوژیک است و برای همین جنبههای تبلیغاتی در آن اهمیت بالایی پیدا میکنند. در یک سو مادیگرایی، کاسبکاری، سودانگاری و هر آن چیزی که به جز منفعت، سودای دیگری ندارد قرار گرفته و در سوی دیگر تفکری که به زندگی در مسیر باورها و اعتقادها، ایمان دارد. آیا اقدام آمریکا در ترور سردار قاسم سلیمانی باعث خواهد شد که جبهه قائلان به زندگی براساس اعتقادها، دچار ضعف به نظر برسد؟ اگر ترامپ و تیم همراه او محاسبات دقیقی از خصوصیات و شیوه رفتار گروه مقابل داشتند، به چنین نتیجهای نمیرسیدند.
شبیخون خائنانه به اتومبیل یک ژنرال نظامی توسط بالگرد و از راه دور، آن هم در شرایطی که انتظار چنین رفتار جنونآمیزی از آمریکا نمیرفت و طبیعتا پیشگیری خاصی از آن جهت صورت نگرفته بود، آیا میتواند باعث ابهت پیدا کردن آمریکا در ذهن شاهدان ماجرا بشود و آیا افکار عمومی جهان، چه مخالفان ایران و چه موافقان آن میتوانند این کار را نشانه دل و جرات رئیسجمهور آمریکا بدانند و همین نظر را در مورد انتقام احتمالی ایران از آمریکا و متحدانش داشته باشند؟
چنانکه واضح است، در رویارویی اخیر ایران و آمریکا که پس از روی کار آمدن ترامپ در آخرین فراز خود تاکنون به ترور سرلشکر سلیمانی انجامیده، مهمترین جنبه ماجرا جنبه حیثیتی آن است و از این جهت ترامپ و تیم او در دولت ایالات متحده، حتی پیش از آنکه با اقدامات متقابل ایران مواجه شوند، نهتنها دستاوردی نداشتند، بلکه دچار یک خطای راهبردی بزرگ شدند.
اتفاق اخیر به لحاظ تبلیغاتی دستاوردی برای آمریکا نداشت. آنها فقط توانستند حاج قاسم سلیمانی را به لحاظ فیزیکی حذف کنند که این برای بنیه نظامی ایران صدمهای جبرانناپذیر نخواهد بود؛ اما شخصیت سلیمانی پس از این اتفاق هیچ ضربهای نخورد. او یک نظامی بود و برای مردان رزم، بزرگترین آرزو این است که بر اثر کهولت سن نمیرند. این در حالی است که موشک بالگرد شبگرد آمریکایی در حقیقت به کاراکتر ترامپ اصابت کرد و وجهه او را از بین برد. او را به دلیل ادبیات لاتکی و سطح پایینش تا پیش از این به گانگسترها تشبیه میکردند؛ اما حالا تا حد یک کابوی ترسو نزول خواهد کرد.
خود آمریکاییها فیلم وسترنی دارند به نام «قتل جسی جیمز به دست رابرت فورد بزدل.» در این فیلم جسی جیمز یک گانگستر بزرگ است که در حق آدمی میانمایه به نام رابرت فورد لطف میکند و او را زیر بالوپر خودش میگیرد. رابرت فورد از این موقعیت استفاده میکند و برای جایزه گرفتن، جسی را غافلگیرانه میکشد. او پس از این اتفاق، هر جا که میرود با طعنه و تنفر و آب دهان مردم مواجه میشود و یک روز که بر اثر مستی روی زمین ولو شده، کسی گلولهای به بدنش میزند و میرود. در فرهنگ خود آمریکا هم که قهرمانان تاریخی آن یک مشت گانگستر و دزد هستند، به آدمی مثل رابرت فورد لقبی جز بزدل نمیدهند و ترامپ با اقدام اخیرش جلوهای بیش از این پیدا نکرد.
* نویسنده: میلاد جلیلزاده، روزنامهنگار