به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، محمد زعیمزاده، جانشین سردبیر روزنامه «فرهیختگان» طی یادداشتی در روزنامه نوشت: آخر هفته گذشته ویدئویی کوتاه و چنددقیقهای درخصوص وقایع ماهشهر در فضای مجازی منتشر و بهشدت دیده شد، سازنده اثر حامد هادیان از خبرنگاران انقلابی است که قبلتر روایتهای جذابی درخصوص زیارت اربعین، سیل فروردین و... هم ساخته بود اما هیچکدام بهاندازه این روایت کوتاه از ماهشهر دیده نشده بود.
ما میتوانیم موافق یا منتقد روایت هادیان باشیم، اطلاعاتی که خودم از ماهشهر دارم و روایتهایی که دوستان صادق اعزامیمان به خوزستان از ماجرای آبانماه ماهشهر ارائه کردهاند و قبل از این مستند در «فرهیختگان» منتشر کردهایم نشان میدهد شرح قصه ماهشهر از دوربین هادیان کامل نیست و بخشهای مهمی از شروع ماجرا تقریبا سانسور شده است و به این سوال مهم جواب نداده که ادوات سنگین جنگی برای چی به کف میدان آمدند؟ دوستان منصف دیگری که ماجرا را از نزدیک دیدهاند میگویند شروع درگیریها از طرف افرادی غیر از نیروهای نظامی بوده است، حتی رسانههای اپوزیسیون هم این اصل را پذیرفته بودند که شروع درگیری از هر جایی که بود، از طرف نیروهای نظامی نبوده است و این نقطهضعف مهم روایت جنجالی این روزهاست. کار هادیان تا همینجا ارزشمند است که جرات کرده به کف میدان برود و انحصار روایت تصویری را از چنگ رسانههای معارض دربیاورد، اما روایت دقیقی ارائه نکرده است، البته اینها مباحث قابل مناقشهای است و ممکن است افراد دیگری نظرات متفاوتی داشته باشند اما نکته مهمتر پاسخ به این سوال است که چرا این روایت اینقدر دیده شد؟ و مهمتر از آن این است که چرا تا این حد مورد استقبال کاربران حزباللهی قرار گرفت؟
پاسخ هر دو سوال را باید در ساختمان جامجم و اخبار صداوسیما جستوجو کرد. مستند هادیان آنجایی گل میکند و میگیرد که تابوی روایت تصویری رسمی را میشکند، روایت رسمی که سالهاست تکرار شده است و تبدیل به یک عادت روزانه، روایت رسمی که قابل پیشبینی است و هیچ پیچیدگی و نوآوری ندارد، روایت رسمی که شالودهاش بر سختخبر است و نسبتی با نرمخبر ندارد، روایت رسمی که خبر نیست بلکه روابطعمومی دستگاههای اجرایی است، روایت رسمی که در آن هیچ نقدی دیده نمیشود و اگر هم چیزی باشد آنقدر سیاستزده است و به قول اهل خبر آنقدر دست سردبیر از آن بیرون زده که نیت و مبدأ و مقصد نقد برای مخاطب خیلی سریع و صریح روشن میشود، روایت رسمی سالهاست بهگونهای است که اگر سوژه را همراه با چند داده مختصر به خود مردم هم بدهید به احتمال بسیار زیاد آنچه را خبر سیما برایشان قرار است تدارک ببیند، تصویرسازی میکنند و این الکنبودن و قابل پیشبینی بودن روایت رسمی، مهمترین امتیاز برای روایتهایی مانند روایت هادیان است.سوال دوم از اولی هم مهمتر است، کار آماری دقیقی نکردهام اما بررسیهای شهودیام نشان میدهد حتی در فضای ارزشیها و اصطلاحا حزباللهیها هم این روایت غیررسمی از آن روایتهای رسمی بیشتر دیده و پسندیده شد. شاید برخلاف طیفهای قدیمیتر و کمی باتجربهتر که احیانا محتاط شدهاند، حزباللهیهای جوانتر بیشترین استقبال را از این روایت کردند و این یک اتفاق مهم است.اگر قرار است روندها اصلاح شود باید بعضی حرفها صریحتر زده شود، این یک هشدار جدی است که چسبندهترین لایههای فکری و سیاسی به کشور نسبت به روایتهای رسمی تردید دارند و از یک روایت غیررسمی ولو پرغلط استقبال میکنند.روایتی که در لایههای دو و سه پیامهای سنگین دیگری هم دارد که امیدوارم ارزشیها دیگر آنها را قبول نداشته باشند، اما هرچقدر چه بدنه عمومی جامعه چه بدنه ارزشیها به سمت آن پیامهای لایههای دو و سه حرکت کنند، مقصر حتما راویان روایتهای رسمی هستند که به هر دلیلی _چه نابلدی باشد و چه فشارهای سیاسی و اقتصادی دولت_ نتوانستهاند موفق باشند و کار را به اینجا رساندهاند.
تحلیل بالا را یک بار دیگر با دقت بخوانید. اشتباه نکنید، منظورم هرگز این نیست که فرصت رسانههای رسمی به پایان رسیده است و باید دستها را بالا برد و خلاص! هفته قبل یک اتفاق مهم رسانهای دیگر هم افتاد؛ عادل فردوسیپور ویژهبرنامهای را بهمناسبت الکلاسیکو ساخت و در اینترنت منتشر کرد، برنامهای که برخلاف سایر محصولات توزیعشده بهصورت رایگان برای مردم قابل مشاهده بود و گفته میشود حدود یکمیلیون و 800 هزار بار هم دیده شده است، یکمیلیون و 800 هزار بار دیدهشدن کم است؟ خیر. اما یادمان باشد برای 90 فردوسیپور بین دو تا چهارمیلیون پیامک ارسال میشد، این یعنی چندده میلیون مخاطب. حالا اینکه تغییر در چنین برنامهای درست بوده یا نه بحث دیگری است که توضیحش آسوده سری خواهد و مهتاب شبی.
برنامه «کلاسیکو» را دو بار به چشم خریدار دیدم، عادل سعی کرده بود برنامهاش سرگرمیتر از 90 باشد، در کنایههای سیاسی و جهتگیریهایی که فردوسیپور دوست دارد هم صریحتر و جسورتر بود، اما معجزهای اتفاق نیفتاده بود. این را احتمالا خود عادل و حواریونش هم تایید میکنند. کلاسیکو بهمراتب از فوتبال 120 که فردوسیپور در شبکه ورزش میسازد، ضعیفتر بود، آیتم آهنگساز ایرانی در فوتبال ۱۲۰ همین هفته را مقایسه کنید با کل ارزش افزودههای کلاسیکو، کدام جذابتر بود؟ و این یعنی هنوز چیزی مثل 90 یا فوتبال برتر یا فوتبال 120 و... تا زمانی که به روایت رسمی نزدیک نشدهاند و قرار نیست پیام گلدرشت سیاسی، اجتماعی و... را در چشم مخاطب فرو کنند، نسبت به نسخههای مشابه اینترنتیشان مزیت دارند. اجمالی میگویم و شرح مبسوطش باشد برای بعد؛ به این نکته توجه کنیم که نسبت به دهه 60 و حتی 70 یعنی دوران یکهتازی رسانههای رسمی، الگوی مصرف رسانهای مردم تغییر کرده است، دورانی که مردم خبر را در رسانههای رسمی میجستند و سرگرمی را در ویاچاسها و ویدئوکلوپها و گویا حالا برعکس شده است.
رسانه رسمی ازجمله صداوسیما خواسته یا ناخواسته به سمت تولید و توزیع سرگرمی رفته اما مدیوم خبریاش همان است که بود و اگر تغییری صورت گرفته صرفا در فرم یا در حد تاکتیک است و خبری از تغییر جدی نیست که نیست. اجتماعی شدن اطلاعرسانی، مردمیشدن و فاصله گرفتن از الگوهای روابطعمومیطور، گشودگی رسانه، جدی بودن در نقد، بازکردن درهای رسانه روی چهرههای منتقد و... شاید وقتی دیگر محقق شود، وقتی که امیدوارم خیلی دیر نباشد.