تاریخ : Mon 16 Dec 2019 - 10:16
کد خبر : 35166
سرویس خبری : نقد روز

شلیک با دست چپ

«فرهیختگان» در آستانه سالروز شهادت دکتر محمد مفتح وضعیت فکری گروهک فرقان را بررسی کرد

شلیک با دست چپ

صرف‌نظر از آنچه در تحلیل شخصیت بنیانگذار این فرقه مبنی‌بر حقد و کینه شخصی و سرخوردگی او گفته می‌شود، ظاهرا ایده اصلی شکل‌گیری فرقان را باید در کلاس درس و جلسات سخنرانی برخی افراد جست‌وجو کرد.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، در جریان نهضت انقلابی امام خمینی(ره) علیه رژیم پهلوی، جریان‌های متعددی با این جریان اصیل اسلامی همراه شدند و در جبهه واحد براندازی نظام جور، در کنار قیام الهی-سیاسی بنیانگذار انقلاب اسلامی ایستادند. با این حال ‌برخی از این جریان‌ها نه با‌ انگیزه استقرار حاکمیت اسلامی و تامین سعادت و رضایت مردم، بلکه به‌منظور کسب قدرت و تشکیل یک نظام مستبد و منحرف تازه، بر موج انقلاب اسلامی سوار و پس از پیروزی مردم بر رژیم جبار وقت نیز مدعی سهم‌خواهی شدند. انحراف و زاویه غالب این جریان‌ها در ابتدا نرم بود و بی‌اهمیت به نظر می‌رسید اما در ادامه مسیر-هنگامی که انقلاب مردم به پیروزی نزدیک‌تر شد- موضع این جریان‌ها هم رادیکال‌تر شد. این رادیکالیسم به اقتضای روح عمومی آن جریان به راست یا چپ نزدیک شد و چون در آن برهه مهم‌ترین مساله «مبارزه» بود، عمده اقبال با جریان چپ بود. چه با توجه به عقبه ایدئولوژیک و استراتژیک این جریان، از بیانیه مارکس و انگلس در نیمه قرن نوزدهم تا انقلاب اکتبر 1917 بلشویک‌ها در روسیه و سایر جنبش‌های چپ در طول تاریخ، استدلال چپ‌های ایرانی نیز آن بود که اساسا «مارکسیسم» علم مبارزه است و مبارزه به غیر از تمسک به آموزه‌های این مکتب امکان تحقق خارجی ندارد. این فکر اگر چه در ابتدا با تشکیل حزب توده در ابتدای دهه 20 در ایران پیدا شد، اما با حذف آنها از صحنه سیاسی کشور، چپ‌گرایی مطلق نیز از دور مبارزات خارج شد و علم این مکتب به دست نحله‌های التقاطی افتاد.

در نیمه دهه 40 «سازمان مجاهدین خلق» (منافقین) که به همت برخی اعضای دانشجوی «نهضت آزادی» فعالیت خود را آغاز کرد، نخستین و مهم‌ترین تشکیلاتی بود که تلاش کرد با درآمیختن برخی آموزه‌های چپ با اسلام یک مکتب انقلابی و به اصطلاح پویا پدید آورد. تلقی غلط اینها آن بود که اسلام به خودی خود قادر به پیش بردن انقلاب مردم نیست و لازم است که چپ به‌عنوان نیروی محرکه به کمک اسلام بیاید. این ایده به‌زودی طرفدارانی پیدا کرد و برخی جوانان دانشگاهی به جهت بعض ویژگی‌ها به سمت این نحله‌های نوظهور گرایش پیدا کردند. در این میان دیدگاه و نظر برخی چهره‌های شاخص آن زمان در پدید آمدن این رویکرد بی‌تاثیر نبود. آثار و اقوال برخی صاحب‌نظران آن روز که ظاهرا با آنچه اسلام‌شناسان حقیقی تصریح می‌کردند منطبق نبود، دلیل عمده پیدایی این فکر و به تبع آن برخی جریان‌های مبارزه‌طلب شد. برای مثال قرائن متعددی هست مبنی‌بر اینکه خشت‌های ابتدایی سازمان منافق مجاهدین خلق روی نظرات مرحوم مهدی بازرگان گذاشته شد. موضوعی که هم در میان اظهارات بنیانگذاران این تشکل به آن تصریح شده و هم خود بازرگان با این عنوان که «اینها فرزندان من هستند» آن را پذیرفته است. بنابراین، شواهد دال بر آن است که سایر جریان‌های التقاطی چپ-اسلامی را نیز می‌توان به همین ترتیب صورت‌بندی کرد. «فرقان» یکی دیگر از این گروه‌های منحرف است که ریشه‌های پیدایی آن را می‌توان در فکر و کلام برخی صاحب‌نظران بنام آن روز یافت.

صرف‌نظر از آنچه در تحلیل شخصیت بنیانگذار این فرقه مبنی‌بر حقد و کینه شخصی و سرخوردگی او گفته می‌شود، ظاهرا ایده اصلی شکل‌گیری فرقان را باید در کلاس درس و جلسات سخنرانی برخی افراد جست‌وجو کرد. چنانکه نقل‌های تاریخی موید این ادعاست و در نمونه مشابه مجاهدین خلق نیز مطالبی گفته شد. از این جهت و به دلیل اهمیت مساله انحراف که قربانیان بسیار گرفت، بررسی عوامل فکری و ایدئولوژیک ظهور جریان‌های التقاطی ضروری به نظر می‌رسد. محمد مفتح، ‌چهره شاخص مبارزات اصیل اسلامی یکی از قربانیان گروه منحرف «فرقان» است که در 27 آذر 1367 در آستانه ورود به دانشکده الهیات دانشگاه تهران به شهادت رسید. پیش از او محمدولی قرنی و مرتضی مطهری توسط فرقان به شهادت رسیدند و او نیز آخرین قربانی این گروه نبود؛ اکبر هاشمی‌رفسنجانی، عبدالکریم موسوی‌اردبیلی و سیدعلی خامنه‌ای نیز هدف ترور نافرجام آنها قرار گرفتند. مبتنی‌بر اهمیت این موضوع و به بهانه شهادت محمد مفتح، عوامل ظهور فرقان و گرایش به فرقانی‌گری را بررسی کردیم که نتایج آن در ادامه آمده است.

پرده اول: تنفر گودزی از روحانیت

برخی معاصران اکبر گودرزی بر آنند که بخش اعظم کارکرد گروه «فرقان» متاثر از رهبری او در قامت بنیانگذار این فرقه انحرافی است. گودرزی در راس فرقان از چنان جایگاهی برخوردار بود که «امام» خوانده می‌شد و در 20 سالگی قرآن تفسیر می‌کرد و حلقه مریدان را در همین کلاس‌ها به دور خود گرد آورد. او طلبه‌ای جوان بود که به دلیل برخی رفتارها و اعتقادات بارها از مدارس علمیه اخراج شد و سرانجام نیز موفق به تحصیل علوم حوزوی نشد. مشهور است که همین مکرر رانده شدن او از جلسات درس و شکست‌های پیاپی او منجر به آن شد که او برای جبران سرخوردگی یا به عبارت دیگر ستاندن حق خود وارد معرکه فرقان شود و بر همین اساس بود که درنهایت دست به ترور شخصیت‌های مهم انقلاب اسلامی زد. با این حال این یک پرده از سناریوی ظهور فرقان است که عموما بیش از سایر جنبه‌ها مورد توجه قرار می‌گیرد. اگر چه حقد و کینه شخصی می‌تواند یک نقطه عزیمت برای حرکتی انتحاری و نامتعارف باشد، ‌اما جهت این انتحار قاعدتا باید ریشه در تفکرات و منظومه فکری آن شخص داشته باشد. از این جهت، تصمیم گودرزی مبنی‌بر تشکیل جلسات تفسیر قرآن، آن هم نزدیک به قرائت برخی تفاسیر دیگر که در آن دوره مرسوم بود، می‌تواند قرینه‌ای برای یک نحوه ارتباط میان این مجموعه افراد و افکار باشد.

پرده دوم؛ ریشه‌های تئوریک فرقان

از زمان صدور اولین بیانیه گروه فرقان پس از وفات دکتر علی شریعتی در سال 1356، این فکر پیدا شد که فرقان بر مبنای آموزه‌های شریعتی پیدا شده است. به شهادت اطرافیان گودرزی او بیش از هر چیز مشتاق آثار و افکار شریعتی بود و از ابتدای ورود به حوزه به جای مطالعه متون آکادمیک آثار او را مطالعه می‌کرد. اساسا در ارتباط فکری میان برخی گروه‌ها با افکار و آثار شریعتی شکی نیست. با این حال شواهد مبنی‌بر آن است که این تنها آبشخور فکری اکبر گودرزی و فرقان نبوده است. محمد موسوی‌خوئینی‌ها یکی از چهره‌های روحانی بود که از پیش از پیروزی انقلاب در مسجد جوزستانی نیاوران تفسیر می‌گفت. ظاهرا تفسیر قرآن او تحت‌تاثیر قرائت‌های مارکسیستی بود و از همین جهت بسیاری از مبارزان اصیل انقلابی از جمله شهید مطهری با کلاس‌های او مخالف بودند. حتی یک بار مطهری از طریق یکی از دوستان روحانی خود، پیامی به این مضمون را برای خوئینی‌ها ارسال ‏کرد که «به این محمد خوئینی‏‌ها بگو این تفاسیری که داری از قرآن می‌کنی، همه خلاف و تفسیرهای مارکسیستی است.» از این جهت موسوی‌خوئینی‌ها از هیچ‌فرصتی برای تخریب مطهری و سایر مخالفان خود دریغ نمی‌کرد. به گونه ‌ای که مسجد جوزستان که او در آن تفسیر قرآن می‌گفت، به یکی از محافل تبلیغی بر ضد آیت‌الله شهید تبدیل شده بود.

شجونی، از وی نقل می‌کند: «می‌‌گفت آقایان مطهری و مفتح که تدریس در دانشگاه را پذیرفته‌‏اند، با حکومت سازش کرده ‌اند و تبدیل به ترمز انقلاب شده ‌اند [در واقع،] منبرهای آقای خوئینی‏‌ها و مسجد او، یکی از کانون‌های تبلیغ علیه آقای مطهری بوده [است. ]» همین جلسات تفسیر قرآن بود که فرقانی‌ها از جمله اکبر گودرزی در آن حضور فعال داشتند. در خاطرات ناطق نوری آمده است: «من بعدها در دادگاه فرقان، از یکی از اینها (اعضای گروهک فرقان) سوال کردم که شما از کجا به اینجا رسیدید؟ »وی گفت: «ما اول تفسیر پرتوی از قرآن را خواندیم. بعد دیدیم یک کسی روشنفکرتر از او تفسیر می‌گوید و رفتیم به مسجد جوزستان محل سخنرانی‌های موسوی‌خوئینی‌ها در خیابان نیاوران قدیم... .»

* نویسنده:  محمدحسین نظری، روزنامه‌نگار