به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، مستندسازی در سینمای ایران همواره در حال تغییر خویش و ارائه تصویری جدید از هویت خود در برابر مخاطبانش است و این تغییرات متاثر از فضای اجتماعی و فرهنگی زمانه خود و البته جسارتی است که از سوی مستندسازان به درون آثارشان تزریق میشود. آنچه میخوانید، گفتوگوهای کوتاهی است با هوشنگ گلمکانی و احمد طالبینژاد منتقدان سینمایی و سلیم غفوی مدیر شبکه مستند که در مورد فضای مستندسازی امروز ایران صحبت کردهاند.
سلیم غفوری: 90 درصد مستندهای ایرانی از شبکه مستند پخش میشوند
هر دههای در کشور ما برای ساخت مستند، ویژگیهای خاص خودش را داشته؛ در دهه 60 نسلی از بچههای مستندساز در بستر جنگ رشد کردند که آثار قابلتوجهی داشتند و در همان بستر جنگ آثار خوبی تولید شد و بعد از جنگ هم در عرصههای دیگر موثر بودند. در دهه 90، مستندسازی ما در عمق رشد کرد و در جشنوارههای بینالمللی درخشید. نمیشود گفت کدام دهه درخشانتر بوده است؛ بستگی دارد از چه منظری به تحولات سینمای مستند نگاه کنیم و براساس این نگاهها میتوان آثار هر دهه را بررسی کرد.
در مورد نقش تلویزیون در پخش مستندها برای جلب نظر مخاطب هم باید بگویم الان در تلویزیون، ما شبکهای داریم بهعنوان شبکه مستند که دائم در حال پخش مستند است. اگر تکرارها را درنظر نگیریم، به شکل عادی روزی 9 ساعت مستند در حال پخش است. البته سایر شبکههای تلویزیونی هم مستند پخش میکنند، اگر منظور تولید مستند است، دیگر همه میدانند که طی این سالها یکی از بزرگترین حامیان ساخت مستند، تلویزیون بوده است.
90 درصد مستندهای تاثیرگذار سالهای اخیر، از تلویزیون پخش شدند. ممکن است برخی کارها پخش نشده باشد که آن هم دلایل خودش را دارد. مثلا ممکن است سازنده اثر، راضی نبوده که کار پخش شود و به همین خاطر اثرش را نداده است یا اینکه بحث حریم خصوصی بوده، چون سوژه برخی مستندها به یک شخص خاص برمیگردد، برای همین ممکن است آن شخص رضایت نداشته باشد که اثر از تلویزیون پخش شود، یا دلایل دیگر. اما به جرات میتوانم بگویم 90 درصد مستندهایی که ساخته شده است، از تلویزیون و شبکه مستند پخش شدهاند.در مورد انتخاب مستندهای تاثیرگذار در دهه 90 هم باید بگویم مستندهای زیادی داشتیم، اما خب اسم نبرم بهتر است، چون ممکن است باعث دلخوری شود که چرا اسم کسی را نبردهام. اما میتوانم بگویم جوانان بااستعداد در دهه 90، مستندهای خوبی را ساختهاند.
هوشنگ گلمکانی: دهه 80 و 90 مهمترین سالهای مستندسازی ایران
مستند «اون شب که بارون اومد» به کارگردانی کامران شیردل به نظرم هنوز بهترین مستند سینمای ایران است یا مستند «باد صبا» به کارگردانی آلبر لاموریس که ایرانی نیست، اما در ایران و درباره ایران ساخته شده است. مستند «خانه سیاه است» به کارگردانی فروغ فرخزاد هم در سینمای ایران و دوره خودش، مستند مهمی بود. در سالهای اخیر ما فیلمهای مستند خوب زیاد داشتهایم، چون تولید فیلم مستند خیلی زیاد شده است.
مستندهای خوب و قابل توجه در دو دهه اخیر زیاد بوده است و دهه 80 و 90 از لحاظ مستندسازی، دهههای مهمی بودهاند.ببینید، ما تنوع موضوع زیاد داریم. اگر گفته میشود مستندسازان جسارت کافی ندارند، به خاطر این است که محدودیت هم زیاد است. این محدودیتها را میتوان در انتخاب و پرداخت به سوژهها تعریف کرد. سوژهها زیاد است و خیلی از مستندسازان دوست دارند در مورد این سوژهها فیلم بسازند، اما به خاطر محدودیت سراغ خیلی از این سوژهها نمیروند و این محدودیت باعث احتیاط مستندسازان شده است. اگر جسارت به خرج بدهند و سوژه را انتخاب و بعد هم بسازند، ممکن است مستند توقیف شود و همه تلاش آنها به باد برود. اما به نظرم مشکل اصلی سینمای مستند در ایران، این است که بازار مشخصی ندارد.
فیلم مستند برای مخاطبی ساخته میشود و باید در جایی نمایش داده شود. در همه جای دنیا، تلویزیونها جایی برای نمایش فیلم مستند هستند، اما در کشور ما براساس سیاستهای خاصی مستند پخش میشود، بنابراین خیلی از مستندها جایی برای نمایش ندارند. اخیرا سینمای هنر و تجربه، بخشی را به فیلمهای مستند اختصاص داده است، این بخش هم محدود است، اما خب میشود امیدوار بود که با رونق vodها تحولی به وجود بیاید. نکته دیگر هم این است که در مواجهه با مستند، آدمها طاقت کمی دارند، چون مستند با واقعیت سروکار دارد، پس حساسیت در مورد مستند به وجود میآید، یکجورهایی میتوان گفت جنگ و گریز بین صاحبان قدرت و مستندسازان وجود دارد.
طالبینژاد: جوانهای امروز جسورانه مستند میسازند
مستند «رویاهای دم صبح» به کارگردانی مهرداد اسکویی در مورد بچههای بزهکار، مستند «زنانگی» به کارگردانی محسن استادعلی و مستند «جایی برای زندگی» به کارگردانی محمدرضا رضاییان، سه مستندی هستند که در ذهن من همیشه ماندگارند. حالا اینکه چرا این مستندها در ذهنم ماندگار شدهاند، مثلا در مورد مستند رویاهای دم صبح باید بگویم، به دلیل تمرکز سازنده روی موضوع نوجوانان بزهکار بود. این مستند تلاش میکند دنیای بیرونی و درونی این بچهها را نشان دهد و برایم خیلی جذاب بود. مستند زنانگی هم تلاشی است برای ایجاد فضایی راحت و صمیمانه بین شخصیتها و موضوع با دوربین که این یکی از ویژگیهای ممتاز محسن استادعلی در ساخت مستند است. او در فیلمهایش این راحت بودن را به بازیگر منتقل میکند.
درمورد اینکه گفته میشود مستندسازان فاقد جسارت در پرداخت و انتخاب سوژه هستند، باید بگویم با این حرف کاملا مخالفم. بخشی از مستندسازان شاید همچنان محافظهکارانه کار میکنند و بهسمت موضوعات میروند، اما خیلی از جوانهایی که وارد این کار شدهاند، واقعا جسورانه به حوزه مستند ورود کردند. باید بگویم جوانهایی که این روزها وارد حوزه مستند شدند، تقریبا محافظهکاری را کنار گذاشتهاند، البته این را هم باید بگویم که نمیتوان توقع داشت تمام تابوها و موانع را کنار بگذارند و مستند بسازند. اما به نظرم مستندسازان جوان هم در فرم هم در موضوع، جسارت دارند. دلیل پررنگ بودن حضور مستندسازان در دهه 90 هم مساله جالبی است. ما دو دوره طلایی در حوزه مستندسازی ایران داریم؛ یک دوره در دهه 40، که تعدادی از مستندسازان ایرانی، تحصیلات سینمایی داشتند و به ایران برگشتند. ازجمله این افراد میتوان به خسرو سینایی، کامران شیردل و ناصر تقوایی اشاره کرد. اینها گنجینه ارزشمندی از مستند را به تاریخ سینمای ایران اضافه کردند که هم از نظر موضوع و هم از نظر فرم خیلی ارزشمند هستند.
دوره طلایی بعدی هم از دهه 80 شروع شد؛ وقتی تعداد زیادی جوان هرسال از دانشکدهها یا آموزشگاههای سینمایی بیرون آمدند و همه اینها نمیتوانستند در حوزه فیلمسازی داستانی ورود کنند. برای همین تعداد زیادی از آنها به حوزه سینمای مستند وارد شدند، بنابراین عوامل متعددی باعث رونق سینمای مستند شده که یکی همین جوانهای پرشور هستند، ضمن اینکه یک وجه سیاسی و اجتماعی هم ممکن است داشته باشد. خیلی اوقات برخی جوانها که در حوزه مستند فعالیت میکنند، این کار را نوعی وظیفه اجتماعی برای خودشان میدانند و از مستند برای بیان واقعیت موجود در جامعه استفاده میکنند.
* نویسنده: عاطفه جعفری، روزنامهنگار