تاریخ : Mon 09 Dec 2019 - 09:16
کد خبر : 34867
سرویس خبری : نقد روز

اتحاد برای عبور از روحانی

پرونده «تا بهارستان» فرهیختگان- بخش اول: اتحاد ملت

اتحاد برای عبور از روحانی

نه‌تنها جوادی حصار که دیگر اعضای احزاب اصلاح‌طلب نیز انتقادات تند و تیزی نسبت به اتحاد ملتی‌ها دارند.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»،  «خاتمی را چماق خود در مقابل دیگر اصلاح‌طلبان کرده‌اند.» این عبارت همراه واژگانی چون «خودمحور» و «خودبرترانگار» و «قیم‌مآب» تعبیر یکی از چهره‌های جریان اصلاح‌طلب از حزب اتحاد ملت است. نه‌تنها جوادی حصار که دیگر اعضای احزاب اصلاح‌طلب نیز انتقادات تند و تیزی نسبت به اتحاد ملتی‌ها دارند. در مقاطع مهمی چون تشکیل شورای‌عالی سیاستگذاری، انتخاب شهردار تهران و این روزها که زمزمه‌های انتخابات مجلس جدی‌تر شده، انتقادات درون خانوادگی نسبت به عملکرد این حزب اصلاح‌طلب نیز درون خانواده اصلاحات بالا گرفته است. تا آنجا که این عضو حزب اعتماد ملی معتقد است «دوغ درست کرده‌اند که وقتی لازم شد، آب به آن ببندند.» انتقاداتی که پیش از این نیز از افزایش سهم اتحاد ملتی‌ها در سازوکارهای این جریان به نام جوانان و افراد حقیقی خبر می‌داد. اصلاح‌طلبان می‌گویند اتحاد ملتی‌ها با نگاه از بالا به پایینی که نسبت به دیگر احزاب اصلاح‌طلب دارند باعث چندپارگی این جریان شده‌اند. نقدهایی که پیش از این در دهه 80 نیز شنیده می‌شد و آن زمان اتهام‌ها متوجه بنیان حزب اتحاد ملت یعنی حزب مشارکت بود. درواقع حزب اتحاد ملت ایران اسلامی بدلی از حزب مشارکت بود که بعد از انتخابات سال 92، تکاپوی تاسیسش به راه افتاد. دی‌ماه سال  93 مشارکتی‌های سابق درخواست رسمی تاسیس حزب جدید را به وزارت کشور اعلام کردند و 31 فروردین 94 نیز موفق به اخذ مجوز از وزارت کشور شدند.

اتحاد ملتی‌ها در بیانیه اعلام موجودیت خود که 7 اردیبهشت 94 منتشر کردند، تاکید داشتند که «به یمن حماسه سیاسی مشارکت مردم در انتخابات ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ فضای جدیدی از اعتدال و امید در کشور به وجود آمده است.» و آنها آستین‌های خود را برای سیاست‌ورزی در قالب حزب اتحاد ملت بالا زده‌اند. اولین کنگره حزب اتحاد ملت ۲۹ مرداد همان سال در محل سالن اجلاس سران تهران برگزار شد. علی شکوری‌راد به دبیرکلی این حزب رسید و آذر منصوری نیز به‌عنوان قائم‌مقام دبیرکل این حزب انتخاب شد. اتحاد ملت جزء احزابی محسوب می‌شود که هر سال موفق به برگزاری کنگره سالانه خود شده است. پنجمین کنگره سالانه این حزب قرار بود 30 آبان برگزار شود که به تعویق افتاد.

در همین راستا، حسین نورانی‌نژاد، سخنگوی این حزب به «فرهیختگان» خبر داد این مراسم پنجشنبه 21 آذر در سالن شهید بهشتی اردوگاه باهنر برگزار خواهد شد. آن هم در مقطعی که نگاه به مواضع فعالان سیاسی اصلاح‌طلب نشان از پذیرش شکست زودهنگام انتخاباتی دارد. حزب اتحاد ملت در میان اصلاح‌طلبان از جمله احزابی محسوب می‌شود که از ماه‌ها پیش، خط و نشان برای شورای نگهبان را آغاز کرده و با تاکید بر حضور مشروط در انتخابات سعی دارد به‌نوعی حضور خود در انتخابات را با هزینه بالاتری به نظام عرضه کند تا به قول سعید حجاریان، با در خوف و رجا نگه داشتن نظام بتوانند به اهداف خود برسند. اگرچه در همین مرحله ثبت‌نام انتخابات نیز مشهود است که اتحاد ملتی‌ها به این باور رسیده‌اند خاتمی دوبار که سهل است 20 بار هم تَکرار کند نخواهد توانست افکار عمومی را به خود جلب کند. چراکه عملکردشان در دولت و مجلس به‌گونه‌ای بوده که آنها را در انسداد سیاسی قرار داده است. بن‌بستی که نه راه برائت از تکرار و دندانه‌های کلید روحانی خواندشان را برایشان باز گذاشته و نه جای دفاعی از کارنامه پاشنه ورنکشیده‌های امیدی مجلس دهم باقی گذاشته است . بر همین اساس است که محمدجواد روح، عضو دفتر سیاسی حزب اتحاد ملت، به «فرهیختگان» می‌گوید: «اگر در حال حاضر هم مانند دو سال پیش (سال 96) با سوت آقای خاتمی دو، سه میلیون نفر در تهران رای می‌دادند؛ امروز بین اصلاح‌طلبان برای ثبت‌نام کردن و در لیست رفتن کشت‌وکشتار بود.»

شاید جالب باشد بدانید آخرین مطالب بارگذاری‌شده در وبسایت رسمی حزب اتحاد ملت به سال گذشته باز می‌گردد و بیانیه پایانی چهارمین کنگره این حزب که در آذر سال 97 برگزار شد. آنقدر صفحه اینترنتی حزب اتحاد ملتی‌ها در رکود است که همچنان در حال محکوم کردن حمله تروریستی «روز گذشته» اهواز هستند؛ روز گذشته‌ای که از آن یک‌سال و دوماه و 18 روز گذشته است! حسین نورانی‌نژاد، سخنگوی این حزب در این راستا در گفت‌وگو با «فرهیختگان» معتقد بود که به دلیل مشکلات فنی سایت به‌روز‌رسانی نشده و بر فعال بودن کانال تلگرامی‌‌شان تاکید داشت. اگرچه بعید به نظر می‌رسد مشکلات فنی یک‌سال به طول بینجامد. با این حال مرور کانال خبر حزب اتحاد ملت نیز نشان می‌دهد که اگرچه چهره‌ها و فعالان این حزب معتقدند در سپهر سیاسی حضوری فعال دارند و صدای بدنه اجتماعی‌شان را بیش از دیگر احزاب اصلاح‌طلب شنیده‌اند با این حال مرور کانال خبری آنها نشان از فاصله زمین تا آسمان مواضع آنان با خواست مردم دارد. اگرچه دبیرکل و قائم‌مقام این حزب حتی در ثبت‌نام برای حضور در انتخابات مجلس یازدهم نیز به بهانه حوادث آبان‌ماه، مشکی‌پوش به وزارت کشور رفتند ولی این اقدام نیز چنان توی ذوق زد که دم خروسی شد برای نفی پوپولیسم که بارها به زبان‌شان جاری شده بود.

مشارکتی که به تحریم و خروج از حاکمیت رسید

حزب مشارکت یک سال و چند ماه بعد از پیروزی اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست‌جمهوری دوم خرداد 76، یعنی در 14 آذر 77، به‌صورت رسمی فعالیت خود را آغاز کرد. اگرچه فعالیت اعضای این حزب به گعده‌نشینی‌های سال‌ها پیش از هفتمین انتخابات ریاست‌جمهوری و حلقه کیان و حلقه آیین باز می‌گشت. با پیروزی سید‌محمد خاتمی در انتخابات، 105 نفر از چهره‌های شاخص و فعال در ستادهای انتخاباتی وی که حالا با روی کار آمدن دولت اصلاحات، اکثرا یا وزیر بودند یا در سمت معاونت و مشاورهای دولتی مشغول فعالیت بودند یا بعد از آن بر کرسی‌های مجلس ششم تکیه زدند. آنها ابتدا عنوان جبهه را برای خود درنظر گرفته بودند، عنوانی که نشان می‌داد موسسان، داعیه پرچمداری جریان اصلاحات را دارند. ولی از آنجا که جبهه تعریف مشخصی دارد با چراغ قرمز ماده 10 قانون احزاب مواجه شدند و از این رو حزب را نیز به‌دنبال عنوان «جبهه مشارکت ایران اسلامی» سنجاق کردند. محمدرضا خاتمی -که در مجلس ششم به نایب‌رئیسی رسید- تا کنگره هشتم یعنی تابستان ۱۳۸۵ دبیرکلی این حزب را برعهده داشت و بعد از آن جای خود را به محسن میردامادی داد. محمدرضا خاتمی درخصوص تاکیدشان بر جبهه خوانده شدن مشارکت گفته بود: «در عرف سیاسی جبهه یعنی تشکلی که از احزاب و گروه‌های مختلف تشکیل شده باشد، ما متوجه این موضوع بودیم ولی می‌خواستیم خودمان را در حداکثرهای جزمی و حزبی گرفتار نکنیم. ما به این دلیل نام جبهه را انتخاب کردیم که نمی‌خواستیم این حزب در برابر احزاب دیگر باشد.» بر این اساس جبهه مشارکت با هدف ساماندهی 20 میلیون رای خاتمی به میدان آمده بود و گفته می‌شد الزامی ندارد که اعضای این حزب عضو هیچ عضو و تشکل دیگری نباشند.

درواقع مشارکت از بعد دولت ساختگی جا پای کارگزاران گذاشته بود با این تفاوت که آنها در انتهای دولت هاشمی‌رفسنجانی به میدان آمدند و مشارکتی‌ها ابایی نداشتند که از همان ابتدای دولت اصلاحات با حمایت رسمی رئیس دولت، پا به میدان سیاست بگذارند. اگرچه سید‌محمد خاتمی به گفته برادرش ترجیح داده بود عضویت رسمی حزب مشارکت را نپذیرد. سعید حجاریان، مصطفی تاجزاده، عبدالله رمضان‌زاده، هادی خانیکی، عباس عبدی، علی شکوری‌راد، حمیدرضا جلایی‌پور، الهه کولایی، آذر منصوری و... در کنار رضا خاتمی و میردامادی از دیگر چهره‌های شاخص و بنیانگذاران حزب مشارکت محسوب می‌شدند. چند ماه بعد از آغاز به‌کار رسمی حزب مشارکت، اصلاح‌طلبان توانستند انتخابات شورای شهر اول را نیز به کام خود ثبت کنند و در این انتخابات نیز از میان اصلاح‌طلبان راه یافته به شورا، مشارکتی‌ها با 13 عضو در اکثریت بودند. حزب مشارکت در انتخابات مجلس ششم نیز توانست 61 کاندیدای اختصاصی خود را به کرسی‌های بهارستان برساند. انتخاباتی که در آن 26 نفر از لیست مشترک اصلاح‌طلبان تهران به مجلس راه یافتند. بعد از پیروزی‌های شورای شهر و مجلس ششم، مشارکتی‌ها بی‌پرده خود را اصلاح‌طلب واقعی می‌خواندند و دیگر احزاب هم‌خانواده‌‌شان را بدلی. از این رو پیروزی‌های انتخابات ریاست‌جمهوری و مجلس را نیز به نام خود ثبت کرده و رفته‌رفته آهنگ اختلاف‌شان با دیگر احزاب و گروه‌های اصلاح‌طلب نیز بیش از پیش شنیده شد. تا آنجا که اختلافات درون‌خانوادگی درنهایت به انحلال شورای شهر اول منجر شد و از دیگر سو مجلس ششم نیز عنوان پرحاشیه و جنجالی‌ترین مجلس را در تاریخ جمهوری اسلامی به نام خود زد.

از اتفاقات کوی دانشگاه و تندروی‌های مطبوعاتی مشارکتی‌های وقت که بگذریم، اعضای حزب مشارکت که تئوریسین‌های اصلاحات محسوب می‌شدند، تا آنجا تند پیش رفتند که در سال‌های پایانی دولت دوم اصلاحات، بحث‌های عبور از خاتمی نیز به جد از سوی آنان پیگیری شد. عبوری که البته زمزمه‌های آن حتی پیش از انتخابات هشتم ریاست‌جمهوری هم شنیده شد، ولی جدی شدن آن به سال‌های پایانی دولت خاتمی باز می‌گشت. آنان درواقع می‌خواستند با رقیب‌سازی بدلی از خود جلوی آغاز حرکت دومینوی شکست‌‌های انتخاباتی‌شان را بگیرند. ولی آش سیاست‌ورزی مشارکتی‌ها چنان شور شده بود که افکار عمومی نیز به همان تندی سیاست‌ورزی آنها از این جریان سیاسی رویگردان شدند. بر این اساس جریان اصلاحات در انتخابات شورای شهر دوم حتی در لوای دولت و مجلس همسو و بی‌آنکه خبری از نظارت استصوابی باشد، نتوانست به پیروزی برسد. تا آنجا که چهره شناخته شده مشارکتی‌ها یعنی مصطفی تاجزاده که معاونت سیاسی وزیر کشور دولت خاتمی را نیز در کارنامه خود داشت، از چهره ناشناخته‌ای چون محمود خسروی‌وفا، رئیس فدراسیون جانبازان و معلولان نیز آرای کمتری به خود جذب کرد. مشارکتی‌ها که به تعبیر دیگر احزاب اصلاح‌طلب خود را تافته جدا بافته از جریان اصلاحات می‌خواندند، در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 84، زیر بار کاندیدایی جز مصطفی معین نرفتند. اگرچه پیش از آن تحریم را به‌عنوان راهبرد انتخاباتی خود برگزیده بودند. همان زمان این تحلیل وجود داشت که مصطفی معین به میدان آمده بود تا رد‌صلاحیت شود و آب گل شده از طریق رد‌صلاحیت او ماهی انتخابات را به کام اصلاح‌طلبان آورد. ستادهای تشکیل نشده و بی‌برنامگی معین نیز شاهد مثالی بر این دیدگاه است و بر این اساس صاحبان این تحلیل بر شوکه شدن وزیر مستعفی علوم دولت خاتمی تاکید دارند.

به هر ترتیب اگرچه گروه‌های اصلاح‌طلب در انتخابات سال 84 هیچ‌یک زیر بار کاندیدای واحد درون‌خانوادگی نرفتند، ولی شکست در انتخابات، انگشت اتهام را به سمت مشارکتی‌ها برد. دیگر گروه‌های اصلاح‌طلب معتقد بودند آنها از یک سو با تند کردن فضا باعث بی‌رغبتی مردم به جریان اصلاحات شده بودند و از سوی دیگر تاکید داشتند حضور متشتت اصلاح‌طلبان در انتخابات عاملی جز تمامیت‌خواهی حزب مشارکت نداشته است. در جریان دهمین انتخابات ریاست‌جمهوری، عملکرد حزب مشارکت به بازداشت و محکومیت جمع کثیری از اعضای این حزب منجر شد و درنهایت پنجم مهر 89‌، سخنگوی قوه‌قضائیه با توضیح روال بررسی عملکرد این حزب، درنهایت حکم انحلال این حزب را اعلام کرد.

 

نورانی‌نژاد، سخنگوی حزب اتحاد ملت در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

رفتن سراغ نیروهای اجاره‌ای مشکل‌ساز است

سخنگوی حزب اتحاد ملت، از جمله افرادی است که معتقد است سیاست‌ورزی نیابتی اصلاح‌طلبان جواب نداده و با این حال تاکید دارد هنوز برای مجلس تصمیم نگرفته‌اند. آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح گفت‌وگوی «فرهیختگان» با حسین نورانی‌نژاد است.

انتقاداتی از سوی دیگر احزاب اصلاح‌طلب نسبت به حزب اتحاد ملت مطرح می‌شود، از جمله اینکه آنها معتقدند اتحاد ملت داعیه تصمیم‌گیری برای سایر احزاب اصلاح‌طلب را دارد یا از سهم‌خواهی اتحاد ملت در شورای‌عالی سیاستگذاری صحبت می‌شد. تا چه اندازه این انتقادات را قبول دارید؟

طبعا ما این حرف را درست و چنین نظری را اصلا فراگیر نمی‌دانیم، اما انتقادات و نظرات مختلف در میان اصلاح‌طلبان وجود دارد و حق آنهاست. این که بیان می‌کنید اگر به معنای نقد اصلاح‌طلبان باشد حتما به گوش جان می‌شنویم. اصلاح‌طلبان مختلف نقدها و نظراتی دارند که ما معمولا سعی داریم در همین سازوکارهای اصلاح‌طلبی که تاسیس شده یا گفت‌وگوهایی درون خانواده اصلاح‌طلبان، این مسائل را تا حد ممکن حل کنیم. هر جایی هم نتوانستیم در کنار هم به فعالیت‌های جبهه‌ای ادامه می‌دهیم.

پاسخ خود را نگرفتم؛ شما به‌عنوان حزب اتحاد ملت، داعیه پدرسالاری برای سایر احزاب اصلاح‌طلب را دارید؟

خیر، ما حزبی هستیم که در چارچوب خود فعالیت می‌کنیم. به اندازه‌ تلاشی که می‌کنیم، به اندازه‌ توان‌مان سعی داریم تاثیرگذار باشیم. نه‌تنها بیش از تاثیرگذاری و توان خودمان، ادعایی نداریم بلکه همیشه کمتر از آن سعی کردیم ادعا داشته باشیم و بیشتر به کار خود بپردازیم. سیاست اعلامی و اعمالی ما این بوده که منافع ملی بر منافع اصلاحات، منافع اصلاحات بر منافع حزبی و منافع حزبی بر منافع فردی تقدم دارند.

این توان و اثرگذاری را سایر احزاب اصلاح‌طلب نیز قبول دارند؟

این نظر خود احزاب است. بخشی را احتمالا قبول دارند و ممکن است به بخشی نقد داشته باشند و این نظر محترم احزاب است. ما نیز نظر خودمان را داریم.

به نظر شما سرلیست و کاندیدای مطلوب اتحاد ملت برای انتخابات مجلس چه کسی می‌تواند باشد؟

در این باره هنوز به نتیجه نرسیده‌ایم و باید ببینیم خود فرآیند انتخابات به چه سمتی می‌رود و آیا به ارائه لیست می‌رسیم یا خیر، تا بعد به آن فکر کنیم.

یعنی حتی ممکن است به ارائه لیست هم نرسید؟

بعید نیست.

از چه جهت این مطلب را بیان می‌کنید؟ به هرحال چهره‌های شاخص حزب اتحاد ملت اعلام کاندیداتوری کرده‌اند؟

باید ببینیم چقدر شرایط یک انتخابات معنادار وجود دارد. داشتن یک انتخابات معنادار مستلزم این است که فکر کنیم با حضور در انتخابات می‌توانیم شرایط را تغییر دهیم، اگر قرار باشد در انتخابات به‌نحوی شرکت کنیم که نتوانیم تاثیرگذاری مطلوب داشته باشیم آن انتخابات عملا از معنا می‌افتد. حزب باید بخشی از جامعه را نمایندگی کند، ما چون امکان فرستادن نیروهای اصلی را نداشتیم دوباره به یک‌سری دیگر نمایندگی دادیم که آنها مطالبات و اهداف‌مان را پیگیری کنند. این کار نوعی سیاست‌ورزی نیابتی است. در عمل دیدیم این سیاست‌ورزی نیابتی نمی‌تواند بدنه اجتماعی را راضی کند. اگر نظری داریم باید با نیروهای اصلی خودمان حضور پیدا کنیم که بتوانیم کاملا پاسخگو باشیم. این که نهادهایی بیایند با تنگ‌نظری برخی جریان‌ها را از حضور موثر و نیروهای اصلی خود محروم کنند و آنها مجبور شوند به جای حضور نیروهای اصلی خود سراغ نیروهای اجاره‌ای بروند، مساله‌ای مشکل‌ساز است. در آینده به این شیوه در انتخابات حاضر نخواهیم شد.

فرض کنید نظارت استصوابی وجود نداشته باشد. چه کاندیدایی را می‌توانستید جایگزین نمایندگان اصلاح‌طلب فعلی کنید که کارنامه متفاوتی نسبت به مجلس دهم داشته باشند؟

نیروی کارآمدی که سخنگوی خوبی برای آن بخش از جامعه باشد که قرار است نمایندگی آن را کنیم.

بهتر است مصداقی صحبت کنیم. در مرحله ثبت‌نام که ردصلاحیت وجود ندارد. به هرحال نیروهای اصلاح‌طلب حاضر در صحنه حتی با فرض تایید صلاحیت همه‌ مشخص هستند. عرض من این است که سال 92 در انتخابات ریاست‌جمهوری از آقای عارف و سال 96 از آقای جهانگیری اصلاح‌طلب گذشتید و از آقای روحانی حمایت کردید. برای انتخابات مجلس هم کسی که در قامت ریاست‌جمهوری کاندیدا شده بود (عارف) به‌عنوان سرلیست در مجلس فرستادید. این رویه در افکار عمومی متناقض با بهانه دست بسته بودن شماست. از طرف دیگر انتخاباتی مثل شورای‌شهر دوم هم هنوز در خاطره‌ها هست که حتی بدون وجود نظارت استصوابی امثال آقای تاجزاده نیز رای نیاوردند.

درباره انتخابات شورای دوم حرفی نداریم. انتخابات دوره دوم شوراها به دلیل عدم مشارکت مردم که البته انتخاب هم حق ملت بود، شکست خوردیم. هیچ‌گاه درباره انتخابات دوره دوم شوراها حرفی نمی‌زنیم اما درباره سایر انتخابات حرف داریم. البته به نظر من افتخار برگزاری انتخابات دوره دوم شوراها برای اصلاح‌طلبان است، اگرچه در آن شکست‌خورده باشند، اما صرف برگزاری آن انتخابات نشان داد که اصلاح‌طلبان نسبت به رقیب اصولگرای خودشان اعتماد بیشتری به ملت دارند. من به سخنانی ارجاع می‌دهم که اخیرا از حضرت امام هم منتشر شد و همه مسئولان را به این سخنان ارجاع می‌دهم که بدانند آن کسانی که داعیه انقلابی‌گری دارند، رهبر انقلاب در آن موقع چه گفته بودند و آنها چه کردند و چقدر در مقابل آن ایستادند و چقدر بنیانگذار نظام به مردم اعتماد داشتند و چقدر الان آن جریاناتی که آمدند با نظارت استصوابی و بستن دایره انتخاب مردم در مقابل رای مردم ایستادند.

اجازه بدهید به سوال پیشین برگردم؛ سال 96 چرا اتحاد ملت پای آقای جهانگیری نایستاد؟ مگر نمی‌گویید سیاست‌ورزی نیابتی اشتباه بود؟

سال 96 به خاطر اینکه در امتداد حرکت سال 92 بودیم، به سمت کاندیدای دیگری نرفتیم. سال 92 کسی دیگر را انتخاب کرده بودیم، میانه راه بود و به لحاظ اصول سیاست‌ورزی درست نبود که تغییر مسیر بدهیم.

یعنی تعارف کردید یا منافع‌تان اقتضا می‌کرد؟

تعارف نکردیم. بالاخره کسی بود که راهی را شروع کرده بود و از 92 تا 96 عملکرد او قابل دفاع بود، به لحاظ اصول سیاست‌ورزی کسی که راهی را شروع کرده و تا آن مقطع خوب ادامه داده، جابه‌جا نمی‌کنیم. اما شما به جای اینکه از ما سوال کنید از شورای نگهبان بپرسید چرا در سال 92 آن زمان که با ردصلاحیت آقای هاشمی و مخالفت با کاندیداتوری آقای خاتمی مواجه بودیم، با بستن راه کاندیداتوری کاندیداهای اصلی یک جریان مواجه شدیم؟

همان زمان هم آقای عارف را داشتید؛ معاون اول آقای خاتمی.

بله، ولی شما نباید برای ما تعیین کنید که کاندیداهایمان چه کسانی باشند.

به هرحال از اصلاح‌طلبان این افراد وجود داشتند.

بله، چون نیروی خوب کم نداریم. اما قرار نیست همه موجودی‌مان برای همه‌جا کاندیدای اول‌مان باشند. باید دست ما باز باشد که به‌عنوان یک جریان آن کسی  یا کسانی که مدنظر داریم، بر اساس اولویت خودمان بچینیم. این حق شورای نگهبان نیست که برای ما اولویت‌بندی کند. پرسش شما به صورت بنیادین اشتباه است.

مثل این است که بگوییم غذا قورمه‌سبزی و فسنجان داریم، کدام را میل دارید؟ شما بگویید من کباب می‌خواهم! طبیعتا سیاست‌ورزی عالم ممکن‌هاست، از بین موجودها کسی را که به شما نزدیک‌تر است و اهداف را بهتر می‌تواند پیگیری کند باید انتخاب کنید، کمااینکه حمایت‌ها و عملکرد اصلاح‌طلبان نیز همین را نشان داده است.اولا حدود امکان ما را که نباید رقبایمان تعیین کنند، ثانیا تنها عامل انتخاب که فقط گرایش سیاسی نیست. مجموعه‌ای از شرایط برای انتخاب یک کاندیدا در نظر گرفته می‌شود. بحث اصلی بر سر این است که بر اساس مثالی که زدید، فکر می‌کردیم قرار است با وقوع انقلاب سفره و منویی باز شود که در آن برای همه سلایق و ذائقه‌های ملت غذا آماده باشد. با این منویی که شورای نگهبان در این سال‌ها ایجاد کرده نمی‌توان به همه ذائقه‌ها پاسخ داد.

عرض من این است که فرض بگیریم اصلا شورای نگهبانی وجود نداشته باشد، از شما به‌عنوان سخنگوی حزب اتحاد ملت سوالم این است با چنین فرضی چه کسی را به مجلس بفرستید کارنامه‌ای متحول‌شده خواهد داشت؟

در سال 92 کاندیدای اصلی ما آقای خاتمی بود. طبعا اگر او دوباره سال 96 می‌توانست کاندیدا شود کاندیدای ما آقای خاتمی یا آقای میرحسین موسوی بود.

برای مجلس چطور؟

برای مجلس هم هنوز بررسی نکردیم.

به هرحال در همین مرحله ثبت‌نام‌ها شورای نگهبانی وجود ندارد. با فرض تایید صلاحیت همه این افراد چه کسی سرلیست شود، سلیقه همه احزاب اصلاح‌طلب تامین خواهد شد و عملکردش با فرض رای‌آوری در مجلس هم متفاوت از لیست امید فعلی خواهد بود؟

طبعا اگر لیست حزبی بدهی و قرار بر لیست حزبی باشد یکی از کاندیداهای سرلیستی دبیرکل حزب می‌شود، اما از آنجا که قرار نیست لیست حزبی بدهیم، باید ببینیم در تعامل با سایر احزاب و گروه‌های اصلاح‌طلب چه تصمیمی می‌گیریم.

فکر می‌کنید کدام چهره می‌تواند سلیقه همه جریان‌های اصلاح‌طلب را تامین کند؟

ما حدسی نمی‌زنیم. تا زمانی که ندانیم از گردنه شورای نگهبان چه کسانی عبور خواهند کرد. بنای ما این است که جبهه‌ای عمل کنیم.

نظر شخصی خودتان چیست؟

من اگر بخواهم تصمیم بگیرم، طبعا دوست دارم سرلیست ما در هر انتخاباتی (چه انتخابات مجلس و چه ریاست‌جمهوری) یکی از این دو نفر یعنی آقایان خاتمی و میرحسین موسوی باشد.

 سرا طرح پیشنهادی اتحاد ملت به شورای‌عالی سیاستگذاری بود؟

خیر، به خود اتحاد ملت هم پرزنت شد.

به هرحال این طرح منتسب به آقای جلایی‌پور یکی از اعضای اتحاد ملت است.

آقای جلایی‌پور یکی از کسانی بود که در طراحی آن نقش داشت و در اصل طرح او نبوده است. آقای جلایی‌پور هم در این رابطه پیشنهادهایی داشته و جزء کسانی بوده که پیگیر بودند، پیشنهاد دادند و کار کردند. مجموعه‌ای از افراد مختلف روی موضوع کار کردند، چون خودم همکاری نداشتم تک‌تک افراد را نمی‌توانم نام ببرم.

نظر شما طبیعتا نسبت به سرا مطلوب است؟

هر طرحی را که منجر شود سازوکار درونی اصلاح‌طلبان شفاف‌تر و دموکراتیک‌تر شود، حمایت می‌کنیم از جمله طرح سرا! البته هنوز قطعی نیست که سرا عملیاتی شود.

 

محمدجواد روح، روزنامه‌نگار و عضو دفتر سیاسی حزب اتحادملت :

از روحانی عبور نکردیم؛ پایگاه خود را از دست دادیم

محمدجواد روح، روزنامه‌نگار و عضو دفتر سیاسی حزب اتحادملت طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت:

1 _حزب اتحاد ملت در فضای بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری سال 92 و پیروزی آقای روحانی و طبعا فضای بعد از آن چهارسال سخت و سنگین بعد از انتخابات 88 شکل گرفت. در آن مقطع، تقریبا همه سران و نیروهای درجه یک حزب مشارکت بازداشت و به احکام طویل‌المدت محکوم شده بودند. حزب مشارکت هم رسما منحل شد (اگرچه اعضای مشارکت این انحلال را نپذیرفته‌اند و آن را قانونی نمی‌دانند). در چنین فضایی، اعضای حزب مشارکت تاثیر جدی و محوری در پیروزی روحانی در سال 92 ایفا کردند. آن‌دسته از چهره‌های ارشد مشارکت که بیرون زندان بودند، در قالب عضویت در شورای مشاوران خاتمی و بعد از آن هم تشکیل ستاد جوانان اصلاح‌طلب و ستادهای انتخاباتی، در فاصله زمانی کمتر از 48ساعت موقعیت روحانی را از نامزد چهارم، پنجم انتخابات به رئیس‌جمهور ارتقا دادند. این حرفی نیست که ما بخواهیم بیان کنیم؛ بلکه همان زمان خود نوبخت که دبیرکل حزب اعتدال و توسعه و از مسئولان ستاد روحانی بودند، ابراز کردند و گفتند تا زمانی که نیروهای مشارکت با اینکه الان رسما حزبی هم ندارند، نیامده بودند برنامه‌ها و سخنرانی‌های روحانی و حامیان ایشان اصلا هیچ رونقی نه در تهران و نه در شهرستان‌ها نداشت. به عبارت دیگر، در کنار خاتمی که هم تدبیر به خرج دادند که عارف به نفع روحانی کنار بروند و هم حمایت خود را اعلام کردند، نیروهای حزب مشارکت در سطح سازماندهی آن حرکت و ایجاد موج اجتماعی، نقش و تاثیر جدی داشتند.

موقعیت روحانی تا قبل از اینکه خاتمی و حزب مشارکت و در کنار آن بقیه احزاب اصلاح‌طلب به ایشان بپیوندند، در نظرسنجی‌ها، آمار و ارقام کاملا مشخص و روشن است که با حمایت اصلاح‌طلبان، ایشان از چه وضعیتی به کجا رسیدند. این در‌حالی بود که حتی محکومیت برخی از اعضای موثر و سران حزب مشارکت هنوز تمام نشده بود. بنابراین، حزب اتحاد ملت به‌عنوان حزبی که تقریبا تداوم حزب مشارکت شناخته می‌شود و اغلب اعضای آن اعضایی هستند که در حزب مشارکت سابقه داشتند، در چنین شرایطی شکل گرفت. ازاین‌رو، با توجه به اینکه خیلی از نیروهای آن در زندان بودند یا امکان فعالیت سیاسی نداشتند، حزب اتحاد ملت در سال93 با سطح پایین‌تری از نیروها نسبت به حزب مشارکت شکل گرفت. خیلی از چهره‌هایی که در حزب مشارکت، نقش گفتمان‌سازی یا سازماندهی تشکیلاتی حزب را داشتند، در اتحاد ملت نبودند؛ همانند آقایان حجاریان، تاج‌زاده، رمضان‌زاده، میردامادی، صفایی‌فراهانی، رضا خاتمی و خانم کولایی. البته، برخی از این افراد همانند آقایان میردامادی و رمضان‌زاده بعدها به شکل کمرنگ به حزب اتحاد ملت اضافه شدند.

به‌عبارتی، حزب اتحاد ملت نسبت به حزب مشارکت ژنرال‌های کمتری داشت. این درحالی بود که مهم‌ترین ویژگی حزب مشارکت گفتمان‌سازی و پیشرو بودن این حزب در جبهه اصلاحات بود؛ اما اتحاد ملت در آن حد و قامت نه می‌خواست و نه می‌توانست ایفای نقش کند. حزب مشارکت سعی می‌کرد با گفتمانی که ایجاد می‌کند، بقیه اصلاح‌طلبان را به‌دنبال خود بکشاند و حتی در برخی مواردی چون انتخابات یا مقاطع دیگر که بقیه همراه مشارکت نمی‌شدند، این حزب بنا به تصمیم و استراتژی‌ای که داشت خود با چند حزب همسو کار را انجام می‌داد. نمونه بارز آن حمایت از دکتر معین در سال 84 بود که کارگزاران، خانه کارگر، بخش‌هایی از مجمع روحانیون و... از دکتر معین حمایت نکردند، ولی حزب مشارکت بنا به تحلیل و برنامه‌ای که داشت این کار را انجام داد. درواقع، مشارکت درگیر ائتلاف و تصمیمات جبهه‌ای نبود و خود پیشرو بود. ولی اتحاد ملت بنا‌ به تجربه‌ای که در انتخابات 92 کسب کرده، تصمیم خود را گرفته بود که فعالیت سیاسی‌اش در قالب جبهه‌ای باشد. ازاین‌رو، طی چند سال اخیر اتحاد ملت با وجود اینکه از لحاظ نیروهای کیفی و کمی و تشکیلات قوی‌تر از سایر احزاب اصلاح‌طلب و حتی موثرترین حزب محسوب می‌شود؛ ولی راهبرد آن حرکت جبهه‌ای بوده است و خیلی مواقع از آن چیزی که ظرفیت و حداقل حق این حزب بوده، به‌نفع مجموعه و به‌نفع کل ائتلاف اصلاح‌طلبان چشم‌پوشی کرده است. تا آنجا که حتی شاهد هستیم برخی از اصلاح‌طلب در روزنامه‌ها و سایت‌های خود به عناوین مختلف حملات و اتهاماتی را متوجه حزب اتحاد ملت می‌کنند، ولی این حزب خیلی کم نسبت به پاسخگویی آنها اقدام کرده و سعی داشته با جلسات داخلی و رایزنی با برخی بزرگان اصلاحات این مسائل را رفع رجوع کند.

2 _حزب اتحاد ملت در میان اصلاح‌طلبان بیشترین چهره کیفی از نظر تحلیلگر، فعال تشکیلاتی، کارشناسان دانشگاهی و حتی مدیران اجرایی دارد. این چیزی نیست که نیاز به پرده‌پوشی داشته باشد. بقیه احزاب چون در این حد نیستند -‌برخی فاصله کمتری و برخی فاصله بیشتری دارند- ازاین‌رو، با پررنگ کردن داستان‌های تاریخی و قدیمی یا به‌کاربردن تعابیری که گویا اتحاد ملت «لانه توطئه‌» است یا این ادعا که «اتحاد برای تاثیرگذاری بر شورای عالی اصلاح‌طلبان احزاب اقماری برای خود درست کرده»، سعی دارند وزن و موقعیت اتحادملت را زیر سوال ببرند و از این جهت، خود در جبهه اصلاحات موثرتر باشند. به‌نوعی می‌خواهند با وارونه‌نمایی، واقعیت سیاسی و وزن و جایگاه احزاب را تغییر دهند.این درحالی است که به‌نظر من، مهم‌ترین نقطه ضعف اتحادملت ناشی از همین حرکت جبهه‌ای است. وقتی حرکت جبهه‌ای انجام می‌دهید در نتیجه‌گیری انتخابات و تجمیع آرای مجموعه یک جناح سیاسی ممکن است اثرات مثبت مقطعی را شاهد باشیم، کمااینکه در انتخابات 92، 94 و 96 دیدیم این ائتلاف به‌نفع مجموعه اصلاح‌طلبان شد. ولی درعین‌حال، ائتلاف این ضرر را دارد که کل مجموعه ائتلاف و هریک از احزاب را به‌سمت محافظه‌‌کاری و ملاحظه‌کاری سوق می‌دهد و اتفاقا، محافظه‌کارترین گفتمان و استراتژی را مشروعیت می‌بخشد. بنابراین، برخلاف مشارکت که پیشرو بود و سعی داشت بقیه احزاب اصلاح‌طلب را دنبال خود بکشاند، اتحادملت چون می‌خواست در قالب ائتلاف عمل کند، عملا گفتمان‌سازی را تا حد زیادی از روز اول کنار گذاشته است.

اصلاح‌طلبان در این 6 ‌سال به این مساله بی‌توجهی کردند که مهم‌ترین نقطه قوت مشارکت و اصلاح‌طلبان از دوم‌ خرداد تاکنون، گفتمان‌سازی بود و بعد از آن بحث سازماندهی، ائتلاف و کارهای دیگر تاثیر داشته است. به‌همین‌دلیل درحال‌حاضر می‌بینیم با گذشت 6 ‌سال از انتخاب روحانی، موقعیت و پایگاه اجتماعی همه اصلاح‌طلبان به‌شدت افول کرده است. به‌خصوص در دو سال اخیر و در جریان اعتراضات سال 96 و 98 هم عملا جامعه همان‌طور که علیه جریان راست و به‌اصطلاح اصولگرایان بود، تا حد زیادی علیه اصلاح‌طلبان هم موضع گرفت. این، به این دلیل بود که اصلاح‌طلبان حرف متفاوت و گفتمان جدی نداشته‌اند و عملا دنباله‌روی دولتی شده‌اند که خود او هم، جز در حوزه سیاست‌خارجی، در سایر عرصه‌ها فاقد نظریه، گفتمان و حتی هویت تعریف ‌شده است. بخشی از این مساله به این برمی‌گردد که وقتی حزبی محور گفتمان‌سازی بوده و جریانی که در اصلاحات گفتمان‌ساز بوده، گفتمان‌سازی را کنار گذاشته با این هدف که بتواند با دیگران کار کند و درواقع در یک سطح باشد و هر بحثی را درون ائتلاف مطرح می‌کند؛ ناگزیر است برای حفظ ائتلاف با ضعیف‌ترین و محافظه‌کارترین حزب و مجموعه حاضر در ائتلاف به توافق برسد تا ائتلاف حفظ شود. مثالی می‌زنم، فرض کنید می‌خواهید به کوه بروید. یک زمانی خودتان تنها هستید و بستگی به قدرت بدنی و تجربه‌ای که دارید، با سرعت n متر بر ساعت از کوه بالا می‌روید. ولی وقتی با یک جمع از کوه بالا می‌روید که مثلا در این جمع بچه یا فرد پیر و ناتوان هم هست، شما باید سرعت خود را با آرام‌ترین و ضعیف‌ترین فرد گروه تطبیق دهید. به همین دلیل است که در انتخابات مجلس دهم مجبور شدیم، نه‌تنها با محافظه‌کارترین اصلاح‌طلبان بلکه با طیف روحانی و طیف لاریجانی هم همراهی نشان دهیم. به عبارت دیگر، خیلی از حرف‌ها و ایده‌هایی که می‌توانستیم برای جذب جامعه بیان کنیم، بنابر ملاحظات ائتلافی و جبهه‌ای و هر ملاحظه دیگری بیان نکردیم و در نتیجه در حال حاضر با عبور افکار عمومی از اصلاح‌طلبان مواجهیم. درحالی که در دهه 70 و 80، حزب مشارکت به‌طور جدی مباحث گفتمانی و هویت‌بخش را بیان می‌کرد و بر اساس آن، جریان‌سازی می‌شد. اما در 6‌سال اخیر، کلیت اصلاح‌طلبان مجبورند با محافظه‌کارترین احزاب همراه شوند؛ از این‌ رو، حرف جدی برای گفت‌وگو با پایگاه اجتماعی خود و نیز با نیروهایی که از اصلاح‌طلبان عبور کرده‌اند، ندارند و این مهم‌ترین ایراد کل اصلاح‌طلبان و به‌طور ویژه حزب اتحاد ملت است.

بعد از انتخابات سال92 احزاب اصلاح‌طلب معتقد بودند دلیل شکست ما در سال84 و روی کار آمدن احمدی‌نژاد این بود که در آن انتخابات چند دسته شدیم. در حالی که من شخصا این مساله را قبول ندارم. اگر در سال84 مشکل ائتلاف بود، در مرحله دوم انتخابات که دیگر فقط یک کاندیدا داشتیم و همه اصلاح‌طلبان از هاشمی حمایت کردند، چرا رای نیاوردند؟ اگر صرف ائتلاف باعث می‌شد آرا تجمیع شود و در دوره اول مجموع آرای معین، کروبی، مهرعلیزاده و هاشمی 17-16 میلیون بود، چطور هاشمی در دوره دوم 10میلیون رای آورد؟ پس مساله ائتلاف نبوده است. به هر حال، همه اصلاح‌طلبان از سال92 به این تصمیم رسیدند که به هر شکلی شده اولا راهبرد سیاست‌ورزی انتخاباتی باشد، یعنی هیچ انتخاباتی را (حتی در سطح ردصلاحیت‌های خبرگان پنجم) تحریم نکنیم و عدم ‌شرکت نداشته باشیم. ثانیا به هر شکلی شده همه با هم و در قالب جبهه‌ای و ائتلافی شرکت کنیم. اینکه در انتخابات92 عارف که به نفع روحانی کنار رفته بود و روحانی پیروز شده بود، این ایده را خیلی قوی کرد که اگر با هم باشیم یک کاندیدا را می‌توانیم یک‌شبه رئیس‌جمهور کنیم. در نتیجه این راه را پیش گرفتند و حزب اتحاد ملت هم از بقیه احزاب جدا نبود. بنابراین، این تصمیم عمومی اصلاح‌طلبان بود که حرکت جبهه‌ای را ادامه دهند و همچنان هم، این راهبرد بر جریان اصلاحات حاکم است.

3 _حرکت جبهه‌ای تبعاتی دارد. حرکت جبهه‌ای در انتخابات شاید همیشه نتیجه‌بخش باشد، ولی از سوی دیگر، وقتی قدرت گفتمان‌سازی خود را از دست بدهیم و گفتمان جریانات محافظه‌کار محور و لیدر گفتمان کل جبهه سیاسی شود، حامیان خود را از دست می‌دهیم و درنتیجه، کلا انتخابات را هم از دست خواهیم داد. چنانکه در حال حاضر هم می‌بینیم تعداد معدودی از چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب برای مجلس یازدهم ثبت‌نام کرده‌اند. از حزب اتحاد ملت فکر کنم چهار، پنج نفر ثبت‌نام کردند که شاخص آنها شکوری‌راد و خانم منصوری هستند؛ در حالی که از همه درخواست شده بود، ثبت‌نام کنند. یعنی درون احزاب هم تمایلی به مشارکت انتخاباتی وجود ندارد. از حزب کارگزاران هم، ظاهرا فقط نقیب‌زاده شرکت کرده است. حتی مرعشی که از لاریجانی دعوت می‌کند بیاید، خودش شرکت نکرده است. اینکه صلاحیت آنها تایید می‌شود یا خیر؛ بحث دیگری است. ضمن اینکه همین‌هایی هم که آمدند با هزار درخواست و نامه و به واسطه خاتمی و تلفن و به اصطلاح من بمیرم و تو بمیری به میدان آمده‌اند. این واقعیت نشان می‌دهد‌ انگیزه مشارکت سیاسی حتی بین خود نیروهای حزبی از بین رفته است؛ چه برسد به بدنه اجتماعی! به عبارتی، راس جریان اصلاحات هم بی‌انگیزه شده است و اکثریت در «کار نکردن» و «کنار کشیدن» با هم همراه هستند. دلیل این بی‌انگیزگی هم این است که بدنه اجتماعی را از دست داده‌اند. اگر در حال حاضر هم مانند دو سال پیش (سال 96) با سوت خاتمی دو، سه میلیون نفر در تهران رای می‌دادند امروز بین اصلاح‌طلبان برای ثبت‌نام کردن و در لیست رفتن کشت‌وکشتار بود، اما الان چون می‌دانند کسی پای صندوق نمی‌آید و درواقع قبر خالی است؛ کسی هم سر آن گریه نمی‌کند!

از دست رفتن موقعیت اجتماعی اصلاح‌طلبان به این دلیل است که خرج خود را از روحانی جدا نکردند. موضع رسمی حزب اتحاد ملت مثل سایر اصلاح‌طلبان از روز اول دولت روحانی، در سال 92، و حتی بعد از 96 موضع «اتحاد و انتقاد» بوده است. ممکن است جایی (مثل ماجرای بنزین) به دلیل عملکرد ضعیف دولت انتقادات هم تند شود، ولی نه اصلاح‌طلبان و نه حزب اتحاد ملت از رئیس‌جمهور، اعلام جدایی رسمی نکردند. به نظر من، این یک اشتباه راهبردی بود. من حتی در آذر 96 اعلام کردم که اصلاح‌طلبان باید برای حفظ موقعیت و سرمایه اجتماعی خود از روحانی عبور کنند. اگر آن زمان این کار انجام شده بود، الان در این شرایطی که جامعه دچار بحران است، یک سرمایه اجتماعی حداقلی برای اصلاحات وجود داشت. ولی امروز، مردم اصلاحات، خاتمی، روحانی، حتی موسوی و کروبی را یکی می‌دانند و آنها را در کنار جناح راست قرار می‌دهند و از همه عبور می‌کنند. از این ‌رو، به نظر من اصلاح‌طلبان مسئولیت عدم‌پایبندی روحانی به شعارها و وعده‌های اصلاح‌طلبانه و گردش به راست او پس از انتخابات96 را پذیرفتند و درنتیجه، موقعیت اجتماعی خود را از دست دادند. تا آنجا که رضا خاتمی گفت ما ضامن روحانی هستیم و پایبندی وی به تعهدات را ضمانت می‌کنیم. دو روز بعد دیدیم رئیس‌جمهوری کابینه‌ای تشکیل داد که اصلا مایه تعجب همگان بود و هیچ ضمانتی هم دست رضا خاتمی و اصلاح‌طلبان نداد. اصلاح‌طلبان در برابر عملکرد روحانی بلاتکلیف و منفعل عمل کردند و نتیجه این شد که پایگاه اجتماعی روحانی از بین رفت و اصلاح‌طلبان را هم همراه خود به ته دره کشاند. بر این اساس، مشکل اصلاح‌طلبان و حزب اتحاد ملت برای انتخابات مجلس «بی‌برنامگی» نیست. مشکل «بی‌پایگاهی» است. مانند اینکه به شاپور بختیار که دولت را در آن زمان به دست او دادند، بگویید چه برنامه‌ای داشتید؟ بهترین برنامه دنیا را هم داشت، دولت او سقوط می‌کرد؛ چون دولت او هیچ‌پایگاهی نداشت. الان هم اینچنین است. البته این به این معنا نیست که جریان راست در وضعیت بهتری قرار دارد، یعنی به قول تاج‌زاده که خوشبینانه بیان کرده است، پیش از این اصلاح‌طلبان و اصولگرایان در مجموع اکثریت جامعه ایران را داشتند و مجموع رای دو جریان 70 یا 60درصد واجدان حق رای می‌شد، ولی الان مجموع این دو گروه به نظر ایشان به زیر 50درصد رسیده است؛ البته من فکر می‌کنم 30درصد هم نمی‌شود.

* نویسنده: حانیه موحدین، روزنامه‌نگار