به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، موضوع معافیت مالیاتی هنرمندان چند روزی است که موضوع اصلی شده و البته موافقان و مخالفانی هم دارد. یکی از هنرهایی که در سالهای اخیر متهم به درآمدهای بالا بوده، موسیقی است. هرچند آلبومهای فیزیکی موسیقی دیگر مثل گذشته خریدار ندارد و به گفته اکثر اهالی موسیقی حتی ضررده است، اما سود کنسرتها برای برخی خوانندگان و تهیه کنندگان آنقدر زیاد است که توجه مردم را به خود جلب کرده است. همین «برخی از خوانندگان » و درآمدهای غیرشفاف و البته بالای آنها حتی صدای خوانندگان دیگر را هم درآورده است. در این گزارش و در گفت وگو با دو مسئول سابق موسیقی و یک خواننده قدیمی این موضوع را بررسی کرده ایم.
علی ترابی، مدیرکل سابق دفتر موسیقی ارشاد
قائل به تفکیک باشیم
تحلیل شما درباره معافیت مالیاتی هنرمندان و بهطور خاص اهالی موسیقی چیست؟
همانند بحثهای دیگر قدری ناشی از عدم شناخت، عدم تفکیک و عدم تمایز بین موضوع است، یعنی یک تصمیم کلی که بهیکباره همه با هم معاف باشند و بهیکباره همه از معافیت بیرون بیایند، نمیتواند در همه بخشها به یک اندازه درست باشد. همانند بحث 10درصد که این ایراد اساسی به آن وارد بود که در هر کلانشهری قانون 10درصد کنسرتها اجرا شود که کنسرت در هر جایی که برگزار میشود با کنسرتی که در برج میلاد برگزار میشود، یکسان نگاه میشود. این عدم کارشناسی باعث میشود مشکلات زیادی به وجود بیاید. درمورد حذف معافیت مالیاتی هنرمندان هم خلطمبحث شده است. یعنی بخشی از کشور که قطعا کمتر از پنج درصد رخدادهای موسیقایی را تشکیل میدهند، درآمد خوبی دارند که بالاتر از بخش متوسط جامعه است و منطقی است که درآمد و مالیات از آنها اخذ شود و یک بخش بسیار بزرگتری هستند که حتما زیر متوسط جامعه درآمد دارند که اتفاقا امنیت شغلی آنها پایینتر است و زیرساختهای جامعه و اقتصاد هنر ما بههیچوجه پاسخگو نیاز آنها نیست. دولت در قبال بخش کمدرآمد حوزه موسیقی وظیفه کمک کردن دارد و باید آنجا سرمایهگذاری کند. آنها قاعدتا باید از این معافیت مالیاتی برخوردار باشند چون اگر این معافیت نباشد به معنای پایان فعالیتشان محسوب میشود. به نظر من این تفکیک وقتی صورت نگیرد و همه چیز با یک تصمیم و یک بخشنامه پیش برود قاعدتا آسیبهای زیادی برای هر زاویه دیدی که فکر کنید بهوجود میآورد.
مبنای شناخت درآمد هنرمندان چیست؟
به نظر من مبنا باید اظهارنامههای مالیاتی باشد و درآمدهایی که قابل محاسبه است که هر کسی در بخش هنر چقدر درآمد دارد.
آیا این قابل محاسبه است؟
تا جایی که قابل محاسبه باشد. اگر مبنا را بر این بگیریم که قابل محاسبه نیست در صنف پزشکی هم خیلی قابل محاسبه نیست. در خیلی از صنوف دیگر هم این وضعیت قابل مشاهده است. در هر صنف دیگر نیز مبنا باید اعتماد باشد وگرنه اگر بخواهد شک وارد شود به هر حوزهای این تشکیک وارد است.
مثلا موردی داریم که سال 96 خوانندهای نزدیک به 250 اجرا در داخل و خارج از کشور داشته و از سوی دیگر خواننده محلی درآمدی ندارد چون کنسرتی برگزار نمیکند و بیشتر برای دل خودش است و نهایتا تدریس میکند. آنجا هم فضا طوری نیست که بخواهد از تدریس پول کلانی به دست بیاورد.
درست است.
چنین نگاهی هم اینجا وجود دارد، ولی در اصل امر موافق هستید این تفکیک و جداسازی انجام شود اما با شناسایی همراه باشد.
بله، به نظر من در هیچ یک از بخشها نمیتوان تصمیم کلی گرفت. مخصوصا که این حساسیتها در رسانههای عمومی به وجود آمده، بهتر است این موضوع قربانی جلب توجه هنرمندان یا برعکس، جلب توجه عامه کسانی که منتقد این امر هستند، قرار نگیرد. بنابراین نیاز است که کارشناسی جدی برای این امر انجام شود. داستان 10درصد درآمد کنسرتها دوباره تکرار نشود و یک تصمیم سنجیده گرفته شود تا افکار عمومی هم قانع شوند، یعنی هم به هنر ضربه نزند و بخشی که از هنر ما محتاج حمایت است و نمیتواند روی پای خود بایستد قربانی این تصمیمات نشود و از سوی دیگر بیعدالتی انجام نشود و کسانی که درآمد بالایی دارند طبیعی است که باید مالیات بدهند.
اوایل هفته با یکی از مسئولان ارشاد صحبت میکردم که میگفت به احتمال زیاد در سال 99، قانون 10 درصد کنسرتها را نخواهیم داشت و لغو شده است. مواردی که بابت لغو آن بیان میکرد دقیقا همان چیزهایی بود که منتقدان از ابتدای مصوبه گفتند. اینکه باعث افزایش قیمت بلیتها میشود و نهایتا خروجی ندارد. درباره این هم صحبت کنید. این قانون عجیبی بود، برخی میگویند مصوبه دولت و برخی میگویند مصوبه مجلس بود. نهایتا یک کنسرت چقدر درآمد دارد که بخواهد 10درصد...
این مشخصا مصوبه مجلس بود، ولی به پیشنهاد دولت رفته و تصویب شده بود؛ برای بودجه سال 98 است. من امیدوار هستم در بودجه سال 99 در مورد این قضیه تجدیدنظر شود. اصولا خیلی از موارد دیگر در کنار این 10درصد باید لحاظ میشد از جمله اینکه بسیاری از کنسرتها حتی هزینههای ابتدایی خود را نمیتوانند تامین کنند، مخصوصا کنسرتهایی که فرهنگیتر هستند و موسیقی جدی را ارائه میدهند که بسیار در وضعیت بحرانی قرار دارند و اینکه اگر تنها معیار را جغرافیا بگذاریم، بسیار استدلال عجیبی بود و به نظر من اصولا اگر هر اتفاقی قرار است رخ دهد از همین بحث مالیاتی تفکیک شود و کاملا هدفمند پیش برود، بسیار بهتر از این است که تصمیم کلی 10درصدی و فقط محدود به رشته موسیقی گرفته شود، چون موسیقی اتفاقا از جمله هنرهایی است که زیرساختهای کمتر و مخالفان جدیتری در کشور ما دارد.
پیروز ارجمند، مدیرکل اسبق دفتر موسیقی:
دست دولت در جیب هنرمندان است
گزارشی درباره بحثی که اخیرا داغ شده، آماده میکنیم. بخش زیادی از صحبتها در حوزه سینماست، ولی بخشی هم به بحث کنسرتها و خوانندهها مربوط است که موافق و مخالف دارد، یعنی یک عده موافق این هستند که معافیت برداشته شود چون سالی یک اجرا دارند، ولی خوانندهای داریم که بالای 100 اجرا در سال دارد. نظر شما در این باره چیست؟
ظاهرا آقای نوبخت دستور توقف طرح را داده است.
حذف معافیت مالیاتی در حوزه موسیقی کدام بخش از فعلان این هنر را درگیر مسائل اقتصادی خواهد کرد؟
اصولا بخشی از هنرمندان درگیر خواهند شد و بخشی هم مربوط به صنعت موسیقی است، اعم از شرکتهای تدوین، تولید، سرمایهگذاران و استودیوی صدابرداری. بخشی که مربوط به هنرمندان است حدود80 هزار فعال حوزه موسیقی در ایران داریم. از این تعداد که در حوزههای مختلف اعم از سنتی، کلاسیک، پاپ و... فعالیت میکنند حداکثر 15 تا 20 نفر از این جماعت هستند که درآمد آنها میلیاردی است، یعنی در یک جمعیت 80 هزار نفری 20 نفر درآمد بالایی دارند و آنها هم خوانندگان پاپ هستند که معمولا این درآمد را دارند و تعدادی هم از خوانندگان موسیقی سنتی همانند همایون شجریان هستند. بنابراین تعمیم دادن این قانون به اکثریت منطقی به نظر نمیرسد، یعنی بهخاطر 20 نفر، جماعت 80 هزار نفری که درآمد اندکی دارند، مشمول پرداخت مالیات شوند. جماعتی که دولت بیمههای ناچیزی برای آنها مقرر کرده و در خوشبینانهترین حالت یک هنرمند بعد از بازنشستگی در شرایط موجود یکونیم میلیون تومان در ماه دریافت میکند. میدانید که رقم بسیار پایینی است، یعنی از هر صنف دیگری پایینتر است. دولت زیرساختی هم آماده نمیکند، یعنی اگر دولتی داشتیم که زیرساختها را برای توسعه اقتصادی هنر آماده میکرد، میتوانستیم امیدوار باشیم که توسعه انجام میشود و آن وقت میتوان انتظار داشت به ازای آن مالیات هم اخذ و رونقی ایجاد شود، اما الان نهتنها توسعهای ایجاد نمیکند، بلکه بازدارنده هم است؛ مجوزهایی که بهسختی داده میشود، ناامنیای که در برگزاری کنسرتهاست. در طول سال نزدیک به چهار ماه هیچ کنسرتی نمیتوان برگزار کرد و اصولا خیلی هنرمندان نیمهوقت کار میکنند و اینگونه نیست که همیشه درآمد داشته باشند. به هر حال درمجموع وقتی برآورد میکنیم عموم هنرمندان در موسیقی، تئاتر و تا حدودی سینما از اقشار متوسط رو به پایین جامعه هستند.
اینگونه نیست که اقشار بالای جامعه باشند و دولت هم کاری نکرده که الان بخواهد مالیات بگیرد.طبیعتا فکر میکنم دولت در اینجا دست در جیب هنرمندان میکند بدون اینکه کمکی کرده و هیچ یک از وظایف خود را انجام داده باشد. اگر دولت فرانسه، آلمان و ژاپن، امروز مالیاتی از هنرمندان خود میگیرد، که آنها هم مالیاتی دریافت نمیکنند، وضعیت بیمه و زیرساختهای فرهنگی و امنیت هنرمندان همینی است که در ایران وجود دارد؟ هر زمانی دولت به تمام تعهدات خود عمل کرد، میتواند مالیات هم دریافت کند و این رونق را هم ایجاد کند، اما الان در اوج بیرونقی هنر هستیم. در این وضعیت اقتصادی من اطلاع دارم تعداد زیادی از آموزشگاههای موسیقی بسته شدهاند، تعدادی از هنرمندان گالریهای خود را میبندند بهخاطر اینکه مصرف محصولات فرهنگی در سبد خانوارها بسیار کمرنگ شده و به یک کالای لوکس تبدیل شده است و نمیتوانند از آن استفاده کنند.
خشایار اعتمادی مطرح کرد
نسبت مافیای موسیقی و مالیات
شما گفتید که از دنیای موسیقی خداحافظی کردید. در وضعیت فعلی موسیقی و انتقادها درباره درآمدهای بالای خوانندگان چرا باید چنین اتفاقی رخ دهد؟
من اگر بهترین کارها را بخوانم 30 میلیون تومان در رسانه میخواهند که من را پخش و تبلیغ کنند و بعد آنها تصمیم بگیرند من چقدر دیده شوم؛ بعد اگر خواننده خودشان باشد آنها او را در سایتهای میلیونی میبرند. سایتهایی که معلوم نیست به چه واسطهای این میزان طرفدار پیدا کردند. بابت تبلیغات است و یک روز چهار دختر خانم با حرکات موزون و رقص و دابسمش و شاخهای ایسنتاگرامی یک قسمتی از آهنگهای آنها را میخوانند، اینها را بالا میآورند و با آنها قرارداد میبندند و از رشت نرسیده به گرگان میروند و نرسیده میخوابند تا صبح به بندرعباس بروند و از آنجا هزار اجرا دارند و بعد از یک سال، دو تور خارج میروند و بعد اصلا آنها را نمیبینیم. تهیهکننده تو روی طرف میگوید اینجا جای اقتصاد است. با این لحن حرف میزنند و هر کسی میخواهد فرهنگی گوش کند بیرون برود. هیچ کسی نیست بگوید شما بیرون بروید و پیاز بفروشید. شما بستنی بفروشید و اگر خیلی وضع خوبی دارید ماشین لوکس بفروشید. کالای فرهنگی و کالای هنری اگر محتوای فرهنگی نداشته باشد چطور دو واژه فرهنگ و هنر کنار هم معنی مییابد؟ چه خبر است؟ تا اینکه به صورت شایعه میشنویم دست یک سری از کنسرتگذاران آنور آب که به ظاهر با داخل در تضاد هستند، در یک کاسه است. بعد بشنویم این کنسرت او را میگذارد و او کنسرت این را. قرار نبود اینطور باشد.
مالیات میتواند جلوی مافیای موسیقی را بگیرد؟
درآمد کجاست؟ یک هنرمند چه درآمدی دارد که بتواند مالیات بدهد؟ میتوانند با سیستمهای فراقانونی طوری حرکت کنند که آن را گردن هنرمند بیندازند. مگر هنرمندان واقعی پول درمیآورند؟ مگر دوره ما پول بود؟ این پولهایی که الان صحبت میشود آن زمان بود؟ اینها بلد هستند چطور این مساله را باز کنند. این احتیاج به یک تخلیه دارد، پلیس بگذارند. واقعا نیاز به نگاه امنیتی دارند که جستوجو کند، ریشه این کجاست. اگر خدایی ناکرده در مرکز موسیقی بوده و قدیمی است، ریشه آن را پیدا کنند. از چه چیزی میترسند؟ کاری که من کردم گفتم خداحافظ و حرف خود را بیان کردم که فساد وجود دارد چون کسانی که این پولها را درمیآورند، پایه میکروفن برای نوازندهها میگذاشتند و امروز پشت مازاراتی و لندکروز مینشینند، از بدبختی اینها پول درآوردند و به آنجا رسیدند. اینها گزینش شده هستند و امکان ندارد اینها بتوانند بدون گزینش شدن بالا بیایند. کمی با اینها باید صحبت کنیم که چه میگویند. شعری داریم «هر بار این در رو، محکم نبند نرو،» به خواننده این شعرها میگویند چهانگیزهای داشتید این شعر را گفتید، گفت هر بار در را محکم میبستم پدرم گفت این در رو هر بار محکم نبند و نرو! این تالیف فرهنگ مملکت ما شده است! خندهدار نیست؟
یعنی مالیات قطعا نمیتواند کاری کند و بیشتر نمایش است؟
در آن جایگاه نیستم که درباره تصمیمگیریهای کلان اظهارنظر کنم ولی من خیلی این جو و این جریان را باور ندارم که بخواهم درباره آن اظهارنظر کنم. برنامه میچینند متوجه میشوم خیلی به نفع هنرمندان نیست. من 27 سال است در این عرصه هستم و با تمام وجودم و با همه هنرمندان نیز کار کردم، به مخاطبان رودررو تعظیم کردم؛ آن چیزی که من میبینم آن چیزی نیست که به نفع هنرمند باشد. چهار کنسرت برای امثال آقای عصار، نیما مسیحا و... برگزار میکنند که دل اینها را خوش کنند. این در کما نگه داشتن است. هر کدام از این بچهها این پتانسیل را دارند سالی حداقل 100 شب سالن پر کنند. اینها سالی 6-5 شب کنسرت میروند و دلشان خوش است که برنامه اجرا میکنند. هر وقت توانستند ترافیک تهران را جمع کنند این مسائل و معضلات فرهنگی را هم میتوانند جمع کنند.
محمد معتمدی عنوان کرد
پرداخت مشروط مالیات
محمد معتمدی نیز در گفتوگو با فارس درباره موضوع معافیت مالیاتی گفته است: «قانون مالیات که به خودی خود کاملا به جا و درست است. حتی یکی از افتخارات مردم کشورهای توسعهیافته این است که مالیات میدهند و به پرداخت مالیات رقبت دارند و آن را مایه مباهات میدانند. اما نکته مهم مغفول این است که در همه جای دنیا آنچه بهعنوان مالیات مطرح میشود، مالیات بر درآمد است. ما اول باید بررسی کنیم و ببینیم آیا هنرمند اصلا درآمدی دارد یا خیر و اگر دارد چطور میتوان آن را ارزیابی کرد.»
معتمدی به قانون چالش برانگیز سهم ۱۰ درصدی دولت از کنسرتها اشاره کرد و گفت: «برای نمونه آن قانون ۱۰درصد مالیات بر درآمد کنسرتها را که تدوین و وضع کرده بودند، قانونی بسیار نادرست و پر ایراد بود. چون بهجای مالیات بر درآمد، مالیات بر هزینه و مالیات بر مخارج بود! یعنی هنرمند مثلا اگر ۸۰ میلیون تومان پول سالن میدهد هم باید 80 تومن پول سالن را بدهد و هم باید ۱۰درصد به دولت بدهد. در درجه دوم اینکه دولت اول باید مساله «کپی رایت» و قانونش را در کشور پیاده و اجرا کند که بعد هنرمند به چیزی به نام درآمد برسد و در مرحله بعدی دولت از آن درآمد، طلب مالیات کند.»
معتمدی با بیان اینکه باید مشخص شود هنرمند از چه بخشی از درآمدش مالیات بپردازد، توضیح داد: «ولی اینکه ما بهعنوان موزیسین بخواهیم مالیات بدهیم باید اول مشخص شود که از کدام بخش درآمدمان باید مالیات بپردازیم. اگر از بخش انتشار باید مالیات بدهیم که از این محل اصلا درآمدی نداریم. شرایط بهگونهای شده که شما ملاحظه کردهاید من آثارم را در اینستاگرام و فضای مجازی قرار میدهم و خودم هم میگویم همه میتوانند دانلود کنند و بر همه هم حلال است.»
او با بیان این نکته که همه باید مالیات بدهند، افزود: «حرف من این است که کلا همه اقشار جامعه موظف هستند مالیات بدهند، ولی دولت هم باید در قبال دریافت مالیات خدمات تمام و کمال به مردم ارائه دهد. اگر دولت بخواهد از هنرمند مالیات اخذ کند در قبال آن میخواهد چه خدماتی ارائه دهد؟ آیا فقط قرار است بخش فرهنگی و هنری مالیات بدهند و خدماتی نگیرند؟ من اعتقادم این است کلا اگر فرهنگ و هنر مملکت ما دارای یک سند چشمانداز راهبردی میبود و فعالیتهای فرهنگی هنری نظاممند میشد و قانون کپیرایت و حفاظت از حقوق مادی و معنوی مترتب بر آثار هنری جدی گرفته میشد در آن صورت درآمد همه هنرمندان چند ده برابر میشد و در آنچنان شرایطی هنرمند هم با کمال میل و رقت مالیاتش را پرداخت میکرد و مالیات خیلی خوب و قابل توجهی هم میپرداخت.»
معتمدی به مهمترین بخش درآمدی هنرمندان موسیقی اشاره کرد و گفت: «در بحث کنسرتها هم چون ما جماعت موسیقی درآمد اصلیمان در همین بخش کنسرت است، دولت باید برای اخذ مالیات از ما، درآمد خالص و ناخالص هنرمند از محل برگزاری کنسرت را مشخص و شفافسازی کند، درصورتیکه در بحث همان ۱۰ درصد سهم دولت از اجراهای صحنهای، دولت در همان ابتدا به ساکن از درآمد اولیه ۱۰درصد خود را برمیدارد، مادامی که باید ابتدا تمام هزینههای مختلف که مبالغ قابل توجهی هم هستند از آن کسر شود سپس از آنچه که باقی میماند ۱۰درصد را بردارد و این مشکلی بسیار جدی در این زمینه است.»
معتمدی در بخشی از صحبتهایش و در جواب به این سوال که نظر شما درباره پرداخت مالیات توسط هنرمندانی که درآمد بسیار بالایی دارند، چیست؟ به نکته خوبی اشاره کرد. او در مورد درآمد واقعی هنرمندان گفت: «اگر درآمد واقعی این هنرمندان ثابت شود، به نظر من بسیار کار درست و پسندیدهای است هنرمندانی که درآمد بالا دارند، مالیات پرداخت کنند ولی مساله اینجاست که بسیاری از هنرمندان بهخاطر حفظ ویترین کاری و حرفهای خود به دروغ درآمدهای میلیاردی اعلام میکنند که بهنوعی برای خودشان کلاس کاری بگذارند، ولی درواقع در بسیاری از این موارد و درآمدهای میلیاردی از این خبرها نیست! مثلا میگویند فلان هنرپیشه در سال فلان مبلغ فروخته، ولی در واقعیت چنین چیزی نیست. اما همین خبر یک جو روانی ایجاد میکند که مردم برای دیدن کارهای او هجوم میبرند. به همین دلیل باید یک نظام جامع راستیآزمایی برای تعیین میزان واقعی درآمد هنرمندان به وجود بیاید که متاسفانه هیچ سازوکاری در این رابطه وجود ندارد. البته این مساله تنها در حوزه موسیقی و حتی در حوزه فرهنگ و هنر نیست و در تمام حوزهها مثل مسکن و انواع بخشهای بازار هم وجود دارد.»
او در مقایسه بخش موسیقی با بخشهای بسیار بزرگ مالی کشور تشریح کرد: «در ضمن من معتقدم میزان مالیات باید متناسب با میزان «ترنآور» یا همان گردش مالی هر حوزهای باشد. مثلا در حوزه پزشکی، مسکن و زمین و املاک که بزرگترین گردشهای مالی را دارا هستند، بزرگترین فرارهای مالیاتی را هم در آنجا داریم. اما اینقدر که الان بحث و انرژی درباره مالیات در حوزه هنر و فرهنگ گذاشتهاند اگر درصدی از آن را به مسکن و املاک و این قبیل موارد متمرکز کنیم، دهها هزار برابر این مالیاتی است که هنرمندان قرار است پرداخت کنند یا نکنند.»
معتمدی افزود: «از معلمی که صبح تا شب پای تابلو تدریس میکند تا مربی موسیقی که مضراب مضراب موسیقی را با تمام مشقاتش تدریس میکند، اینها در قیاس با کسی که میلیاردها ریال پول دارد و مثلا در بخش انبوهسازی فعالیت میکند، درآمدی ندارند. هستند کسانی که در هفته هزاران ملک را خرید و فروش میکنند و دو ریال هم مالیات نمی دهند. به نظرم در مبحث مالیاتی دولت باید اولویتها را هم در نظر بگیرد.»
محمد معتمدی در پایان و بهعنوان اصلیترین پاسخش به مباحث مطروحه این گفتوگو عنوان کرد: «در مجموع بهخاطر اینکه هنوز زیرساخت لازم برای اخذ مالیات وجود ندارد، اگر دولت بخواهد از هنرمندان مالیات بگیرد هم در این زمینه موفق نخواهد بود.»
* نویسنده: سیدمهدی موسویتبار، روزنامهنگار