تاریخ : Sun 01 Dec 2019 - 10:06
کد خبر : 34503
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

سینمای ۲۰۱۹ بدون شگفتی

«فرهیختگان» پرفروش‌های سینمای ۲۰۱۹ را بررسی کرد

سینمای ۲۰۱۹ بدون شگفتی

فهرست پرفروش‌ترین فیلم‌های سال، چه در سینمای یک کشور و چه با مقیاس جهانی، هیچ‌وقت چندان چیز قابل دفاعی نبوده است.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، فهرست پرفروش‌ترین فیلم‌های سال، چه در سینمای یک کشور و چه با مقیاس جهانی، هیچ‌وقت چندان چیز قابل دفاعی نبوده است. همیشه یک‌سری از سرگرمی‌های سطح‌پایین، مقدار قابل توجهی از کلیشه‌ها و فریب‌های تجاری در شکل‌گیری این رده‌بندی‌ها سهیم بوده‌اند؛ اما به هر حال چنین نیست که سال‌به‌سال سطح کیفی این فهرست‌ها قابل مقایسه با همدیگر نباشند. بعضی سال‌ها حال عمومی فرهنگ در یک کشور یا حتی در سطح جهان بدتر بوده و بعضی سال‌ها بهتر. مارتین اسکورسیزی اوایل ماه اکتبر در انگلستان با مجله امپایر مصاحبه‌ای کرد که در آن از او راجع‌به فیلم‌های کمپانی مارول پرسیده شد، درباره فیلم‌های ابرقهرمانی با شخصیت‌هایی ثابت مثل بتمن و سوپرمن و آنت‌من و... که از فیلمی به فیلم دیگر می‌روند و همه ریشه در کتاب‌های داستان مصور دارند.

اسکورسیزی گفت: «این فیلم‌ها بیشتر شبیه شهربازی هستند تا سینما.» منظور او شهربازی‌‌های موضوعی از قبیل دیزنی‌لند بود که اسباب‌بازی‌هایی براساس فضای فیلم‌ها داخل‌شان قرار داشت. این سخنان جرقه‌ای بود در انبار باروت. انگار جهان منتظر روزنه‌ای می‌گشت تا از آن علیه چیزی که امروز مارول نماد آن است، سیل راه بیندازد. نه‌تنها دفاع فرانسیس فوردکاپولا از حرف اسکورسیزی و پس از آن کن لوچ که البته هر دو با لحنی تندتر بیان شدند، ماجرای این بحث را ادامه‌دار کردند، بلکه فضا چنان شد که می‌شد فهمید جهان چقدر منتظر صدایی دیگر است؛ صدایی که علیه وانمود ساختگی تجار امروزی هالیوود درباره سلیقه همه مردم دنیا باشد. واکنش‌های مخاطبان به این جمله کوتاه اسکورسیزی این را نشان می‌داد.این یک جمله ساده بود که پیچیدن طنین آن در جهان معلوم می‌کرد خیلی‌ها چقدر منتظر بودند یکی چنین حرفی زده شود و چه کسی سزاوارتر از مارتین اسکورسیزی، کسی که ضدیتی با سرگرمی نداشت و نمی‌شد او را نمادی از سینمای روشنفکری مایوس از فهم عامه مردم و فرورفته در فرم‌های شخصی دانست.

اسکورسیزی بعدا یادداشتی نوشت و گفت که مارول البته یک نماد است و فرقی نمی‌کند دی‌سی کامیکس و دیزنی و سونی‌پیکچرز باشند یا مارول، مهم آن سیستمی است که راه خلاقیت را می‌بندد و با کلیشه‌ها پول درمی‌آورد و این کار را با قدرت قاهره انجام می‌دهد، یعنی تعداد سالن‌های بیشتری در اختیار فیلم‌های بدتر می‌گذارد تا سطح سینما پایین بماند. آنها البته شاید با فرهنگ خصومت شخصی نداشته باشند اما سطح را پایین نگه می‌دارند چون در این زمین بهتر بلد هستند بازی کنند. مثلا اگر مارول مجبور شود شابلون خودش که از شخصیت‌هایی ثابت ساخته شده را کنار بگذارد و برای خلق درام، به چالش با جهان پیرامون مشغول شود، طبعا کم می‌آورد. آنها معمولا روی این استدلال پافشاری می‌کنند که خود مردم فیلم‌های ما را دوست دارند و تاکید می‌کنند که این به آنها مشروعیت می‌دهد؛ اما در یادداشت اسکورسیزی، با اشاره به مثال معروف اول مرغ آمد یا تخم‌مرغ، خیلی ساده این استدلال زیر سوال می‌رود.

او می‌نویسد: «اگر می‌خواهید به من بگویید که موضوع خیلی ساده است و [دلیل فروش فیلم‌های مارول] همان بحث عرضه و تقاضاست و ارائه چیزی که مردم می‌خواهند، من مخالفت خواهم کرد. این همان بحث مرغ و تخم‌مرغ است. اگر به مردم فقط یک نوع از چیزی داده شود و برای مدتی بی‌پایان فقط همان یک نوع فروخته شود، معلوم است که آنها هم همان نوع از آن چیز را طلب خواهند کرد.» او درباره فرانشیزهای مدرن که راه خلاقیت را بر سینما بسته‌اند می‌گوید: «اسم‌شان این است که دنباله‌اند اما حس و حال واقعی‌شان(بازسازی) است. فقط چیزهایی در آنها وجود دارد که رسما از کمپانی اجازه حضور دریافت کرده‌اند، چون درواقع به هیچ شکل دیگری نمی‌توانند ساخته شوند. این طبیعت فرانشیزهای مدرن است؛ بازارسنجی شده، با تماشاگر تست شده، بررسی شده، اصلاح شده، دوباره بررسی شده و دوباره اصلاح شده تا برای مصرف آماده شوند.» اگر حرف‌های اسکورسیزی خیلی مورد استقبال قرار می‌گیرند، این، چنان معنا می‌دهد که منطق درونی چنین سینمایی، این نوع سینما که مارول نمادش به حساب می‌آید و اسکورسیزی آن را شهربازی می‌خواند، تا حدود زیادی ته کشیده؛ آن هم در شرایطی که ظاهرا روزهای اوج این سبک فیلمسازی است. شاید حتی فروش فیلم «جوکر» هم با توجه به آن جو پنهانی قابل بررسی باشد که وجودش را می‌شود از گستره واکنش‌ها به حرف اسکورسیزی فهمید. «جوکر» که هفتمین فیلم پرفروش جهان در سال ۲۰۱۹ است، سنخیتی با فیلم‌های دیگر این فهرست ندارد.

انتقام‌جویان؛ پایان بازی

یکی از اصلی‌ترین دعواها سر همین فیلم بود؛ «انتقام‌جویان؛ پایان بازی». فروش این فیلم اگرچه بسیار بالا بود، اما این فروش بالا را نمی‌شد چندان غافلگیرکننده دانست. این فروش بالا چیزی نبود جز نتیجه ریل‌گذاری‌هایی که توسط کمپانی‌های بزرگی مثل مارول کامیکس و دیزنی انجام شده بود. برادران روسو، کارگردان این فیلم هستند و بازیگرانی مثل رابرت داونی‌جونیور، کریس ایوانز، مارک رافلو، کریس همسورث، اسکارلت جوهانسون، جرمی رنر، دان، بردلی کوپر و جاش برولین در آن بازی کرده‌اند.

مرد عنکبوتی: دور از خانه

«مرد عنکبوتی: دور از خانه» به کارگردانی جان واتس در شرکت مارول کامیکس ساخته شده ‌است. این فیلم دنباله‌ای بر «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» (۲۰۱۷) محسوب می‌شود و همچنین بیست‌وسومین فیلم در دنیای سینمایی مارول به‌شمار می‌رود. از بازیگران فیلم می‌توان به تام هالند، ساموئل ال. جکسون، کوبی اسمالدرز، زندیا، جان فاورو، مریسا تومی و جیک جیلنهال اشاره کرد. فیلم سرشار از هزینه‌های تکنیکی است، چنانکه شاید چیز چندانی بیشتر از همین هزینه‌های جلوه‌گرانه در آن دیده نشود.

داستان اسباب‌بازی 4

بعد از «شیرشاه»، سری چهارم داستان اسباب‌بازی، یکی دیگر از پروژه‌های سینمایی آمریکا بود که یک نوستالژی قدیمی را زیر جلوه‌های پرخرج تکنولوژی دفن کرد. «داستان اسباب‌بازی ۴» یک اسباب‌بازی جدید به جمع کاراکترهای قبلی‌اش اضافه کرد و در قالب سه‌بعدی روانه پرده‌های سینما شد. جاش کولی که از سال ۲۰۰۴ به‌عنوان طراح استوری‌برد انیمیشن‌هایی مثل «شگفت‌انگیزان» و پس از آن «ماشین‌ها» در ۲۰۰۶ و «راتاتویی» در ۲۰۰۷ کارش را شروع کرد، کارگردان این فیلم است.

جوکر

پدیده امسال سینماهای جهان بود. شاید نمونه‌هایی مثل این فیلم که تا حدودی ضدجریان هستند، در تاریخ سینمای آمریکا و جهان کم‌تعداد نباشد اما یکی از چیزهایی که جوکر را تا این حد مهم کرد، اوضاع امروز جهان و البته شنیده‌شدن صدایی در همراهی با احساسات مرتبط با این اوضاع بود. جوکر دشمن بتمن است و بتمن نمادی از سرمایه‌داری مفید و صلح‌جو. بتمن دشمنانی دارد که از طبقه تازه‌ به‌ دوران رسیده هستند. در حقیقت او غیر از جوکر با چنین گروه‌هایی هم درگیری دارد و از این جهت می‌شود او را مدافع و نماد طبقه «نخبگان اقتصادی» یا همان ثروتمندان اصیل و به‌قول خودشان اشراف دانست. نقطه مقابل بتمن یک دیوانه قرار داده شده که بی‌هیچ دلیلی از کشتن لذت می‌برد. اما فیلم تاد فیلیپس تفسیر دیگری از این رویارویی ارائه داد و با توجه به اوضاع روز دنیا بسیار مورد توجه قرار گرفت.

چینی‌ها به بالای جدول نزدیک شدند

رتبه‌های نهم و دهم پرفروش‌ترین فیلم‌های جهان به دو اثر از سینمای چین تعلق می‌گیرد. فیلم «زمین سرگردان» درامی علمی- تخیلی است که کارگردان چینی فرانت‌گو آن را ساخته است. فیلم در ژانرهای پسارستاخیزی می‌گنجد و در این قصه، خورشید به پایان عمر خود نزدیک‌تر شده است و مردم سرتاسر جهان، دستگاه‌هایی فوق‌پیشرفته را برای خارج‌کردن سیاره زمین از مدار و انتقال آن به یک منظومه جدید به وجود آورده‌اند. انیمیشن سینمایی «نه‌ژ» هم به کارگردانی یو یانگ ساخته شده است. شخصیت اصلی این انیمیشن با بهره‌گیری از اسطوره محبوب چینی‌ها به‌نام «Nezha» و کاملا مبتنی‌بر رمان کلاسیک «سرمایه‌گذاری خدایان» خلق شده است. مخاطبان چینی تاثیر به‌سزایی در فروش آثار سینمای جهان دارند، به‌طوری که اگر مخاطبان چینی از اکران خارج شوند، آثار مهم سینمایی فروش پایینی خواهند داشت. نمونه آن «روزی روزگاری هالیوود» به‌خاطر تحریم سینمای چین، در این کشور اکران نشده است و به همین دلیل فروش پایینی نسبت به سایر آثار سینمایی مطرح دنیا دارد. شنان لی، دختر بروس لی به‌خاطر نحوه نمایش شخصیت پدرش در «روزی روزگاری هالیوود» شکایت خود را به وزارت ملی فیلم چین ارائه کرده است.

شیرشاه

«شیرشاه» یک نام آشنا برای کودکانی است که در سنین پایین با انیمیشن کاغذی آن خاطرات زیادی داشتند؛ اما تکنیک سی‌جی‌ای در بازسازی سال ۲۰۱۹ این فیلم، تا حدی با افراط به کار رفته که بعضی از صحنه‌های فیلم ممکن است با پلان‌های بلند و بزرگ در مستندهای حیات‌وحش اشتباه گرفته شوند. «شیرشاه» جدید را کودکان به‌هیچ‌وجه دوست ندارند و بزرگسالان هم که به شوق ملاقات با یک خاطره قدیمی پای آن نشستند، با سرخوردگی از پای فیلم بلند شدند.

کاپتان مارول

این یکی حتی نام کمپانی را هم روی خودش دارد و البته غیر از جلوه‌های متظاهرانه تکنیکی، یک خصوصیت دیگر را هم که جزء شاخصه‌های اصلی دوران مارولیسم است در پوستر خود به شکلی عیان نشان می‌دهد؛ فمینیسم کور. این بیست‌ویکمین فیلم در کمپانی مارول است و قرار بود در سال ۲۰۱۴ ساخته شود که با پنج‌سال تاخیر روانه پرده‌ها شد. این فیلم کارگردان گم‌نامی به نام آنا بودن برعهده دارد که ظاهرا تنها دلیل سپرده‌ شدن پروژه به او زن بودنش بوده است و در کنار او رایان فلک کارگردان دوم است.

علاءالدین

علاءالدین یک دیزنی‌لند هندی است که به اشتباه عنوان عربی پیدا کرده. فیلم موزیکال است و پر از رقص و شنگولی و پریدن از این شاخه به آن شاخه؛ اما رقص‌های آن و حتی لباس‌های هنرپیشه‌ها و طراحی دکور و صحنه، هندی است نه عربی. چیزی که در این فیلم قرار است مخاطبان را جذب کند، نه داستان فیلم، بلکه جلوه‌های بصری آن است. داستان درونمایه چندان پیچیده‌ای ندارد و پلات اصلی کار روی ماجرای دل بستن یک دختر ثروتمند (شاهزاده) به پسری فقیر سوار می‌شود.

هابز و شاو

نام دو شخصیت است که به ترتیب دواین جانسون و جیسون استاتهام نقش‌هایشان را بازی می‌کنند. داستان این فیلم دو سال پس از اتفاقات فیلم «سرنوشت خشمگین» یا همان «سریع و خشمگین ۸» به وقوع می‌پیوندد. دیوید لیچ که کارگردان «ددپول 2» و تهیه‌کننده «جان ویک» هم بوده، کارگردان «هابز و شاو» است. او سابق بر این یک بدلکار بود و در سال 1999 با فیلم هدف دقیق به کارگردانی شلدون لتیچ شروع کرده بود و پس از اینکه کارگردان شد، کارهایی را جلوی دوربین برد که در آنها اساسا چیز چندانی جز صحنه‌های پرخرج اکشن وجود ندارد. «هابز و شاو» از لحاظ کارگردانی دارای ایرادات واضحی است که کلیپ‌های آن در فضای مجازی پر شده‌اند، اما این چیزی نیست جز فیلمی که باید زیاد بفروشد، چون زیاد برای ساختن آن خرج شده است.

* نویسنده: میلاد جلیل‌زاده، روزنامه‌نگار