تاریخ : ۱۷:۳۶ - ۱۳۹۷/۰۷/۱۶
کد خبر : 22379
سرویس خبری : جهان شهر

سرنوشت تکراری داعش؛ این بار در آسیای میانه

تحلیلگر صهیونیست در گزارشی به بررسی بحران‌های داعش در افغانستان پرداخته است

سرنوشت تکراری داعش؛ این بار در آسیای میانه

داعود ختاک، نویسنده صهیونیستی در گزارشی در اندیشکده بسا که تمرکز ویژه روی مسائل امنیت ملی و غرب آسیا دارد، به بررسی وضعیت داعش در افغانستان و آینده این گروهک تروریستی پرداخته است.

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، داعش با از دست دادن پایگاه خود در بخش‌هایی از خاورمیانه، چشم‌ها را بر منطقه افغانستان و پاکستان دوخته است. درگیری‌های ادامه‌دار در این دو منطقه، این پتانسیل را دارد که مخفیگاهی امن برای این گروه فراهم آورد و سیلی از متقاضیان، از افغانستان ویران‌شده و پاکستان پرجمعیت، به استخدام آن درآیند. داعش به صورت موقت، موفق شد عناصر ناراضی در میان طالبان پاکستان و افغانستان و همچنین جوانان مناطق دوره‌افتاده در شرق افغانستان را با خود همراه کند. داعش در افغانستان خود را بازسازی کرد و در سال 2014 نام خود را به «دولت اسلامی خراسان» تغییر داد. خشونت‌ها و عملیات‌های تروریستی گسترده عناصر داعش در افغانستان، پیروزی‌های اولیه‌ای را برای دولت اسلامی خراسان بر طالبان و دولت افغانستان هم در میدان و هم در عرصه تبلیغاتی، رقم زد تا زنگ خطر در پایتخت‌های جهان به‌ویژه در میان همسایه‌های ضعیف افغانستان در آسیای مرکزی به صدا در آید.

قرار بود دولت اسلامی خراسان، در بخش‌هایی از آسیای جنوبی و مرکزی تشکیل شود. در سوی دیگر منطقه هم قرار بود با پیروزی‌های داعش، دولت اسلامی عراق و شام تشکیل شود. تشکیل این دو دولت در غرب و شرق ایران، تهران را تبدیل به اصلی‌ترین هدف داعش برای اتصال فتوحات‌شان در غرب و شرق آسیا می‌کرد. اما شکست داعش در عراق و سوریه این نقشه را ناکام گذاشت. با افول داعش در عراق و سوریه، آمریکا و حامیان این گروهک تروریستی برای استفاده از ظرفیت تروریست‌ها، آنان را به شرق افغانستان منتقل کردند تا این بار در شرق آسیا و آسیای میانه فرصت خود را امتحان کنند.

داعود ختاک، نویسنده صهیونیستی در گزارشی در اندیشکده بسا که تمرکز ویژه روی مسائل امنیت ملی و غرب آسیا دارد، به بررسی وضعیت داعش در افغانستان و آینده این گروهک تروریستی پرداخته است. او در تحلیل خود به آسیب‌های این گروهک پرداخته و چنین نتیجه‌گیری کرده است که تلاش مشترک و متمرکز توسط تمامی بازیگران منطقه‌ای بهترین گزینه برای در هم کوبیدن دولت اسلامی خراسان است.

او در تحلیل خود به چالش «رهبری» در گروهک تروریستی داعش پرداخته و نوشته است: «اکثر رهبران ارشد دولت اسلامی خراسان در ماه‌های ظهور این گروه در شرق افغانستان در نیمه دوم سال 2014 از صحنه محو شدند. حافظ سعیدخان، رئوف خادم، شهیدالله شهید که اعضای بنیانگذار آن بودند در جریان حملات پهپادی و عملیات نیروهای ویژه کشته شدند. ضربه نهایی، از بین بردن ابوسعید اورکزی، فرمانده دولت اسلامی خراسان بود؛ کسی که در عملیات مشترک افغان و نیروهای ائتلاف در شرق افغانستان در اواخر ماه آگوست کشته شد. از زمان تاسیس دولت اسلامی خراسان، اورکزی چهارمین فرمانده این گروه بود که کشته می‌شد. جدا از استان ننگرهار، برای گروهی که از سوریه آمده‌اند، جوزجان در شمال افغانستان، یک پناهگاه دیگر شناخته می‌شود. با این وجود، دسته‌هایی از فرماندهان و جنگجویان محلی و خارجی، خود را در اوایل آگوست پس از اینکه به مدت یک سال تحت محاصره طالبان قرار داشتند، به دولت افغانستان تسلیم کردند. این تسلیم، یک ماه پس از کشته شدن قاری حکمت، رهبر ارشد دولت اسلامی خراسان بر اثر حمله هوایی آمریکا در همان منطقه، رخ داد. تلفات سریع و پیاپی فرماندهان ارشد، جلوی توسعه دولت اسلامی خراسان به یک گروه هماهنگ‌تر مانند طالبان افغانستان را- با وجود امتیاز آنان در مهارت‌های رزمی و خشونت افراطی- گرفت.»

حضور طالبان یکی از پیچیدگی‌های پیش پای تحرکات داعش در افغانستان است. به اعتقاد نویسنده «جدا از دولت افغانستان و نظامیان، ائتلاف بزرگ‌ترین چالش دولت اسلامی خراسان در افغانستان طالبان است. این گروه از زمان بیرون رانده شدن از قدرت در اواخر سال 2000 خشونت را به انحصار خود در آورده است. طالبان افغان از زندگی و مبارزه ملا محمد عمر الهام می‌گیرند، امیر خودخوانده که جنبش طالبان را در میانه‌های سال 1990 رهبری کرد و کابل را از جنگ سالاران گرفت تا یک رژیم سخت در این کشور، ایجاد کند. از سوی دیگر، دولت اسلامی خراسان، وفاداری خود را به ابوبکر بغدادی نشان می‌دهد؛ رهبر سازمان داعش که کمترین احترام را به رهبر معنوی طالبان می‌گذارد. جدا از تفاوت‌های مذهبی، این دو گروه از نظر سیاسی در تضاد هم قرار دارند. پیروزی دولت اسلامی خراسان به معنای شکست طالبان است. طالبان هرگز به یک گروه «بیگانه» اجازه نخواهند داد تا در منطقه‌ای که ۱۷ سال تحت نفوذ انحصاری آنها قرار داشته است دکانی برای خود باز کند. بیشتر از دولت افغانستان با نیروهای ائتلاف، این طالبان افغان است که در مقابل حضور دولت اسلامی خراسان، هم در بخش‌های شرقی و هم در بخش‌های شمالی، مقاومت می‌کنند.»

 امید به حمایت‌های مالی

جدا از نارضایتی‌های داخلی بر سر توزیع قدرت و سایر اختلافات کوچک، بسیاری از رهبران و جنگجویان افغان و طالبان پاکستان به دولت اسلامی خراسان ملحق شدند؛ به امید اینکه به حمایت مالی بزرگ دست یابند که باور داشتند یا به آنها القا شده بود که از طرف داعش می‌آید. این تحلیلگر صهیونیست در این باره می‌نویسد: «حتی اوباش و مجرمان در بعضی روستاها و شهرهای دورافتاده به این گروه ملحق شدند تا به قدرت و پول دست یابند. در اوایل، جوانان بیکاری که به این گروه محلق می‌شدند حقوق ماهیانه بهتری نسبت به پلیس و سربازان افغانی دریافت می‌کردند با این وعده که دریافتی‌شان در روزهای آتی، بیشتر خواهد شد. هر چند با شکست داعش در عراق و سوریه، امیدها محو شدند. اگر آنها، پول کافی از حامیان خاورمیانه‌ای خود برای فعالیت‌های تروریستی در منطقه افغانستان و پاکستان دریافت می‌کردند، دولت اسلامی خراسان رشد می‌کرد؛ حداقل در مناطقی که این گروه در اوایل کار، جای پایی برای خود باز کرده بود، اما این کانال در همان ابتدا خشک شد.»

ختاک ضمن اشاره به تضاد حساسیت‌های فرهنگی و آیین‌های اسلامی افغانستان با تفکرات سلفی داعش، به موضوع خستگی از جنگ اشاره می‌کند و می‌نویسد: «درگیری جاری که چهار دهه ادامه یافته است، نه‌تنها اساس جامعه افغانی را دگرگون کرد، بلکه نفرتی عمیق از جنگ در میان جامعه به وجود آورد. هر چند بخش کوچکی از جامعه افغان از خشونت‌های اقتصادی و سیاسی جنگ سود برده، اما اکثر آنان از جنگیدن خسته شده‌اند. گذشت آن زمان که شهروندان افغان از طالبان با گل استقبال می‌کردند؛ زمانی که این گروه، تازه ظهور کرده بود و در اواسط دهه 1990 وارد کابل شد. پس از تجربه بی‌رحمی رژیم طالبان و شورش‌های پس از 11 سپتامبر، افغان‌ها هیچ‌علاقه‌ای به یک گروه جدید دیگری ندارند. آنها هیچ‌تمایلی برای استقبال از جنگجویان دولت اسلامی خراسان ندارند؛ کسانی که با خشونت‌هایی به سبک داعش در شرق افغانستان مردم را خشمگین کردند و حتی بعضی‌ها علیه آنها سلاح به دست گرفتند.»

 احتمالات منطقه‌ای ‌

برخلاف طالــبان، دولت اســلامی خراســـان در میان‌ همسایه‌های افغانستان یا هیچ‌جای دیگر منطقه، طرفدار ندارد. همه همسایگان نگرانی خود را از ظهور و موفقیت‌های اولیه میدانی دولت اسلامی خراسان ابراز کرده‌اند. ایران، چین، روسیه و پاکستان به‌تازگی ائتلافی امنیتی برای مقابله با داعش تاسیس کرده‌اند. این نویسنده صهیونیست در این باره می‌نویسد: «آنها هوشیاری داخلی خود را علیه طرفداران دولت اسلامی خراسان افزایش داده‌اند که جلوی ارسال پول و تسلیحات به جنگجویان این گروه را می‌گیرد. سال گذشته دستگاه‌های امنیتی پاکستان ادعا کردند چندین نفر را به اتهام استخدام برای دولت اسلامی خراسان در سوریه و عراق دستگیر کرده‌اند. چین، کنترل خود را با حمایت از ساخت یک پایگاه مرزی در استان بدخشان برای نیروهای امنیتی افغانستان تشدید کرده است. نگرانی روسیه از سرایت داعش به جمهوری‌های آسیای مرکزی به‌خوبی مشخص است. ایران نقش بزرگی در بیرون راندن داعش از سوریه و عراق ایفا کرده و به همان اندازه، هوشیاری خود را در رابطه با تهدیدهای داعش در افغانستان افزایش داده است. احساس خطر از داعش باعث شده تا دولت افغان و طالبان، دست به دست هم دهند تا این گروه را در هم بکوبند. حمله اخیر طالبان به پایگاه دولت اسلامی خراسان در استان جوزجان واقع در شمال افغانستان از حمایت ضمنی دولت کابل برخوردار بود. بعدها صدها جنگجو و فرمانده دولت اسلامی خراسان تسلیم نیروهای امنیتی افغانستان شدند و به کنترل این گروه بر این منطقه پایان دادند.»

ختاک در پایان درباره آینده داعش چنین نتیجه‌گیری کرده است: «هر چند دولت اسلامی خراسان، مسئولیت زنجیره‌ای از بمب‌گذاری‌ها، عمدتا علیه اهداف نرم غیرنظامی را بر عهده گرفت تا به تیتر رسانه‌های محلی و بین‌المللی تبدیل شود، اما شانس کمی برای تسلط بر منطقه‌‌ای فراتر از مناطق دورافتاده و تحت تسلط خود در شرق افغانستان دارد. استمرار درگیری و بازیگران منطقه‌ای که منافع خود را پیگیری می‌کنند نه‌تنها باعث می‌شود عمر دولت اسلامی خراسان طولانی باشد، بلکه شرایطی ایجاد می‌کند که به سایر گروه‌های کوچک اجازه ظهور‌دهد تا صلح منطقه‌ای را در بلندمدت تهدید کنند. تلاش مشترک و متمرکز توسط تمامی بازیگران بهترین گزینه برای در هم کوبیدن دولت اسلامی خراسان است نه‌تنها برای صلح و ثبات در افغانستان، بلکه برای منطقه وسیع آسیای میانه و آسیای جنوبی به همراه روسیهِ، چین و ایران.»