تاریخ : ۲۲:۳۰ - ۱۴۰۴/۰۹/۳۰
کد خبر : 220531
سرویس خبری : سیاست و بین‌الملل

بازگشت به اوراسیا؛ تلاش تهران برای سهم گمشده

درمورد سفر اخیر مسعود پزشکیان به آسیای مرکزی

بازگشت به اوراسیا؛ تلاش تهران برای سهم گمشده

برای فهم عمیق چرایی این سفر و آنچه در لایه‌های پنهان آن می‌گذرد باید ابتدا لنز دوربین را از رویداد‌های روزمره فراتر برد و به صحنه کلان ژئوپلیتیک نگریست؛ جایی که قلب زمین یا همان آسیای مرکزی، پس از دهه‌ها خمودگی، بار دیگر به کانون رقابت قدرت‌های بزرگ تبدیل شده است.

بهزاد نصیری،پژوهشگر  روابط بین‌الملل:سفر اخیر مسعود پزشکیان به آسیای مرکزی و دیدارهای دیپلماتیک وی در قزاقستان و ترکمنستان، فراتر از عرف دیپلماتیک معمول، نشانگر درک تهران از یک واقعیت تلخ و درعین‌حال ضرورت راهبردی در دوران گذار نظام بین‌الملل است.

برای فهم عمیق چرایی این سفر و آنچه در لایه‌های پنهان آن می‌گذرد باید ابتدا لنز دوربین را از رویداد‌های روزمره فراتر برد و به صحنه کلان ژئوپلیتیک نگریست؛ جایی که قلب زمین یا همان آسیای مرکزی، پس از دهه‌ها خمودگی، بار دیگر به کانون رقابت قدرت‌های بزرگ تبدیل شده است. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دهه 90 میلادی یک خلأ قدرت عظیم در مرز‌های شمالی ایران ایجاد کرد؛ فضایی که ایران به واسطه اشتراکات تمدنی، زبانی و تاریخی، طبیعی‌ترین وارث نفوذ معنوی و اقتصادی در آن محسوب می‌شد. اما غفلت‌های استراتژیک در ادوار مختلف و نگاه یک‌سویه به غرب در برخی دولت‌ها، باعث شد تهران نظاره‌گر پر شدن این خلأ توسط بازیگران رقیب باشد. اکنون، سفر رئیس‌جمهور به آستانه و عشق‌آباد در شرایطی صورت می‌گیرد که زنگ‌های خطر در تهران بلندتر از همیشه به صدا درآمده‌اند؛ زنگ‌هایی که خبر از تغییر ماهیت مرز‌های شمال شرقی از یک حوزه امن تمدنی به یک کانون تهدید امنیتی می‌دهند.

دیدار پزشکیان با همتای قزاق خود و حضور در عشق‌آباد، تلاشی برای بازتعریف نقش ایران در منطقه‌ای است که بازیگران متعددی با اشتهای سیری‌ناپذیر در حال بلعیدن فرصت‌های آن هستند. مسئله حیاتی و نگران‌کننده برای تهران، اخبار و تحولاتی است که حکایت از تمایل خزنده برخی کشور‌های آسیای مرکزی، از جمله قزاقستان، به پیوستن به پیمان ابراهیم و عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی دارد. اگرچه آسیای مرکزی به طور سنتی آرام‌ترین و بی‌تنش‌ترین همسایه برای جمهوری اسلامی بوده؛ اما نفوذ اسرائیل در این منطقه می‌تواند معادله امنیت ملی ایران را دگرگون کند.

تل‌آویو با استراتژی دکترین پیرامونی نوین، در تلاش است فشار بر ایران را از مرز‌های جنوبی و غربی، به مرز‌های شمالی و شمال شرق نیز گسترش دهد. پذیرش احتمالی منطق پیمان ابراهیم توسط آستانه، صرفاً یک توافق دیپلماتیک نیست، بلکه می‌تواند به معنای باز شدن پای سرویس‌های اطلاعاتی رقیب به حیاط‌خلوت استراتژیک ایران باشد. هرجا که تهران قدمی به عقب برداشته، رژیم صهیونیستی و ترکیه دو قدم به جلو برداشته‌اند؛ نمونه بارز این رخداد در قفقاز جنوبی و جمهوری آذربایجان قابل‌مشاهده است و تکرار آن در آسیای مرکزی، خطایی نابخشودنی برای دستگاه دیپلماسی کشور خواهد بود. 

علاوه بر تهدید امنیتی اسرائیل، حضور ایالات متحده و شخص دونالد ترامپ نیز سایه سنگینی بر این منطقه انداخته است. ترامپ با نگاهی تاجرمآبانه و درعین‌حال استراتژیک، به‌خوبی می‌داند که آسیای مرکزی گنجینه‌ای از عناصر کمیاب مانند اورانیوم و لیتیوم است؛ موادی که سوخت رقابت‌های قرن بیست‌ویکم را تأمین می‌کنند. طرح دیدار پنج‌جانبه رؤسای‌جمهور آسیای مرکزی با رئیس‌جمهور آمریکا و وعده‌های واشنگتن برای حضور پررنگ‌تر، نشان می‌دهد کاخ سفید قصد دارد از این منطقه به‌عنوان اهرمی دوگانه برای مهار هم‌زمان چین و روسیه و البته تنگ‌تر کردن حلقه محاصره ایران استفاده کند.

در چنین فضایی، انفعال تهران به معنای واگذاری زمین بازی به کسانی است که موجودیت ایران قدرتمند را برنمی‌تابند. هم‌زمان، ترکیه نیز باتکیه‌بر ایدئولوژی پان‌ترکیسم و سازمان کشور‌های ترک‌زبان، در حال ساختن یک کریدور هویتی و اقتصادی از مدیترانه تا مرز‌های چین است. آنکارا با هوشمندی از ابزار‌های نرم و دیپلماسی عمومی استفاده می‌کند، درحالی‌که ایران با وجود عمق تمدنی بی‌نظیر، در ترجمه این سرمایه تاریخی به نفوذ سیاسی و اقتصادی دچار لکنت بوده است.
در آسیب‌شناسی روابط ایران با آسیای مرکزی، نمی‌توان تمام تقصیر را به گردن توطئه‌های خارجی و مسائل بیرونی انداخت. بخش بزرگی از ناکامی‌ها ریشه در ساختار تصمیم‌گیری و اجرایی داخلی دارد. امضای ۸ سند همکاری در سفر اخیر پزشکیان به قزاقستان خبر خوبی است؛ اما تاریخ روابط دو کشور مملو از اسناد همکاری است که هرگز اجرایی نشده‌اند. رؤسای‌جمهور پیشین دو کشور بار‌ها از هدف‌گذاری تجارت ۵ میلیارددلاری سخن گفته‌اند؛ اما واقعیت میدانی عددی فراتر از ۵۰۰ میلیون دلار را نشان نمی‌دهد. این شکاف عظیم میان دیپلماسی عالی و واقعیت میدانی، ناشی از ناکارآمدی لایه‌های میانی دولت و فقدان استراتژی تجاری منسجم است. در دولت‌های یازدهم و دوازدهم، نگاه دگماتیک و تمرکز بیش از حد بر غرب و برجام، باعث شد ظرفیت‌های شرق و همسایگان شمالی عملاً نادیده گرفته شود.

آن غفلت تاریخی باعث شد تجار و دولتمردان آسیای مرکزی، ایران را شریکی غیرقابل‌اتکا ببینند و مسیر‌های جایگزین را از طریق ترکیه یا کریدور میانی که ایران را دور می‌زند، انتخاب کنند. دولت شهید رئیسی تلاش کرد با سیاست همسایگی، این عقب‌ماندگی را جبران کند و اکنون پزشکیان وارث این تلاش ناتمام است. اما سؤال اصلی اینجاست که آیا دولت چهاردهم می‌تواند از دام سندنویسی عبور کند و به پروژه‌محوری برسد؟ تهران باید درک کند برای بازیابی نفوذ خود، دیگر نمی‌تواند صرفاً به شعار‌های تمدنی و تاریخی تکیه کند. زبان امروز دنیا، زبان اقتصاد و اتصال است.

پزشکیان باید سیاست خارجی بازتری را در آسیای مرکزی به نمایش بگذارد که در آن، ایران نه یک بازیگر ایدئولوژیک منزوی، بلکه چهارراه حیاتی منطقه است. توسعه کریدور بین‌المللی شمال - جنوب و فعال‌سازی واقعی مسیر ریلی قزاقستان – ترکمنستان - ایران، شاه‌کلید این استراتژی است. قزاقستان برای صادرات غلات و مواد معدنی خود به آب‌های آزاد نیاز مبرم دارد و ایران کوتاه‌ترین و اقتصادی‌ترین مسیر است. اتصال منافع اقتصادی همسایگان شمالی به خاک ایران، بهترین تضمین امنیتی است. وقتی شریان حیاتی تجارت قزاقستان و ترکمنستان از ایران بگذرد، نفوذ اسرائیل یا آمریکا نمی‌تواند به‌سادگی امنیت ایران را خدشه‌دار کند، زیرا امنیت ایران با امنیت اقتصادی آن‌ها گره‌خورده است. اما این مهم نیازمند نوسازی زیرساخت‌های فرسوده ترانزیتی و البته تسهیل قوانین گمرکی است که اغلب در پیچ‌وخم بوروکراسی تهران گیر می‌کنند. علاوه بر ترانزیت، دیپلماسی انرژی نیز ابزار قدرتمند دیگری در دست تهران است. احیای سوآپ گازی و نفتی، نه‌تنها وابستگی متقابل ایجاد می‌کند، بلکه ایران را به هاب انرژی منطقه تبدیل می‌سازد. در این میان، بخش خصوصی و لایه‌های میانی باید فعال شوند. اینکه تجار ایرانی برای تبادلات مالی مجبور باشند از دبی یا ترکیه اقدام کنند، یک شکست راهبردی است. تهران باید مکانیسم‌های مالی دوجانبه و مستقل از دلار را با این کشور‌ها توسعه دهد تا تحریم‌های غرب نتواند مانعی بر سر راه تجارت همسایگان باشد. در حوزه فرهنگی نیز رویکرد ایران نیازمند بازنگری جدی است. رقابت با ترکیه در حوزه نفوذ فرهنگی دشوار است؛ اما ایران می‌تواند به‌جای تمرکز بر جنبه‌های صرفاً ایدئولوژیک که ممکن است حساسیت‌زا باشد، بر اشتراکات عمیق ادبی، علمی و دانشگاهی تمرکز کند. ارائه بورسیه‌های تحصیلی، همکاری‌های فنی - مهندسی و حضور شرکت‌های دانش‌بنیان ایرانی در بازار‌های بکر آسیای مرکزی، می‌تواند چهره‌ای مدرن و کارآمد از ایران به نمایش بگذارد. بنابراین باید گفت تحولات اخیر و سفر پزشکیان نشان می‌دهد ایران در یک دوراهی سرنوشت‌ساز قرار دارد.

اگر تهران نتواند در این مقطع حساس، جایگاه خود را در آسیای مرکزی تثبیت کند، برای همیشه از معادلات این منطقه حذف خواهد شد و تنها نظاره‌گر حضور رقبای خود در حیاط‌خلوت تاریخی‌اش خواهد بود. این منطقه در حال گذار است؛ از یک منطقه حاشیه‌ای به قلب تحولات ژئواکونومیک جهان. حضور پوتین، نگاه خیره ترامپ، فعالیت‌های خزنده اسرائیل و تکاپوی ترکیه، همگی نشانه‌هایی از اهمیت این بازی بزرگ جدیدند. ایران پتانسیل و استحقاق آن را دارد که بازیگر اصلی این میدان باشد؛ اما این استحقاق تنها با دیپلماسی عمل‌گرا، تمرکز بر منافع اقتصادی مشترک و پرهیز از شعارزدگی محقق می‌شود. هر روز تعلل در فعال‌سازی ظرفیت‌های ترانزیتی و اقتصادی، به معنای پیش‌روی بیشتر رقبا و تنگ‌تر شدن حلقه محاصره امنیتی علیه ایران است. امروز وقت آن است که تهران با عزمی راسخ، میراث تمدنی خود را با ابزار‌های مدرن قدرت احیا کند، پیش از آنکه دروازه‌های آسیای مرکزی به روی آن بسته شود.