
زهرا صمصامی:در روزهای اخیر، دفاتر سیاست خارجی آمریکا سند جدید راهبرد امنیت ملی این کشور را با محوریت شعار «اول منافع آمریکا و پایان روزهای تمرکز دائم بر خاورمیانه» منتشر کردند. این تغییر ادبیات که برای اسرائیل شوکهکننده بود؛ یعنی نگرانی از میزان حضور عملی و تغییر شیوه حمایتی آمریکا و دست و پا زدن در چاه عمیق خودساختهای که دستاویز آنچنانی برای نجات از آن ندارد و احتمال خفگی در آن بالاست.
در سند جدید که از بازآرایی نقش جهانی ایالات متحده و آغاز مرحلهای تازه از «حکمرانی مبتنی بر منافع و قدرت» خبر میدهد، واشنگتن مدعی است برخلاف گذشته، دیگر قصدی برای صدور دموکراسی یا ارزشهای اجتماعی به سراسر جهان ندارد و در عمل بهدنبال کاهش نقش مداخلهجویانه خود است. بر اساس شعار محوری آن، کشورها تنها زمانی برای آمریکا اهمیت دارند که منافع حیاتی آن در معرض تهدید باشد و در غیاب منافع مستقیم، ایالات متحده دلیلی برای ورود به میدان نمیبیند.
برای اسرائیل که طی دههها یکی از نزدیکترین متحدان آمریکا بوده و منافع راهبردی و امنیتیاش پیوندی مستقیم با حضور و تعهدات واشنگتن داشته است، این سند در کنار برخی نکات مثبت، مجموعهای از نگرانیهای بنیادین را نیز به همراه آورده است.
در سند جدید، آمریکا بهصراحت اعلام میکند: «دورانی که خاورمیانه محور اصلی سیاست خارجی ایالات متحده بود، به پایان رسیده است؛ نه از آن رو که این منطقه دیگر اهمیتی ندارد، بلکه به این دلیل که دیگر منبع دائمی بحران و تهدید محسوب نمیشود.»
به عقیدۀ پژوهشگران مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل (INSS)، از آنجایی که خاورمیانه همیشه یکی از کانونهای اصلی حساسیت امنیتی واشنگتن بوده، بهویژه در ارتباط با نفوذ ایران، ثبات خلیجفارس و مناقشات بزرگ منطقهای، این نکته بیانگر یک چرخش راهبردی کلان و کاهش سطح تعهد واشنگتن در حمایت امنیتی از اسرائیل است؛ هرچند سند همچنان بر حفظ امنیت اسرائیل تأکید میکند.
آنها معتقدند که حضور آمریکا در منطقه طی دههها نقش بازدارنده مهمی در برابر تهدیدهایی چون ایران، حزبالله و گروههای شبهنظامی ایفا کرده و کاهش تمرکز واشنگتن میتواند این بازدارندگی را تضعیف کند.
مهمترین و پررنگترین ویژگی این سند که مستقیماً بر منافع خود ایالات متحده متمرکز شده است، برای اسرائیل نگرانکننده و به معنای اولویتبندی منافع واشنگتن بر پایه منطق «هزینه - فایده» است، نه تعهدات دوجانبه یا اهداف بلندمدت امنیتی مشترک. چنین نگرشی آمریکا را به سمت کاهش ورود پرهزینه به بحرانهای منطقهای سوق میدهد، همکاریهای دفاعی و امنیتی را به شرایط متغیر و مقطعی گره میزند و فضای سیاسی داخلی آمریکا را به عاملی تعیینکننده در تداوم حمایت از متحدان تبدیل میکند.
در این چهارچوب، تحلیلگران اسرائیلی بر این باورند که اگر حمایت آمریکا بر اساس «منافع آنی» تنظیم شود، واشنگتن ممکن است در شرایط پیچیدهتر امنیتی، وزن کمتری برای تعهدات بلندمدت خود نسبت به اسرائیل قائل شود.
به گزارش واشنگتنپست، دونالد ترامپ در مقاطع حساس انتخاباتی با بهرسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر جولان و انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم، نتانیاهو را همهجانبه حمایت کرد، اما سیاست خارجی کنونی و واقعی ترامپ، گویای این است که چنانچه در آینده اسرائیل دیگر نیازی فوری و خودمحورانه را برای آمریکا تأمین نکند، صرفاً یکی از متحدان متعدد واشنگتن خواهد بود.
این سند که وحی منزل نیست و برای آمریکا، اسرائیل همچنان از جایگاه ویژهای برخوردار است، اما راهبرد جدید، کاملاً با جهانبینی «بخور یا خورده شو»ی ترامپ همراستاست. نمونۀ بارز آن، بیاعتنایی او به برتری کیفی نظامی اسرائیل است؛ زمانی که ماه گذشته با فروش جنگندههای (F-35) به عربستان سعودی در سطحی مشابه اسرائیل موافقت کرد و حتی در شوخیهای تلویزیونی با محمد بنسلمان گفت که اسرائیل از این تصمیم خوشحال نخواهد شد.
بر اساس همین گزارش، در گذشته حمایت آمریکا از اسرائیل تا حدی با ملاحظات انتخاباتی و بهویژه کمکهای مالی یهودیان نیز گره خورده بود، اما این معادله نیز در حال تغییر است. حمایت از اسرائیل در افکار عمومی آمریکا، بهدلیل خشونت اسرائیل در جنگ غزه و مواضع کلی غیرلیبرال دولت نتانیاهو بهشدت کاهش یافته است.
در این سند آمده است که «آمریکا از متحدان اروپایی خود انتظار دارد تا سال ۲۰۲۷ بخش عمدهای از مسئولیتهای دفاعیشان را بر عهده بگیرند و در غیر این صورت، ممکن است واشنگتن از برخی سازوکارهای هماهنگی عقب بنشیند.»
از نگاه اسرائیل، اگر ایالات متحده تمرکز منابع نظامی و اطلاعاتی خود را به سمت اروپا منتقل کند، این احتمال وجود دارد که در شرایط اضطراری خاورمیانه، ظرفیت کمتری برای واکنش در اختیار داشته باشد؛ ظرفیتی که اسرائیل در مواجهه با تهدیدهای مستقیم، طی سالها به آن تکیه کرده است. همچنین چرخش توجه آمریکا به اروپا میتواند شکاف میان رویکردهای اروپایی و سیاستهای اسرائیل را آشکارتر کند، بهویژه در موضوعات حساسی مانند حقوق بشر، وضعیت فلسطینیان و تحولات مرتبط با اعراب و ایران؛ حوزههایی که در سالهای اخیر بارها به تنشهای دیپلماتیک انجامیدهاند.
تجربهها نشان میدهد که حتی در دولت قبل هم، هنگامی که اختلافنظرهایی میان واشنگتن و تلآویو بر سر جنگ غزه و مسائل حقوقبشری شکل گرفت، آمریکا بهطور موقت از انتقال بخشی از اطلاعات حساس خودداری کرد. این مسئله برای اسرائیل اهمیتی حیاتی دارد؛ چرا که تبادل بهموقع و کامل اطلاعات یکی از پایههای امنیت ملی محسوب میشود، هرگونه محدودیت یا وقفه در این روند میتواند توان عملیاتی اسرائیل را کاهش دهد و سیاست داخلی آمریکا قادر است بهطور مستقیم بر سطح همکاریهای امنیتی اثر بگذارد.
در نهایت، سندی که «اول منافع آمریکا» را به محور راهبرد خود تبدیل کرده است، دست واشنگتن را بیش از گذشته برای مشروطسازی همکاریهای امنیتی به ملاحظات داخلی و سیاسی باز میگذارد؛ مسیری که اسرائیل آن را با نگرانی دنبال میکند.
یکی از محوریترین دغدغههای اسرائیل، ایران است. در سند جدید و در بخش مربوط به خاورمیانه آمده است که «آمریکا به حفظ امنیت اسرائیل اهمیت میدهد، اما تمرکز اصلی خود را بر ثبات منطقهای، باز نگه داشتن مسیرهای انرژی و جلوگیری از صدور تروریسم به داخل آمریکا قرار داده است.» از نگاه اسرائیلی، این رویه در مقایسه با مواجهه مستقیم و صریح با ایران، نسبتی ملایمتر و نشان از کاهش نقش آمریکا در مهار مستقیم برنامههای نظامی و هستهای ایران، افزایش اتکای اسرائیل به توانمندیهای نظامی و اطلاعاتی خود برای مقابله با تهران و ضرورت تکیه بیشتر بر اتحادهای منطقهای تازه، بهویژه روابط با کشورهای خلیجفارس دارد.
برخی تحلیلگران بر این باورند که کاهش تمرکز آمریکا میتواند زمینهای فراهم کند تا بازیگرانی مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین نقش فعالتری در معماری امنیتی منطقه ایفا کنند. با این حال، از سوی دیگر این روند ممکن است به رقابت میان بازیگران منطقهای با اولویتها و منافع متفاوت از آمریکا بینجامد؛ وضعیتی که میتواند معادلات امنیتی اسرائیل را پیچیدهتر و پرریسکتر کند.
تحلیلهای محافل امنیتی اسرائیل نشان میدهد که دغدغه اصلی نه در توقف حمایت آمریکا از اسرائیل، بلکه در احتمال دگرگونی چهارچوب حمایتی نزدیک و قابل اعتمادی نهفته است که طی دههها شکل گرفته است. اینکه آیا این همکاریها با تغییر دولتها در آمریکا تداوم خواهد داشت یا هر بار تابع رویکردها و سیاستهای تازه میشود؟ یا واشنگتن در مواجهه با بحرانهای حساس، از جمله تنشهای احتمالی میان ایران و اسرائیل، همچنان همان سطح از مداخله و حمایت گذشته را حفظ خواهد کرد؟ و حتی انتخابات، فشار افکار عمومی و رقابت میان دموکراتها و جمهوریخواهان تا چه اندازه میتواند بر تعاملات عملی سایه بیندازد؟
به بیان دیگر، آنچه اسرائیل را نگران میکند، قطع حمایت آمریکا نیست؛ بلکه تردید نسبت به ثبات و تداوم این حمایت در بلندمدت است.
به نقل از واشنگتنپست، در جهانی که آمریکا آن را نبردی بیپایان برای قدرت مادی میبیند و علاقهای به دفاع از ارزشهای مشترک ندارد، موقعیت اسرائیل بهشدت تضعیف خواهد شد.
راهبرد جدید آمریکا بیش از هر زمان دیگری روشن میکند: «کارتهایی که نتانیاهو روی میز گذاشت، از ابتدا خطرناک بودند.» در بینش آمریکایی، «وقتی همهچیز قابل معامله است، هیچچیز تضمینشده نیست.»