تاریخ : ۰۰:۰۰ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۸
کد خبر : 220424
سرویس خبری : وقایع اسرائیلیه

سعودی،عادی‌سازی و دیگران

عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل هنوز با اما و اگرهای متعددی روبه‌روست

سعودی،عادی‌سازی و دیگران

هرچند به عادی‌سازی روابط آمریکا-عربستان کمک کرد ولی عادی‌سازی را به تعویق انداخت. مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا بلافاصله با بنیامین نتانیاهو تماس گرفت تا اطمینان دهد که فروش F-۳۵ به عربستان، قانون برتری نظامی اسرائیل را نقض نمی‌کند.

فاطمه‌سادات موسوی کریمی: در ۱۸ نوامبر محمد بن‌سلمان پس از هفت سال غیبت، پا به کاخ سفید گذاشت و با ترامپ دیدار کرد. این سفر که با انتظارات بالا برای احیای روابط استراتژیک آمریکا-عربستان همراه بود، به امضای توافق‌های گسترده‌ای منجر شد، اما در عین حال، تنش‌هایی را بر سر عادی‌سازی روابط عربستان با اسرائیل آشکار کرد. این دیدار که بخشی از آن پرتنش توصیف شده، نشان‌دهنده بن‌بست فعلی روند عادی‌سازی است. ولیعهد عربستان در جریان دیدارش در کاخ سفید در پاسخ به پرسش خبرنگاران گفت: «ما معتقدیم داشتن رابطه خوب با همه کشورهای شرقی چیز خوبی است و ما می‌خواهیم بخشی از توافق‌ ابراهیم باشیم. اما همچنین می‌خواهیم مطمئن شویم که مسیر روشنی برای راه‌حل دو دولتی فراهم شده باشد.»

توافق‌های اقتصادی در سایه تنش بر سر عادی‌سازی

سفر بن‌سلمان به واشنگتن، اولین دیدار رسمی او با ترامپ پس از بازگشت ترامپ به قدرت بود و با شکوهی خاص برگزار شد: مراسم استقبال رسمی، شام دولتی با حضور ستارگان و امضای توافق‌های چندمیلیارد دلاری. ترامپ که روابط خود با ولیعهد را عالی توصیف کرد، از این دیدار برای پیشبرد «پیمان‌های ترامپ» (گسترش پیمان‌های ابراهیم) استفاده کرد. توافق‌های کلیدی شامل فروش جنگنده‌های F-35 به عربستان (نسخه‌ای downgraded برای حفظ برتری نظامی اسرائیل)، همکاری هسته‌ای غیرنظامی، دسترسی به فناوری هوش مصنوعی و نیمه‌رساناها و سرمایه‌گذاری تا یک تریلیون دلاری عربستان در اقتصاد آمریکا بود. 

این دیدار، هرچند به عادی‌سازی روابط آمریکا-عربستان کمک کرد ولی عادی‌سازی را به تعویق انداخت. مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا بلافاصله با بنیامین نتانیاهو تماس گرفت تا اطمینان دهد که فروش F-35 به عربستان، قانون برتری نظامی اسرائیل را نقض نمی‌کند. در مجموع، سفر بن‌سلمان بیش از ۶۰۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری سعودی را فعال کرد، اما بر سر اسرائیل توافقی حاصل نشد.

اشتیاق عربستان برای عادی‌سازی 

 پیش از ۷ اکتبر، مذاکرات عادی‌سازی عربستان-اسرائیل در اوج پیشرفت بود. عربستان، که از سال ۲۰۰۲ با ابتکار صلح عرب شرط تشکیل دولت فلسطینی را مطرح کرده بود، در سال‌های ۲۰۲3-۲۰۲0، تحت تأثیر تهدیدنمایی از کشورهای منطقه و منافع اقتصادی، مشتاق پیوستن به پیمان‌های ابراهیم شد. بن‌سلمان که پروژه‌های بلندپروازانه‌ای را پیگیری می‌کرد عادی‌سازی را فرصتی برای جذب فناوری اسرائیلی و تنوع‌بخشی به اقتصاد نفتی می‌دید.

در دوره بایدن مذاکرات شتاب گرفت. عربستان سه شرط اصلی داشت: ۱) پیمان دفاعی با آمریکا (شبیه ناتو)، ۲) حمایت از برنامه هسته‌ای غیرنظامی و ۳) «پیشرفت معنادار» در مسئله فلسطین. منابع آمریکایی می‌گویند پیش از ۷ اکتبر، موافقت‌هایی بر سر بخش فلسطینی حاصل شده و آمریکا قول داد به اسرائیل فشار بیاورد. ولی بن‌سلمان از اینکه بایدن در رقابت‌های انتخاباتی عربستان را کشوری منزوی و مطرود توصیف کرده بود دل خوشی نداشت و قصد داشت با گرفتن امتیازات زیادی این موضوع را رسمی کند. موقعیت ایران در منطقه هم یکی از عوامل تشویق این کشور برای تسریع عادی‌سازی بود، زیرا کشورهای عربی امضاکننده توافق و اسرائیل در احساس خطر کردن از سمت ایران و مبارزه با نفوذ منطقه‌ای‌اش هم نظر و هم ‌هدف بودند.

۷ اکتبر همه چیز را تغییر داد. عربستان بلافاصله عادی‌سازی را غیرممکن اعلام کرد و بر آتش‌بس کامل و عقب‌نشینی اسرائیل اصرار ورزید. بن‌سلمان در دیدار خصوصی با آنتونی بلینکن در ژانویه ۲۰۲۴ گفت: «شخصاً به فلسطین اهمیت نمی‌دهم، اما جوانان کشورم اهمیت می‌دهند.» ‌این موضوع وی را وادار به عقب‌نشینی کرد. به عقیده تحلیل‌گران بدون این رویداد، عادی‌سازی می‌توانست تا اوایل ۲۰۲۴ محقق شود.

مشکلات کلیدی جلوی عادی‌سازی
حالا و پس از پایان جنگ غزه و نابودی برنامه هسته‌ای ایران، عادی‌سازی همچنان متوقف است؛ زیرا مشکلات زیادی بر سر راه وجود  دارد.

1. مسئله فلسطین: شرط غیرقابل عبور عربستان

عربستان براساس ابتکار ۲۰۰۲  بر «مسیر زمان‌دار و غیرقابل بازگشت» برای دولت فلسطینی اصرار دارد. بدون تحقق این موضوع و با توجه به نظرسنجی‌هایی که ۷۰ درصد سعودی‌ها را مخالف عادی‌سازی بدون حقوق فلسطینی نشان می‌دهد، ریسک شورش داخلی وجود دارد، سناتور لیندزی گراهام در ۱۰ دسامبر به طور ضمنی هشدار داد بن‌سلمان بدون ایجاد شرایط بهتر برای فلسطینی‌ها، اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسد، وگرنه به سرنوشت سادات دچار و کشته می‌شود. این شرط، با رد راه‌حل دو کشوری توسط دولت نتانیاهو، بیش از پیش نشدنی به نظر می‌رسد.

۲. مخالفت داخلی در اسرائیل

در اسرائیل، عادی‌سازی روابط با عربستان سعودی بیش از آنکه به‌عنوان یک فرصت راهبردی - تاریخی دیده شود، از سوی بخش مهمی از حاکمیت سیاسی و امنیتی به‌مثابه تهدیدی برای اصول ایدئولوژیک و معادلات امنیتی تلقی می‌شود. این شکاف، نه‌تنها در سطح دولت بلکه در جامعه و نهادهای تصمیم‌ساز اسرائیل نیز عمیق است.

بنیامین نتانیاهو که از سال ۲۰۰۹ تقریباً به‌طور مستمر در قدرت بوده، به‌صراحت راه‌حل دوکشوری و تشکیل دولت مستقل فلسطینی را رد کرده و آن را «تهدیدی وجودی» برای امنیت اسرائیل می‌داند. این موضع ریشه در سنت صهیونیسم تجدیدنظرطلبانه دارد؛ جریانی که امنیت را نه در سازش سیاسی، بلکه در کنترل سرزمینی، برتری نظامی و حذف مسئله فلسطین از معادلات منطقه‌ای تعریف می‌کند. در ظاهر، نتانیاهو تا پایان سال ۲۰۲۵ نشانه‌هایی از «خوش‌بینی محتاطانه» نسبت به عادی‌سازی با عربستان نشان داده است. اما این رویکرد بیش از آنکه واقعی باشد، تاکتیکی است. او عادی‌سازی را یک «دستاورد شخصی» و نماد موفقیت دیپلماتیک می‌بیند، اما حاضر نیست هیچ‌یک از هزینه‌های واقعی آن، مانند توقف شهرک‌سازی، عقب‌نشینی از کرانه باختری یا حتی ارائه یک نقشه راه معتبر برای فلسطینی‌ها را بپذیرد. در عمل، نتانیاهو ترجیح می‌دهد عادی‌سازی را قربانی حفظ ائتلاف راست‌گرای خود کند؛ ائتلافی که بقایش به گسترش شهرک‌ها و پروژه الحاق کرانه باختری گره خورده است.

این بی‌میلی صرفاً به شخص نتانیاهو محدود نمی‌شود. ترکیب دولت او با حضور احزاب راست افراطی مانند «قدرت یهودی» و «صهیونیسم مذهبی» فضای مانور را به‌شدت محدود کرده است. این جریان‌ها تنها در صورتی با عادی‌سازی کنار می‌آیند که هیچ «هزینه فلسطینی» در کار نباشد. اسموتریچ، وزیر دارایی و رهبر صهیونیسم مذهبی در اکتبر ۲۰۲۵ صریحاً گفت: «اگر عربستان سعودی به ما بگوید عادی‌سازی در ازای تشکیل دولت فلسطینی؛ نه، ممنون. شما شترسواری‌تان را در صحرای عربستان ادامه بدهید؛ ما هم به توسعه اقتصاد، جامعه و دولت خودمان و کارهای بزرگی که بلدیم انجام بدهیم، ادامه می‌دهیم.» او و متحدانش که بر الحاق کامل کرانه باختری پافشاری می‌کنند، هرگونه عقب‌نشینی را «خیانت به صهیونیسم» می‌دانند.

 بن‌گویر، وزیر امنیت ملی، حتی پا را فراتر گذاشته و ابتکارهای آمریکا را «ترولینگ سیاسی» برای تخریب روابط اسرائیل و عربستان توصیف کرده است. این احزاب که بیش از ۲۰ کرسی کنست را در اختیار دارند، نتانیاهو را در وضعیتی شکننده قرار داده‌اند: کوچک‌ترین امتیاز به عربستان می‌تواند دولت را متلاشی کند، به‌ویژه در آستانه انتخابات احتمالی ۲۰۲۶. در سطح افکار عمومی نیز اجماع روشنی وجود ندارد. نظرسنجی مؤسسه دموکراسی اسرائیل در نوامبر ۲۰۲۵ نشان می‌دهد تنها ۴۸ درصد اسرائیلی‌ها از عادی‌سازی با عربستان حمایت می‌کنند. نگرانی اصلی جامعه اسرائیل، تضعیف «برتری نظامی کیفی» به خاطر فروش F35 به سعودی‌هاست؛ اصلی که آمریکا به‌طور قانونی موظف به حفظ آن برای اسرائیل است. این نگرانی پس از توافق‌های دفاعی ترامپ و بن‌سلمان تشدید شد.

هرچند نتانیاهو از سناتورهایی مانند تام کاتن اطمینان‌هایی دریافت کرده، اما تحلیل‌گران جروزالم‌پست هشدار می‌دهند که اهرم فشار اسرائیل بر عربستان در حال تضعیف است. در مقابل، جریان‌های چپ میانه و لیبرال عادی‌سازی را فرصتی واقعی می‌دانند، اما وزن سیاسی آن‌ها در برابر اکثریت راست‌گرا (حدود ۵۵ درصد جامعه) محدود است؛ اکثریتی که عادی‌سازی بدون حل مسئله فلسطین را «بی‌معنا» یا حتی خطرناک می‌دانند. اسحاق هرتزوگ، رئیس‌جمهور اسرائیل، تلاش کرده نقش متعادل‌کننده ایفا کند و عادی‌سازی را «جواهر تاج صلح» بنامد، اما تأکید او بر «گفت‌وگوی بین‌ادیانی» و یک «نقشه راه اسرائیلی» برای فلسطین، بیشتر نمادین است تا عملی و تعهدی واقعی که به راه‌حل دوکشوری بینجامد.

۳. فشارهای افکار عمومی و منطقه‌ای

در همین حال، شکل‌گیری ابتکارهایی مانند «گروه هشت عرب» - که عربستان و ترکیه نیز در آن حضور دارند - در اسرائیل به‌عنوان «خبر بد» تلقی می‌شود. این کشورها به میانجی‌گران و بازیگران مورد علاقه ترامپ برای بحث درباره آینده منطقه تبدیل شده‌اند؛ نشانه‌ای دیگر از اینکه نقش سنتی اسرائیل در سیاست‌های آمریکا در خاورمیانه در حال تغییر است. با این حال، در بلندمدت اسرائیل همچنان مزیت‌هایی دارد که آن را برای آمریکا به شریکی پایدارتر از عربستان تبدیل می‌کند و ممکن است این پاندول دوباره به سمت تل‌آویو بازگردد. جان هانا تحلیل‌گر مشهور و مشاور سابق دیک چنی می‌گوید که در گذر زمان، «نه روابط شخصی بن‌سلمان با ترامپ و نه سیل سرمایه‌گذاری‌ها، نمی‌توانند جایگزین قابلیت اتکا، کارنامه عملیاتی و حرفه‌ای نیروهای نظامی و اطلاعاتی اسرائیل و همچنین اقتصاد نوآوری‌محور و سطح‌اول اسرائیل شوند. این‌ها دارایی‌های استراتژیک و ماندگاری برای ایالات متحده هستند که هیچ کشور دیگری در منطقه نمی‌تواند با آن‌ها رقابت کند؛ دارایی‌هایی که در سال گذشته توازن قدرت در خاورمیانه را به شکلی کاملاً به نفع آمریکا تغییر داده‌اند.»