
«داوود مرادیان» سینماگر پُرکاری است و تقریبا در همه مدیومهای تصویری دستی بر آتش دارد، او امسال با فیلم ِ «اشغال جزایر» نه در بخش اصلی، بلکه در بخشهای «ایران» و «شهید آوینی» نوزدهمین جشنواره سینما حقیقت حضور دارد. این اتفاق هرچند مورد رضایت مرادیان نیست و نسبت به آن گلایهمند است، اما با وجود همه سختیها پُشت ساخته شدن آثاری از این دست میایستد.
مستند ِ بلند ِ اشغال جزایر بهشکلی تاریخی بر روی مسئله حاکمیت و ماکلیت ایران بر تنب بزرگ، تنب کوچک و بوموسی انگشت میگذارد و با تحقیق و تفحص به اثبات این حق رای میدهد. از طرف دیگر، رویکرد اثر در مواجهه با سوژهاش عاری از نگاههای ناسیونالیستی است و این مسئله، شکل روایت را نیز دربرمیگیرد. باری، در گفتوگو با داوود مرادیان نقبی هم به فستیوال کن و انتخاب فیلم جعفر پناهی بهعنوان برنده نخل طلا زدیم.
ایده ساخت فیلم ِ «اشغال جزایر» چطور به ذهنتان رسید؟
فاصله ایده تا عمل بیست سال، یعنی از زمانیکه من بیست و سه سالم طول کشید. آن زمان من کتاب آقای پیروز مجتهدزاده در مورد خلیج فارس را خریدم و اصلا از همان زمان بود که تازه با مفهوم خلیج فارس و جزایر آشنا شدم. وقتی سرباز بودم، اولینبار به جنوب رفتم و به جزایر سفر کردم. بعد به مدت چهارده سال من در روابط عمومی سپاه کار میکردم و مرتب به جزایر میرفتم. از آن همان زمان بیستوسه سالگی که من رفتوآمدی به سیمای استانها داشتم این موضوع (مسئله جزایر) را مطرح میکردم و رد میشد. یعنی شاید بالغ بر بیش از دوازده بار با ساخت مستند در مورد جزایر سهگانه در نهادهای مختلف مخالفت میشد! تا سال 1401 که مدیر گروه مستند روایت فتح شدم. من کوهی از اسناد داشتم و با یک تهیهکننده در این زمینه صحبت کردم.
از طرف دیگر، با نیروی دریایی سپاه و سردار تنگسیری یک انس و محبتی داشتیم. من با آقای تنگسیری تماس گرفتم و ایشان هم استقبال و هم اصرار کردن که ورود به مسئله جزایر با توجه به راهبردی بودن و اهمیت آن ساخته شود. ما به دعوت آقای تنگسیری برای پوشش رزمایشها در سال 1401 به جنوب رفتیم. در واقع ما هم رزمایش را مدنظر داشتیم و هم به موضوع جزایر میپرداختیم و خود من هم راوی بخشی از کار بودم. خب دولتمان بهقول اسدالله علم افتاد و من دوماه بعد از بازگشت از روایت فتح جدا شدم. این مسئله منجر به تعطیلی پروژه شد، چون روایت هم دیگر این پروژه را نمیخواست. من نزدیک به شش ماه به خیلی جاها رفتم از تلویزیون، بیرون تلویزیون و هرجا که فکرش را بکنید. آنها غالبا یا یک نسخه کوتاه سینمایی میخواستند یا اصلا سوژه جزایر دغدغهشان نبود و میگفتند که اصلا این موضوع جذابیتی ندارد، این را جدی عرض میکنم. اواخر سال 1402 و در اوج ناامیدی گوشی را برداشتم و به آقای «احسان محمّدحسنی» پیام دادم.
ایشان از جوار حرم حضرت رسول (ص) به من زنگ زد و پروژه را روی هوا گرفت. ما به خانه مستند رفتیم و فرایند ساخت فیلم در آنجا هم قریب به یک سال طول کشید. من بعدا فهمیدم که اوج و خانه مستند ظاهرا سهبار تا پای تولید این مستند رفته، مصاحبههای خوبی گرفته و در یک مقطع پژوهش هم کرده است. من هم در این سمت برای خودم داشتم جلو میرفتم. در واقع مجموع آنچه خانه مستند انجام داده بود به لطف آقای احسان محمدحسنی شد، آنچه امروز شما میبینید. اگر کیفیتی ندارد یا دارد در واقع تقصیر من و مصطفی شوقی است و اگر ماهیت و بودنی دارد، بدون تعارف مدیون احسان محمّدحسنی است.
شما فرمودید که گفت و گو یعنی قبلا اینها یک سری راش داشتند و یه سری حالا گفتوگوها رو گرفته بودند، یه سری کارها کرده بودن.مصاحبههای خیلی جالبی هم در این مستند وجود دارد. مثلا آقای داوود هرمیداس باوند، پیروز مجتهدزاده، محمّدعلی موحد و...
بله، بله متاسفانه این افراد فوت میشدند و من هی می گفتم خدایا اینا دارن از دست میرن. البته من خیلی خوشحال شدم که آقای احسان محمد حسنی و مجموعه خانه مستند انقلاب دغدغه داشتند و سراغ آدمهایی که پیرمرد بودند و ممکن بود از دنیا بروند رفته بودند.
حتی فکر کنم اردشیر زاهدی هم جلوی دوربین آمده بود.
بله، فکر میکنم بخش خارج از ایرانش با محبت و همکاری آقای مجید تفرشی جلو رفته بود.
چرا تمایلی به ساخته شدن این مستند وجود نداشت و دوست نداشتند که یکچنین داکیومنتی برای مخاطب باقی بماند؟
دو رویکرد در این میان وجود داشت. رویکرد اول رویکرد مدیریتی در نظام جمهوری اسلامی در بخش فرهنگیست که من به آن عنوان «مدیریت واکنشی منفعل» را اطلاق میکنم که عمدتا تمایلی به انجام حرکت ندارد. این رویکرد از سال هشتادوپنج که من دنبال ساخت مستند بودم تا سال 1401 ادامه داشت. این دسته از مدیران میگفتند، نیاز نیست در مورد جایی که مال ماست مستند سیاسی بسازیم چون مناقشهای روی آن وجود ندارد. در حالیکه طرف مقابل داشت کار خودش را میکرد. وقتی آن تعداد کتاب چاپ کرده، وقتی فیلم «خورفکان» را ساخته، یعنی میخواهد مناقشه را بهشکل جدی پیش ببرد. وقتی صدام قصد اشغال میکند، وقتی آمریکا در جنگ دوازدهروزه ادعای حمله به جزایر میکند یعنی موضوع مهم است. از سوی دیگر، ما اسناد ملی بریتانیا را از طریق آرشیو وزارت امور خارجه قطر دانلود و ترجمه کردیم. یعنی قطر رفته اسناد دولت هندی بریتانیا را خریده، آورده، اسکن کرده و در اختیار علاقهمندان گذاشته است. ما در نزدیکی جزایر ناو ساموئل بی. رابرتز را زدیم. ما در نزدیکی این جزایر و در درگیری با هلیکوپترهای امریکایی در سال شصت و هفت دو شهید دادیم. اهمیت جزایر برای ما از یکسو خاک ما و از سوی دیگر موقعیت راهبردی ما است. ما اگر جزایر را از دست بدهیم، بدون تعارف بندرعباس را هم از دست میدهیم و افراد نظامی هم این موضوع را تایید میکنند! جزایر پیشانی دفاعی ماست و ما دغدغه ساخت داشتیم و دوستان تهراننشین نه.
چرا «اشغال جزایر» در بخش مسابقه اصلی جشنواره سینماحقیقت نیست و فقط در بخش ایران و شهیدآوینی قرار دارد؟
حالا فیلمها را تماشای میکنیم، شاید کیفیت آنها بالاتر از مستند من بوده است که باعث شده فیلم اشغال جزایر در بخش اصلی نباشد. آقای عظیمی من مدرس سواد بصری هستم. در این حوزه سه کتاب نوشتم و آدم بیسوادی نیستم و جشنواره کن را خوردهام و فیلمهایش را آنالیز میکنم. جشنواره کن تنها جشنواره آرتیستیک دنیاست که شما تا فیلمت از یک استاندارد زیبایی شناسانه برخوردار نباشد اصلا وارد این جشنواره نمیشود. وقتی شما مشاهده میکنید که در درگیری هژمونی ایدئولوژیک غرب، مزخرفترین فیلم تاریخ ایران، یک تصادف ساده آقای جعفر پناهی نخل طلا میگیرد یعنی غرب به این نتیجه رسیده که باید معتبرترین جشنوارهاش را هم بدون تعارف فدای ایدئولوژیاش بکند.
میشود گفت که جشنوارههای درجه یک جهانی در مواقع لزوم بهنوعی یک دژ استراتژیک در برابر «دیگری» به وجود میآورند. حالا این دیگری یک زمان شوروی، یک زمان ایران و زمانی دیگر کُل جهان اسلام است.
اصلا گفتمان تعریف میکنند. وقتی این جشنواره به فیلم مزخرف پناهی جایزه میدهد دارد فیلمسازان ما را به سمت سینمای زیرزمینی بیکیفیت سوق میدهد. بعد ما آمدیم و با هستونیست خودمون قمار کردیم. شپش گرفتیم بیچاره شدیم تا این مستند را ساختیم. یعنی برای اینکه بتوانم حتی راشها را بگیرم همین الان 45 میلیون تومان به روایت فتح بدهکارم. اینها شوخی نیست. وقتی پدافند کواد ما را روی آسمان هرمز میزند، یعنی در یک شرایط ملتهبی فیلم را ساختیم تا به جنگ رسید. از طرف دیگر وقتی توسط شورای همکاری خلیج فارس مدام دارد علیه ایران بیانیه صادر میشود شما فیلمت (اشغال جزایر) را در بخشهای جنبی اکران میکنی.
این مستند میتواند دستمایه ساخت یک فیلم سینمایی یا سریال قرار بگیرد
سال 1386من یک مستند به نام مزدور خاموش ساختم. من در آن فیلم تمام مناطق آلوده به مین از شمال ِ غرب تا منطقه عملیاتی کربلای یک را طی کردم. وقتی سال 1401 مدیر مستند روایت فتح بودم دنبال این سوژه افتادم، چون بهجُز یکی-دو مستندی که پرس تیوی در خلال این سالها در رابطه با مناطق آلوده به مین ساخته شده بود چیزی به چشم نمیخورد. ما دست به کار شدیم تا بتوانیم چهارتا راش در این مورد پیدا کنیم، اما حتی راشهای مستند خودم که به نهاد مربوطه داده بودم را از بین بردند! الان که صحبت میکنیم هیچ منطقه آلوده به مینی در ایران وجود ندارد. ما بعد از افغانستان دومین کشور آلوده به مین در نقاط راهبردیمان بودیم. ولی حتی یک مستند، سریال و تلهفیلم هم در این زمینه ساخته نشده است. مسئله این است که مدیران ما از تحولی و غیرتحولی گرفته تا سینمای خانگی زیر باد کولر نشستهاند و به موضوعات نگاه فانتزی دارند و برایشان مرزهای ما موضوعیت ندارد.