
خبر تلخ قتل راب راینر، کارگردان و بازیگر نامدار هالیوود، به همراه همسرش میشل سینگر راینر در خانهشان، جامعه هنری جهان را در شوک و اندوه فرو برد. این حادثه، نه تنها پایان زندگی یک هنرمند بزرگ، بلکه خاموش شدن چراغی بود که سالها با آثارش دلهای میلیونها مخاطب را روشن کرده بود.
راب راینر فرزند کارل راینر، کمدین و کارگردان مشهور، بود و از همان آغاز راه با هنر و خلاقیت عجین شد. او ابتدا در سریال «همه در خانواده» به شهرت رسید، اما مسیر اصلیاش را در کارگردانی یافت.
فیلمهای او ترکیبی از کمدی، درام و نگاه انسانی بودند؛ آثاری که هر کدام به کلاسیکهای سینما تبدیل شدند:
وقتی هری سالی را دید – روایتی شیرین و ماندگار از عشق و دوستی
عروس شاهزاده – قصهای خیالانگیز که نسلها را مسحور کرد
کنار من بمان – داستانی از نوجوانی، دوستی و گذر زمان
میسری – یکی از بهترین اقتباسهای سینمایی از آثار استیون کینگ
چند مرد خوب – فیلمی پرقدرت درباره عدالت و مسئولیت
راب راینر نه فقط یک کارگردان، بلکه یک روایتگر زندگی بود. او با نگاه انسانیاش توانست سینما را به بستری برای اندیشیدن، خندیدن، گریستن و امید داشتن تبدیل کند. همسرش میشل نیز در کنار او همراه و پشتیبان بود؛ و مرگ همزمانشان، غمی دوچندان برای دوستداران هنر به جا گذاشت.
این فرجام تلخ، یادآور سرنوشت غمانگیز داریوش مهرجویی، کارگردان بزرگ ایرانی است؛ هنرمندی که با فیلمهای شیرینی چون «اجارهنشینها» و «مهمان مامان» لحظات ناب و انسانی را برای سینمای ایران خلق کرد، اما خود و همسرش، وحیده محمدیفر، در خانهشان قربانی خشونتی هولناک شدند. همانگونه که مرگ راب راینر و همسرش جامعه هنری جهان را بهتزده کرد، پایان زندگی مهرجویی و همسرش نیز زخمی عمیق بر دل فرهنگ ایران گذاشت.
این دو روایت تلخ، در دو سوی جهان، نشان میدهد که هنرمندان با همه بزرگی و میراثشان، گاه قربانی سرنوشتهای ناگوار میشوند. اما آنچه باقی میماند، آثارشان است؛ فیلمهایی که همچنان زندگی میبخشند، امید میآفرینند و نسلهای آینده را به اندیشیدن و احساس کردن دعوت میکنند.
راب راینر و داریوش مهرجویی رفتند، اما میراثشان باقی است؛ میراثی که همچون چراغی روشن، راه را برای دوستداران هنر و انسانیت ادامه خواهد داد.