
مستند «عبای سوخته» شاید در نگاه اول گزارش صرف تصویری به نظر برسد که میتواند در یکی از روزهای پائیزی از رسانه ملی پخش شود! ظاهر فیلم چیزی جز این نمیگوید؛ اما وقتی از سطح بیرونی روایت به لایههای درونی و پیچیدهتر آن بپردازیم، اصل ماجرا برایمان مشخص میشود. شهید بهشتی طبق اسناد، گفتهها و اغلب فیلمهای سینمایی یا مستندی که در این سالها از وی ساخته شده، نماینده عقلانیت انقلاب تصویر شده است. در درستی این گزاره شکی نیست؛ اما کدام یک از این آثار توانستهاند واقعیتِ تلاشهای این مرد بزرگ برای کادرسازی در جمهوری اسلامی و دولتمند شدن انقلاب را به میانجی تصاویر، صداها و آرشیوهای موجود بهدرستی نشانهگذاری کنند؟ پاسخ به این پرسش ساده را به اهلش واگذار میکنیم؛ اما عبای سوخته سوای ظاهر بسیار سادهاش، با تأکید، دست روی دکترین بهشتی در سپهر سیاست ایران میگذارد و راه درستِ را از غلط، در حد وسع خود مشخص میکند.
عبای سوخته، برای معرفی شمایل بهشتی دست به حقنهکردن مفاهیم نمیزند و با توقف روی فرازهای مهم این شخصیت بدون آنکه ادعای ساختن اثری پرتره را داشته باشد، تا حد زیادی موفق عمل میکند. تلاش منافقین برای ورود به ساختار جمهوری اسلامی، اهتمام شهید روی اسلامیت و جمهوریت نظام، استفاده هوشمندانه از افرادی که جلوی دوربین «مهدی فارسی» قرار گرفتهاند و همینطور بهرهگیری موجز و بهاندازه از صدای فرهاد قائمیان بهعنوان راوی در کنار تصاویر آرشیوی دیده نشده از نکات مثبت «عبای سوخته» بهحساب میآید. فارسی نسبت به ساخت مستندهای پرتره در مورد شخصیتهای برجسته ایران و انقلاب بیگانه نیست؛ اما در گفتوگو با «فرهیختگان» از متفاوتترین تجربه فیلمسازیاش میگوید.
شما پیش از ساخت مستند عبای سوخته، دست به ساخت مستندهای مشابهی در مورد حاجقاسم و آیتالله مدرس زده بودید. عبای سوخته چه ویژگیهایی دارد که آن را نسبت به دیگر آثارتان متمایز میکند؟
ما در دو تجربه قبلی سراغ شخصیتهایی رفتیم که خاص و ملی بودند و سعی کردیم پرتره آنها را کار کنیم. در مورد آقای بهشتی تلاش کردیم پرتره ایشان را نیز بسازیم. بعد از سه سال متوجه شدیم از پس انجام آن برنمیآییم و توان انجامش را نداریم، حتی پژوهش و نگارش آن هم تا جایی پیش رفت و ضبط هم کردیم؛ اما در مورد منابع تصویری و منابع اسنادی- آرشیوی و... عملاً کار به جایی نرسید و نهایتاً تصمیم بر این شد که بهجای ساخت مستند پرتره شهید بهشتی به سه مقطع خاص از زندگی این شخصیت و نقش ایشان در وقایع اوایل انقلاب را در قالب مستند به مخاطب ارائه دهیم. این رویکرد از یک نظر بد هم تمام نشد و ما در اکرانهایی که داشتیم و نظراتی که از افراد مختلف گرفتیم متوجه شدیم که عبای سوخته به موضوعات و مسائل روز پهلو میزند. فیلم به لحاظ اسنادی ارجاعاتی دارد که تقریباً جایی دیده و شنیده نشده است؛ مانند صوت خود شهید بهشتی که مستقیماً روی موضوعات و مسائل مختلف به شکل خیلی صریح و واضح صحبت میکند.
پس عبای سوخته تجربه کاملاً متفاوتی بوده است، حتی متفاوتتر از آن چیزی که شما پیشازاین تولید کرده بودید.
بله، کاملاً متفاوت بود. یعنی پرتره نشد. ما ابتدا دنبال این بودیم که پرتره شهید بهشتی را کار کنیم؛ ولی به جریانشناسی کارنامه سیاسی شهید بهشتی در مقاطع مشخص رسیدیم. برای همین به لحاظ زمانی فیلم نسبت به مدتزمان متعارف مستندهای دیگر خیلی طولانی است. این مستند در حال حاضر 104 دقیقه و نسخه اصلاحیه آن احتمالاً 120 دقیقه است؛ یعنی براساس بازخورد احتمالاً چیزهایی به آن اضافه میشود. نکته بامزهاش برای من این بود که فیلم در اولین اکرانش توانست ظرفیت یک سالن با 308 صندلی را به خود اختصاص دهد و تقریباً پر شود. من حقیقتاً انتظار این استقبال را نداشتم. عبای سوخته کار خاصی است و ما باید بازخوردها را رصد کنیم تا ببینیم در آینده چه کاری انجام دهیم.
نظرگاه مستند عبای سوخته در مواجهه با دیگر پرترهها و حتی آثاری که شهید بهشتی را در پسزمینه روایتشان قرار دادهاند، متفاوت است. از طرف دیگر، یک مسئله اساسی در عبای سوخته کاملاً عیان بود. مسئلهای که در فیلم مشاهده میشد تلاش شهید بهشتی برای کادرسازی در جمهوری اسلامی بود. این نکته به جواب شما در پرسش قبلی اشاره دارد؛ چون شما فرمودید بسیاری پس از تماشای عبای سوخته به این نکته اشاره میکردند که فیلم مرتبط با زمان حال است و به آن ارجاع میدهد. سؤال من از مهدی فارسی این است که وقتی در حال تکمیلکردن فرایند تولید مستند بودید به این مهم و مسیری فکر میکردید که پروژه در حال طیکردن آن بود؟
صادقانه نه. وقتی پژوهش جلو رفت متوجه قرابت آن با اتفاقات و وقایعی که الان درگیرش هستیم شدیم. جزئیات آن را باز نمیکنم، چون مخاطب خودش باید ببیند تا بتواند دراینخصوص تصمیم گرفته و قضاوت کند؛ اما وقتی که فیلم ساخته شد و این عناصر کنار هم قرار گرفت آن تصویر ذهنی کلی که ما داشتیم خیلی پررنگتر از آن چیزی درآمد که حداقل خود من فکر میکردم. شما در مرحله پژوهش روی جزئیات کار میکنید و وقتی فیلم ساخته میشود یک تصویر واحد از چیزی که در نظر داشتید کنار هم شکل میگیرد که ممکن است نمود دیگری داشته باشد. وقتی دفعه اول نسخه کامل فیلم را دیدم احساسم این بود که با همه ضعفهایی که در کار وجود دارد در بعد محتوایی حرفهایی برای گفتن دارد و به مباحث و موضوعاتی ورود پیدا میکند که ما پیشتر آن را به این شکل ندیدهایم. ما نمیتوانستیم این را به گفتار متن تبدیل کنیم. نقطه قوت مستند هم در استفاده از صدای شهید بهشتی است، چون میزان صراحتی که در کلامش جاری است اگر با صدای «فرهاد قائمیان» (راوی مستند) خوانده میشد بدل به بیانیهای سیاسی میشد. در حقیقت این مسئله که بهشتی مستقیماً به بعضی از مسائل ورود کرده و آنقدر صریح در موردش حرف میزند به نظرم اتفاق قابلتأملی است. این امر بر اساس بازخوردهایی است که از آدمهای مختلف گرفتیم؛ چه کسانی که جریانات انقلاب را دنبال میکردند و خوانشهای اضافه و رفتار را میدانستند، چه مخاطب عام که عمومی نگاه میکند. خیلی نگاه تاریخی به مسائل ندارد و خیلی هم جای کار دارد، یعنی اگر کسی علاقهمند شود و بچههای دیگر نیز در این حوزه کار کنند با همه سختیهایی که دارد، جای کار نیز دارد.
در این مستند مسئلهای که برای من جالب بود این بود که ما هم تصاویر آرشیوی را میبینیم که قبلاً دیده بودیم و هم تصاویر آرشیوی جدید را. من به یاد ندارم، مستندهای دیگر اینقدر از نظر تصویری غنی بوده باشند. این پروسه، پروسه تحقیق، پروسه پژوهش و پروسه پیدا کردن آرشیو چقدر برای شما سخت بود؟
خیلی. ما 22 هزار فریم عکس داشتیم و بالای 1200 ساعت تصویر بدون حتی یک صفحه شات لیست، یعنی فقط اطلاعات جمع شده بود بهصورت کاملاً بینامونشان با یک سری کد و یک سری عدد. تا جایی که واقعاً در توانمان بود، آرشیو شبکههای سیما، آرشیو استانها، آرشیو مرکزی کتابخانه ملی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو شخصی بچههایی را که کار کرده بودند جمع کردیم. همه اینها بدون هیچشناسنامهای بود. بزرگترین گرفتاری در اول ماجرا این بود که اگر این اطلاعات خوانش نشود؛ شناسنامهدار نشود؛ معنی پیدا نمیکند. اینکه آقای بهشتی در جایی مثلاً در مسجد بازار صحبت کردند و گفتند که تا امام(ره) اجازه ندهند من حرف نمیزنم بعضاً جذاب است، ولی اهمیت تاریخی این ماجرا در موقعیتی که صحبت میکنند و این یک روز بعد از سخنرانی تندوتیز بازرگان و بنیصدر است یا مثلاً صداهایی که از بهشتی هست و ارجاعات تاریخی دارد؛ تمام اینها پیاده و دستهبندی شده، ولی در نظر داشته باشید با همه این اطلاعاتی که ما داشتیم نهایتاً نتوانستیم پرتره شهید بهشتی را کار کنیم، یعنی به لحاظ اسنادی فقط همین مقطع انقلاب را نهایتاً ورود کردیم.
بهنوعی شاید اینجوری بهتر شد.
به نظرم نسبت به وضعیتی که الان در کشور داریم این شاید اهمیتش برای زمانه ما پررنگتر باشد. اگرچه پرتره شخصیتی از شهید بهشتی واقعاً جایش هنوز خالی است. الان با یک فیلم آرشیوی طرفید که یکسری مصاحبه دارد. درصورتیکه تصویر زیادی تولید شده که در این کار نیست، یعنی ما از زندان قصر گرفته تا خانه شهید بهشتی و حتی فرودگاه مهرآباد تصویر داریم. از آن طرف از جماران، منزل شهید بهشتی، دانشگاه تهران، مدرسه رفاه هم تصویر داریم؛ اما تمام این تصاویر را کنار گذاشتهایم، چون نهایتاً دیدیم هم در بحث پژوهشی و هم شرایطی که الان کشور دارد، بهتر است وارد یکسری مسائل نشویم، مثلاً الان بحث مذاکره با آمریکا در کشور جدی است و بامزه اینکه 40 سال هم در مورد این موضوع صحبت میکنند، یعنی هیچکدام کهنه نشده یا مثلاً سعهصدری که شهید بهشتی داشتند، خیلی شنیدیم آقای بهشتی با طمأنینهای با مخالفانشان برخورد میکردند. در همین مستند خودمان برای اولینبار مواجهه واقعی را پیدا و استفاده کردیم. شهید بهشتی واقعاً انسان خیلی صبور و خودساختهای بودند. ایکاش سیاستمداران ما الان یاد بگیرند و شهید بهشتی را الگو قرار بدهند؛ اگرچه کار راحتی نیست.
شکل روایت عجیبوغریب نیست. لایههای پنهان و درونیتر اثر بین آن و بقیه فیلمها کمی تفاوت ایجاد میکند و بهخاطر همین برای مخاطب جالبتوجه است، حتی چینش میهمانها و کسانی که جلوی دوربین قرار میگرفتند جالب است.
چیزی که برای خود من جالب شد و خیلی برایش خدا را شکر کردم، این بود که شب اولین اکران مستند که دکتر محمدرضا بهشتی، پسر شهید بهشتی تشریف آورده بودند، نگران این بودم که این ساختار ساده و متعارف که ما در روایت انتخاب کردیم شاید ایشان را آزرده کند. همان شب داشتم به دکتر میگفتم میتوانستیم از تمهیدات زیادی استفاده کنیم که دراماتیکتر و سینماییتر شود، حرف من تمام نشده آقای دکتر گفت نه اصلاً این مستند، خوبیاش به همین است که این کار را نکردید، یعنی این سادگی که خود محتوا در آن برجسته میشود، خوب است. من این تجربه را در «خانه متروک» دارم؛ سالها پیش یک فیلم بلند کار کردم که درباره وقایع ایران در جنگ جهانی اول بود. فیلم به لحاظ تکنیکی نکته زیاد داشت و بعدها فهمیدم که جنبههای هنری کار که دراماتیکش میکند، باعث جذابیت شده است. جاهایی بدون اینکه خود ما بخواهیم ممکن است روی آن نقطهگذاریهای محتوایی که کردهایم، تأثیر سوء بگذارد، یعنی مخاطب فیلم را میبیند، برایش جذاب است و درگیر میشود؛ اما در محتوا آن نکاتی که مدنظرتان است از دست میرود. این ماجرا آفتی اینچنینی دارد.