
این چندمین دربی پیاپی بود که استقلال نتوانست به پیروزی برسد. تیمی که برای رهایی از زنجیره نبردنهای شش سال اخیر خود در این مسابقه حساب ویژهای باز کرده بود، باز هم به مساوی رضایت داد. هواداران و کارشناسان انتظار داشتند ساپینتو با مدیریت دقیق و تغییرات تاکتیکی بتواند این طلسم را بشکند، اما آنچه در زمین رخ داد نشان داد استقلال همچنان با مشکلات ساختاری و تصمیمگیریهای فنی مواجه است.
یکی از مهمترین نقاط ضعف استقلال در این دیدار، ناتوانی در کنترل میانه زمین بود. پرس سنگین پرسپولیس جریان بازی را به سود رقیب تغییر داد و استقلال نتوانست با تغییر آرایش یا فشار بازیکنانش این بخش کلیدی را بازپس گیرد. در فوتبال مدرن، تسلط بر مرکز زمین به معنای تسلط بر جریان مسابقه است و وقتی استقلال این بخش را واگذار کرد، عملاً ابتکار عمل را از دست داد.
مونیر الحدادی به عنوان یکی از مهرههای هجومی استقلال، بارها در محاصره پرس پرسپولیس قرار گرفت و عملاً در نیمه اول از جریان بازی حذف شد. ساپینتو نتوانست با تغییر جایگاه یا حمایت تاکتیکی، این بازیکن را از فشار خارج کند. در شرایطی که استقلال نیاز داشت از تواناییهای فردی او برای شکستن خطوط دفاعی پرسپولیس استفاده کند، این فرصت از دست رفت و تیم آبیها یک مهره کلیدی را بیاثر دیدند. از سوی دیگر با توجه به مصدومیت او شاید می شد از این بازیکن در نیمه دوم استفاده کرد.
ساپینتو در طول مسابقه دست به تغییراتی زد، اما هیچکدام نتوانستند روند بازی را تغییر دهند. او نه خط حمله را تازه کرد، نه با تعویضهای هوشمندانه توانست فشار پرسپولیس را کاهش دهد. در فوتبال، تعویضها باید به تیم انرژی تازه بدهند یا تاکتیک را تغییر دهند اما در این بازی تعویضهای استقلال بیشتر جنبه فرمالیته داشتند و نتوانستند استقلال را از بنبست خارج کنند.
رامین رضاییان یکی از بازیکنانی بود که میتوانست با تجربه و تواناییهایش در سمت راست به استقلال کمک کند. اما ساپینتو عملاً او را نادیده گرفت و استقلال از یک منبع انرژی و خلاقیت محروم شد. در شرایطی که تیم نیاز به بازیکنی داشت که بتواند با ارسالها و نفوذهایش جریان بازی را تغییر دهد، این ظرفیت بلااستفاده ماند و استقلال از یک گزینه تاکتیکی مهم بیبهره شد. سحرخیزان هم در خط حمله بارها موقعیت سوزی کرد و دستکم می شد برای دقایق پایانی بازی، به مهاجم دیگری میدان داد.
پرسپولیس در برخی دقایق آسیبپذیر بود و استقلال میتوانست با ابتکار تاکتیکی نتیجه را تغییر دهد. اما نبود برنامه برای بازپسگیری میانه زمین، آزادسازی مهرههای هجومی و استفاده از ظرفیت بازیکنان باعث شد استقلال تنها به مساوی رضایت دهد. این بازی میتوانست برد باشد، اما مدیریت لحظههای حساس توسط ساپینتو آن را از دسترس خارج کرد.
عملکرد استقلال در این دربی نشان داد که مشکل تیم تنها به کیفیت بازیکنان محدود نمیشود، بلکه مدیریت تاکتیکی و تصمیمگیریهای فنی نقش تعیینکنندهای در نتیجه دارد. ساپینتو اگر میانه زمین را بازسازی میکرد، مونیر الحدادی را از فشار خارج میکرد و از ظرفیت رضاییان بهره میبرد، نتیجه میتوانست متفاوت باشد. استقلال برای رهایی از زنجیره نبردنهای خود در دربیها نیازمند بازنگری جدی در رویکرد فنی و مدیریتی است.