
محمدعلی یزدانیار، وقایع اسرائیلیه: نورمن فینکلشتاین که معرف حضورتان هست؟ استاد سالها پیش کتابی نوشتند به نام «صنعت هولوکاست»، این کتاب همان اوایل به فارسی هم ترجمه شد که ایکاش نمیشد !در این شماره به معرفی این کتاب پرداختهام؛ با این امید که روزی این کتاب به جایگاهی که واقعاً شایستگیاش را دارد برسد.
قبلاً یک شماره را به معرفی فینکلشتاین اختصاص داده بودم، اما بههرحال ممکن است آن شماره را مطالعه نکرده باشید، بنابراین بد نیست بدانید نورمنگری فینکلشتاین پژوهشگر علوم سیاسی و نویسنده آمریکایی است که در ۸ دسامبر ۱۹۵۳ در نیویورک به دنیا آمد. او فرزند دو بازمانده هولوکاست است؛ مادرش از گتو ورشو و اردوگاه ماجدانک جان سالم بهدربرد و پدرش در آشویتس زندانی بود. تحصیلات آکادمیک فینکلشتاین دکترای علوم سیاسی از دانشگاه پرینستون است و در طول دوره تدریس، در چند دانشگاه آمریکایی فعالیت کرده است؛ بروکلین کالج، دانشگاه راتگرز، کالج هانتر، دانشگاه نیویورک و دوپال.
در سال ۲۰۰۷، پس از جنجال بر سر اعطای استادی دائم در دانشگاه دوپال، او مجبور به استعفا شد. زمینه فکری و شخصی فینکلشتاین بهشدت تحتتأثیر سابقه خانوادگی او قرار دارد؛ تجربه پدر و مادرش در هولوکاست، نقطه شروع توجه او به مسائلی مثل عدالت تاریخی، بهرهبرداری از رنج قربانیان و سوءاستفاده از تروماهای جمعی است. او در کارهایش نهتنها به تحلیل هولوکاست پرداخته، بلکه به بررسی منازعه فلسطین- رژیم اسرائیل نیز مشغول بوده و مواضعی انتقادی نسبت به سیاستهای رژیم اسرائیل دارد. از مشهورترین کتابهای او یکی همین «صنعت هولوکاست» است که در این شماره به آن میپردازم.
در کتاب صنعت هولوکاست، فینکلشتاین به این موضوع میپردازد که یک «صنعت هولوکاست» شکل گرفته است؛ شبکهای از نهادها، سازمانهای یهودی و گروههای لابیگر که از یادبود و رنج قربانیان هولوکاست برای اهداف مالی و سیاسی بهره میبرند. او ادعا میکند بخش قابلتوجهی از غرامتهای دریافتشده از دولتها و بانکهای اروپایی، از جمله پرونده بانکهای سوئیسی، بهجای توزیع شفاف میان بازماندگان، صرف هزینههای اداری، پروژههای آموزشی و فرهنگی و فعالیتهای لابیگری شده است.
او همچنین نشان میدهد هولوکاست بهعنوان یک «سپر ایدئولوژیک» بهکاررفته و روایت خاصی از آن در برخی نهادها و موزهها برای مشروعیتبخشی به سیاستهای دولت رژیم اسرائیل استفاده میشود؛ بهنحویکه انتقاد از سیاستهای رژیم اسرائیل گاهی با «ضدیت با یهودیت» یا «انکار هولوکاست» یکی گرفته میشود. فینکلشتاین همچنین هشدار میدهد این استفاده ابزاری، پیام اخلاقی و انسانی هولوکاست، شامل درسهایی درباره همبستگی انسانی و مقابله با ظلم را تحریف کرده و به یک ابزار سیاسی بدل کرده است.
فینکلشتاین در کتاب بهتفصیل به جنبه مالی بهرهبرداری از هولوکاست میپردازد. او معتقد است برخی سازمانها و نهادهای یهودی بینالمللی با ادعای نمایندگی بازماندگان هولوکاست، غرامتهای کلان مالی از دولتهای اروپایی و بانکها دریافت کردهاند؛ اما بخش زیادی از این مبالغ، صرف فعالیتهای اداری، پروژههای فرهنگی، آموزشی و لابیگری شده است. یکی از نمونههای مورد بحث فینکلشتاین پرونده بانکهای سوئیسی است که پس از فشارهای سیاسی و رسانهای برای شناسایی و پرداخت غرامت به بازماندگان، مبالغ عظیمی پرداخت شد؛ اما بخش قابلتوجهی از این وجوه صرف نهادهای واسطه و پروژههای غیرمستقیم شد و شفافیت کافی در توزیع آنها وجود نداشت. او این فرایند را بهنوعی کلاهبرداری دوسویه توصیف میکند، زیرا هم فشار بر دولتها و بانکها برای پرداخت بیشتر اعمال میشد و هم بازماندگان واقعی سهم محدودی از این منابع داشتند. فینکلشتاین همچنین به نقش سازمانهایی مانند Claims Conference و World Jewish Congress در مدیریت و توزیع این غرامتها اشاره میکند. نقد او برایناساس استوار است که این نهادها بهجای تمرکز بر عدالت برای بازماندگان، از این منابع برای گسترش نفوذ سیاسی و فعالیتهای خود بهره بردهاند.
فینکلشتاین در کتاب صنعت هولوکاست تأکید میکند هولوکاست نهتنها به یک واقعه تاریخی تبدیل شده، بلکه در برخی نهادها و جوامع مختلف عبری درون و بیرون رژیم به «سپر ایدئولوژیک» بدل شده است. او اشاره میکند روایت رسمی و رسانهای از هولوکاست، بهویژه در ایالات متحده و در برخی موزهها و سازمانهای یهودی، برای مشروعیتبخشی به سیاستهای دولت رژیم اسرائیل و مقابله با نقدهای بینالمللی به کار میرود. به باور فینکلشتاین، این روند باعث میشود انتقاد از سیاستهای رژیم اسرائیل بهسرعت با برچسبهایی مانند «ضدیت با یهودیت» یا «انکار هولوکاست» تفسیر شود، حتی زمانی که این انتقاد صرفاً سیاسی یا انسانی است. او بر این موضوع اصرار دارد که استفاده ابزاری از هولوکاست موجب تقویت یک روایت منحصربهفرد اخلاقی برای سازمانها و دولتهای همسو با رژیم عبری میشود و در نتیجه، پیامهای انسانی و اخلاقی واقعی هولوکاست، از جمله درسهای همبستگی، مقابله با ظلم و رنج انسانی، تبدیل به ابزاری برای سپیدشویی اعمال دولت عبری و توجیه کارهای آنها میشود.
فینکلشتاین در کتاب خود به نقد چهرهها و نهادهایی میپردازد که به باور او، هولوکاست را بهصورت ابزاری برای مقاصد شخصی، سیاسی یا ایدئولوژیک به کار گرفتهاند. او یکی از برجستهترین نمونهها را الی ویزل، نویسنده و فعال مشهور یهودی، میداند و استدلال میکند خاطرات احساسی و روایتهای عمومی وی، بهویژه کتاب Night، گاهی به شکل مبالغهآمیز و با هدف مشروعیتبخشی به سیاستهای دولت رژیم اسرائیل ارائه شدهاند. به باور فینکلشتاین، این نوع روایتسازی باعث میشود انتقاد از سیاستهای رژیم اسرائیل دشوار شود و هرگونه پرسش درباره عملکرد نهادهای سیاسی یا نظامی رژیم اسرائیل با برچسب «ضدیهودیت» یا «انکار هولوکاست» مواجه گردد.
علاوه بر این، فینکلشتاین کتابهایی را نقد میکند که صحت آنها بعدها مورد تردید قرار گرفت، از جمله Fragments اثر بینجامین ویلکومیرسکی که بعدها مشخص شد بخشهای قابلتوجهی از خاطرات این نویسنده ساختگی بوده و The Painted Bird اثر جرزی کوسینسکی که در روایت خشونتهای دوران جنگ جهانی دوم جنبههای داستانی و اغراقآمیز داشت. او این آثار را مثالهایی از چگونگی بهرهبرداری ادبی و رسانهای از رنج قربانیان میداند.
فینکلشتاین همچنین نهادهایی مانند موزه ملی هولوکاست در واشنگتن را نقد میکند و معتقد است این موزه بیش از حد بر قربانیان یهودی تأکید کرده و نقش سایر گروههای قربانی، مانند کولیها، قربانیان سیاسی و اقلیتهای دیگر تحت رژیم نازی، را کمرنگ و حاشیهای نشان داده است. او معتقد است این نوع روایتسازی باعث میشود تمرکز بر عدالت و شناخت کامل تاریخ قربانیان کاهش یابد و زمینهای برای بهرهبرداری سیاسی و مالی از رنج قربانیان فراهم شود.
پس از انتشار کتاب در سال ۲۰۰۰، واکنشها بهشدت قطبی شد و موجی از حمایت و محکومیت را در سطح جهانی برانگیخت. مخالفان کتاب، بهویژه رسانهها و نهادهای یهودی محافظهکار، فینکلشتاین را متهم کردند که با کتاب خود، هولوکاست را سیاسی و ابزاری کرده و بهنوعی به گروههای انکارکننده هولوکاست سوخت میدهد. آنها او را متهم به تحریف تاریخ و ارائه تحلیلهایی یکجانبه کردند که ممکن است پیام قربانیان واقعی را کمرنگ کند.
رسانههای مهم مانند The New York Times و The Guardian نقدهای شدیدی به کتاب نوشتند و برخی مقالهنویسان اثر فینکلشتاین را «بحثبرانگیز و تحریکآمیز» توصیف کردند، درحالیکه حتی آنها هم قبول داشتند او هولوکاست را انکار نمیکند. از سوی دیگر، گروهی از پژوهشگران، تاریخنگاران و فعالان چپ، کتاب فینکلشتاین را افشاگری مهمی دانستند که به بررسی سوءاستفادههای سیاسی و مالی از رنج قربانیان هولوکاست میپردازد. برخی تاریخنگاران برجسته، مانند رائول هیلبرگ، ضمن تأیید صحت تاریخی هولوکاست، موضع فینکلشتاین در نقد سوءاستفادهها را قابلقبول دانستند و گفتند بعضیی تحلیلهای او حتی محافظهکارانه است.
این کتاب یکبار در اوایل دهه 80 به فارسی ترجمه شده که ایکاش نمیشد! عنوان کتاب به «صنعت یهودیسوزی» برگردانده شده و کتاب از اشتباهات ترجمهای پر است. علاوه بر این، کتاب اصلاً دیده نشد و موردتوجه قرار نگرفت. در حقیقت شکل ترجمه کتاب، خیانتی بود به یکی از بهترین منابعی که در زمینه سوءاستفاده رژیم از هولوکاست منتشر شده است. این کتاب، باید و تأکید میکنم باید این بار به شکلی درست و صحیح ترجمه و منتشر شود.