
صندوق سرمایهگذاری عمومی عربستان سعودی موسوم به PIF با ۵۷ میلیارد دلار تانخورده و نو آماده هضم لقمه چربونرم «برادران وارنر دیسکاوری» است. رسانههای آمریکایی و غربی نیز از پیشتازی این صندوق در موضوع خرید کمپانی مشهور و باسابقه هالیوودی برادران وارنر نام میبرند و «نتفلیکس»، «پارامونت-اسکای دنس» و «کامکست» را در سایه این نام نوظهور، اما پرقدرت خاورمیانهای قرار دادهاند. این اولینبار نیست که دمودستگاه نفتی سعودی برای تصاحب برندهای شناختهشده آمریکایی و اروپایی دورخیز کردهاند و سابقه این اتفاق بهعنوان یک جریان ادامهدار و پیوسته به آغاز دوران زمامداری «سلمان بنعبدالعزیز آل سعود» و نقطه شروع ولایتعهدی «محمد بنسلمان» بازمیگردد. صندوق سرمایهگذاری عمومی عربستان پیش از این فقط یک هلدینگ کمنامونشان و بیاهمیت داخلی بود؛ اما در کمتر از یک دهه توانست در زمره مهمترین بنگاههای اقتصادی دولتی جهان قرار بگیرد. هدف سعودی تحت زعامت بنسلمان آن است که تا سال 2030 میلادی، وابستگی عربستان به فروش نفت را با ورود پرقدرت این کشور به بخشهای خدماتی، صنعت سرگرمی، فوتبال و... کاهش دهد.
بر همین اساس مالکیت کامل باشگاه فوتبال «نیوکاسل یونایتد» در لیگ جزیره، خرید 15 درصد از سهام فرودگاه «هیترو لندن»، فعالیت در حوزه نفت، گاز و هوانوردی با خرید سهام اقلیت «بوئینگ»، «رویال داچ شل» و «توتال» و همینطور حضور پرقدرت در سیستم مالی و بانکداری آمریکا و اروپا و... میخواهد جای پای خود را در قاره سبز و بهشت ایالات متحده باز کند. ایده اول، بنا به آنچه در ابتدا عنوان شد کاهش نیاز به طلای سیاه است؛ اما این مسئله تمام آن چیزی نیست که بنسلمان و پادشاهی سعودی در نظر دارند. بنسلمان در سودای بالا بردن ضریب نفوذ خود در باغچه سبز غرب است و بیمحابا میتازد تا در برابر تهدیدهای احتمالی داخلی در آینده بیمه شود. پیگیری این مسیر توسط حکومت سعودی باعث شده تا باقی ساختارهای حاکمیتی در غرب آسیا نیز با چالشهای اساسی از طرف رسانهها و افکارعمومیشان روبهرو شوند و برای توسعه چارهای جز پیگیری راهی که شاهزاده عرب از سال 2017 پی گرفت نداشته باشند و به آن تن دهند. حوزههای مالی، خدمات، ورزش، حملونقل و... را چون موضوع بحث ما نیست، فاکتور گرفته و به اهلش واگذار میکنیم، اما خیالات فاوستی بنسلمان در وادی سینما اگرچه بهظاهر خردمندانه و جاهطلبانه است؛ اما هیچ مشخص نیست که آینده را در ید اختیار خویش قرار دهد و صنعت سینمای هالیوود را در راستای منافعش بهخط کند. هرکس آمریکا و صنعت سرگرمی هالیوود را بشناسد میداند که فرمان این سیستم در اختیار اغیار قرار نخواهد گرفت و لابی صهیونیزم اجازه یکهتازی را به رقیب عربستانی، حتی با وجود منافع مشترک و دوستی ظاهری در مسائل ریز و درشت جهانی و منطقهای نخواهد داد.
حضور صهیونیستها در صنعت سینمای آمریکا سابقهای نزدیک به طول عمر این پدیده در ینگه دنیا دارد و آنها نقشی بسیار برجسته در ایجاد بنای باشکوه هالیوود و جریانهای اصلی و فرعی آن ایفاء کردهاند؛ بهطوریکه کمتر کارگردان مشهور آمریکایی را میتوان سراغ گرفت که یهودیزاده نباشد یا حشرونشری با این طیف قدرتمند برقرار نکرده باشد. پس طبیعی جلوه نمیکند که بازار آزاد بدون هیچ قید، متمم و پابندی بههر شخص، گروه، دسته و سیستمی که دلش بخواهد و عشقش بکشد اجازه فعالیت آزادانه در حیاط خلوت «آیپک» و پدران بنیانگذار آمریکا را صادر کند. البته در کنار دلارهای نفتی نباید از هوش بالای بنسلمان غافل شد و تلاشش برای حضور قدرتمند در بزرگترین اقتصاد دنیا را نادیده گرفت، اما تاریخ آموزگار خوبی است و با زبان بیزبانی به ما نشان میدهد که این تلاشها ره به جایی نخواهد برد و این امکان وجود دارد که با اولین و کوچکترین تنشها تمام داراییهای صندوق سرمایهگذاری عمومی عربستان در یک حرکت کاملاً کمونیستی مصادره و به نفع خیر عمومی مصرف شود.
از سوی دیگر قول و قرار ترامپ به حامیانش در خاورمیانه، حتی اگر درظاهر چک سفید امضا هم باشد اعتبار ندارد و میتواند خانه ساختهشده بنسلمان و کسانی را که چون او فکر و عمل میکنند در لحظه غرق کرده و به زیر آب ببرد. از اینها گذشته، سینما در عربستان برخلاف کشورهایی چون «مصر»، «ایران»، «ترکیه» و حتی «سوریه» و «لبنان» دارای یک سنت تاریخی نسبتاً طولانی نیست که اکنون بخواهد با دوپینگ قدرت خودش را به رخ رقبا بکشد. در واقع خرید احتمالی کمپانی برادران وارنر نیز قرار نیست نعش سینمای عربستان را از زمین جمع کرده و آن را احیا کند؛ حتی اگر سریالها و فیلمهای باب طبع شاهزادگان سعودی در سرویسهای پخش آنلاین و مجموعههای سینمایی پخش و اکران شوند!