
همزمان با خبر سفر محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان به آمریکا اخباری در مورد دو دستور کار این سفر منتشر شده است. امضای قرارداد تحویل جنگندههای اف-۳۵ به عربستان و امضای «چهارچوب توافق همکاری هستهای غیرنظامی» 2 خبر منتشرشده توسط منابع عربی در مورد محتوای این سفر است. منابع عربی هدف توافق همکاری هستهای را انتقال فناوری هستهای به عربستان برای استفادههای صلحآمیز و تضمین پایبندی به اصول منع اشاعه سلاحهای هستهای عنوان کردهاند؛ اما کنار هم قراردادن این دو خبر باعث میشود که برخی از زاویه دورخیز عربستان به سمت تسلیحاتیسازی فناوری هستهای به موضوع بپردازند. در فضای رسانهای گمانهزنیهایی نیز در مورد ارتباط این دو موضوع با احیای فضای تنش با ایران مطرح شده است. همزمان رسانههای عربستانی صبح روز سهشنبه اعلام کردند که پیام رئیسجمهور ایران نیز به دست بنسلمان رسیده است. برای بررسی و تحلیل پیامهای سفر بنسلمان به آمریکا و نسبتهای احتمالی نتایج خبری شده آن با ایران با جعفر قنادباشی، کارشناس مسائل غرب آسیا به گفتوگو پرداختهایم. مشروح این گفتوگو را در ادامه از نظر میگذرانید.
اگر عربستان اف-۳۵ دریافت کند، این مسئله چه نسبتی با ایران خواهد داشت؟ آیا میتوان نتیجه گرفت که آمریکا در حال زمینهچینی برای احیای جبههبندیهای سابق علیه ایران از طریق اعطای چنین امتیازاتی است یا خیر؟
آنچه هماکنون بین آمریکا و عربستان در جریان است، در دو خواسته بسیار مهمتر و اولویتدار برای آمریکاییها پیگیری میشود. بخش رسانهای شده ماجرا، همان اعطای اف-۳۵ و مسئله هستهای است که برای عربستان و شخص محمد بنسلمان امتیاز تبلیغاتی بزرگی به شمار میرود؛ بهگونهای که نشان دهد توانسته امتیازات مهمی از آمریکا بگیرد. درعینحال این موضوع دستاویزی تبلیغاتی خواهد بود برای اینکه وانمود کنند عربستان با هزینه بسیار کم به فناوری هستهای دستیافته، درحالیکه ایران راهی پرهزینه را برای دستیابی به صنعت هستهای طی کرده است. از منظر دفاعی نیز تلاش میشود ما را در موقعیت ضعیفتری نشان دهند؛ اما پشتصحنه این دو درخواست در واقع خواستههای اصلی آمریکا از عربستان هستند.
خواستههای پشت پرده و اصلی چه مواردیاند؟
اما دو خواسته اصلی آمریکا که کمتر رسانهای میشود و بسیار مهمتر است عبارتند از: سرمایهگذاری گسترده عربستان در آمریکا و کشاندن عربستان به «صلح ابراهیم» و عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی.
آقای ترامپ اکنون برخلاف گذشته، از کشورهای مختلف از کره جنوبی گرفته تا کشورهای آفریقایی و آسیای مرکزی میخواهد که در آمریکا سرمایهگذاری کنند. در این سفر نیز قطعاً توافقنامهها و تعهداتی برای سرمایهگذاری عربستان در آمریکا علاوه بر خریدهای تسلیحاتی و هستهای وجود خواهد داشت. وعده سرمایهگذاری 300 میلیارد دلاری که ترامپ در سفر به ریاض دریافت کرده اکنون باید به سمت نقد شدن برود.
دوم و مهمتر این است که آمریکا امتیازاتی مانند اف-۳۵ و هستهای را میدهد تا در داخل عربستان قابلتوجیه باشد؛ یعنی بگویند «ما با اسرائیل رابطه برقرار میکنیم؛ چون امتیازات خوبی گرفتیم؛ ما اکنون کشوری پیشرفتهایم و با همه باید رابطه داشته باشیم.» در دوره اول ترامپ، مصر را وادار کردند دو جزیره تیران و صنافیر در دریای سرخ را که متعلق به مصر بودند به عربستان واگذار کند تا زمینه عادیسازی فراهم شود. اکنون مهمترین موضوع پنهان این سفر، همین عادیسازی است. توجیه آن برای افکار عمومی داخلی و منطقهای عربستان در دوره دوم ترامپ بسیار دشوارتر از دوره اول است؛ چون نتانیاهو دیگر یک رژیم غیر منزوی نیست و تحتفشار و انزوای بینالمللی است و همپیمانی با او هزینه سنگینی دارد.
چرا عادیسازی روابط با عربستان تا این حد برای اسرائیل و آمریکا مهم است که برای تحقق آن حتی حاضرند از جوانب امنیتی احتمالی تجهیز ریاض به اف-۳۵ هم صرفنظر کنند؟
اصلیترین هدف پشت پرده این است که عربستان را به سمت عادیسازی بکشانند. چون تا زمانی که عادیسازی با کشورهای کلیدی منطقه بهویژه عربستان انجام نشود، موقعیت رژیم صهیونیستی پس از ۷۸ سال همچنان تثبیتشده نخواهد بود. کشورهایی که تاکنون عادیسازی کردهاند یا مانند بحرین کوچک هستند یا اکثریت جمعیتشان اتباع خارجیاند و پیشازاین هم جنگی با اسرائیل نداشتهاند؛ مانند امارات و یا اساساً از ابتدا رابطه داشتهاند مثل قزاقستان که جدیداً ادعاهایی در مورد عادیسازی روابطش با اسرائیل مطرح میشود؛ اما پیشازاین هم روابطش عادیسازی شده بود و چیز جدیدی نیست.
در نتیجه، اف-۳۵ و هستهای که به عربستان میدهند، نه مایه افتخار واقعی است و نه امنیت مستقل ایجاد میکند. همانطور که حمله محدود حماس نشان داد، حتی پیشرفتهترین لایههای دفاعی آمریکایی - اسرائیلی نیز آسیبپذیر است. اینها صرفاً اسباببازیهای گرانقیمتی هستند که انبار شده بودند و اکنون با نظارت کامل مستشاران آمریکایی و با پروتکلهایی که استفاده علیه اسرائیل را ممنوع میکند، تحویل میشوند؛ حتی ممکن است نسخههای محدودشده با برد و امکان حمل سوخت کم یا سیستمهای غیرفعال شونده در برابر اسرائیل باشند. هدف نهایی خالیکردن جیب عربستان و تضمین بازگشت دلارهای نفتی به آمریکا و تثبیت رژیم صهیونیستی در منطقه است.
آیا صرفاً مسئله عادیسازی روابط باعث انتقال این ابزارها به عربستان شده یا ممکن است موضوع تضعیف تجهیزات تحویلی به عربستان نیز در دستور کار باشد تا از هرگونه احتمال استفاده از این تجهیزات علیه اسرائیل دفع خطر شود؟
دو نکته مهم دراینخصوص وجود دارد. نخست به موضوع صنعت هستهای وارداتی میپردازم. اگر صنعت هستهای وارداتی باشد و پایه داخلی نداشته باشد، همواره اختیار آن در دست قدرت خارجی خواهد بود. یعنی هر زمان که بخواهند میتوانند آن را محدود یا متوقف کنند. چنین صنعتی فاقد دانشمندان و زیرساختهای بومی است و کاملاً وابسته به خارج خواهد بود. عربستان که راه درآمدش نفت است و دارای منابع سوخت فسیلی فراوان است، با این روش حتی در حوزه انرژی نیز وابستهتر میشود. این وضعیت بههیچوجه قابلمقایسه با صنعت هستهای بومی ایران نیست که نهتنها وابستگی به خارج ندارد، بلکه ما را از وابستگی در حوزههای کشاورزی، پزشکی و بسیاری از صنایع دیگر رهایی بخشیده است. در خصوص موضوع دوم، یعنی اف-۳۵ نیز باید گفت حدود 20 سال پیش قرار بود نوعی از اف-۳۵ به عربستان تحویل شود؛ اما شرطش این بود که برد پروازی آن بهگونهای محدود شود که نتواند به سمت اسرائیل پرواز کند. این مسئله کاملاً روشن است. طبعاً اف-۳۵هایی که اکنون به آنها داده میشود نیز تحت نظارت کامل آمریکا خواهد بود؛ یعنی با مانیفستها، آییننامهها و پروتکلهای خاصی همراه است که استفاده از آن را محدود میکند. این نیز نوعی دیگر از وابستگی است که میتواند در آینده مایه سرافکندگی باشد.
عربستان از سال ۱۳۹۴ وارد جنگ با یمن شد و نتوانست به پیروزی برسد؛ اکنون در وضعیت آتشبس است. دلیلش این است که قدرت نظامیاش داخلی نیست؛ یعنی امنیتش مستقل و بومی نیست، بلکه کاملاً وابسته است. آمریکا و غرب بهاندازهای تجهیزات در اختیارش میگذارند که جریان دلارهای نفتی به سمت آنها ادامه یابد. آمریکا هیچگاه از کشورهایی که نفت دارند از نیجریه و ونزوئلا گرفته تا عربستان چشمپوشی نمیکند؛ بنابراین، اعطای فناوری هستهای و اف-۳۵ در واقع تضمین ادامه همین جریان دلارهای نفتی به سمت اقتصاد آمریکاست. این همان سیاست فروش تسلیحاتی است که در دوره اول ترامپ با بزرگترین قراردادهای تسلیحاتی با محمد بنسلمان اجرا شد و در دوره دوم نیز اولین سفر ترامپ به عربستان با امضای قرارداد تسلیحاتی عظیم همراه بود؛ اکنون نیز با عنوان اف-۳۵ ادامه دارد.
علاوه بر خبر مربوط به دستور کارهای سفر بنسلمان به آمریکا خبر دیگری نیز مرتبط با ایران پیش از سفر بنسلمان منتشر شد مبنیبر اینکه پیام پزشکیان از طریق رئیس سازمان حج و زیارت ایران به وزیر کشور عربستان و از این طریق به بنسلمان تحویل داده شده است. برخی این پیام را به میانجیگری مذاکره بین ایران و آمریکا ربط دادهاند، اما سخنگوی دولت گفت صرفاً تشکر از میزبانی حج بوده است. در این موردنظر شما چیست؟
به نظر من، عمان کانال اصلی پیامرسانی است و عربستان هرگز نبوده و نیست. انتقال پیام از طریق سازمان حج و زیارت بعید است؛ این کار معمولاً از مسیر معاونت سیاسی وزارت خارجه یا کانالهای مشخص امنیتی - سیاسی انجام میشود. نامهای که به وزیر کشور عربستان داده شده موضوعش هم احتمالاً مسائل داخلی، امنیتی، گمرکی، حج، آزادی برخی افراد بازداشتشده ایرانی و یا تشکر رسمی از میزبانی بوده است. مسائل کلان سیاست خارجی و مذاکره از این مسیر انجام نمیشود.
موضوع مهمتری که با کشورهای خلیجفارس داریم، امنیت خلیجفارس است. ایران اخیراً با توقیف کشتیها به همه اخطار داد که امنیت این آبراه دوطرفه است و نمیشود سایرین از آن استفاده کرده؛ ولی ایران نکند. ممکن است پیام ضمنی در این چهارچوب باشد: «امنیت خلیجفارس را برهم نزنید تا امنیت تجارت و نفت شما نیز تأمین بماند.» عربستان در دریای سرخ و خلیجفارس پالایشگاهها و منافع حیاتی دارد؛ بنابراین احتمال دارد پیام در همین حوزههای امنیتی منطقهای باشد، نه مذاکره یا میانجیگری مستقیم.