تاریخ : ۰۱:۰۶ - ۱۴۰۴/۰۸/۲۳
کد خبر : 217986
سرویس خبری : وقایع اسرائیلیه

دانشگاه عبری اورشلیم؛ پناهگاهی امن برای دانشجویان یهودی

«وقایع اسرائیلیه» گزارش می‌دهد

دانشگاه عبری اورشلیم؛ پناهگاهی امن برای دانشجویان یهودی

دانشگاه عبری اورشلیم بیشتر بر فضای علوم‌انسانی و مطالعات استراتژیک تمرکز کرده است. یعنی اگر تخنیون ارتباط بیشتری با ارتش و صنایع رافائل داشت، دانشگاه عبری همکاری گسترده با مراکز فکری و راهبردی دانشگاه‌های اروپایی و آمریکایی و مراکز مطالعات امنیتی آمریکا و همچنین وزارتخانه‌های اسرائیل و کنست (و سازمان‌های زیرمجموعه) دارد.

محمد وحیدی، وقایع اسرائیلیه: تیتر این گزارش جمله‌ای است از پاملا نادلر امریش، رئیس انجمن دوستان آمریکایی دانشگاه عبری اورشلیم. کسی که در این دانشگاه دوره‌های پیامد‌های فلسفی تفکر خاخامی را گذرانده. در جایی دیگر، اخیراً یکی دیگر از رؤسای این انجمن در مورد دانشگاه عبری گفته: «در طول ۱۰۰ سال گذشته، تعداد کمی از مؤسسات به‌اندازه دانشگاه عبری بر سرزمین، مردم و سیاست اسرائیل تأثیر قابل‌توجهی داشته‌اند. ما اغلب می‌گوییم دانشگاه عبری، پیش از آنکه اسرائیل حتی اسرائیل باشد، پروژه اصلی صهیونیستی بوده. این دانشگاه تمام گوشه‌وکنار جامعه اسرائیل را تحت‌تأثیر قرار داده.» اگر گزارشی که در مورد دانشگاه تخنیون، در شماره سی‌ودوم «وقایع اسرائیلیه» در همین صفحه نوشته شده را خوانده باشید، آنجا گفتیم که دانشگاه تخنیون به دلیل تمرکز بیشتر بر رشته‌های فنی مهندسی و پزشکی، به‌نوعی ماشین زیرساخت‌سازی برای اسرائیل بود (هرچند دانشکده‌ علوم‌انسانی و هنر نیز داشت)؛ اما دانشگاه عبری اورشلیم را به دلیل تمرکز بیشتر روی علوم‌انسانی (البته که این دانشگاه هم دانشکده‌های فنی مهندسی و پزشکی هم دارد) به‌نوعی می‌توان ماشین تفکرسازی و اندیشه‌ای رژیم اسرائیل دانست. نکته‌ جالب اما رویکرد بینارشته‌ای و تلفیقی (تلفیق علوم‌انسانی و رشته‌های تجربی) در پروژه‌هاست که طی این گزارش به آن‌ها خواهیم پرداخت.

داستان تأسیس

دانشگاه عبری اورشلیم در سال ۱۹۱۸، سی‌سال قبل از تأسیس کشور اسرائیل، تأسیس شد. اگرچه دانشگاه اورشلیم شش سال از دانشگاه تخنیون حیفا عقب‌تر بود؛ اما چشم‌انداز یک دانشگاه یهودی یا عبری در اورشلیم، به طور خاص، تاریخچه و عقبه‌ای طولانی‌تر دارد. در این دانشگاه نیز مانند تخنیون چهره‌های آشنا و تکراری‌ای می‌بینیم. وایزمن و انیشتین. آنچه دانشگاه عبری را به یک دانشگاه حتی شاید مهم‌تر از تخنیون تبدیل می‌کند این است که هم بیانگر و هم وسیله‌ای برای صهیونیسم و اشاعه آن بوده است. داستان چگونگی تأسیس آن صرفاً یک قصه تاریخی نیست، بلکه در اصل تحلیل و بررسی نوع تفکر بنیان‌گذاران رژیم و ایدئولوژی صهیونیسم در نسبت با علم است. اولین نمونه ثبت شده از پیشنهاد یک دانشگاه یهودی در اورشلیم، نامه‌ای در سال ۱۸۸۲ از یک استاد ریاضی و خاخام به نام هرمان شاپیرا است که توسط هاملیتز، اولین روزنامه عبری در امپراتوری روسیه منتشر شد. شاپیرا که پدر صندوق ملی یهود محسوب می‌شود، عضو سازمان تازه‌تأسیس هووی صهیون نیز بود. دو سال پس از نامه‌اش در هاملیتز، شاپیرا ایده خود را برای دانشگاه یهودی در کنفرانس هووی صهیون در جنوب لهستان در سال ۱۸۸۴ ارائه داد. اما تا زمان ارائه شاپیرا در اولین کنگره صهیونیستی در سال ۱۸۹۷، اهمیت یک دانشگاه یهودی در اورشلیم برای سایر صهیونیست‌ها متبلور نشد و شروع به جلب‌توجه نکرد. قوانین ماه مه که در دهه ۱۸۸۰ علیه یهودیان روسیه وضع شد، دسترسی یهودیان به آموزش عالی را به‌شدت محدود کرده بود. یهودستیزی که یک دهه قبل، وین و بقیه اروپا را فراگرفته بود، برای اولین‌بار در یک محیط دانشگاهی توسط غول‌های روشنفکری مانند زیگموند فروید جوان و آرتور شنیتزلر به‌شدت تجربه شد. در سال ۱۹۰۱ حییم وایزمن، عضوی از کمیته صهیونیسم فرهنگی، در یک کنفرانس مقدماتی جوانان شرکت کرد و طی آن، مفهوم یک دانشگاه یهودی در اورشلیم را مطرح کرد. مارتین بوبرِ فیلسوف، به او پیوست تا طرحی را تصویب کند که ایجاد یک دانشگاه یهودی در اورشلیم را به یکی از اهداف جنبش صهیونیستی تبدیل کند. بعداً در همان سال، تئودور هرتزل با سلطان عبدالحمید دوم در استانبول دیدار داشت. او درخواست تأسیس یک دانشگاه یهودی در اورشلیم را کرد که با مخالفت خلیفه روبه‌رو شد.

عقده ادیپ و نظریه نسبیت بر بلندای کوه اسکوپوس

با پایان جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۸، بریتانیایی‌ها جایگزین ترک‌ها به‌عنوان قدرت امپراتوری در منطقه شدند. برخلاف امتناع ترکیه از تأسیس دانشگاه یهودی، بریتانیایی‌ها موافقت کردند و سنگ بنای آن در سال ۱۹۱۸ گذاشته شد. در سال ۱۹۲۱، انیشتین، وایزمن را برای جمع‌آوری کمک مالی برای دانشگاه به ایالات متحده همراهی کرد. انیشتین در سال ۱۹۲۳، علی‌رغم تحریم اعراب، در مورد «نظریه نسبیت» در کوه اسکوپوس سخنرانی کرد. اگرچه انیشتین سخنرانی خود را به زبان فرانسوی ایراد کرد؛ اما اولین جمله او به زبان عبری بود که به روحیه دانشگاه اشاره داشت. انیشتین تا زمان مرگش به حمایت از دانشگاه ادامه داد و در آن زمان مقالات خود را به دانشگاهی که تأسیس کرده بود اهدا می‌کرد. زیگموند فروید مانند انیشتین در اولین هیئت‌مدیره خدمت کرد و از ایده یک دانشگاه یهودی در اورشلیم بسیار خوشحال بود. از دید فروید، یهودیت فرهنگی بود که شیوه‌های مدونی داشته که ریشه در سرزمین تاریخی اسرائیل دارد که معبد و کتاب مقدس هم در اوج آن قرار گرفته است. به گفته فروید هنگامی که معبد قوم یهود نابود شد و آن‌ها تبعید شدند، ماهیت ملموس فرهنگ آن‌ها، یعنی معبد و سرزمینشان، بنا به‌ضرورت با یهودیت معنوی‌تری جایگزین شد؛ یهودیتی که می‌توانست از فرهنگی به فرهنگ دیگر در دیاسپورا منتقل شود. فروید تشخیص داد بشریت خود را در عصر جدیدی می‌بیند: «... زمانی که این مردم چشم‌اندازی برای فتح دوباره سرزمین پدران خود با کمک قدرتی که بر جهان تسلط دارد (شما بخوانید استعمار نوین)، دارند و این مناسبت را با تأسیس دانشگاهی در پایتخت باستانی خود جشن می‌گیرند.» فروید اهمیت ملی دانشگاه عبری اورشلیم برای یهودیان را به شیوه‌ای بیان کرد که تنها پدر روانکاوی می‌توانست. او این دانشگاه را با آنچه قوم یهود را در دیار خود حفظ کرده بود، یعنی جست‌وجوی دانش، یکی دانست. اهمیت تأسیس آن در اورشلیم این است که نمایانگر اوج آرزوی باستانی برای صهیون بود. از دید فروید قوم یهود درحالی‌که از درس‌های تاریخ خود غنی شده بودند، به سرزمین مادری خود بازمی‌گشتند. این تفکرات فروید توسط حییم وایزمن در سخنرانی‌اش در مراسم افتتاحیه سال ۱۹۲۵ کاملاً نمایان بود: «در نگاه اول متناقض به نظر می‌رسد که در سرزمینی با چنین جمعیت کم، در سرزمینی که هنوز همه چیز برای انجام‌دادن باقی مانده است، در سرزمینی که به چیز‌های ساده‌ای مانند گاوآهن، جاده و بندر نیاز دارد، ما باید مرکزی برای توسعه معنوی و فکری ایجاد کنیم؛ اما برای کسانی که روح یهودی را می‌شناسند، این تناقض نیست. درست است که مشکلات بزرگ اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هنوز با ما روبه‌رو هستند و راه‌حل آن‌ها را می‌طلبیم، اما ما یهودیان می‌دانیم وقتی به ذهن بیشترین بهره داده شود، وقتی مرکزی برای توسعه آگاهی یهودی داشته باشیم، به طور تصادفی به برآورده‌شدن نیاز‌های مادی خود دست خواهیم یافت.»

رسالت فعلی دانشگاه عبری

همان‌طور که در ابتدای این گزارش هم گفته شد، دانشگاه عبری اورشلیم بیشتر بر فضای علوم‌انسانی و مطالعات استراتژیک تمرکز کرده است. یعنی اگر تخنیون ارتباط بیشتری با ارتش و صنایع رافائل داشت، دانشگاه عبری همکاری گسترده با مراکز فکری و راهبردی دانشگاه‌های اروپایی و آمریکایی و مراکز مطالعات امنیتی آمریکا و همچنین وزارتخانه‌های اسرائیل و کنست (و سازمان‌های زیرمجموعه) دارد. البته که دانشکده‌های فنی و مهندسی این دانشگاه هم با صنایع اسرائیل در ارتباطند؛ اما به‌جای ارتباط مستقیم با صنایع، خروجی پروژه‌ها (حتی صنعتی و آزمایشگاهی) بیشتر در حوزه‌ امنیتی و راهبردی و آسیب‌شناسی و آینده‌پژوهی است. دانشگاه عبری تمرکز فزاینده‌ای هم روی علوم باستان‌شناسی، تاریخ و زبان‌شناسی دارد. طبق آنچه از سایت خود دانشگاه، مقالات و پایان‌نامه‌ها مشخص است، دانشگاه عبری بسیار سعی دارد تا در وهله اول با مستندات تاریخی و باستانی، مدارک و مستنداتی از حکومت‌های اسباط بنی‌اسرائیلی و پادشاهان بعد آن پیدا کرده (به‌خصوص در لبنان، سوریه و اردن) تا مرز‌های سرزمین موعود را ذیل پروژه‌ اسرائیل بزرگ گسترش دهد و همچنین این‌طور برای جامعه داخلی اسرائیل و افراد مهاجرت‌کرده جا بیندازد که اینجا ملک طلق یهودیان بوده است. پروژه‌های کلان دیگر که غیرمستقیم در اساس‌نامه دانشگاه ذکر شده (ایجاد همبستگی و ملت‌انگاری میان اقوام و فرق یهودیان و عبری زبانان، به تحقق رساندن و حراست از آرمان دولت یهود و ایجاد زمینه برای شکل‌گیری آن)، کار روی اقوام و فرقه‌های دیگر یهودی (دیاسپورا، آفریقایی‌ها، حریدی‌ها و...) است تا از لحاظ زبانی و نژادی آن‌ها را یهودی دانسته و به لحاظ علمی شکاف میان اشکنازی‌ها و سفارادی‌ها و دیگر نژاد‌ها را از بین ببرد؛ پروژه‌هایی که تلفیقی از علوم آزمایشگاهی، ژنتیک، انسان‌شناسی، زبان‌شناسی و علوم اجتماعی و حتی فلسفه و الهیات یهود است.

متن کامل گزارش را در وقایع اسرائیلیه بخوانید.